محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832928730
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) نويسنده: سیدحسین شفیعی دارابیمنبع:فصلنامه معرفت چكیده: از زمان طرح مساله «خودی» و «غیرخودی» از سوی رهبر فرزانه انقلاب، ادبیات جدیدی در این زمینه گشوده و واكنشها و موضعگیریهای گوناگونی رخ نموده برخی از سر تعصب و بدون تامل در منابع دینی و همانند دیگر عرصهها با حالتی شتابآلود به موضعگیری منفی پرداخته، برخی نیز با دیدی مثبتبه مساله نگریسته و ابعاد گوناگون آن را كشف و طرح نمودند. این مقاله كه نیم نگاهی به این موضوع دارد، در قسمت نخست آن، معنا و مفهوم خودی و غیرخودی، معیارهای آن مورد بحث و كنكاش قرار گرفت، در همین قسمت نیز بستر مقوله خودی و غیرخودی در آیات و روایات، دستهبندی این مفهوم را در منابع دینی و سیره امام علی علیه السلام پی میجوییم. د - بستر مقوله «خودی» و «غیرخودی» با پذیرش ضرورت دستهبندی افراد وجوامع به «خودی» و «غیرخودی» و اثبات مشروعیت آن در آیات و روایات، این سؤال مطرح میشود كه زمینه عینی و مجرای عملی این گزاره اجتماعی كجاست؟ به دیگر سخن، بستر مناسب برای دستهبندی اشخاص و احزاب به دو طیف «خودی» و «غیرخودی» چیست؟ آیا «شهروند» و «غیرشهروند» بودن را باید در این زمینه مد نظر قرار داد یا گرایشها و جریانات سیاسی و عملكردها و رفتارهای شخصی و گروهی را؟ گفتهها و نوشتههای برخی از منكران و مخالفان این مرزبندی چنین مینماید كه در این بحثبه خطا رفته و دچار اشتباه گردیدهاند; زیرا چنین پنداشتهاند كه مرزبندی صحیح همان «شهروند» و «غیرشهروند» بودن و یا مقولههایی شبیه به آن است. همین خطا نیز موجب گردیده كه آنان مشروعیت این مرزبندی را انكار نمایند; چون معتقدند: همگان شهروند محسوب میشوند و قبول هرگونه مرزبندی دیگری موجب تضییع حقوق شهروندان خواهد شد، در صورتیكه اگر آنان به درستی میاندیشیدند، به چنین پنداری روی نمیآوردند; زیرا هر كس به مشروعیت طرح «خودی» و «غیرخودی» معتقد باشد، بر این باور است كه مناسبترین مرزبندی حیطه جریانات سیاسی و موضعگیریها و عملكرد اشخاص و گروههاست، نه مقوله شهروند و غیرشهروند و یا سایر مقولهها. مستند این سخن، مضمون روشن و گویای آیات و روایات فراوان مرتبط با این بحث میباشد; زیرا آنچه در این دسته از آیات و روایات مورد توجه قرار گرفته چیزی جز اعمال و رفتار انسانها نیست. بخشی از مستندات عبارت است از: 1- آیات قرآنی الف. ب. «و آنها كه ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند و آنها كه پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقیاند; برای آنها آمرزش (و رحمتخدا) و روزی شایستهای است. و كسانی كه بعدا ایمان آوردند و هجرت كردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند. . . . » (انفال: 74 و 75) ج. «و كسی كه خدا و پیامبر را اطاعت كند، همنشین كسانی خواهد بود كه خدا نعمتخود را بر آنان تمام كرده; از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنها رفقای خوبی هستند. » (نساء: 69) د. ه. «ای اهل ایمان، از غیر همدینان خود دوست صمیمی همراز نگیرید; چه آنكه آنها از هرگونه شر و فسادی درباره شما ذرهای كوتاهی نمیكنند، آنها دوست دارند شما در رنجباشید، (نشانههای) دشمنی از دهان آنها آشكار است (1) و آنچه در دل پنهان دارند از آن هم مهمتر است. ما آیات (و راههای پیشگیری از شر آنها) را برای شما بیان كردهایم، اگر اندیشه كنید. شما آنها را دوست دارید، اما آنها شما را دوست ندارند، در حالی كه شما به همه كتابهای آسمانی ایمان دارید (اما آنها به كتاب آسمانی شما ایمان ندارند) و هنگامی كه شما را ملاقات میكنند (به دروغ) میگویند: ایمان آوردهایم، اما هنگامی كه تنها میشوند، از شدت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان میگزند. بگو: بمیرید با همین خشمی كه دارید. خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است. » (آل عمران: 118 و 119) و. ز. «به درستیكه منافقان را در جهنم پستترین درجه است و برای آنان هرگز یاوری نخواهی یافت، مگر آنها كه توبه نموده و تباهكاری خود را اصلاح كردند و به دین خدا درآویختند و دین خود را برایخدا خالص گردانیدند. پسآنها با مؤمنان هستند. » (نساء: 6-145) (2) 2- روایات با تتبع در متون روایی و كتب حدیثی نیز به اخبار و روایات فراوانی برمیخوریم كه همانند آیات شریفه قرآنی، از عملكردهای اشخاص و احزاب و رفتارهای فردی و گروهی و گرایشهای فكری و سیاسی آنها به عنوان بستری مناسب برای مقوله «خودی» و «غیرخودی» خبر میدهند. در این بخش، نمونههایی از این دسته از روایات ذكر میگردد: الف. ابوحمزه ثمالی (3) میگوید: روزی در محضر امام باقر علیه السلام بودیم كه سعد بن عبدالملك (از فرزندان عبدالعزیز بن مروان) وارد شد. ناگهان سعد همانند زن فرزند از دست داده شروع به گریستن كرد. امام علیه السلام به وی فرمودند: «ای سعد، چه چیزی تو را به گریه واداشت؟ » او در پاسخ عرض كرد: «چرا گریه نكنم، با این كه من از ریشه درخت نفرین شده در قرآن هستم (یعنی اموی به شمار میآیم) ؟ امام علیه السلام فرمود: «تو از آنان نیستی، بلكه امویای هستی كه جزء ما اهل بیتشدهای. آیا این سخن خداوند را كه از ابراهیم علیه السلام نقل میكند، نشنیدهای: «هر كس از من پیروی كند، بیگمان او از من است» (4) در برخی از نقلها آمده است كه امام باقر علیه السلام از سعد با لقب «سعد الخیر» یاد مینمودند. (5) در نامههایی كه خطاب به وی نگاشتهاند، این لقب مشهود است. طبق نقل محدث كلینی، در یكی از نامهها، حضرت از او با عنوان «برادر» یاد كردهاند. ؟ (6) ب. آنگاه كه ابوصباح كنانی (7) به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: درباره شما از مردم چه ببینیم (چه زخم زبانها بشنویم! ) ، امام علیه السلام فرمودند: «مگر درباره من از مردم چه میبینی؟ » ابوصباح پاسخ داد: «هرگاه میان من و مردی سخنی درمیگیرد، به من میگوید: «جعفری خبیث» ! امام صادق علیه السلام پرسیدند: «شما را به من سرزنش میكنند؟ » او پاسخ داد: آری. امام صادق علیه السلام فرمودند: «به خدا سوگند، از میان شما، چهقدر تعداد كسانی كه از جعفر پیروی میكنند كم است! صحابی من تنها كسی است كه ورعش شدید باشد و برای خالقش عمل كند و به ثواب او امیدوار باشد. اینها اصحاب منند. » (8) ج. در خبر دیگری نیز از امام صادق علیه السلام نقل است: «آن كه با زبان، از ما طرفداری میكند ولی سیرهاش با رفتار ما سازگار نیست، شیعه ما به شمار نمیآید. شیعیان ما كسانی هستند كه در زبان و دل موافق ما و در اعمال و رفتارشان دنبالهرو ما باشند. اینان شیعیان ما هستند. » (9) مقام معظم رهبری با الهام از مضامین بلند و گویای این سلسله از آیات و روایات فرمودند: «گفتهمیشود: "خودی" و "غیرخودی". حالا"خودی" و "غیرخودی" داریم یا نداریم؟ اگر بخواهیمملت راحساب كنیم، نه، آحاد ملت همه خودیاند، اما جریانات سیاسی، بلی، جریان "خودی" داریم و جریان "غیرخودی"داریم. » (10) بر این اساس، هر فرد یا گروهی به لحاظ آنكه عضوی از ملت است و «شهروند» محسوب میشود، نه تنها بیگانه و غریبه به حساب نمیآید، بلكه صاحب حق و حقوقی میباشد; به گونهای كه زمامداران حكومتی نیز موظفند در جهتحفظ حقوق او تلاش كنند و از در رحمت و لطف با وی برخورد نمایند. از همین روست كه امیرمؤمنان علیه السلام در عهدنامه معروف «مالكاشتر» ، خطاب به این شخصیت والای حكومتیاش چنین آورده است: «قلب خویش را نسبتبه ملتخود مملو از رحمت و محبت و لطف كن و همچون حیوان درندهای نسبتبه آنان مباش كه خوردن آنان را غنیمتشماری; زیرا اینها دو گروه بیش نیستند: یا برادران دینی تواند و یا انسانهایی همچون تو. » (11) ناگفته نماند كه لزوم چنین برخورد شایستهای موجب نمیشود كه مرز بین خوبكاری وبدكاری را نادیده بگیریم و همگان را صالح فرض كنیم و از این طریق، دستهبندی اشخاص و احزاب را به «خودی» و «غیرخودی» نادرستبدانیم; چه آنكه در فراز دیگری از همین نامه امیرمؤمنان علیه السلام میخوانیم: «هرگز نباید افراد نیكوكار و بدكار در نظرت مساوی باشند; زیرا این كار سبب میشود كه افراد نیكوكار در نیكیهایشان بیرغبتشوند و بدكاران در عمل بدشان تشویق گردند; هر كدام از اینها را مطابق كارشان پاداش ده. » (12) با لحاظمضمونمجموعهآیات و اخبار مذكور در این بخش از گفتار و مشابه آنها، میتوان گفت: تنها بستر مناسب برای عینیتیافتنمقوله «خودی» و «غیرخودی» ، جریانات سیاسی و عملكرد اشخاص و احزاب و نوع گرایشها و معتقدات فكری و فرهنگی آنان میباشد و چیز دیگری شایستگی چنین مرزبندی را ندارد. ه. دستهبندی «خودی» ها و «غیرخودی» ها
اگر تنها بستر مناسب برای مقوله «خودی» و «غیرخودی» ، گرایشاتو موضعگیریهای سیاسی اشخاص و احزاب و عملكردها و رفتارهای فردی و گروهی آنان است نمیتوانهمهخودیهاوتمامیغیرخودیها را مساوی و با هم برابر دانست، بلكه به هر یك از اینها از لحاظ گرایشی و رفتاری طیف وسیعی را تشكیل میدهند. بر این اساس، در ادامه این نوشتار، ابتدا دستهبندی «خودی» هاوسپس «غیرخودی» ها ذكر میشود: 1- دستهبندی «خودی»ها به یك اعتبار، میتوان «خودی» ها را به چند دسته تقسیم نمود: (13) الف. خودیهای مدافع حق و ثابت: با دقت در احوال و اعمال معتقدان به ادیان آسمانی و یاران انبیای الهی و امامان معصومعلیهم السلام، به چهرههای ممتاز و والای فراوانی برمیخوریم كه به هیچ قیمتی از صف «خودی» ها جدا نگردیدند و نه تنها هیچ یك از شگردهای اعمال شده از سوی «غیرخودی» ها نتوانست آنها را از پای درآورد و فریبشان دهد، بلكه به عكس موجب تقویت ایمانشان گردید و در نتیجه، در طریق ایمان و عقیده و در عمل به دستورات دینی، ثابت و استوار ماندند و با تمام وجود به دفاع از حق پرداختند. در آیات شریفه قرآنوروایاتمعصومانعلیهم السلام، از اوصاف چنین چهرههایی ارزشمند خبر داده شده است. به عنوان نمونه، برخی از آنها ذكر میگردد: 1. آیات قرآنی: - «مؤمنان فقط كسانی هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد و هنگامی كه آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند; آنها كه نماز را برپا میدارند و از آنچه روزیشان كردهایم انفاق میكنند. (آری) مؤمنان حقیقی آنها هستند. برای آنان درجاتی (مهم) نزد پروردگارشان است و برای آنها آمرزش و روزی بینقص و عیبی است. » (انفال: 2 - 4) - «و آنها كه ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقیاند. برای آنها آمرزش (و رحمتخدا) وروزی شایستهایاست. » (انفال: 74) - «در میان مؤمنان مردانی هستند كه بر سر عهدی كه با خدا بستند، صادقانه ایستادهاند; بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربتشهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. » (احزاب: 23) پروردگار كریم در آیات ذیل نیز از آنان تمجید نموده و ویژگیهای آنان را ذكر كرده است: غافر: 28 / قصص: 2 / یس: 20. 2. روایات: - علی علیه السلام: «اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد داشت. » (14) - امام صادق علیه السلام: «مؤمن در امر دینش، از كوه محكم و استوار سختتر است; زیرا از كوه گاهی تراشیده میشود، ولی كسی قدرت ندارد چیزی از دین مؤمن را از او جدا كند و این بدان روست كه مؤمن نسبتبه دینش بخل میورزد (و راضی نمیشود كه مصرف گردد) و نیز نسبتبه آن حریص است. » (15) - امام صادق علیه السلام: «به درستی كه انسان مؤمن از پارههای آهن محكمتر است; زیرا پارههای آهن پس از آنكه درون آتش قرار گیرد تغییر پیدا میكند، ولی انسان مؤمن اگر كشته شود سپس زنده گردد و مجددا كشته شود، قلبش تغییر پیدا نخواهد كرد. » (16) با بررسی احوال اصحاب و یاران پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان معصومعلیهم السلام، شخصیتهای فراوانی همچون اباذر، سلمان، مقداد، عمار یاسر، بلال، رشید هجری، كمیل، مالك اشتر و صدها نفر دیگر را مییابیم كه میتوان در این زمینه، از آنها یاد كرد; شخصیتهایی كه مرگ و شهادت آنان موجب فزونی غم پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان معصومعلیهم السلام گردید. (17) در كتب روایی و متون دینی، گفتههای فراوانی از خاندان آل عصمتعلیهم السلام بر جای مانده است كه همه آنها حكایت از به سوگ نشستن آن بزرگواران در فقدان یاران خاصشان دارد. از میان همه آنها، به ذكر فرازی از خطبه امیرمؤمنانعلیه السلام بسنده میشود. آن بزرگوار فرمودند: «كجا هستند برادران من; همانها كه سواره به راه میافتادند و در راه حق قدم برمیداشتند. كجاست عمار؟ كجاست ابن تیهان و كجاست ذوالشهادتین؟ و كجایند مانند آنان از برادرانشان كه پیمان بر جانبازی بستند و سرهای آنها برای ستمگران فرستاده شد؟ ! » آنگاه دستبر محاسن شریف كشیدند و مدتی طولانی گریستند. پس از آن فرمودند: «آه، بر برادرانم;همانها كهقرآنرا تلاوت میكردند و به كار میبستند، در فرایض دقت میكردند; و آن را به پای میداشتند، سنتها را زندهو بدعتها رامیمیراندند، دعوت به جهاد را میپذیرفتند و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروی میكردند! » (18) تذكر این نكته ضروری است كه اگرچه تعداد این دسته از مؤمنان ( خودیهای مدافع حق و استوار در این راه) اندكند، ولی نباید چنین چیزی موجب اضطراب روحی و ترس در دل گردد; چنان كه در كلام امیرمؤمنان علیه السلام میخوانیم: «ای مردم، در طریق هدایت، از كمی نفرات وحشت نكنید. » (19) همچنان كه خود آن بزرگوار اینگونه بود. در فرازی از نامه آن حضرت به عثمان بن حنیف آمده است: «به خدا سوگند، اگر عرب برای نبرد با من پشتبه پشتیكدیگر بدهد، من به این نبرد پشت نمیكنم و اگر فرصت دست دهد كه بتوانم آن را مهار كنم به سرعتبه سوی آنان خواهم شتافت. و به زودی تلاش خواهم كرد كه زمین را از این شخص وارونه و این جسم كجاندیش (معاویه) پاك سازم تا سنگ و شن از میاندانههاخارج شود. » (20) از اینجا معلوم میشود كه پافشاری و دفاع از حق، یكی از ملاكهای پذیرش «خودی» و «غیرخودی» است. ب - خودیهای غیرمدافع حق و بیتفاوت در برابر دشمن: دسته دیگری از «خودی» ها كسانی هستند كه میتوان از آنان با عنوان «خودیهای غیرمدافع حق و بیتفاوت در برابر دشمن» یاد نمود; یعنی كسانی كه به لحاظ نظری و اعتقادی، به آموزههای وحیانی معتقد میباشند و به لحاظ عملی نیز كم و بیش به امور عبادی و اخلاقی و غیره پای بند هستند، ولی در قبال تلاشهای بیوقفه «غیرخودیهای معاند» بیتفاوتند و با مشاهده هجمه آنان به اساس دین و آرمانهای دینی، هیچگونه واكنشی از خود نشان نمیدهند و مسؤولیتی احساس نمیكنند. در منابع وحیانی، اتخاذ چنین شیوهای ناپسند مورد مذمت قرار گرفته است: «چرا در راه خدا جهاد نمیكنید، در صورتی كه جمعی ناتوان از مرد و زن و كودك شما، كه در مكه اسیر و در بند ظلم كفارند آنها دایم میگویند: بار خدایا، ما را از این شهری كه مردمشستمكارندبیرونآور وازجانبخود برای ما صاحب اختیار قرار ده و برای ما از جانب خود یاوری بفرست. » (نساء: 75) این آیه شریفه و دیگر آیات مشابه آن این پیام را به ما ابلاغ میكند كه در فرهنگ دینی، بیتفاوتی و عدم احساس مسؤولیت و تساهل در قبال مشكلات اجتماعی و به خطر افتادن اساس دین معنا ندارد. از اینرو، در كلام نورانی امیرمؤمنان علیه السلام آمده است: «از خداوند در مورد حقوق بندگانش و نسبتبه شهرها بترسید; زیرا شما مسؤول هستید، حتی نسبتبه بقعهها و چهارپایان. » (21) سعی فراوان پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان معصومعلیهم السلام بر این بوده است كه اشخاص را نسبتبه مسؤولیتهای اجتماعیشان آگاه سازند و از التبیتفاوتی بیرون آورند. از اینرو، میبینیم امیرمؤمنان علیه السلام خودیهایی را كه در قبال توطئههای دشمن موضع مشخصی نگرفته و به مقابله با هجمههای دشمن برنخاستهاند مورد مذمت قرار داده، خطاب به آنان میفرماید: «شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند. این حقیقت قلب انسان را میمیراند و غم و اندوه میآفریند كه آنها در مسیر باطل خود این چنین متحدند و شما در راه حق، اینچنین پراكنده و متفرق! روی شما زشتباد و همواره غم و غصه قرینتان كه هدف حملات دشمن قرار گرفتهاید، پی در پی به شما حمله میكنند و شما به حمله متقابل دست نمیزنید; با شما میجنگند و شما نمیجنگید; اینگونه معصیتخدا میشود و شما (با عمل خود) بهآن رضایت میدهید. » (22) آنگاه كه ضحاك بن قیس (دوست معاویه) بر حجاج خانه خدا حمله برد، امام علی علیه السلام خودیهای بیتفاوت و سست پیشه را مورد سرزنش قرار داد و خطاب به آنان فرمود: «ای مردمی كه بدنهایتان جمع و افكار و خواستههای شما پراكنده است، سخنان داغ شما سنگهای سخت را درهم میشكند، ولی اعمال سستتان دشمنانتان را به طمع میاندازد. اما هنگام جنگ فریاد میزنید: ای جنگ، از ما دور شو! . . . شما كه از خانه خود دفاع نمیكنید، چگونه میتوانید از خانه دیگران دفاع كنید؟ همراه كدام امام و پیشوا پس از من به جهاد خواهید رفت؟ ! . . . سوگند به خدا، به آنجا رسیدهام كه گفتارتان را تصدیق نمیكنم و به یاریتان امید ندارم و دشمنان را به وسیله شما تهدید نمیكنم. چه دردی دارید؟ دوای شما چیست؟ طب شما كدام است؟ آنها هم مردانی همچون شما هستند؟ ! (چرا آنها این همه پایدارند و شما این قدر سست) آیا سزاوار استبگویید و عمل نكنید؟ (23) شاید بتوان گفت: علت تلاش امیرمؤمنان علیه السلام برایتوجهدادن اشخاص به مسؤولیتها این بوده كه نتیجه بیتفاوتی در قبال توطئههای دشمن و عدم دفاع از حق، راضی بودن به كار دشمن است كه در كتب روایی ما، از چنین خصیصهایبسیار مذمتشدهاست، دربرخیازاینروایات آمده: علی علیه السلام: «آن كه به كار جمعیتی راضی باشد همچون كسی است كه در آن كار دخالت دارد. » (24) در هر حال، بیتفاوتی اشخاص در قبال حقپرستان و باطلپیشهگان مورد نهی و مذمت امیرمؤمنان علیه السلام است. در كلمات قصار نهجالبلاغه میخوانیم: آنگاه كه حارث بن حوط از ستیز با آتش افروزان در جنگ جمل خودداری ورزید و به حضرتش عرض كرد: من همراه با سعید و عبدالله بن عمر، از حضور در صحنه نبرد كناره میگیرم، آن بزرگوار خطاب به وی فرمود: «سعید و عبدالله بن عمر نه حق را یاری كردند و نه با باطل درگیر شدند. » (25) حضرت با این گفتار به حارث فهماندند كه پیوستن به جمع این دو نفر، كار پسندیدهای نیست; بیتفاوتی در برابر حق و باطل مذموم است. ج. خودیهای فریبخورده:
«از متون تاریخی و بررسی احوال و اعمال اشخاص و احزاب این نتیجه به دست میآید كه در بین یاران انبیای الهیعلیهم السلام و اصحاب امامان معصومعلیهم السلام چهرههای زیادی دچار لغزش گردیده، فریب ترفندهای دشمن را خوردند و مجذوب شگردهای استعماری بیگانگان گشتند. در نتیجه، از حلقه «خودی» ها خارج شدند و به صف «غیرخودی» ها پیوستند، برای نمونه، تنها از دو چهره سرشناس در تاریخ اسلام، كه دچار فرجامی بد گردیدند، یاد میشود: 1- طلحة بن عبیدالله» : وی اهل مكه و از طایفه قریش و از قبیله بنی تیم بود; كسی كه رسول اكرمصلی الله علیه وآله در جنگ احد با عنوان «طلحه الخیر» و در یوم العسرة با لقب «طلحة الفیاض» و در جنگ حنین با وصف «طلحة الجود» از او یاد نمودند. (26) امیرمؤمنان علیه السلام نیز از «سخاوت او خبر دادند. » (27) طلحة جزو اولین چهرههایی است كه به اسلام گروید و بدینروی، مورد مؤاخذه نوفل بن خویلد قرار گرفت و دست و پایش را ریسمان بستند. (28) پس از مهاجرت طلحة به مدینه، رسول اكرمصلی الله علیه وآله بین او و صحابی معروف (ابوایوب انصاری) عقد اخوت منعقد ساختند. (29) وی در ماجرای مهم تاریخی «بیعت رضوان» (بیعتشجره) (30) حضور داشت. (31) او در دوره خلافت عثمان، از سرسختترین دشمنان خلیفه محسوب میشد. (32) وی شدیدا مخالف عثمان بود; به گونهای كه برخی گفتهاند: یكی از اشخاص مؤثر در كشته شدن خلیفه سوم محسوب میشود. ابن ابی الحدید میگوید: «هنگامی كه عثمان در حصر طلحه و همراهانش قرار گرفته بود، علی علیه السلام هر چند به طلحه اصرار نمود كه عثمان را آزاد كند، قبول نكرد و گفت: تا وقتی كه افراد بنی امیه را مجازات نكند، ممكن نیست. » (33) او پس از كشته شدنعثمان، در جهتشكلگیریحكومت علی علیه السلام وبسیج مردمبرایبیعتباآن حضرت تلاش نمود و همراه با سایر مردم، برای بیعتبا آن بزرگوار به خانه حضرتش هجوم آورد. طبق نقل مورخان، طلحهاولین كسی بود كه با علی علیه السلام بیعت نمود. (34) اما همین شخص پس از آنكه متوجه گردید امیرمؤمنان علیه السلام عرصه را برای خودسریهای او و همفكرانش خالی نگذاشته است و آنان نمیتوانند در كنار حكومت آن بزرگوار، به اهداف خود دستیابند، (35) مخالفتبا حضرت را در پیش گرفتند و باب معاندت و دشمنی را به روی خود گشودند. ابتدا به بهانه زیارت عمره، به همراه زبیر از مدینه خارجگشت (36) سپس همگامبا معاویه (سردمدار غیرخودیهای معاند) و عایشه و برخی دیگر، قتل عثمان را به حضرت علیعلیه السلامنسبت داد (37) و در كنار مدعیان دروغین دفاع از مظلومیتخلیفه سوم قرار گرفت و بیعتبا علی علیه السلام را نقض نمود و حتی آن را انكار كرد. (38) او به كمك همفكرانش، اولین جنگ را علیه علی بن ابیطالب علیه السلام به راه انداخته و سرانجامبه جرم آنكهكشنده عثمانبود بهدست مروان به قتل رسید. (39) ناگفته نماند: علی بن ابیطالب علیه السلام از این فرجام بدی كه دامنگیر طلحه گردید، متاثر شدند و به همراه یارانش بر كشته او گریستند و فرمودند: «ایكاش بیستسال قبل مرده بودم و شاهد چنین صحنهای نبودم. » (40) این حزن و اندوه و گریه امام علیه السلام حكایت از آن دارد كه آن بزرگوار از فریبی كه دامنگیر طلحه گردیده بود و موجب گشت تا وی از صف خودیها كناره گیرد و به غیرخودیها بپیوندد و با چنین وضع خفتباری كشته شود، سخت ناراحتبودند; چهآنكه دوست نداشتندكسی همچون «طلحه» با آن همه سوابق درخشان به چنین عاقبتی ناپسند دچار گردد. 2- زبیر بن عوام: وی برادرزاده حضرت خدیجه علیها السلام و پسر عمه رسول خداصلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام بود. (41) زبیر در سن 12 یا 15 و یا 16 و یا 18 سالگی چهارمین و یا پنجمین نفری بود كه به اسلام روی آورد و آن را پذیرفت و در زمره مسلمانان نخستین قرار گرفت. (42) او در دو هجرت مسلمانان به حبشه حضور داشته و همراه با سایران به مدینه هجرت نمود. رسول اكرم صلی الله علیه وآله بین او و عبدالله بن مسعود عقد برادری منعقد ساختند. (43) وی در تمام جنگهای زمان پیامبرصلی الله علیه وآلهحضورداشت. (44) یكیازپرچمهای سهگانه مسلمانان در ماجرای فتح مكه، در دست او بود. (45) به شهادت در راه خدا و شهدای اسلام عشق میورزید. ابن سعد در طبقات آورده است: وی به امید اینكه فرزندانشبهدرجهشهادتنایل آیند، اسامی نه تن از شهدای بزرگوار صدر اسلام را برای نه تن از فرزندان پسر خویش برگزید. (46) طبق گفته برخی از مورخان، زبیر اولین كسی است كه در دفاع از اسلام شمشیر كشید و به دفاع از رسول اكرم صلی الله علیه وآله پرداخت. (47) خودش در جریان جنگ جمل به فرزندش میگفت: «هیچ عضوی از بدن من نیست، جز آنكه همراه با پیامبر صلی الله علیه وآله مجروح گردیده است. » (48) وی یكیازچهارنفری استكهازآنان بالقب «مدافعان اسلام» یاد میشود. (49) همچنین وی یكی از چهار نفری است كه پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه وآله به دعوت علی علیه السلام برای استیفای حق غصب شدهاش پاسخ مثبت دادند. از سلمان فارسی نقل شده است: «زبیر در یاری رساندن به امیرمؤمنان علیه السلام از همه ما آگاهتر بود. » (50) او در ماجرای شورای انتخاب خلیفه، از حق خویش به نفع علی علیه السلام صرف نظر نمود و از آن چشمپوشی كرد. (51) زبیر در ماجرای شكلگیری حكومت امیرمؤمنان علیه السلام نیز حضوری فعال داشته و همگام با دیگر اقشار مردم به خانه آن بزرگوار آمد تا با حضرتش بیعت كند. او در مراسم بیعت در «مسجدالنبی» صلی الله علیه وآله، پس از طلحه با علی علیه السلام بیعت نمود. (52) اما متاسفانه وی نیز همچون طلحه پس از آنكه دریافت كه در حكومت علی علیه السلام نمیتواند به مقاصد نفسانی خویش نایل آید و به لحاظ روحیات خاصش از دستیابی به مسؤولیتهای حكومتی محروم است، (53) باب مخالفتبا حضرت را به روی خود گشود و با دریافتنامهای خاص از سوی معاویه، (54) فریب خورد و به بهانه زیارت عمره، همراه با طلحه از مدینه خارج گردید. (55) در تداوم این حركتشوم، از نسبت دادن قتل عثمان به امام علی علیه السلام امتناع نورزید (56) و به طور آشكار، بیعتبا امیرمؤمنان علیه السلام را انكار كرد. (57) وی به بهانه اینكه عثمان مظلوم كشته شده است، همگام با دیگر مخالفان آن حضرت، اولین شورش (جنگ جمل) راعلیهآن بزرگوار به راه انداخت. (58) سرانجام مردی از قبلیه «احنف بن قیس» به نام عمرو بن جرموز به توصیه و اشاره «احنف» در حالی كه زبیر در مكانی به نام «وادی السباع» به نماز ایستاده بود، از پشتسر به او حمله كرد و وی را به قتل رسانید. غلام زبیر، بدنش را در همان مكان به خاك سپرد. حضرتعلی علیه السلام هنگامی كه از ماجرا باخبر شدند، شمشیر زبیر را در دست گرفتند و مدتی بر آن گریستند و فرمودند: «با این شمشیر چه بسیار اندوهها و مشكلات كه از پیامبر صلی الله علیه وآله دفع گردید! » (59) ناگفته پیداست كه این واكنش امام علیه السلام، حكایت از دل پر درد و غم آن بزرگوار دارد. به دیگر سخن، گریه امام علیه السلام برای این بود كه چرا چهرهای همچون زبیر با آن همه سوابق درخشان و شمشیر زدن برای حق، باید اینگونه منحرف شود و به مقابله با حق بپردازد؟ چرا او كه سالها در كنار «خودی» ها قرار داشت و با «غیرخودیهای معاند» ستیز میكرد، امروز از صف «خودیها» ، كناره گرفته و همگام و همراه با «غیرخودی» ها گردیده است؟ ، چرا سفارشهای پیامبر صلی الله علیه وآله را از یاد برده و مجذوب وعدههای فریبنده سردمدار «غیرخودی» ها (یعنی معاویه) گشته و به نامه ارسالی این خدعهگر زمان دلسپرده و فریبخورده است؟ (60) البته خود حضرت از آغاز كار، از بدعاقبتی طلحه و زبیر آگاه بودند و از وقوع چنین حادثهای دردناك و فرجامی بد، هم به خود آنان و هم به دیگران خبر داده بودند. (61) در اینجاتذكر چند نكته مناسب است: اول. تعداد خودیهای فریبخورده بسیار است كه به اجمال به چند مورد اشاره گردید. از دیگر مصادیق بارز آن، گروه خوارج بودند كه در خطبه 122 نهجالبلاغه و دیگر بخشهای آن، و در شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 235 به این مطلب اشاره شده است. دوم. گاه ممكن استخروج از صف «خودی» ها و پیوستن به «غیرخودی» ها موجب گردد كه افراد و احزاب در زمره كافران قرار گیرند و از رهبران كفر محسوب شوند. در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «مردمی از سرزمین بصره به نزد من آمدند و در مورد طلحة و زبیر از من سؤال كردند و نظر مرا در حق آنها جویا شدند، در پاسخشان گفتم: این دو نفر از جمله امامان و پیشوایان كفر بودند. » (62) د. خودیهای مرعوب: از جمله حالات و زمینههای منفی در زندگی فردی و اجتماعی برخی از خودیها روحیه خودباختگی و رعب و وحشت آنان در قبال ستمگران و متجاوزان است. بیتردید، وجود چنین روحیهای در افراد، موجب میشود كه آنان مرعوب قدرت دشمن گردند و از ابراز مخالفت و مقابله با او سر باز زنند و فرمان الهی در جهتستیز با مستكبران و غیرخودیهای معاند (63) را نادیده بگیرند. شاهد صدق بر این مدعا اینكه در قرآن كریم میخوانیم: آنگاه كه حضرت موسی علیه السلام برای آزادسازی سرزمین «بیتالمقدس» (64) خطاب به بنی اسرائیل فرمود: «ای قوم، به سرزمین مقدسی كه خداوند برای شما مقرر داشته است، وارد شوید و به شتسر خود باز نگردید (و عقبنشینی نكنید) كه زیانكار خواهید شد. » (مائده: 21) ، آنان در پاسخ گفتند: «ای موسی، در آن (سرزمین) جمعیتی ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمیشویم تا آنها خارج شوند; اگر آنها خارج شوند، ما وارد خواهیم شد. » (مائده: 22) به یقین، اگر آنان ایمانی درستبه پروردگار داشتند، مرعوب قدرت دشمن نمیشدند; زیرا ایمان كامل به پروردگار اقتضا دارد كه مؤمنان از غیرخدای متعال خوفی نداشته باشند و هراسی به دل راه ندهند. (65) در آیات شریفه قرآنی آمده است: - «و از هیچكس نترسید و از انتقام من (كهخدای قادر مطلقم) بترسید. » (مائده: 44) - (پیامبران پیشین) كسانی بودند كه رسالتهای الهی را تبلیغ میكردند و (تنها) از او میترسیدند و از هیچكس جز خدا بیم نداشتند. (احزاب: 39) - «این سخنان شیطان است كه بدان دوستدارانش را میترساند. شما مسلمانان از آن بیم و اندیشه مكنید و از من بترسید، اگر از اهل ایمان هستید. » (آل عمران: 175) - «آیا از آنها كه اول بار به دشمنی و قتال با شما برخاستند بیم و اندیشه دارید و حال آنكه سزاوارتر آن است كه از خدا بترسید (و بس) اگر اهل ایمانید» (توبه: 13) آری، ترس از غیر پروردگار و خوف از دشمن، انسان را از ستیز با وی باز میدارد و موجب سلطه یابی او خواهد شد. رسول اكرمصلی الله علیه وآله میفرمایند: «اگر فرزند آدم بجز از خدا نمیترسید، پروردگار كریم غیر او را بر وی مسلط نمینمود. » (66) از بررسی تاریخ صحابه و یاران انبیای الهی و امامان معصومعلیهم السلام به این حقیقت دست مییابیم كه وجود خصیصه منفی «رعب» و «ترس» از دشمن در برخی از اصحاب آن بزرگواران از سویی موجب گردیده آنان از حضور مستمر در كنار آن بزرگواران محروم گردند و به غیر خودیها نزدیك شوند و از سوی دیگر، سبب گشته تا دشمن قدرت پیدا كند و دین الهی در غربتبه سر برد. (67) ه. خودیهای رفاهطلب:
از جمله مسائلی كه موجب میگردد اشخاص و احزاب از نصرت حق و یاری نمودن حقپرستان سرباز زنند، رفاهطلبی و خوشگذرانی است. (68) با غور در متون تاریخی، در خواهیم یافت تعداد كسانی كه به سبب برخورداری از چنین روحیهای، از رهروی راه حقطلبان بازماندند و در صف باطل پیشهگان قرار گرفتند و به غیرخودیهای معاند پیوستند، فراوان است. یكی از شگردهای دشمنان در جهت جذب برخی از خودیها، تقویت روحیه رفاهطلبی آنان و تطمیعشان است. در قرآن كریم به آیاتی برمیخوریم كه عامل عدم حضور برخی از مسلمانان (خودیها) را در جنگهای زمان پیامبرصلی الله علیه وآله، آسایشخواهی مفرط و خوشگذرانی و رفاهطلبی معرفی نموده است. بدینروی، در معرفی گروهی از كسانی كه در جنگ تبوك شركت نكردند و از رسول اكرمصلی الله علیه وآله خواستند كه به آنان اجازه دهد تا در مدینه بمانند، میفرماید: - «متخلفان (از جنگ تبوك) از مخالفتبا رسول خدا خوشحال شدند و كراهت داشتند كه با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد كنند; (و به یكدیگر و به مؤمنان) گفتند: در این گرما (به سوی میدان) حركت نكنید! (به آنان) بگو: آتش دوزخ از این گرمتر است، اگر میدانستند. » (توبه: 81) - «و هنگامی كه سورهای نازل شود (و به آنان دستور میدهد) كه به خدا ایمان بیاورید و همراه با پیامبرش جهاد كنید، افرادی از آنها (گروه منافقان) كه توانایی دارند، از تو اجازه میخواهند و میگویند: «بگذار ما با قاعدان (آنها كه از جهاد معافند) باشیم. » (توبه: 86 - 87) در میان یاران امیرمؤمنان علیه السلام با چهرههایی همچون مصقلة بن هبیره شیبانی (69) مواجه میشویم كه به دلیل وجود روحیه رفاهطلبی و دلباختگی بهمال دنیوی، از صف لشكریان علی بن ابیطالب علیه السلام و «خودی» ها جدا گردیده و به «غیرخودی» معاندی همانند معاویه پیوستند. (70) گروهی دیگر نیز به دلیل برخورداری از چنین خصلت منفی ( رفاهطلبی) ، از حضور در عرصه جهاد و قتال در راه خدا سرباز زدند و به بهانه سرد و گرم بودن هوا و برشمردن مشكلات دیگر از حضور در میدان رزم و ستیز با دشمن امتناع ورزیدند. امیرمؤمنان علیه السلام در مذمت این طیف از اصحاب خود میفرماید: «آگاه باشید من شب و روز و پنهان و آشكارا شما را به مبارزه با این جمعیت (معاویه و پیروانش) دعوت كردم و گفتم: پیش از آنكه با شما بجنگند، با آنان نبرد كنید . . . شگفتا! شگفتا! . . . پی در پی به شما حمله میكنند و شما به حمله متقابل دست نمیزنید; با شما میجنگند و شما نمیجنگید; اینگونه معصیتخدا میشود و شما (با عمل خود) به آن رضایت میدهید. هر گاه در ایام تابستان فرمان حركتبه سوی دشمن دادم، گفتید. اندكی ما را مهلت ده تا سوز گرما فرو نشیند و اگر در سرمای زمستان چنین دستور را به شما دادم، گفتید: اكنون هوا فوقالعاده سرد است، بگذار سوز سرما آرام گیرد. همه این بهانهها برای فرار از سرما و گرما بود. شما كه از سرما و گرما (وحشت دارید) و فرار میكنید. به خدا سوگند، از شمشیر (دشمن) بیشتر فرار خواهد كرد. » (71) 2- دستهبندی «غیرخودی»ها با بررسی و ارزیابی عملكرد، برخورد، و موضعگیری «غیرخودی» ها در قبال «خودی» ها به این نتیجه دستخواهیم یافت كه آنان نیز همانند «خودی» ها به گروههای مختلفی تقسیم میشوند. بر این اساس، نباید همه غیرخودیها را در یك مرتبه و در عرض هم دانست و با همه آنان به یك شیوه برخورد نمود; زیرا تفاوت رفتاری آنها ایجاب میكند كه ابتدا به دستهبندی آنها روی آوریم و سپس به تناسب حال هر یك، نحوه برخوردمان را تنظیم نماییم. البته ممكن است این دستهبندی به اعتبارات مختلفی صورت پذیرد. اما در اینجا، تنها به دو اعتبار به این دستهبندی توجه میشود: اول. «معاند» و «غیرمعاند» بودن: گاهی ممكن است «معاند» و یا «غیرمعاند» بودن «غیرخودی» ها معیار و ملاك تقسیمبندی آنان به حساب آید. بدین روی، غیرخودیها به دو دسته تقسیم میشوند: الف. غیرخودیهای معاند: رفتارهای فردی و اجتماعی برخی از غیرخودیها گویای آن است كه آنان تنها به انتخاب یك گرایش فكری خاص غیرتوحیدی و غیرولایی بسنده ننمودهاند، بلكه به دنبال آن، همواره داد مخالفتسر داده و به طور دایم به مقابله و مقاتله با منادیان توحید و موحدان راستین و رهروان صدیق انبیای الهی و امامان معصوم علیهم السلام برخاستهاند و تا سرحد كشتار و بازگرداندن آنان از رسم و آیینی كه برگزیده بودند، پیش رفتند. خدای منان در توصیف این گروه از «غیرخودی» ها فرموده است: «و آنان پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند. » (بقره: 217) با توجه به خصوصیت ذكر شده، میتوان این گروه از «غیرخودی» ها را «غیرخودیهای معاند» نام نهاد. در آیات متعددی از قرآن كریم، برخوردهای عنادگونه آنان با انبیای الهیعلیهم السلام و مؤمنان ذكر گردیده است كه مضامین برخی از آنها ذكر میشود: - پیكار در امر دین (ممتحنه: 9) ; - تهدید انبیای الهیعلیهم السلام به اخراج از سرزمینشان و انجام این كار (اعراف: 82، 88 و 182 / ابراهیم: 13 / اسراء: 76 / نمل: 56) ; - كشتن انبیای الهیعلیهم السلام (بقره: 61، 87 و 91 / آل عمران: 12 و 21 / مائده: 70) ; - تهدید حضرت ابراهیم علیه السلام به كشتن و سوزاندن (عنكبوت: 24 / انبیاء: 68) ; - تصمیم به قتل حضرت موسی علیه السلام (اعراف: 150 / قصص: 20 / غافر: 26) ; - اتهام ساحر بودن نسبتبه حضرت موسی علیه السلام و تحریف شخصیت انبیای الهیعلیهم السلام (طه: 57 و 63 / اعراف: 110 و 123 / شعراء: 35 / قصص: 48) ; - تهدید و تصمیم بر قتل فرزندان مؤمنان به حضرت موسی علیه السلام (اعراف: 141 / غافر: 25) ; - تصمیم به زندانی كردن یا بیرون راندن و یا كشتن رسول اكرمصلی الله علیه وآله (انفال: 30) ; - تلاش برای بیرون راندن پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله از سرزمین مكه (توبه: 13 / بقره: 191 و 217) ; - آرزوی ارتداد و بازگشت مسلمانان از دین اسلام (بقره: 109) ; - طرح و نقشه هجوم ناگهانی به مسلمانان (نساء: 102) ; -طرحگمراهكردنمسلمانان (آلعمران: 69) ; - دوستنداشتننزولخیروبركتالهی بر مسلمانان (بقره: 105) ; - انفاقات مالی برای بازداشتن مردم از راه خدا (انفال: 36) . در كتب روایی و مجامع حدیثی و همچنین در متون و منابع تاریخی نیز برخی از برخوردهای عنادگونه این گروه از «غیرخودی» ها، در قبال پیامبرانعلیهم السلام و مؤمنان ثبت گردیده است. (72) ب. غیرخودیهای غیرمعاند: در بررسی تاریخ زندگی پیامبران الهی و ائمه اطهارعلیهم السلام و نیز دورههای بعدی تاریخ اسلام تا عصر حاضر، با برخی از اشخاص و قبایل «غیرخودی» مواجه میشویم كه بر دعوتهای منادیان توحید پاسخ مثبت نداده، به معتقداتی غیر از معتقدات آن بزرگواران دل سپردهاند، اما هیچگونه برخورد فیزیكی هم با آنان نداشته، حتی گاهی دیده شده است كه از در مراوده و دوستی درآمده و به آنها علاقه نشان دادهاند و از همراهی و همگامی با دشمنانشان نیز پرهیز مینمودهاند. پروردگار كریم در برخی از آیات شریفه قرآنی، از وجود اینگونه اشخاص از میان «غیرخودی» ها خبر داده است; آنجا كه میفرماید: «و نزدیكترین دوستان به مؤمنان را كسانی مییابی كه میگویند: ما نصارا هستیم; این از آنروست كه در میان آنها، افرادی عالم و تارك دنیا وجود دارند و آنها (در برابر حق) تكبر نمیورزند. » (مائده: 82) خوشبختانه در فرهنگ دینی ما، نه تنها برقراری ارتباط و اظهار دوستی با این طیف از «غیرخودی» ها مورد نهی خدا و رسول اوصلی الله علیه وآله واقع نشده و مشروع قلمداد گردیده، (73) بلكه حتی حاكمان دینی موظفند در جهت تامین امنیت و بهرهمندی آنان از امكانات رفاهی تلاش نمایند (74) و از حمله دشمن نسبتبه آنان جلوگیری كنند. (75) در این زمینه، در مباحثحقوقی اسلام و متون فقهی اسلام بحث «اهل ذمه» و احكام مربوط به آنان مورد كارشناسی دقیق ارباب فن قرار گرفته و از اهمیت والایی برخوردار است. (76) دوم. «منافق» و «غیرمنافق» بودن: به لحاظ آشكار و یا پنهان بودن موضعگیریها و برخوردهای «غیرخودی» ها نیز میتوان آنان را به دو دسته غیرخودیهای منافق و غیرخودیهای غیرمنافق تقسیم نمود: 1. غیرخودیهای «منافق»: از بررسی آیات شریفه قرآنی و اخبار و روایات بر جای مانده از معصومانعلیهم السلام چنین برمیآید كه طیفی از «غیرخودی» ها با زدن نقاب «خودی» بر چهره خصمانه خویش، توانستهاند به جمع «خودی» ها نزدیك شوند و با استفاده از نقاب نفاق، موفق شدهاند به صف آنان راه پیدا كنند و با بهكارگیری این شیوه، توفیق یافتند عناد و دشمنی خود را به صورت پنهانی اعمال نمایند و ضربههای سختی را از این طریق به «خودی» ها وارد سازند. غیرخودیهای منافق در اعمال شیوه نفاقشان تا آنجا پیش رفتهاند كه گاه به قصد خدعه با خدا و فریب مؤمنان اظهار ایمان به خداوند و قیامت نمودهاند (بقره: 8 و 9) و رفتارهای مفسدهآمیز خویش را با رنگ و لعاب «اصلاحطلبی» توجیه كردهاند. (بقره: 11 و 12) آنان ایمان مردمان مؤمن را با عنوان «ایمان ابلهان» تحقیر نموده، (بقره: 13) به وقت مواجه شدن با مؤمنان میگویند: ما ایمان آوردهایم، ولی آنگاه كه با شیاطین (و سران خویش) خلوت میكنند، میگویند: ما با شماییم; ما فقط آنها را استهزا میكنیم. (بقره: 14) متاسفانه بهرهگیری منافقان از شگردهای خاص، موجب گردیده است تا چهره واقعیشان مخفی بماند و شناسایی نشوند (توبه: 101) آرزوی غیرخودیهای منافق این بوده است كه مؤمنان نیز مانند آنان كافر گردند و مساوی هم باشند. (نساء: 89) آنان از ترس رو شدن نیات و شناختهشدن چهرهشان همواره در حالت اضطراب و ترس به سر میبرند. (توبه: 64) البته خداوند بر خلاف انتظار آنان، در سور گوناگون قرآن، (77) به تبیین چهره واقعی آنها پرداخته و شگردهای مختلفشان را یادآور گردیده است. همچنین اوصاف و عملكردهای آنان را در آیات گوناگون بازگو نموده و حتی سورهای از قرآن (سوره منافقون) را نیز به اسم آنها نام نهاده است. خداوند در این سوره، وضع منافقان را توصیف كرده، آنان را دارای عداوتی شدید نسبتبه مسلمانان دانسته است. مرحوم علامه طباطبائی پس از تفسیر آیات هشتگانه اول سوره منافقون میفرماید: «قرآن كریم درباره منافقان اهتمام شدیدی ورزیده و مكرر آنان را مورد حمله قرار داده، زشتیهای اخلاقی و دروغها، خدعهها و دسیسهها و فتنههایشان را به رخشان میكشد; فتنههایی كه علیه رسول خداصلی الله علیه وآله و مسلمانان به پا كردند. (78) سپس میفرماید: «خدای تعالی به پیامبرش خطاب میكند كه از این منافقین بر حذر باش و مراقب باش تا بفهمی از چه راههای پنهانی ضرباتخودرابراسلاموارد میسازند: "همالعدوفاحذرهم" (منافقون: 4) (79) امیرمؤمنان علیه السلام در فراز پایانی نامه خود به محمد بن ابی بكر چنین نگاشتهاند: «رسول خداصلی الله علیه وآله به من فرمود: بر امت اسلام، نه از مؤمن و نه از مشرك هراسی ندارم; زیرا مؤمن را ایمانش باز داشته و مشرك را خداوند به سبب شركت او نابود میسازد; من بر شما، از منافقی میترسم كه درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد; گفتارش دلپسند است و رفتارش ناپسند. » (80) با تاملی هر چند كوتاه در تاریخ اسلام و مسلمانان و بررسی عملكردهای منافقان درخواهیم یافت كه منافقان پس از راهیابی به صفوف مسلمانان و نفوذی مرموزانه در بین آنان، توانستند در عرصههای گوناگون اجتماعی (جنگ احد، تبوك و مانند آن) ضربههای جبرانناپذیری بر پیكره اسلام و مسلمانان وارد سازند. با رحلت نبیاكرمصلی الله علیه وآله، دامنه نفوذ منافقان (و غیرخودیهای نفوذی) در صفوف آنان گسترش یافت; بهگونهای كه موفق گردیدند بر دین و اندیشه و جان و مال مسلمانان سلطه یابند (81) و عرصه را بر خودیهای مورد توجه و سفارش خدا و رسول خداصلی الله علیه وآله تنگ كنند (82) و با دشمنان آنان پیمان دوستی برقرار سازند و برای مطرودان زمان رسول اكرمصلی الله علیه وآله منزلت قایل شوند و آنها را به مدینه بازگردانند. (83) امیرمؤمنان علیه السلام، كه همه آرمانهای توحیدی و ثمره تلاشهای پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله و مسلمانان پاك دل را به سبب سلطهیابی منافقان، به باد رفته میدید، همچون مربی و معلم خویش رسول اكرمصلی الله علیه وآله، به هدایت امت پرداختند و آنان را با خطابه و نامه و دیگر شیوههای مؤثر، از خطرات بیشمار و در عین حال، نامرئی «غیرخودیهای نفوذی» (منافق) آگاه نمودند. (84) ایشان در یكی از فرازهایی از این سلسله خطبهها میفرماید: «ای بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش میكنم و شما را از منافقان میترسانم; زیرا آنها گمراه و گمراه كنندهاند، خطاكار و به خطاكاری تشویق كنندهاند، به رنگهای گوناگون ظاهر میشوند، از ترفندهای گوناگون استفاده میكنند، برای شكستن شما از هر پناهگاهی بهره میگیرند. و در هر كمینگاهی به شكار شما مینشینند، قلبهایشان بیمار و ظاهرشان آراسته است، در پنهانی راه میروند و از بیراهه حركت میكنند. وصفشان دارو و گفتارشان درمان است، اما كردارشان دردی استبیدرمان; بر رفاه و آسایش مردم حسد میورزند و بر بلا و گرفتاری آنان میافزایند و امیدواران را ناامید میكنند،
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]
صفحات پیشنهادی
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)-«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) نويسنده:سیدحسین شفیعی دارابیمنبع:فصلنامه معرفت د ...
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)-«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) نويسنده:سیدحسین شفیعی دارابیمنبع:فصلنامه معرفت د ...
توطئه قتل حضرت علی علیه السلام
توطئه قتل حضرت علی علیه السلام-توطئه قتل حضرت علی علیه السلامدر جریان شهادت ... و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)-«خودی» و «غیرخودی» در سیره .
توطئه قتل حضرت علی علیه السلام-توطئه قتل حضرت علی علیه السلامدر جریان شهادت ... و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)-«خودی» و «غیرخودی» در سیره .
سیره علوی در برخورد با غیر خودیها
(13) با تاملی كوتاه در اینگونه سخنان حكیمانه امام علی علیه السلام در خواهیم یافت كه همگان «خودی» محسوب نمیگردند و طرح مساله «خودی» و «غیرخودی» امری معقول و ...
(13) با تاملی كوتاه در اینگونه سخنان حكیمانه امام علی علیه السلام در خواهیم یافت كه همگان «خودی» محسوب نمیگردند و طرح مساله «خودی» و «غیرخودی» امری معقول و ...
شیوههای جذب دشمن در حکومت حضرت علی علیه السلام
شیوههای جذب دشمن در حکومت حضرت علی علیه السلام-شیوههای جذب دشمن در حکومت حضرت ... و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)-«خودی» و «غیرخودی» در سیره .
شیوههای جذب دشمن در حکومت حضرت علی علیه السلام-شیوههای جذب دشمن در حکومت حضرت ... و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2)-«خودی» و «غیرخودی» در سیره .
آنچه رهبر انقلاب برای یافتن امام موسی صدر انجام داده اند
آنچه رهبر انقلاب برای یافتن امام موسی صدر انجام داده اند-سیاست > رهبری - به مناسبت سالروز ربودهشدن امام موسی ... «خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ...
آنچه رهبر انقلاب برای یافتن امام موسی صدر انجام داده اند-سیاست > رهبری - به مناسبت سالروز ربودهشدن امام موسی ... «خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ...
پیشواى صادق علیه السلام در اندیشه مقام معظم رهبرى
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ما آیات (و راههای پیشگیری از شر آنها) را برای شما بیان كردهایم، اگر اندیشه كنید. ... در خبر دیگری نیز از امام ...
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ما آیات (و راههای پیشگیری از شر آنها) را برای شما بیان كردهایم، اگر اندیشه كنید. ... در خبر دیگری نیز از امام ...
انقلاب فرهنگى و سیاسى در سیره امام صادق علیه السلام
انقلاب فرهنگى و سیاسى در سیره امام صادق علیه السلام-انقلاب فرهنگى و سیاسىدر سیره امام صادق علیه ... «خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ...
انقلاب فرهنگى و سیاسى در سیره امام صادق علیه السلام-انقلاب فرهنگى و سیاسىدر سیره امام صادق علیه ... «خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ...
بيمار شوم عين دوايي تو مرا!
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) امام علیه السلام به وی فرمودند: «ای سعد، چه چیزی تو را به گریه واداشت؟ .... روایات: - علی علیه السلام: «اگر با این ...
«خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) امام علیه السلام به وی فرمودند: «ای سعد، چه چیزی تو را به گریه واداشت؟ .... روایات: - علی علیه السلام: «اگر با این ...
امام علی علیه السلام و تساهل خواص
امام علی علیه السلام و تساهل خواص نويسنده:جواد سلیمانیمنبع:فصلنامه معرفت الف - اسلام; با ... الله علیه وآله در برخورد با مخالفان و منافقان و به طور كلی، عناصر غیرخودی شیوهای متساهلانه در پیش ...... «خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ...
امام علی علیه السلام و تساهل خواص نويسنده:جواد سلیمانیمنبع:فصلنامه معرفت الف - اسلام; با ... الله علیه وآله در برخورد با مخالفان و منافقان و به طور كلی، عناصر غیرخودی شیوهای متساهلانه در پیش ...... «خودی» و «غیرخودی» در سیره امام علی علیه السلام (2) ...
جرم گیری دندان، دوستی به ظاهر دشمن
(16) اینگونه گفتهها و موضعگیریها شاهد بر آن است كه نباید خودی را با ... «خودی»,و,«غیرخودی»,در,سیره,امام,علی,علیه,السلام,(2) - اضافه به علاقمنديها این مقاله كه نیم ...
(16) اینگونه گفتهها و موضعگیریها شاهد بر آن است كه نباید خودی را با ... «خودی»,و,«غیرخودی»,در,سیره,امام,علی,علیه,السلام,(2) - اضافه به علاقمنديها این مقاله كه نیم ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها