واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به توپ بستن مجلس ، 2 تير 1287ش. نويسنده:آزيتا لقائي منبع:WWW.IICHS.ORG مجلس شوراي ملي ايران در دوم تير ماه 1287ش پس از درگيري مسلحانه ميان نيروهاي وفادار به محمدعلي شاه و اعضاي انجمنها تعطيل شد. عمر مجلس اول كمتر از دو سال بود و بيشتر وقت آن صرف حل و فصل اختلافات جزئي شد. پايان آن نيز ثمرهاي خوش براي هيچ يك از گروههاي درگير و مردم به همراه نداشت. بدگمانيها، تهمتزدنها، سوءرفتارها و... از زمان صدور فرمان مشروطه تا به توپ بستن مجلس همه راههاي مسالمتآميز رسيدن به تفاهم را به مرور مسدود كرد. بررسي تمام حوادثي كه جامعه را به انسداد سياسي كشاند در اين مقاله مقدور نيست، اما ميتوان نگاهي گذرا بر اوضاع ايران در آخرين روزهاي مجلس داشت. سركشي ايلات و عشاير و غارت كاروانها تجارت را دچار كساد كرده بود. مداخله مستقيم انجمنها در كار حكام محلي كار اداره شهرها را مختل كرد. تمرد مردم از پرداخت مالياتها خزانه را با مشكل جدي روبهرو ساخت. ناامني و ناآرامي و هرج و مرج و احتمال تجاوز همسايگان به خاك كشور تصوير ايران آن روزها است. روزنامه مجلس در 3 جماديالاول مينويسد: «اكثر نقاط ايران از جمله كرمانشاهان، كرمان و اطراف آذربايجان و خراسان مغشوش است. درگيري شاه و انجمنها كه نفوذ تامهاي در مجلس دارند گسترش و عمق بيشتري يافته است.» در اسفند 1287 گروهي با كمين در مسير حركت شاه و پرتاب بمب به سوي اتومبيلش موجب تعميق و تشديد اختلافات شدند. شاه از ترس اتفاقي مشابه خود را در قصرش محبوس ساخت و بدگمانياش افزون شد. مجلس به جاي رفع بدگمانيهاي شاه با سنگاندازي در راه دستگيري سوءقصدكنندگان فضا را مسمومتر كرد. محمدعلي شاه خواهان دستگيري بمباندازها بود. او در دستخطي به مجلس از بي عملي مجلس در دستگيري مقصرين شكايت كرد. در چنين شرايطي انجمنها به صورت علني اعضايشان را مسلح كرده به آنها مشق نظامي ميدادند كه از سويي ديگر فشار بيشتري بر شاه وارد ميكردند. در 11 خرداد گروهي به سركردگي علاءالدوله در خانه عضدالملك گرد آمدند و خواهان تبعيد 6 نفر از درباريان از جمله حسين پاشاخان اميربهادر جنگ شدند. محمدعلي شاه ناچار با بركناري و تبعيد آنها موافقت كرد. او كه مدت زيادي از ترورش نگذشته بود، تبعيد اميربهادر (رئيس كشيكخانه) را، كه مسئول حفظ جان شاه بود حمل بر نقشهاي ديگر براي ترور خود كرد. چند روز قبل از عزيمت شاه به باغشاه اعلاناتي به ديوارها چسباندند به اين مضمون كه به شاه امر شده بود در تمام مدت جلسات مجلس از شهر خارج نشود. روز 14 خرداد درهاي قصر باز شد. عدهاي سرباز سيلاخوري با هياهو بيرون آمدند. شاه با كالسكهاش كه در محاصره قزاقها بود چهار نعل خارج شد و به باغشاه رفت. اين طرز حركت موجي از نگراني در شهر ايجاد كرد. متعاقب آن بازارها تعطيل شد. محمدعلي شاه پس از استقرار در باغشاه در نامهاي به مجلس اظهار داشت براي استراحت از شهر خارج شده است و جاي نگراني نيست. مجلس در نامه شديداللحني به او جواب داد خروج ناگهاني شاه خلاف اراده ملت و تهديد آزادي و امنيت است. از همان هنگام اعضاي مسلح انجمنها به مجلس رفتند و در مجلس و مسجد سپهسالار سنگر گرفتند. محمدعلي شاه عضدالملك را همراه عدهاي ديگر از رجال به باغشاه احضار كرد و هنگام خروج آنها جلالالدوله، علاءالدوله و سردار منصور را توقيف كرد و دستور تبعيد آنها را داد. بعد از استقرار شاه در باغشاه از تبريز، رشت، قزوين و شيراز انجمنها تلگرافهايي مخابره كردند و خواهان خلع محمدعلي شاه از سلطنت شدند، در حالي كه شاه هنوز مدعي بود به قانون اساسي ملتزم است و خواهان رسيدن به توافق با مجلس شورا بود. شاه در 18 خرداد در پيامي مكتوب به مجلس اعلام كرد كه آزادي ملت را محترم ميشمارد و براي حفظ نظم و امنيت، بعضي از مفسدين را گرفتار كرده و بعضي ديگر را دستگير خواهد كرد. در بازارها جار زدند كه هر كسي دكانش را ببندد آن را غارت خواهند كرد. در 21 خرداد شاه از مجلس خواست 11 نفر را تبعيد كند، قانون مطبوعات را جاري سازد، نظامنامهاي براي انجمنها تدوين شود كه آنها را از مداخله در امور اجرائي منع كند و حمل اسلحه ممنوع شود. مجلس به شاه پاسخ داد كه تبعيد اشخاص قبل از محاكمه و ثبوت جرم خلاف قانون اساسي است. منع حمل اسلحه هم بعد از برقراري امنيت اشكالي ندارد و با ساير مطالبات شاه موافقت كرد. مجلس تبعيد اشخاص را بدون محاكمه خلاف قانون اساسي اعلام ميكند، در حالي كه چند روز قبل از آن شاه را براي تبعيد اطرافيانش بدون محاكمه تحت فشار گذاشته بود. راههاي توافق هر چه بيشتر مسدود ميشد. انجمنهاي مسلح اطراف مجلس را گرفته و شاه را به خلع از سلطنت تهديد ميكردند. تبريز و شيراز مدعي شدند كه اردويي نظامي را عازم تهران خواهند كرد تا شاه را معزول كنند. محمدعلي شاه در تهران حكومت نظامي اعلام كرد و قزاقها مردم مسلح را خلع سلاح كردند. شاه تهديد كرد كه اگر انجمنها اطراف مجلس را تخليه نكنند، مجلس را به توپ خواهد بست. نمايندگان مجلس از انجمنها خواستند از اطراف مجلس پراكنده شوند. حدود يكصد و هشتاد انجمن به طور ناگهاني به تحصن خود در مدرسه سپهسالار خاتمه داده و متفرق شدند. 25 خرداد چهار عراده توپ از ميدان توپخانه به باغشاه منتقل شد. در همين روز ميرزاسليمان خان، مدير انجمن برادران قزوين را به جرم دادن تفنگ به مجلس شورا دستگير و به باغشاه بردند. در شهر شايع شد مجاهدين قزوين و رشت عازم تهران هستند. مجلس در 29 خرداد از اعضاء انجمنها خواست بدون سلاح در مدرسه سپهسالار جمع شوند. خبرنگار تايمز همان روز گزارش داد كه هزار نفر نيروي مسلح ملي اطراف مجلس جمع شدهاند و اعلانات هيجانآميز منتشر ساخته و رفتار شاه را تقبيح و تكذيب كردهاند. روز 31 خرداد قزاقها در گرفتن اسلحه از مردم جديت بيشتري به خرج دادند. مجلس تهديد كرد كه اگر تا فردا اوضاع اصلاح نشود مجلس عالي تشكيل خواهيم داد و تكليف مردم را روشن ميكنيم. مجلس همچنين در تلگرافي به انجمنهاي ولايات خواست كه اگر قشون دولتي بخواهد به هر جا حركت كند، ممانعت كنند و ماليات نپردازند. اول تير شاه وزراء را به مجلس فرستاد و خواهان تسليم اشخاصي شد كه متهم به ايجاد هرج و مرج بودند، اما مجلس وزراء را به باد حمله گرفت و خواهان استعفاي آنها شد. روز دوم تير قزاقها مجلس و مدرسه سپسالار را محاصره كردند. در اين روز اعضاي انجمنها كه در مسجد سپهسالار و خانه ظلالسلطان سنگر گرفته بودند، به دستور آيتالله سيدعبدالله بهبهاني به سوي نيروي قزاق تيراندازي كردند و تعدادي از آنها را به قتل رساندند. در مراحل اول قزاقها تير هوايي يا مشقي شليك كردند. آنها اجازه تيراندازي نداشتند. قزاقها چند توپ باروتي بدون گلوله شليك ميكنند. انجمنها تيراندازي را شدت ميدهند و به سمت قزاقها بمب هم پرتاب ميكنند و باز هم عدهاي ديگر از آنها را ميكشند. سرانجام به قزاقها دستور شليك داده ميشود. آنها با توپ به خانه ظلالسلطان كه مقر اصلي انجمن آذربايجان است حمله ميكنند و مجاهدين را فرار ميدهند. به سرعت اوضاع به نفع اردوي محمدعلي شاه تغيير ميكند. اعضاي انجمنها و نمايندگان مجلس ميگريزند و قزاقها مجلس و مسجد سپهسالار را تصرف ميكنند. عده زيادي دستگير و به باغشاه اعزام ميشوند از جمله آيتالله طباطبايي و آيتالله بهبهاني كه به شكلي موهن دستگير ميشوند، اما پس از رسيدن به باغشاه، محمدعلي شاه موقعيت مناسبي براي آنها فراهم ميكند. عدهاي ديگر از وكلاي مجلس منجمله تقيزاده به سفارت انگلستان پناهنده ميشوند.به اين ترتيب اولين مجلس ايران به كار خود خاتمه داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]