تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866166871




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رمله مادر حضرت قاسم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رمله مادر حضرت قاسم
رمله مادر حضرت قاسم نويسنده: فریبا انیسی به نام خدا ام بشر خم شد. ام الخیر و ام الحسن او را به داخل خیمه بردند. رمله بلند شد تا پیش او برود.صدای همهمه سربازان هیاهویی عجیب برپا کرده بود. صدای بنی هاشم را می شنید... چه سربازانی دارد این میدان! چه یارانی دارد این امام! صدایی او را به خود آورد:-: رمله! یکی دیگر از اولاد علی(ع) هم اینک شهید شده است...-: می دانی قاسم بی تاب رفتن است. باید او را کمک کنم.رمله ناله بلندی کشید و اشک از چشمانش سرازیر شد. عشق چه سربازانی دارد در این میدان.رمله سلاح را بر کمر قاسم بست...-: قاسم جان! تو مطمئن هستی که می خواهی به میدان بروی؟-: بله مادر. عمویم تنهاست. دیگر یاوری ندارد...رمله اشک های صورتش را پاک کرد. آتش از آسمان می بارید. لب های خشکیده اش به یاد آب له له می زد. قاسم پیش حسین(ع) رفت... حسین(ع) سر بلند کرد. قاسم سلاح بر کمر بسته بود. نوجوان کوچک برادر این جا چه می کرد؟!-: عموجان! اجازه میدان رفتن می خواهم.امام گفت: نه قاسم! تو هنوز نوجوانی!قاسم گفت: من آنقدر بزرگ شده ام که بتوانم به دین خدا یاری برسانم. امام روی برگرداند. دلش نمی آمد این یادگار کوچک برادر روانه میدان شود. قاسم گریه کرد. اشک نمکین صورتش را سوزاند و رد سرخی بر گونه هایش کاشت. عمو او را در بغل گرفت. با دست های خود صورتش را پاک کرد. قاسم را به سینه اش چسباند. شوری اشک را با گونه هایش حس کرد.-: قاسم جان! تو هنوز کوچکی. بگذار مردان جنگی بجنگند.مگر چند مرد جنگی دیگر مانده بود؟ قاسم نپرسید. حسین هم هیچ نگفت.قاسم گفت: نه عمو! خواهش می کنم به من اجازه بده! من به برادرانم گفتم که در پی آنان می آیم.رمله به خیمه تکیه داده بود و پسرش را نگاه می کرد. نوبت او بود. حسین(ع) قبول نمی کرد. صدای گریه قاسم به گوش رمله رسید و به گوش دیگران ....امام قاسم را در بغل گرفت. اشک بر صورت او جاری شده بود.-: عموجان! تو را به مادرت زهرا(س)...رمله همچنان به خیمه تکیه داده بود و صدای قاسم را می شنید:ای پسر سعد! به فکر خدا نیستی، از روز قیامت ترس نداری که خاندان رسول خدا در این بیابان با لب تشنه باشند. از تشنگی چشم های آنان سیاهی رود... خدا به تو جزای خیر ندهد.تیغ تیز و بران در دست قاسم می گشت. رمله شاهد بود که شمشیر قاسم به کمر او نمی رسید. بر زمین کشیده می شد. اما در دست او رام بود و گوش به فرمان.یکباره شمشیر بالا رفت. هیکل مردی که هزار برابر قاسم تجربه جنگی داشت، پیدا شد. قلب رمله از جا کنده شد.صدای قاسم شنیده می شد: منم قاسم از نسل علی(ع). ما و خانه خدا نزدیکتر به نبی هستیم از شمر ذی الجوشن یا از پسر داعی.صداها اوج می گرفت: او پسران ازرق را کشت... او ازرق را هم کشت.صدای قاسم نزدیک تر شد: ای عمو! تشنه ام. تشنه..آیا نوشیدن جرعه ای آب ممکن است؟امام گفت: صبر کن. به زودی از دست رسول خدا(ص) سیرآب خواهی شد.عمر بن سعد از این که سربازانش از نوجوانی که پایش به رکاب نمی رسید، شکست می خوردند سرافکنده شد. خواست حمله را شروع کند. حمید بن مسلم جلو آمد و گفت: آن ها که دور او را گرفته اند برای او کافی هستند. اما عمر تصمیم خود را گرفته بود. به تاخت به جلو رفت... صدای قاسم قلب رمله را شکافت: ای عموجان! مرا دریاب!عمر ازدی حمله می کرد؛ دیگران هم از او حمایت می کردند. اما قاسم تنها بود. فقط عمویش به سوی او می رفت. عمر ازدی و قاسم زیر پای اسب ها بودند. گرد و خاک بلند شد. صداها اوج می گرفت و حسین یکه و تنها می رزمید.... گرد و خاک که فرو نشست، رمله دید قاسم را که روی زمین افتاده بود و با پایش زمین را می سایید.عمو قاسم را در بغل گرفت؛ صدای حسین(ع) قلب رمله را فشرد:به خدا قسم که بر من خیلی سخت است که تو مرا دعوت کنی و من نتوانم تو را اجابت کنم...منبع: یاوران حرم
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن