تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 21 شهریور 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814893755




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مهر و عطوفت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مهر و عطوفت
آيت الله العظمي سيد حسين بروجردي
ایشان، نسبت به اهل علم، بسیار احترام می کرد، حتی با کسانی که در گذشته نسبت به او خوش رفتاری نکرده بودند بسیار مهربان بود و همه چیز را نادیده می گرفت.آیت الله سید مصطفی خوانساری از قول ایشان نقل کردند:« سحرها که بیدار می شوم، به فکر حجره های مدارس قم و شهرستانها هستم. به فکر پیرمردهای حوزه قم و دیگر شهرستانها هستم و فکر می کنم که: فلان عالم از کار افتاده، چگونه اداره می شود. باید اداره اش کرد.»نمی فرمود: سحرها که بیدار می شوم، نافله شب می خوانم و ... بلکه می فرمود:« در فکر طلاب و علما هستم که چگونه زندگی را می گذرانند! » روی همین مهر و عطوفت به علماء، فضلا و طلاب بود که به بهانه های مختلف، در فکر نفع رسانی به آنان بود. حتی برخی را که از وضع علمی آنان، آگاه بود؛ اما به نام لجنه تحقیقی نگه می داشت تا بهره ای ببرند.کلاً، ایشان، نسبت به اهل علم، بسیار احترام می کرد، حتی با کسانی که در گذشته نسبت به او خوش رفتاری نکرده بودند بسیار مهربان بود و همه چیز را نادیده می گرفت.
ايت الله بروجردي
آیت الله سید مصطفی خوانساری نقل می کنند :آیت الله بروجردی در مسجد عشقعلی، اصول مباحثه می کردند، روزی یکی از فضلاء، به نام شیخ علی چاپلقی اشکال کردند.آیت الله بروجردی جواب دادند. آقا شیخ علی جواب آقا را رد کردند، و آیت الله بروجردی عصبانی شدند و به نحوی آقا شیخ علی متأثر و منقلب شد که خواست گریه کند.مباحثه تمام شد، نماز مغرب را تمام کرده بودم که مشهدی رضا، خدمتکار آقا، آمد و گفت: آقا از مباحثه که برگشتند مابین درِ کتابخانه و اندرون ایستاده اند و متأثرند و فرمودند:« بروید به آقای خوانساری بگویید بیاید. » اینجانب با عجله نماز عشاء را خواندم و پیش آقا رفتم. دیدم ایشان با حالت ناراحتی و تأثر شدید بین در کتابخانه و اندرون ایستاده اند!  تا من رسیدم به من فرمودند:« این چه حالتی بود که از ما صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الآن باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم که از من بگذرد و بعد بیایم و نماز مغرب و عشاء را بخوانم! »عرض کردم: ایشان در مسجد شاه زید، امام جماعت هستند وبعد از نماز، مسأله می گویند و برای مردم موعظه می کنند. لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته منزل نمی آیند. من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح به منزل شما خواهد آمد.آقا قبول فرمودند، صبح شد، من رفتم حرم، از حرم که برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشکه در منزل ما منتظر من هستند.در خدمتشان رفتیم منزل آقا شیخ علی، وقتی آقا، شیخ علی را دیدند، می خواستند دست او را ببوسند که نگذاشت. می فرمودند:« از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و .... » شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید، برخورد شما باعث افتخار من بود و ... .آقا تکرار کردند: « از من بگذرید، مرا عفو کنید. » بالاخره این برخورد موجب شد که شیخ علی تا آخر عمر، مورد مراحم و عطوفت آیت الله بروجردی قرار بگیرد.تنظیم:مجید نقدی گروه حوزه علمیه





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن