واضح آرشیو وب فارسی:برترینها: گفتگویی کوتاه با یکی از موفق ترین زنان ایران رئیس «زندان زنان» در را که باز میکند، فکر میکنی وارد خانهاش شدهای، بچهها همه یکجور صدایش میکنند: «مامان» و «خاله». منیژه حکمت در دفتر کاری که قبل از هرچیز مثل یک خانه است همه کار میکند.
![برترین مجله اینترنتی ایران](http://bartarinha.com/file/logo/pardis.jpg)
![](http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/5/3/20124_234.jpg)
در را که باز میکند، فکر میکنی وارد خانهاش شدهای، بچهها همه یکجور صدایش میکنند: «مامان» و «خاله». منیژه حکمت در دفتر کاری که قبل از هرچیز مثل یک خانه است همه کار میکند. خودش میگوید هیچ فرقی برایم ندارد. همینجا غذا میپزم و بچهها از خانه میآیند و همینجا با هم میخوریم. خیلی وقتها سبزی پاک میکنم، ظرفها را میشویم، خیلی وقتها هم با بچههای دفتر میرویم مسافرت، برای من کار و زندگی هیچ تفاوتی با هم ندارند. برای دختری که از 14 سالگی مسیر زندگیاش را پیدا کرده، البته این چیزها اصلا عجیب نیست: «آن موقع شاید خیلی از خانوادهها قبول نمیکردند که دخترشان بخواهد بلند شود و بیاید تهران سینما بخواند؛ اما من با سماجت کامل انتخاب خودم را کردم و آمدم جلو تا به آن چیزی که میخواستم رسیدم.» به خاطر همین اصلا عجیب نیست که نزدیکیهای صبح برود در گیشه بلیطفروشی تا برای «ورود آقایان ممنوع» اتفاق خاصی نیفتد. منیژه حکمت عاشق دنیا و آدمهاست. این را میشود خیلی راحت در همان برخورد اول فهمید.
![](http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/5/3/20125_711.jpg)
خودش میگوید در تمام این چهل و اندی سال هیچ چیز نتوانسته او را متوقف کند: «کره زمین در دستهای من است و هرکاری دوست دارم میتوانم بکنم، هیچ مرزی وجود ندارد و همه جای دنیا سرزمین من است. هرچند ایران سرزمینتر است و عاشقانه دوستش دارم.» کارگردان فیلمهای تحسین شده «زندان زنان» و «سه زن» از جنس همان دست زنهایی است که باید از رویشان تکثیر کرد تا دنیا پر بشود از حضورشان. زنانی که همه موانع را پشت سر میگذارند و هیچ مانعی نمیتواند تاثیری در هدف بزرگ آنها داشته باشد.
![](http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/5/3/20126_427.jpg)
بزرگترین ترس زندگیتان چه بوده؟هیچوقت به ترس و اتفاقهای بد فکر نمیکنم. باید زندگی کرد بدون اینکه به ترس فکر کرد. کدام شخصیتی که در حال حاضر در قید حیات است، بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته؟در این راه، به خیلیها مدیونم. در زندگی کاریام به داریوش عیاری مدیونم؛ کسی که مرا تشویق کرد که فیلم بسازم و همراهم بود. بعدها هم وقتی فیلمهایم را ساختم در کنارم بود. به تمام کارگردانهایی که دستیارشان بودم هم مدیون هستم، چون کار را از آنها یاد گرفتم. بعد از اموالتان، ارزشمندترین دارایی که دارید چه چیزی است؟خانوادهام. اگر قرار باشد کارگردان فیلم زندگیتان باشید، فکر میکنید چه کسی بتواند بهتر از همه نقش خود شما را بازی کند؟همه زنهای ایران میتوانند نقش من را بازی کنند و تعریف خودشان را داشته باشند. من تافته جدا بافته نیستم. شاید شانسی که آوردم این بوده که در 14، 15 سالگی با کتاب و عکاسی آشنا شدم و همینها پایههای رفتار اجتماعی من را ساختند. بزرگترین نقطه قوتتان؟اعتمادبهنفس برای انجام کارها. به خاطر چه چیزهایی به والدینتان مدیون هستید؟به خاطر همهچیز. پدر من واقعا انسان خوبی بود. در 4 سالگی که عکاسی را کشف کردم، برایم دوربین خرید. وقتی چند سال بعد میخواستم فیلم بسازم، امکانات در اختیارم گذاشت و به همه چیز یک نگاه آزادمنش و دموکرات داشت، هرچند فشار خانواده مادری بود، اما همیشه به من انرژی میداد. اعتمادبهنفسم را از پدرم گرفتهام. از کدام شخصیت معاصر بیشتر از همه بدتان میآید؟هیچکس. اگر بخواهم به گذشته نگاه کنم، هیچوقت نمیتوانم جلو بروم، من خیلی اذیت شدم، اما هروقت بدیها به ذهنم میآید، مثل کامپیوتر عمل میکنم. فایلش را میفرستم برود آخر! چون کارهای مهمتر دیگری هست که باید انجام بشود. کاری که به خاطر انجام دادنش خودتان را سرزنش میکنید؟هیچوقت خودم را سرزنش نمیکنم. اگر اتفاقی هم افتاده اسمش را تجربه میگذارم. چون باعث شده چیزی به من اضافه بشود و من تجربه را دوست دارم. شاید یک وقتهایی ضربه خورده باشم، اما هیچوقت به خاطرش خودم را سرزنش نمیکنم. نسل ما هزار سال عمر کرده، نه 50 سال. چون تجربیات نسل ما پر از اتفاقهای عجیب بوده (چه شخصی و چه اجتماعی). بارها افتادیم و بلند شدیم، اما این اتفاقها باید میافتاد. اگر بگویند قرار است ماشین زمان به عقب برگردد، دوست دارید در کدام مقطع از گذشته متوقف شوید؟18 سالگی. آن دوره، روزهای کشف و شهودم بود، سال 59، 58 تمام خاطرات من برمیگردد به همان دوره. از 14 سالگی تا 18 سالگی. اصلا انگار تمام خاطراتم در آن دوران متوقف شده بود. فضای آن سالها جذابترین دوران زندگی من بود. رایحهای که بیشتر از همه دوست دارید؟«یاس». عاشق بوی گل یاس هستم. اصلا این بو دیوانهام میکند. فقط حیف که عمرشان کوتاه است، بهار که میآید مثل دیوانهها میروم و بو میکنم. باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
![برترین مجله اینترنتی ایران](http://bartarinha.com/file/logo/bartarinha-ir.jpg)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترینها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 892]