واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: از هنگام رسالت پيامبر تا زماني كه آيين او عالم گير شد، مردماني از صدر اسلام تا كنون با علم، دانش و حقيقت جويي خود باعث بالندگي اسلام و تمدن اسلامي شدند كه در اين ميان، ايران و ايراني سهم ارزنده اي داشته است. در بيانات گهربار منسوب به پيامبر و ائمه و آيات الهي درخصوص ارزش پارسيان رازهايي نهفته است كه هر ايراني به آن مي بالد. با مرور گذشته و تفاسير معتبر تاريخي از احاديث و وحي مي توان دريافت در آن دوران، از مردمان ساكن در سرزمين كهنسال آريايي، به نيكي ياد شده است. به گونه اي كه ايرانيان مردماني خداشناس، دلير، استوار بر پيمان و برخوردار از هوش و شايستگي خدادادي معرفي شده اند. از شخصي سخن گفته مي شود كه حضرت طه، او را از اهل بيت خود خواند. كودكي كه در كازرون فارس يا به روايتي در اصفهان متولد گشت، نام اش را روزبه نهادند، اما گفته مي شود علاوه بر روزبه نامهاي ديگري چون ماهُويه، بهبود، بهروز و يا مابه به او اطلاق مي شده است. روزبه كودكي خود را در ناحيه جي اصفهان گذراند و در همانجا بزرگ شد، نسب اش به اشراف پارسي دهقانان يا اسواران مي رسد.پدرش فروخ بن مهيار ازجمله روحانيون زرتشتي (بدخشان كاهن) و كار اصلي او هيزم نهادن بر شعله آتش بود. روزبه در كودكي مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستي عمه اش درآمد. او كه در خانواده اي معتقد به آيين زرتشت پرورش يافت، همواره با روحيه اي حقيقت جو مواجه بود. با ايجاد شك و شبهه در عقايدش نسبت به آيين پدري و يافتن پاسخ هاي قانع كننده براي سوالهاي عقيدتي خود، دين ماني را بر دين زرتشتي ترجيح داد و مدتي به مسيحيت روي آورد. با توجه به اينكه از كشيشان شنيده بود كه ظهور پيامبر جديد نزديك است، قصد ترك خانه را داشت؛ از طرفي متوجه شد به دليل تغيير آيين خود قرار است او را شش ماه با اعمال شاقه زنداني كنند و اگر به آيين نياكانش ايمان نياورد، اعدامش كنند. اين موضوع بهانه اي شد تا براي رسيدن به هدف خود با همكاري عمه اش با ترك خانه، از شهر و ديار خود بگريزد. او در بيابان با كارواني مواجه شد كه بسوي شام مي رفت، همراه با مسافران كاروان رهسپار سرزمينهاي ناشناخته گشت. مدتي در شام و موصل اقامت كرد، تا اينكه در آنجا به اسارت قبيله بني كلب در آمد و مردي يهودي از بني قريظه او را به بردگي خريد و به يثرب (مدينه) برد. سفر به سرزمين اعراب و در پي آن اسارت و بردگي روزبه با ظهور اسلام همزمان گرديد، هجرت حضرت محمد (ص) به مدينه، موجب آشنايي او با دين مبين اسلام شد. سرانجام به خواسته اي كه در پي اش بود، رسيد و مسلمان شد. پيامبر(ص)، پس از اسلام آوردن او، نام روزبه را تغيير داد و سلمان را براي او برگزيد و به سبب نسب اش به پارسيان سلمان فارسي شهرت يافت. او به اين موضوع افتخار ميكرد و ميگفت: من برده بودم و رسول خدا(ص) مرا آزاد كرد و نام مرا سلمان نهاد. كسي كه از آزاد شدگان پيامبر به شمار ميآمد در برابر كاشتن سيصد نخل خرما و چهل وقيه طلا (هر وقيه، معادل چهل درهم) از صاحبش خريداري و آزاد شد.آزادي او با قراردادي كه پيامبر با مولاي او بست، مهيا شد. بر مبناي اين قرارداد مي بايست سلمان كار مي كرد و از درآمد و دست رنج خويش، خود را آزاد مي كرد. علاوه بر تلاش سلمان، پيامبر و مسلمانان مدينه به او كمك كردند كه بهاي خود را به شخص يهودي بپردازد و آزاد شود. سلمان، نخستين مرد ايراني است كه در همان آغاز در مدينه، به محضر پيامبر(ص) رسيد و به دين اسلام گرويد. او با پيشه كردن تقوا و كمالات، به مرحلهاي رسيد كه پيامبر(ص) و امامان(ع) با تعبيرات بسيار ارزشمند، از او تجليل كردند و اين تجليل نقش بهسزايي در گرايش ايرانيان به اسلام داشت؛ زيرا او سمبل ايرانيان مسلمان بود. چنانچه پيامبر(ص) درباره سلمان فرمود: من پيشگام همه فرزندان آدم هستم و سلمان، پيشگام پارسيان است. در سخن ديگري فرمودند: خداوند، به من فرمان داد كه چهار نفر را دوست بدارم و به من خبر داد كه او نيز آنها را دوست دارد، و آنها عبارتاند از: علي، سلمان، ابوذر و مقداد. همچنين فرمود: سلمان، از من است. اگر كسي به او جفا كند، به من جفا كرده است و كسي كه به او آزار برساند، به من آزار رسانده است. معروف است كه رسول خدا، سلمان را در جنگ خندق، از اهل بيت خود خواند، اما برخي معتقدند جمله سلمان، از ما اهل بيت است تنها در خندق بيان نشده و در موارد مختلف از زبان پيامبر(ص)و امام علي(ع) و برخي از امامان ديگر نيز نقل شده است. در ماجراي جنگ خندق كه در سال پنجم هجرت رخ داد، طبق پيشنهاد سلمان، قرار شد در برابر دشمن، كانال بزرگي به عنوان محافظ شهر حفر كنند كه به خندق معروف بود. پيامبر، حفر آن را بين مسلمانان تقسيم كرد و براي هر ده نفر، كندن چهل ذراع(حدود بيست متر) را تعيين فرمود. از آن جا كه سلمان، فردي نيرومند و كارآمد بود، مهاجر و انصار قصد داشتند نام او را در ليست خود قرار دهند به همين دليل مهاجران گفتند: سلمان از ماست و انصار مدعي شدند، سلمان از ماست. و اينگونه بود كه رسول خدا(ص) فرمود: سلمان، از ما اهل بيت است. عارف بزرگ قرن هفتم، محيي الدين ابن عربي، در شرح اين جمله ميگويد: پيوند زدن سلمان به اهل بيت(ع) در اين عبارت، بيانگر گواهي رسول خدا(ص) به مقام عالي طهارت سلمان است. جابر بن عبد الله انصاري از صحابه مشهورپيامبر ميگويد: از رسول خدا(ص) درباره مقام سلمان پرسيدم. فرمود، سلمان، داراي علم گذشته و آينده است. خداوند، دشمن او را دشمن ميدارد و دوستش را دوست ميدارد. از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است كه فرمودند: رسول خدا و علي، اسراري را كه ديگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان ميگفتند و او را لايق نگهداري علم ومخزن اسرار ميدانستند؛ از اين رو يكي از القاب سلمان، محدث است. در مورد منزلت سلمان نزد پيامبر(ص)، مشهور است كه آن حضرت، سفارش نامهاي درباره بستگان سلمان نوشتند كه قبلاً درباره هيچ يك از اصحاب، چنين سفارشنامهاي صادر نشده بود. خلاصهاي از متن آن سفارشنامه چنين است: اين عهد نامهاي از محمد بن عبد الله(ص) است كه بنا به درخواست سلمان، در مورد توصيه به برادرش مهاد بن فرّخ بن مهيار و خاندان او نسل اندر نسل، نگاشته مي شود ... اين نامه، به نفع خاندان سلمان نوشته شد. جان و مال آنها، در هر نقطهاي كه باشند، در پناه خدا و رسولش محفوظ است. كسي نبايد به آنها ستم كند يا سخت بگيرد. هر كس از مؤمنان كه نامه مرا ميخواند، بايد از آنها حمايت كند و به آنها احترام بگذارد و هيچ گونه آزاري بر آنها روا ندارد. تراشيدن جلو سر، جزيه و خمس و عُشر(يك دهم) اموال؛ و هر گونه ماليات را از آنها برداشتم ... هر سال از بيت المال، صد لباس در ماه رجب و صد لباس در ماه ذيحجه به آنها بدهيد. سلمان از اين رو از جانب ما شايسته اين اكرام و احترام گرديده كه بر بيشتر مؤمنان، برتري يافته است و از طريق وحي براي من ثابت شده كه؛ اشتياق بهشت به او(سلمان)، بيش از اشتياق او به بهشت است. سلمان، مورد اعتماد من و خيرخواه پيامبر خدا و مؤمنان است. سلمان از خاندان ماست .... اين سفارشنامه را علي بن ابي طالب(ع) به فرمان رسول خدا(ص) نوشت و سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار، بلال و جماعتي بر آن، گواه (شاهد) شدند. شايستگي سلمان به ايراني بودن او بازمي گردد. پارسياني كه داراي آييني توحيدي بوده و منزلت آنها از ديد خالق هستي و پيامبر خاتم دور نمانده است. جالب است كه شان نزول آيات متعددي كه در تفاسير موجود مطرح است مهر تاييدي بر ارزش و منزلت ايرانيان است. در حديثي آمده است كه پيامبراكرم، آيه سوم، سوره جمعه را تلاوت كرد، حاضران پرسيدند: منظور از اين گروه ديگر كيست؟ پيامبر(ص) در پاسخ آنها، دست بر شانه سلمان گذاشت و فرمود؛ اگر ايمان در ستاره ثريا قرار گيرد، مرداني از اين گروه(ايرانيان) به آن دست مييابند. خداوند در آيه 38 از سوره محمد(ص) ميفرمايد: اي مسلمانان! اگر به نعمت اسلام ارج ننهيد و از آن رويگردان شويد، خداوند، اين مأموريت (پاسداري از اسلام) را به گروهي ديگر ميسپارد؛ آنان كه همانند شما نخواهند بود. اكثر مفسران شيعه و اهل سنت، درباره اين آيه نقل كردهاند كه پس از نزول، جمعي از اصحاب از پيامبر(ص) پرسيدند: اين جمعيتي كه خداوند به آنها اشاره مي كند، چه كساني هستند؟ پيامبر(ص) به سلمان، كه در نزديكش بود، نگاه كرد و دست به زانو يا شانه او زد و فرمود؛ منظورخداوند، اين مرد و قوم اوست. سوگند به آن كه جانم در اختيار اوست، اگر ايمان به ستاره ثريا بسته باشد، گروهي از مردان فارس، آن را به چنگ مي آورند. در فارسنامه ابن البلخي آمده است: پيغمبر را پرسيدند كه چرا همه قوم ها، چون عاد و ثمود و مانند ايشان هلاك شدند و ملك پارسيان به درازا كشيد، با آنكه آتش پرست بودند، پيغمبر فرمود؛ از بهر آنكه آباداني كردند در جهان و داد گستردند ميان بندگان خداي عزوجل. نقل شده است كه سلمان از همان آغاز آشنايي با اسلام و دلبستگي به آيات قرآن، در اين فكر بود كه قرآن را به زبان پارسي براي مردم خود ترجمه كند؛ امّا متأسفانه امروز، ترجمهاي از قرآن به روايت سلمان در دسترس نيست و بسياري بر اين باورند كه ترجمه تفسير طبري، نخستين اقدام براي ترجمه قرآن به زبان فارسي است؛ اما برخي منابع مهم تاريخي، سلمان را نخستين كسي ميدانند كه با اجازه پيامبر(ص) به ترجمه فارسي آيات قرآن پرداخت. اين نقل قول ها، احاديث و شان نزول آيات در تفاسير معتبر تاريخي؛ ذره اي از بيكران ارزش هايي است كه در شان و منزلت ايرانيان مطرح مي باشد و سلمان فارسي سمبل ايرانيان مسلمان است كه مايه مباهات و فخر هر ايراني است كه محضر پيامبر خاتم(ص) را درك و از ياران و اهل بيت او به شمار مي آيد و اين كم منزلتي نيست كه به هر كسي نسبت داده نمي شود. پس از رحلت حضرت محمد(ص)، سلمان از كساني بود كه امامت علي بن ابيطالب(ع) را قلبا باور داشت و در همه حال، او را همراهي كرد. او نزد حضرت علي(ع) منزلتي بسيار والا داشت.بنا به مآخذ شيعه، غسل، كفن و نماز بر پيكرش را حضرت علي(ع) به جا آورد. سلمان فارسي در دوره خلافت عمر بن خطاب به حكومت مدائن منصوب شد و در اواخر دوران خلافت عثمان در سال35 هجري كه مصادف با چنين روزي است، درگذشت. آرامگاه وي در كنار طاق كسري واقع در شهر مدائن، در جنوب بغداد قرار دارد. عكس الصاقي، آرامگاه سلمان فارسي و مجسمه او را كه توسط استاد منصور فارسي ساخته شده نشان مي دهد. اطلاع/1350
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 509]