تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى كه براى زنده كردن حق يك مسلمان، شهادت حقّ بدهد، روز قيامت در حالى آورده مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804270516




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قهرمان آسمان ميمك


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: قهرمان آسمان ميمك درباره شهید کشوری آنها كه سروكارشان با آسمان است طور ديگري به زندگي نگاه مي‌كنند، وسعت ديدشان وسيع‌تر است، معناي زمان و حركت را بهتر درك مي‌كنند،سرگرد احمد كشوري از اين زمره بود كه خلبان‌ها در زمين كاري ندارند، هرچه هست در آسمان است، اگر كاري بايد صورت بگيرد آنجا بايد انجام شود. آنطور كه مادرش مي‌گويد: «از بچگي عشق پرواز بود. پرواز را خيلي دوست داشت.» براي رسيدن به رويايش خيلي تلاش كرد ولي وقتي ديد عده‌اي آمده‌اند كوه و صحرا و صخره را پشت سر مي‌گذارند تا روياي يك ملت را به هم بريزند، به هم ريخت و از آسمان روي سرشان خراب شد تا روياي آنها را باطل كند كه اين آسمان هنوز عقاب دارد، مخصوصا در قصرشيرين و سر پل ذهاب كه دشمن روزهاي نخست جنگ كيلومتر به كيلومتر پيش مي‌آمد بدون هيچ مقاومتي، ناگهان سه هلي‌كوپتر كبرا و يك هلي‌كوپتر ترابري از پايگاه هوانيروز كرمانشاه به سمت آنها پرواز مي‌كنند تا هفتصد متري آنها پيش مي‌روند و ستون را شناسايي مي‌كنند. ستون عظيمي شامل ادوات زرهي، خودرويي و پرسنلي به طول دو كيلومتر به سمت سر پل ذهاب پيش مي‌رفت.سپس احمد كشوري كه ليدر جريان بود به هلي‌كوپتر خلبان سراواني كه به موشك «تاو» مجهز بود دستور مي‌دهد. « اول و آخر ستون را بزن».‌سراواني مي‌زند، عراقي‌ها غافلگير مي‌شوند. همهمه بين آنها مي‌افتد، همين‌طور كه سرشان شلوغ مي‌شود، ناگهان هلي‌كوپترهاي ايراني هرچه مهمات داشتند روي تمام ستون فرود مي‌آورند و مي‌روند، ستون عراقي سنكوب كرده و تا اطراف نفت‌شهر عقب‌نشيني مي‌كند و از مرز خارج مي‌شود. متولد ماه مهر سال كودتا يك ماه پيش از آنكه كودتاي انگليسي – آمريكايي 28 مرداد سال 32 به نتيجه برسد در روستاي كياكلا در اطراف قائم‌شهر احمد كشوري ديده به جهان گشود و دوران دبستان را در سر پل تالار و سه سال آخر را در دبيرستان «قناد» بابل طي كرد. سپس در آزمون دانشگاه‌هاي سراسري شركت كرد و در رشته صنايع غذايي پذيرفته شد ولي نرفت.در سال 1351 در 19 سالگي به هوانيروز پيوست و توانست با موفقيت دوره‌هاي تعليمات خلباني با هلي‌كوپترهاي «كبرا» و «جت‌رنجر» را به پايان رساند. پس از طي دوره‌هاي مقدماتي در شيراز و اصفهان و اخذ گريد پروازي (گواهينامه خلباني) در اسفند 54 به عنوان نخستين گروه رزمي هوانيروز به كرمانشاه منتقل شد. عصر كتاب‌هاي ممنوعه دوران خدمت و آموزش او در نيروي هوايي همزمان بود با گسترش نهضت مردمي ايران و از هر گوشه هركس هرچه در توان داشت به هر نحو براي مبارزه با شاه تخصيص مي‌داد. او كه هميشه در كمد لباس‌هايش كتاب‌هاي ممنوعه داشت همواره مورد سوءظن قرار مي‌گرفت زيرا از هر فرصتي براي اطلاع‌رساني و تبليغ عليه رژيم پهلوي استفاده مي‌كرد به همين دليل چندين بار بازجويي و مورد تهديد قرار گرفت. اما فعاليت‌هاي خود را متوقف نمي‌كرد. در اوايل شروع به كارش در باختران با كمك عده‌اي از خيرين پنهاني صندوق اعانه‌اي براي كمك به مستضعفين تشكيل داده و به فقرا كمك مي‌كرد. بياييد با مردم هم‌صدا شويد با اوج‌گيري انقلاب فعاليت‌هاي او هم بيشتر شد. در راهپيمايي‌ها شركت كرده و كتك مي‌خورد. به خلبانان ديگر مي‌گفت: «از پايگاه بياييد بيرون با مردم هم‌صدا شويد تا دردشان را بفهميد، ببينيد چه مي‌خواهند.» وقتي همراه علماي كرمانشاه در تظاهرات شركت مي‌كرد مورد ضرب باتوم ماموران قرار گرفت و دستش آسيب ديد. يكي كه او را مي‌شناخت گفت: «بهتر نيست بري به پادگانت؟» جواب داد: «مي‌ارزد آدم براي انقلاب چوب بخورد.» مسلمان شناسنامه‌‌اي نبود چوب انقلاب را او و امثال او خوردند و به پايش نشستند و هزينه هم دادند و از هيچ چيز نترسيدند، چون دلشان با اسلام و حضرت روح‌الله بود. اهل معامله و معاوضه هم نبود تا در كنجي بنشيند و به نامي و ناني قناعت كند. مي‌گفت: «انسان نبايد فقط يك مسلمان شناسنامه‌اي باشد، بلكه بايد عامل به احكام اسلام هم باشد.» رشيد و شجاع بود و از افراد دروغگو و ترسو متنفر بود. از مناجات كردن لذت مي‌برد و شب‌ها را از دست نمي‌داد. برخي او را «زاهد شب و شير روز» خطاب مي‌كردند. در كارهاي سخت همواره پيش‌قدم بود هيچ‌گاه از خستگي سخني نگفت و شجاعانه در موقعيت‌ها عمل مي‌كرد. هنگامي كه غائله كردستان به پا شد او جزو اولين هياتي بود كه به همراه دكتر چمران به منطقه رفت. مرا اعدام كنيد كردستان مي‌ماند كردستان،‌پاره تن ايران را تجزيه‌طلبان به آشوب كشانده بودند، سقز، پاوه، مريوان، سنندج در التهاب و انفجار بود. دموكرات‌ها و كومله‌ها قدم به قدم و سنگر به سنگر همه جا را مي‌گرفتند. پادگان سنندج به عنوان مركز امنيتي و نظامي منطقه مي‌رفت كه يكسره به دست تجزيه‌طلبان سقوط كند، فرماندهان نگران كه چه بايد كرد؟ كشوري پا شد و گفت: «من پرواز مي‌كنم، اطراف پادگان را مي‌كوبم، اگر كارم خطا بود مرا اعدام كنيد اما لااقل كردستان مي‌ماند.» به عنوان اولين خلبان در حالي كه پيش‌بيني مي‌شد به احتمال 95 درصد مورد اصابت گلوله قرار گيرد و يا از فرماندهي تهران به دليل عدم هماهنگي متهم و مواخذه شود، پرواز كرد، رفت، كوبيد و آمد. پادگان دوباره دست دولت افتاد و تجزيه‌طلب‌ها عقب نشستند. پرواز در زمان «سانست» اما روز جمعه‌اي ديگر پاوه ديگر شهر كردستان در محاصره كامل قرار گرفته بود و در آستانه سقوط. تيمسار فلاحي از دكتر چمران كه در دل ماجرا بود جدا شده و به پايگاه هوانيروز كرمانشاه مي‌رود. آنجا خلبان‌ها را جمع مي‌كند و يك داوطلب براي نجات پاوه مي‌خواهد. هنوز صحبت‌هايش تمام نشده احمد كشوري برمي‌خيزد. ساعت هفت و نيم بعدازظهر و تاريكي زمين‌گير شده است.برابر روش‌هاي هوانيروز در آن ساعت شب نمي‌بايست خلبان بپرد چون زمان «زمان سانست» بود. كشوري اما پريد و مي‌دانست با توجه به ارتفاعات اطراف مشرف به پاوه امكان آسيب ديدن و گلوله خوردن بسيار است. پرواز كردن و كوبيدن او آن شب فشار را از روي مردم پاوه و دكتر چمران برداشت تا حدود 20 هزار نفر مردم در محاصره مانده تا فردا كه امكانات نظامي برسد، فرصت مقاومت داشته باشند.صبح بار ديگر و اين بار در راس يك گروه به سمت پاوه پرواز كرد و مواضع دشمن را كوبيد. در اين حملات تير خورد و زخمي شد و سه جراحت وخيم در ناحيه گردن و سينه به او وارد شد و براي معالجه به بيمارستان رفت. فرمانده سينه سوخته تيم آتش در بيمارستان بستري بود و اجازه پرواز نداشت كه شنيد عراقي‌ها از مناطق غربي و جنوب غربي به ايران حمله كرده‌اند. از بيمارستان يكراست به سمت پادگان رفت. به او گفته‌اند: «سينه شما هنوز زخمي است و نبايد تحرك داشته باشي» گفت: «وقتي اسلام در خطر است سينه مي‌خواهم چكار؟» رفت و فرماندهي تيم آتش هوانيروز در منطقه كرمانشاه و ايلام را بر عهده گرفت كه 425 كيلومتر از مرزها را حراست مي‌كرد.‌جنگ كه شروع شد براي ايمني بيشتر هلي‌كوپترها را به اطراف،داخل كوه‌ها منتقل كردند. دشمن را بكاو و بكش شش تيم آتش به طور مساوي سريعا به پادگان‌هاي ابوذر، ايلام و نقاط ديگر مرزي اعزام شدند. نيروي زميني مستقر بود ولي هوانيروز هيچ‌گونه اطلاعات مناسبي در اختيار نداشت كه كدام نقطه را مورد هدف قرار دهد. هوانيروز علم جنگ را داشت ولي تجربه‌اش را نه. با اين حال وارد شد و در نخستين شب تنها اطلاعات نيروي هوايي شعله‌هاي آتش توپ و تانك بود كه درخشش داشت. كشوري روشي را پي گرفت با عنوان «بكاو و بكش» يعني دشمن را جست‌وجو كن و مورد هدف قرار بده.» اي كاش كوه‌هاي دار بلوط به زبان بيايند روزها سپري مي‌شد و مبارزه و دفاع ادامه داشت. از گهواره اطراف دالاهو و گاوميشان تا مزارع كشاورزي پر بود از نيروهاي دشمن كه مدام به هلي‌كوپترها تيراندازي مي‌كردند. يكي از همرزمان كشوري مي‌گويد: «10، 11 روز بدترين موقعيت زندگي را داشتيم ولي استقامت و پايداري كرديم. اي كاش روز قيامت همه اجسام، دشت ذهاب، كوه‌هاي دار بلوط و ميمك به زبان بيايند و زحمت‌هاي هوانيروز را بيان كنند و بگويند كه شهيد احمد كشوري و دوستانش چه كردند.» بچه‌ها بزنيد، نترسيد عمليات بي‌سابقه‌اي در منطقه انجام شد. حدود 10 روز در عمليات ميمك با پشتيباني نيروي هوايي و يگان‌هاي نيروي زميني ارتش براي نجات و آزادي ميمك و اطراف آن فعاليت شد. او بي‌وقفه پرواز مي‌كرد و به مواضع دشمن حمله‌ور مي‌شد. ساعت 6:20 صبح روز 10 آذر سال 59 احمد كشوري به همراه رحيم پزشكي با يك فروند هلي‌كوپتر كبرا به مواضع عراقي‌ها حمله مي‌كنند، شدت حمله كه توسط يگان‌هاي ديگر نيز صورت مي‌گرفت به حدي بود كه عراق براي نجات خود پي‌درپي مجبور به فرستادن هواپيماهاي جنگي مي‌شود. در اين حال كشوري فرياد مي‌زد: «بچه‌ها بزنيد، نترسيد رژيم بعث دارد سقوط مي‌كند.» ساعاتي از درگيري گذشته بود كه ناگهان فيروز صمدزاده يكي از همرزمان كشوري مي‌گويد: «بچه‌ها مواظب باشيد تعدادي از ميگ‌هاي عراقي بالاي سرتان پرواز مي‌كنند.» كشوري به نبرد خود ادامه مي‌دهد. در فاصله كوتاهي صداي احمد كشوري از بي‌سيم قطع مي‌شود و هر چقدر او را صدا مي‌كنند جواب نمي‌دهد. هلي‌كوپتر او به آستانه مرز ايران مي‌رسد و از شدت آتش روي خاك وطن فرو مي‌افتد و كشوري و همرزمش شهيد مي‌شوند.منبع: تهران امروز




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن