تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828672803




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مهمان خجالتی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مهمان خجالتی
مهمان خجالتی
امروز دوست مادرم با بچه‏اش به خانه‏ی ما آمده بودند. بچه‏ی دوست مادرم، لباس‏ مادرش را گرفته بود و پشت او قایم می‏شد. او حتی به ما سلام هم نداد، من رفتم توی اتاق و با اسباب‏بازی‏هایم مشغول بازی شدم، مادرم توی اتاق آمد و گفت: «چرا آمده‏ای توی اتاق؟ مگر ما مهمان نداریم؟» گفتم: «این بچه که نه سلام می‏دهد، نه با من بازی می‏کند. مادرش را چسبیده و همان‏جا مانده است.»مادرم گفت: «خجالت می‏کشد. او مهمان است و ما باید با مهربانی و خوش‏رویی با او رفتار کنیم.» من می‏خواهم بازی کنم. اگر دلش می‏خواهد، خودش بیاید و با من بازی کند.» مادرم گفت: «پیامبر فرموده‏اند که اگر کسی به خانه شما آمد، با خوش‏رویی از او احوالپرسی کنید. اگر او خجالت می‏کشد حرفی بزند، شما با او حرف بزنید و کاری کنید که احساس غریبی نکند. حالا بلند شو، پیش مهمان‏ها بیا و سعی کن با بچه‏ی دوست من بازی کنی. اگر دلت می‏خواهد اسباب بازی‏هایت را هم بیاور.» من نمی‏دانستم کدام اسباب‏بازی را ببرم. گفتم: «کدامشان را بیاورم؟» مادرم کمی فکر کرد و گفت: «فکر می‏کنم اگر کاغذ و مداد رنگی‏هایت را بیاوری، هر دو بتوانید با آنها نقاشی کنید.» من کاغذ و مدادرنگی‏هایم را برداشتم و پیش مهمان‏ها رفتم، مداد رنگی‏ها را به بچه‏ی دوست مادرم دادم و گفتم: «بیا با هم نقاشی بکشیم.» او مداد رنگی‏ها را گرفت. ما کنار مادرهایمان نشستیم و با هم نقاشی کشیدیم. ما با هم دوست شدیم. او دیگر خجالت نمی‏کشید حتی موقع رفتن، به مادرش گفت: «بیشتر بمانیم!» آن وقت من و مادر به هم نگاه کردیم و خندیدیم!
مهمان خجالتی
دوست خردسالانتنظیم:بخش کودک و نوجوان ********************************* مطالب مرتبطالان کار دارم عاقبت قسم دروغ نباید باعث زحمت کسی شود با بوسه مادر بخواب رفتم هدیه خدا آب پاک و خنک فرشته ها اشتباه می کنند؟ شکر یعنی تشکر شوخی‏ زیادی ممنوع





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن