واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: سراسر هجوم غم بود ، گو يي آفتاب منجمد شده بود ، تلخ بود و سخت و جانکاه ... بانگ سينه زنهاي جوان شهر برپا شد ، موجهاي خروشان جاري شدند و اين بار خروش رعدگونشان فروغ چشمان آرامش را جستجو مي کردند و کلام زنده و پيرشان را طلب مي کردند که چه آرام و سپيد چشم بسته بود... جاده ها جاري شدند و معناي جمعيت برهم خورده بود، خروشان بوده و سياه . بچه هاي شمال ، جنوب ، شرق و غرب يکان يکان ، يکي شدند و گلاب فروشان گلاب را با اشک ارزاني مي کردند. چشمهاي حسرت هزاران مادر گم کرده جوان مامن آرامششان را مي خواستند و در آن لحظه فراموش کرده بودند که تنها به ديده نهان شده و روح خدا جاري است... جويبار کلامش چه نهالها که آبياري کرد و اينک هنوز نهالهاي نوزاده از جريان افکارش سيراب مي شوند... چه تند مي تپيد دلها ، چه تند مي تپيد و صورتها خيس بود و خروش مي کردند و گاه زمزمه : اي کاروان ... نمي خواستند باور کنند و نبايد باور مي کردند، چرا که عصاره کلامش ،فکرش و روحش جاري بود و جاري هست و جاري مي ماند ... پدر، همه اينها را براي نوجوانش مي گفت و ادامه داد: و اينان که امروز در سوگ سالگرد رحلتش ترانه هاي غريبانه سرمي دهند و مي مويند و پياده راهي آستانش مي شوند و به يادش دل گرفته اند ، دل تنگ شاهد شهر آشنا ي خويش اند... هدفها و آرمانها و هر آنچه را که مي بايست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نيز تمام هستيش را براي تحقق همان هدفها بکار گرفته بود و در آن خرداد خود را آماده ملاقات معبود خويش نموده بود که تمام عمرش را جز براي جلب رضاي او صرف نکرده بود... چنان که در وصيت يادگارش نوشته بود: با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي کنم و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم و از خداي رحمن و رحيم مي خواهم که عذرم را در کوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم که عذرم را در کوتاهي ها و قصور و تقصيرها بپذيرند و با قدرت و تصميم و اراده به پيش روند... و شگفت آنکه در يکي از غزلياتشان که قبل از رحلت سروده، آورده اند: سالها مي گذرد حادثه ها مي آيد - انتظار فرج از نيمه خرداد کشم ، ...ک/4 1881
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]