تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827900867




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سه حکایت شیرین


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سه حکایت شیرینآرزوی پر ماجرا
ماشین
پدری با دو فرزند کوچکش مشغول قدم زدن در پیاده رو بود. پسر بزرگتر پرسید: پدرجان ما چرا اتومبیل نداریم؟پدر گفت: من یک پدر زن ثروتمند پیر دارم، اگر او فوت کند، ثروتش به مادرزن من خواهد رسید، پس از آنکه مادر زنم هم مرد، ثروت او به ما رسیده و من خواهم توانست که یک ماشین برای خودمان بخرم.پسر کوچک، پس از شنیدن حرف پدر گفت: پدر جان، من پهلوی شما خواهم نشست. پسر بزرگتر با ناراحتی جواب داد: تو باید عقب بنشینی، جای من در جلو می‏باشد.دو برادر ناگهان شروع به دعوا و کتک زدن همدیگر کردند. پدر که خیلی عصبانی شده بود، گفت: بیایید پایین، بچه‏های بی‏تربیت! تقصیر من است که شما را سوار ماشین کرده‏‏ام. محاصره‏ی روباه
روباه
شخصی با تیر و کمان و نیزه و یک سگ و یک قبضه تفنگ و یک جوال کاه در حرکت بود.رفیقش پرسید: کجا می‏روی؟گفت: به شکارپرسید: این همه وسایل چیست؟گفت: اول تیر و کمان را به کار می‏برم، اگر موفق نشدم تفنگ را به کار می‏اندازم. اگر نشد سگ را رها می‏کنم، در صورتی که روباه از دست سگ رها شده و در لانه‏ای وارد شد با نیزه حمله می‏کنم و اگر لانه‏اش طولانی بود کاه را در مقابل لانه‏اش آتش می‏زنم، تا مجبور به خروج شود.رفیقش گفت: از این قرار عاقبت کار روباه با خداست! سکّه رو خودت برداریک روز یک نفر سر بگو مگو به نانوایی سیلی میزنه، نانواهم اونو به دادگاه می‏کشه و دیّه‏ی سیلی رو می‏خواهد.قاضی از مرد می‏خواهد که یک سکه به نانوابده. مرد به بهانه‏ی آوردن سکه از دادگاه فرار می‏کنه. نانوا که متوجه فرار اون میشه، یه سیلی در گوش قاضی می‏خوابونه و به قاضی میگه: وقتی اومد، سکّه رو خودت بردار!! دوست نوجوانانتنظیم : بخش کودک و نوجوان*********************************مطالب مرتبطمن عمر نوح دارم! یک طنز بی‏مزه! زندگی در حاشیه مایه دار با شخصیت2 خدا خر را شناخت و شاخش نداد. اگر تو کیفی، من بند کیفم. شخصیت شناسی،پیاز یک حادثه‏ی شاعرانه!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن