تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خدا داناست به هر رازى كه مردم در دل نهان داشته اند، و به نجواى آهسته رازگويان و به هر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835002003




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جام جم: زنده باد استبداد!«زنده باد استبداد!» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ او منصوب ولي امر مسلمين به عنوان عضو حقيقي مجمع تشخيص مصلحت نظام است و همچنان براي جلسات مجمع دعوت مي‌شود. وي همچنين سال‌هاست كه از سوي رهبر انقلاب به عنوان عضو حقيقي شوراي عالي انقلاب فرهنگي تعيين شده است و كماكان اين مسئوليت را دارد.رياست فرهنگستان هنر ديگر مسئوليت اوست و بالاخره اين‌كه حفاظت از وي به عهده تيم حفاظت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است و البته اين در حالي است كه او پس از انتخابات 22 خرداد و ناكامي در جلب اكثريت آراء، در مقابل اركان نظام ايستاده است و اصول متعدد قانون اساسي و قوانين عام را نقض كرده و او و هوادارانش آرمان‌ها و اصول بنيانگذار جمهوري اسلامي را زير پا گذاشته‌اند. مبارزه با شيطان بزرگ، مبارزه با رژيم صهيونيستي، تقويت نظام جمهوري اسلامي، عدم همسويي با دشمنان و حمايت از ولايت فقيه و... از جمله اين آرمان‌ها و اصول است. اما او مسئوليت‌ها و احكام پيش گفته را همچنان دارد. راستي نظامي كه فردي مانند آقاي مهندس موسوي را با چنين رفتاري اين‌گونه تحمل مي‌كند و در مورد او اينچنين سعه‌صدر نشان مي‌دهد، نظامي است استبدادي؟ اگر استبداد چنين است، زنده باد استبداد.كداميك از جريانات و شخصيت‌هاي سياسي را سراغ داريم كه در برابر مخالفين خود اين‌گونه با وسعت نظر نگاه كند؟ همين آقاي موسوي در دوران نخست وزيري‌اش، همه وزراي مخالف خود را از دولت تصفيه كرد. همين آقاي خاتمي و همين آقاي كروبي در دوران رياست جمهوري و رياست بر مجلس به هيچ مخالفي حكمي حتي براي مشاوره ندادند.در دولت اصلاحات چندين هزار نفر در سطوح مختلف به اتهام راي دادن به رقيب آقاي خاتمي از كار بركنار شدند و در مورد آن نظريه پردازي هم شد كه چون ديدگاه رئيس‌جمهور را براي اداره كشور قبول ندارند طبيعتا نمي‌توانند كمك كار دولت باشند.همچنين بنگريد منصوبين و مشاوران رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام را تا فاصله حرف و عمل بيشتر آشكار شود.وسعت نظر و شرح صدر رهبري نظام به آقاي ميرحسين موسوي محدود نمي‌شود. ايشان در ابتداي دوره رهبري خويش فردي مانند آقاي موسوي خوئيني‌ها را به عنوان مشاور سياسي خود برگزيدند و در سال‌هاي ركود و يخبندان فعاليت‌هاي مجمع روحانيون مبارز در دهه هفتاد كه آن زمان آقاي كروبي دبيركلي آن را عهده‌دار بود، به رغم همه اختلاف‌نظرها، رهبري بر تحرك اين تشكيلات و حضور فعال در صحنه سياسي كشور تاكيد داشتند و حتي كمك مالي به مجمع را قطع نكردند و اين در حالي بود كه رئيس جمهور وقت كه اين روزها سخت طرفدار آزادي بيان است چندان تمايلي به تحرك تشكل‌هاي مخالف خود نداشت و نه تنها ميل نداشت، اجازه هم نمي‌داد و آنچه در توانش بود براي منزوي ساختن آنها انجام مي‌داد.ارتباط با دفتر تحكيم وحدت و كمك مالي به آنها در همان دهه 70 و به‌رغم مواضع اين دفتر از ديگر نمونه‌هاي اين شرح صدر است.رهبر فرزانه انقلاب همچنين پس از انتخابات دور نهم رياست جمهوري از آقاي كروبي براي حضور در دفتر خود دعوت كردند و امكاناتي را نيز براي ايشان فراهم آوردند. تركيب شخصيت‌هاي حقيقي مجمع تشخيص مصلحت نظام و شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نيز نمايندگان ايشان در شوراي عالي دفاع جلوه ديگري از اين بلندنظري و شرح صدر را به نمايش مي‌گذارد و ده‌ها مورد ديگر كه ضرورتي به گفتن آنها نيست.رهبر معظم انقلاب در بخشي از بيانات روز گذشته خود در ديدار با جمعي از اساتيد و طلاب حوزه علميه فرمودند: اعتقاد من به جذب حداكثريست و دفع حداقلي، اما بعضي اصرار دارند كه از نظام فاصله بگيرند و يك اختلاف خانوادگي و دروني را به مبارزه با نظام تبديل كرده‌اند.در آموزه‌هاي ديني ما تاكيد شده است كه آله‌الرّياسه السّعه صَدر، پس آنچه عمل شده تحقق اين آموزه ديني است و از رهبري نظام اسلامي و مقام ولايت انتظار همين است، اما چه ناجوانمردند نمك خوردگان نمكدان شكسته.رسالت: شولاي وارونه سران فتنه«شولاي وارونه سران فتنه» عنوان سرمقاله روزنامه‌ رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛ رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بيانات بسيار مهمي ضمن دعوت آحاد مردم به آرامش در موضوع اهانت و جسارت به ساحت بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي(ره) فرمودند: “بعضي با قانون شکني، مردم را در برابر نظام تشويق کردند و نتيجه اين شد که دشمن نااميد ما جان بگيرد و به عکس امام(ره) اهانت بشود.رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بيانات بسيار مهمي ضمن دعوت آحاد مردم به آرامش در موضوع اهانت و جسارت به ساحت بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي(ره) فرمودند: “بعضي با قانون شکني، مردم را در برابر نظام تشويق کردند و نتيجه اين شد که دشمن نااميد ما جان بگيرد و به عکس امام(ره) اهانت بشود.واقعه تاسف بار جسارت به عکس امام خميني(ره) موجي از واکنشها را طي چند روز گذشته در اقصي نقاط کشور برانگيخته و احساسات عموم ملت ايران را جريحه دار ساخته است.برايند تحليلي وقايع اخير حکايت از اين واقعيت مهم دارد که آستانه تحمل مردم در برابر هتاکي و تفرقه افکني فرقه موسوي فرا رسيده است و در صورت اشاره مقام عظما ولايت به طرفه العيني غبار فتنه براي هميشه محو خواهد شد. اين در حالي است سران فتنه اخير که هر چه دارند از صدقه سر انقلاب، امام  و نظام جمهوري اسلامي است نه تنها در مقابل اين حرکت شنيع موضع قابل درکي نگرفتند بلکه سعي کردند پخش اين فاجعه از رسانه ملي را امري مشکوک وانمود نمايند؛ رخداد ناگوار و تلخي که بارها و بارها از جانب رسانه هاي بيگانه پخش شد. اما گويا برخي عادت کرده اند اين مواقع سر خود را داخل برف کنند و تنها هنگام کف و هوراي عده اي ضد انقلاب در خارج از کشور سرک بکشند به اين خيال خام که شايد موضعشان تقويت شود.اهانت به عکس حضرت امام(ره) محصول همراهي اسلاف فرقه موسوي با هتاکي و حرمت شکني هاي فکري و اعتقادي در دوره هشت ساله دوم خرداد نسبت به امام و ساير مقدسات مردم است. سکوت خاتمي و موسوي و ساير خط امامي ها در برابر کساني که مي خواستند افکار امام را به موزه ها بسپارند و مدعي بودند که عقايد و انديشه هاي حضرت امام خميني(ره) براي اداره جامعه خيلي پير است، زمينه را براي جسارت دشمنان انقلاب در16  آذر امسال فراهم کرد.توهين به حضرت امام خميني(ره) توهين به همه ملت ايران است.30  سال از خروش تاريخي ملت ايران در اعتراض به مقاله موهن رشيدي مطلق و در حمايت از امام خميني(ره) مي گذرد اما هنوز خون خميني کبير در رگهاي ملت ايران جريان دارد. تجمعات چند روز گذشته نشان داد که سبوي صبر مردم لبريز شده است و اگر اشارات مقام معظم رهبري مبني بر حفظ آرامش نبود تا کنون بساط فتنه و فتنه گران از بيخ و بن جمع شده بود. امروز تنها دو دهه از رحلت جانگداز بنيانگذار کبير انقلاب اين رحيل حق مي گذرد وزمان فراق يار چندان فراخ نيست که پژواک غريو پيامبر گونه اش  فراموش و يا دچار کژتابي شود. ملت بيدار ايران به موازات تلاش براي بزرگداشت مقام و منزلت ايشان، خطوط  و اصول آن بزرگوار به عنوان شاخصها و مناطهاي هويت انقلاب اسلامي را فراموش نکرده اند.مگر نه اينکه ايشان فرمودند: “پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي نرسد. خط امامي بودن تابلويي براي پايبندي به مباني انقلاب اسلامي است. خط امامي يعني کسي که عارف به معرفت اصول نظام اسلامي است. خط امامي يعني جرياني که از زلال انديشه هاي ناب بنيانگذار انقلاب سرچشمه مي گيرد. نه کساني که امروز کاسه گدايي خود را پيش شيخ ساده لوحي مي برند که خون به دل امام(ره) کرد و نه افرادي که منتظر حمايت مادي و معنوي سران استکبار و دشمنان ديرينه ملت ايران مثل آمريکا، رژيم صهيونيستي و انگليس خبيث هستند.سرخط نظام معرفتي امام خميني(ره) بازگشت به هويت و ارزشهاي اسلامي است. آيا خط امامي واقعي شعار استقلال آزادي جمهوري ايراني! سر مي دهد؟بزرگ ترين و اساسي ترين کار انقلاب اسلامي به برکت نفس گرم امام خميني (ره) تغيير جوهري در مسير تاريخ کشور و رهايي ملت ايران از بلاي استبداد، استعمار و سلطه پذيري بود. امام خميني (ره) رمز مقاومت را به همه ملت ها آموخت و پژواک حمايت از مستضعفين را در گوشهاي جهانيان زنده کرد. آيا خط امامي تنها دو دهه پس از رحلت جانگداز اين مرد خدا در حمايت از اسرائيل و عليه فلسطين شعار ميدهد؟اين چه خط امامي است که در روز روشن و در مقابل انظار رسانه هاي داخلي و خارجي  و دانشجويان به ساحت مقدس امام خميني(ره) جسارت و اهانت مي شود اما سکوت مي کند و ترجيح مي دهد صورت مسئله را پاک کند؟ دريغ از يک موضعگيري جدي، غير مبهم و دلسوزانه! مگر نه اينکه حضرت امام(ره) فرمودند اگر روزي دشمن از شما تعريف کرد بدانيد راه او را مي رويد و ايرادي در کارتان هست. حال چه شده است که عده اي به دريوزگي آمريکا و انگليس افتاده اند و حاضر نيستند کوچکترين موضع گيري عليه اظهارات سران اين دشمنان هميشگي انقلاب بکنند. به تعبير رهبر معظم انقلاب: “چرا هنگامي که سران ظلم و استکبار که مظهر آن آمريکا، فرانسه و انگليس است از آنها حمايت مي کنند، متنبه نمي شوند.چرا هنگامي که افراد فاسد فراري و سلطنت طلب و توده اي از آنها حمايت مي کنند، به خود نمي آيند و متوجه نمي شوند که مسير آنها غلط و اشتباه است؟ واقعيت اين است ادعاي خط امامي بودن شولاي وارونه و خرقه گشادي است که عده اي از ترس عرياني بر تن کرده اند و شعار طرفداري از امام مي دهند اما در روز روشن به امام جسارت مي کنند. شعار طرفداري از قانون مي دهند اما در عمل در صف مقدم قانون شکنان حضور دارند. حضرت آيت الله خامنه اي ديروز فرمودند: “آن کسي که براي اسلام، انقلاب و امام کار مي کند، به محض اينکه ببيند، حرف و حرکت او موجب ايجاد جهت گيري بر ضد اصول شده، بلافاصله متنبه مي شود و مسير خود را اصلاح مي کند. اما چرا اين آقايان متنبه نمي شوند.سخن آخر اما اينکه ادامه اين مسير از جانب سران فتنه نتيجهاي جز تباهي و خاري در برابر چشمان ملت ايران نخواهد داشت. نظام اسلامي و مردم در وقايع اخير مظلوم واقع شدند. فرقه موسوي چه بخواهد و چه نخواهد بايد تاوان اين ظلم بزرگ را بپردازد.آفتاب يزد: يك سوزن به خود!«يك سوزن به خود!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ در يك ماه اخير مهمترين بحث علني بين دستگاه‌هاي رسمي كشور، موضوع ارسال قانون بودجه به مجلس بوده است. البته بيشترين تبليغات در اين مدت، بر »تاخير غيرموجه اما تكراري دولت« در ارسال لايحه بودجه متمركز بود، در حالي كه تاخير در ارسال لايحه برنامه پنج ساله پنجم به مجلس و نيز عدم ارائه به‌موقع گزارش عملكرد ساليانه برنامه چهارم، اگر از تعلل در تقديم بودجه به مجلس مهم‌تر نباشد كم اهميت‌تر از آن نيست زيرا برنامه پنجم، چارچوب مديريت اجرايي كشور در پنج سال آينده را روشن مي‌سازد و تنظيم بودجه ساليانه بدون توجه به آن، امكان‌پذير نيست. گزارش ساليانه برنامه چهارم نيز ميزان جديت و قابليت دولت براي اجراي برنامه پنج ساله و نيز امكانات عمومي كشور براي تحقق اهداف برنامه را آشكار مي‌سازد. لذا تاخير در ارسال اين گزارش، از يكسو مي‌تواند موجب مخفي ماندن ضعف‌هاي دولت از چشم نمايندگان شود و از سوي ديگر، اين احتمال را تقويت مي‌نمايد كه نمايندگان براساس تصورات غيرواقعي از امكانات و قابليت‌هاي عمومي كشور، تكاليفي را در قالب بودجه به دولت تحميل نمايند كه تحقق آنها محل ترديد است.اما به هر حال، دولت‌هاي نهم و دهم، در 4 سال گذشته، هيچ‌گاه به زمانبندي‌هاي قانوني براي تقديم بودجه و ارائه گزارش ساليانه عملكرد برنامه پنجم پايبند نبوده‌اند. پنجمين بودجه ساليانه دولت احمدي‌نژاد هم سرنوشتي مشابه با بودجه‌هاي پيشين پيدا كرده و حتي تذكر كتبي و شفاهي علي لاريجاني و يادآوري الزام قانوني مندرج در آيين‌نامه داخلي مجلس نتوانست اين مشكل را حل كند.البته مسئولان دولتي براي تاخير سال‌جاري خود توجيهي پيدا كرده و توپ را در زمين مجلس انداخته‌اند. آنها مي‌گويند منتظر تعيين تكليف لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها هستند. اين در حالي است كه بزرگ‌ترين گلايه رئيس دولت از مجلسدر خصوص لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها آن است كه »چرا ميان درآمدهاي حاصل از حذف يارانه‌ها با رديف‌هاي درآمدي و هزينه‌اي بودجه ساليانه، نوعي پيوند ايجاد كرده‌اند!؟« اگر دولت واقعا اعتقادي به اين پيوند نداشت بايستي از ماهها پيش، مقدمات تنظيم بودجه سال 89 را فراهم مي‌نمود تا قبل از تاريخ مقرر يعني 15 آذرماه به مجلس تقديم شود. نكته ديگري كه در اظهارنظرهاي اخير رئيس دولت مشاهده مي‌شود انتقاد او از مجلس به خاطر بستن دست دولت در انجام وظايف خود مي‌باشد. البته وظيفه دولت را مجلس تعيين مي‌كند و دولت در اين زمينه اختيار مستقلي ندارد كه اعمال حق قانوني مجلس را مزاحم اختيارات و تكاليف خود بداند، در عين حال وقتي با استفاده از تريبون‌هاي عمومي - كه تريبون‌مشترك همه نهادهاي حكومتي است - مجلس مورد حمله و فشار قرار مي‌گيرد تا دست دولت را براي اجراي منويات خود باز بگذارد، حق نيست كه مجلس تحت »فشارِ زماني« قرار گيرد.رئيس دولت كه بسته بودن دست خود را نمي‌پسندد چرا بر تاخير همكاران خود در ارسال مهمترين لوايح اقتصادي و مديريتي كشور به مجلس، چشم مي‌بندد؟ آيا وادار ساختن خواسته يا ناخواسته نمايندگان مجلس به بررسي عجولانه بودجه ساليانه - به دليل كمبود وقت ناشي از تاخير در ارسال لايحه به مجلس - موجب تضييع حق نمايندگان و يا كوتاهي آنان در انجام وظيفه‌اي كه مردم به آنها محول كرده‌اند نخواهد شد؟ آيا فراهم كردن شرايطي كه نتيجه آن، بررسي عجولانه بودجه بدون اتكا به احكام برنامه پنجم توسعه خواهد بود، به اندازه كاهش اختيارات دولت در استفاده از 50 هزار ميليارد تومان اعتبار مربوط به حذف يارانه‌ها، اهميت ندارد؟آيا آن توقع دولت از مجلس و اين تحت فشار قراردادن مجلس، يادآور ضرب‌المثل عاميانه‌اي نيست كه صاحبان انصاف را به زدن يك سوزن به خود قبل از زدن جوالدوزبه ديگران دعوت مي‌كند؟كيهان: آغاز و انجام انحراف«آغاز و انجام انحراف» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ «توهين به عكس مبارك حضرت امام خميني- قدس سره الشريف- توسط چند نفر عامي، محصول كجروي 20-30ساله بعضي از خواص است». شايد اين صريح ترين و در عين حال تلخ ترين گزاره اي باشد كه بتوان در جمعبندي حادثه اي كه اين روزها قلوب عشاق صادق آن عزيز راحل را غرق در حزن و ماتم كرده، بيان نمود.پاره كردن عكس حضرت امام كه از حقد و كينه اي شيطاني و تراكم جهل و عداوت خبر مي دهد رخدادي سنگين است و همانگونه كه همه را بي قرار كرده، اذهان عمومي را به پشت صحنه و سابقه ماجرا نيز سوق داده است. البته امروز همه مي دانند كه اهانت به عكس حضرت امام در تجمعي از قانون شكنان، پس از آن صورت گرفته است كه عده اي از خواص كه با نام حضرت امام به نواها رسيده اند، بزرگترين ميراث حضرت امام كه «جمهوري اسلامي» است را مورد بي مهري و يا هجمه قرار داده اند.اگر به سابقه مراجعه شود به زماني مي رسيم كه بعضي از اين خواص نسبت به مهمترين ماموريت حضرت امام- يعني پياده كردن انديشه و احكام اسلامي- بي مهر بوده و آن را در عرصه اجرايي بر نمي تافتند! البته در عين حال به اندازه اي كه گوش فلك كر شود از «اسلام راستين» و «خط امام» و «فقه پويا» و ... دم مي زدند. در شوراي عالي اقتصاد دولت موسوي دو روحاني برجسته حوزه علميه قم كه در اواخر سال 60 به نمايندگي از حضرت امام و براي كمك به دولت در «اسلامي كردن امور» ماموريت داشتند، تحمل نشدند و در نهايت مرحوم آيت اله احمدي ميانجي و آيت الله سيدجعفركريمي كه در رشته «اقتصاد اسلامي» تبحر داشتند و مورد اعتماد كامل امام بودند، بعد از حدود دو سال با دلي خونين و آهي سوزان كابينه را ترك كردند و حضرت امام بخاطر مصالحي اين وضعيت بغرنج را تحمل كرده و البته مراقب بودند كه جريان عمومي انقلاب و نظام از اين خط انحرافي آسيب نبيند كه نديد. خط انحراف در نهايت اصلاح نشد و حتي ستبر گرديد و روزي كه احساس استغنا نمود، رودرروي امام ايستاد و آن نامه (14 شهريور 67) استعفا كه پر از گستاخي و زياده گويي بود را نوشت و گمان كرد نظام ناچار است شرايط زياده خواهانه او را بپذيرد و از اصول و ضوابط خود كوتاه بيايد كه البته نيامد و موسوي چند ماه بعد از صحنه سياسي خارج شد و براي حدود دو دهه به محاق رفت.خط انحرافي كه در دولت موسوي حاكميت اسلام و مباني فقهي و ديني نظام را برنمي تافت با آغاز دهه 1370 به گونه ديگري جلوه گر شد. همان عناصر كه اعتقاد چنداني به نظام اسلامي و مباني آن نداشتند از دولت موسوي وارد دولت اول هاشمي شدند. با اين تفاوت كه اين بار اراده كرده بودند كه به جاي نظام ها و نگرش هاي شرقي به سوي نظام ها و نگرش هاي غربي روي بياورند و البته از «اسلام اصيل» و «خط امام» هم دم بزنند ولي قصه بي كم و كاست همان بود. در اين دوره هم رهبر معظم انقلاب- مانند حضرت امام- مراقب بودند تا انقلاب و اسلام با اين انحراف آسيب نبيند و راه گم نشود كه نديد و نشد و صدالبته حركت انقلاب و نظام را تا حدي تحت تاثير قرار داد.در اين دوره نيز برخي چهره هاي اقتصادي كه با نظريات اقتصادي اسلام آشنايي چنداني نداشتند، ميدان دار فعاليت اقتصادي دولت شدند و فرياد پي در پي علما براي اصلاح اين وضعيت به جايي نرسيد. بي تعهدي عناصر كليدي اقتصادي دولت در دهه 1370 به اسلام كاملاً آشكار بود و البته بعدها سخنگوي دولت در آن سالها و رئيس دفتر رئيس جمهور - حسين مرعشي- اين را بروز داد كه «اسلام نه مكتب سياسي دارد، نه مكتب اقتصادي و نه مكتب حقوقي! و آنچه از اسلام در دست داريم يك سري توصيه هاي اقتصادي است كه اكثراً قابليت اجرا ندارند» ! وقتي به يكي از مهمترين ماموريت هاي اين نظام كه پياده كردن عدالت و اقتصاد اسلامي است، بي توجهي مي شود و با اين جسارت و صراحت به محاق مي رود، تكليف بقيه مسايل اسلامي كاملاً مشخص است! و مع الاسف بايد گفت در اين دوره، رهنمودهاي كليدي حضرت آيت ا... خامنه اي در سيستم اجرايي نوعاً با مانع جدي مواجه بود و البته رهبرمعظم انقلاب ضمن تاكيد بر لزوم اصلاح روند دولت چشم به آينده داشتند و «روشنگري» و در واقع توجه مردم هوادار انقلاب، نظام و رهبري را درمان اين درد مي دانستند.رهبرمعظم انقلاب خود بعدها از اين خط انحرافي با صراحت پرده برداشتند و - با اين مضمون- گفتند كه اين ها از اول انحراف داشتند ولي حركت انقلاب آنقدر توفنده بود كه اين انحرافات را در درون خود هضم مي كرد. در واقع رهبرمعظم انقلاب در اين دوره بسيار مراقب بودند كه اين انحرافات روح انقلاب و مردم انقلابي را افسرده نكند و راه براي پياده كردن مباني اقتصادي، سياسي، حقوقي و نظام باز بماند.انحراف هاي بزرگ اقتصادي و... در دولت سازندگي و ناديده گرفتن ماموريت اصلي نظام اسلامي در دولت خاتمي با انحراف هاي بزرگ سياسي پيوند خورد. كارگزاران منحرف دولت سازندگي اركان اصلي اقتصادي دولت خاتمي را در اختيار گرفتند و منحرفين فكري كه بطور علني در حلقه هاي «كيان» و «سلام» و... عصر اسلام و حاكميت اسلامي را پايان يافته مي خواندند، اركان سياسي دولت را در اختيار گرفتند و چهارنعل به سوي حذف اسلام از عرصه حكومت تاختند. در اين دوره اين جريان با وام تاريخي (20 ميليون رأي خاتمي در خرداد 76) كه از ملت ستانده بودند هر نگرش اسلامي را در ذيل واژه «خشونت»، «جمود وتحجر»، «قشري گرايي»، «مردم ستيزي»، «كهنه گرايي»، «راديكاليزم»، «واقع ستيزي» و... معنا و آن را بشدت محكوم مي كردند تا كسي جرأت نكند اجراي احكام و نگرش هاي اسلامي را مطالبه كند.در اين دوره كار بر رهبري بسيار سخت تر شد ولي در عين حال ايشان با توكل به خدا و توسل مثال زدني خود و تكيه بر مردم بزرگ ايران و پيگيري دقيق مسايل، انقلاب و نظام و تفكر اسلامي را از گردباد حادثه به سلامت بيرون بردند. اين صحنه اي بود كه در آن برخي از بزرگان لغزيدند بعضي با تندي و بعضي با كندي! و البته نخبگان و بزرگان ديگري نيز توانستند در تشخيص تكليف خويش پابرجا بمانند.درد اين نبود كه عده اي در دولت انقلاب پشت به «راه امام» به سوي دروازه هاي شرق يا غرب در حركتند- كه اين هم البته درد بسيار بزرگي بود- درد بزرگتر اين بود كه منحرفين با چنگ انداختن روي منابع مالي مردم و نظام به خريد و فروش اين مجموعه و آن مجموعه، اين دفتر و آن دفتر، اين روزنامه و آن روزنامه، اين حزب و آن حزب، اين شخصيت و آن شخصيت، اين نهاد و آن نهاد روي آورده و انقلاب و نظام را به حراج گذاشتند. از اينجاست كه مي بينيم بعضي- از شخصيت ها، احزاب، دفاتر و نهادها- كه در روز حادثه بطور طبيعي بايد در كنار نظام باشند، يا بركنارند و يا آنقدر با تاخير و تاني و ملاحظه وارد مي شوند كه فرصت هاي انقلاب بسوزد و جبهه ضدانقلاب به هوس بيفتد و اميدوار شود. در ميداني كه صداهاي منحرفين روي انقلاب باز شده و بعضي از خودي ها هم در موضعگيري دچار درنگ و تاخير شده اند، پاره شدن عكس حضرت امام خميني-ره- اصلا چيز عجيبي نيست كما اينكه به آتش كشيده شدن «مسجد لولاگر» و سوخته شدن قرآن در ميان اين آتش فتنه، اگرچه بسيار تلخ و جانفرساست ولي اصلا عجيب نيست.كساني كه تخم انحراف را كاشتند، ابتدا فقط در حوزه اقتصاد، اسلاميت نظام را برنتافتند ولي بعدا همان ها به همراه عده اي ديگر انحراف را گسترده تر كرده و در حوزه اقتصاد، سياست و فرهنگ، دولت را از دين جدا كردند البته آنطور كه مي انديشيدند و مي خواستند اتفاق نيفتاد چرا كه در درون نظام دژ «ولايت فقيه»، «روحانيت»، «هزاران دل پرسشگر از اسلام و جوياي آن» و... ديوارهاي بلندي در برابر موج دين زدايي بودند.در اين مسير، وقتي انحرافات فكري رسوخ كرد، محيط «يارگيري» هم عوض شد و حالا ديگر متدينين و وفاداران به مباني انقلاب و نظام بايد كنار يا به حاشيه رفته و نيروهايي هماهنگ با اين تغييرات كليدي ميدان دار مي شدند و طبعا اين كجروي و كژراهه بايد به جلب همكاري برخي از لمپن ها، جاسوسان، دين به دنيافروشان و بي ريشه ها و... ختم مي شد كه شد و نفي معنوي و فكري حضرت امام- كه البته سوداي بر باد رفته اي است- بايد به پاره كردن آشكار تصوير مبارك حضرت امام ختم مي شد كه شد! در اين ميان، رسوخ برخي منحرفين سياسي به مركزي مانند «موسسه نشر آثار حضرت امام» بايد به كنار آمدن اين موسسه با هتاكان به امام بيانجامد كه انجاميد و سكوت آنان در برابر انحراف فكري از مشي حضرت امام بايد به سكوت آنها در برابر هتك فيزيكي حضرت امام و حتي همراهي با آنان و توجيه اقدامات امام ستيزانه ختم مي شد كه شد اينها نتيجه طبيعي واگذاشتن امام در عرصه انديشه است. به تعبير حضرت امام خميني- در نامه 6/1/68 خطاب به آقاي منتظري- «تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام.»وقتي بعضي از خواص، امام را در عرصه انديشه- اسلام گرايي، مردم گرايي و غرب ستيزي- وا مي گذارند؛ وقتي بعضي از خواص، حضرت امام را در عرصه نظر- ولايت فقيه، مستضعف گرايي و استكبارستيزي- ترك مي كنند، وقتي بعضي از خواص، حضرت امام را در عرصه آراء- آزادي فلسطين، كمك به محرومين جهان، اولويت حل مشكلات فقرا بر حل مشكلات كشور، اسلامي كردن دانشگاهها و...- رها مي كنند، طبعا مي دانند كه اينها به «نفي مطلق امام» منتهي مي شود، پاره شدن عكس حضرت امام كه جاي خود دارد!و جالب است كه وقتي به متن احاديث مراجعه مي كنيم در مي يابيم كه حاكميت اسلام پس از عبور از ميان فتنه گران و با خنثي كردن حركت آنان اتفاق مي افتد و تاكنون هيچ نبي و وصي و ولي نيامده كه بر يك جاده هموار حكم رانده باشد! هنر اين است كه مردان خدا در سنگلاخ فتنه راه را به درستي بشناسند و به ايده آل والاي خود كه تحقق حاكميت الهي است، برسند.الحمدلله رب العالمين شاهديم امواج فتنه كه در گذشته دلهاي بزرگان را مي لرزاند امروز مردم عادي ما را هم به آنچنان خطايي نمي اندازد كه امام حق را واگذارند و به «ائمه كفر و نفاق» متمايل شوند.وطن امروز: خاموشي رسانه‌هاي مدعي«خاموشي رسانه‌هاي مدعي» عنوان سرمقاله‌ روزنامه وطن امروز به قلم هادي متين است كه در آن نمي‌خوانيد؛1- امتحان‌هاي الهي همواره صحنه‌هايي هستند که در آنها حق و باطل از هم منفک مي‌شوند و اهالي آنها از يکديگر متمايز و شايد با همين نگاه باشد که دچار شدن جوامع به بلاها بيشتر از آنکه تهديد باشد فرصتي است براي قوام و پايداري جامعه. در عرصه بلاهاست که آزمايش‌هاي الهي شکل مي‌گيرند و در همين ساحت است که سره از ناسره معلوم مي‌شود.همواره امتحان‌ها فرصتي را فراهم مي‌کنند که جامعه‌اي که دچار نفاق يا ريا شده و تحت تاثير آن راه سقوط را مي‌پيمايد دوباره احيا شود. تاريخ اسلام و ديگر اديان سرشار است از امتحان‌هاي الهي و اسلام در اين ميان شاخص‌تر است چراکه اين امتحان‌ها زمينه و آغاز در بلا‌هاي عظيمي دارند.از خانه‌نشيني امير مومنان(ع) پس از رحلت رسول‌الله(ص) گرفته تا کربلاي امام حسين(ع) و يارانش. اما آنچه در پس از اين ابتلاها و حين آن بسيار چشمگير است، مرزبندي حق و باطل و شکل‌گيري 2 جبهه حق و باطل است، انگار که جامعه در اين آزمون‌ها فقط 2 گروه حق و باطل دارد و در ميان اين 2 گروه اشتراکي نيست و گروه سومي هم وجود دارد. شما در کربلا يا در لشکر يزيدي يا در سپاه امام حسين (ع) و اگر در هيچ يک نبودي به يقين از گروه يزيدياني و اين هماني است که تاريخ از کربلاي 61 تاکنون همواره فرياد زده است.2- ايران اسلامي پس از انتخابات و از نگاه برخي ديگر چندي پيش از آن با طرح قبلي برخي سياسيون و غفلت گروهي ديگر از همين گروه، دچار حوادثي شد که آزمون بزرگي را براي ملت ايران و بويژه نخبگان رقم زد. رهبري فرزانه انقلاب درست در آغازين روزهاي شکل‌گيري اين حوادث که ايشان بحق از آن با نام فتنه ياد کردند، خواص و غاطبه مردم را به شناخت حق و باطل و رعايت مرزبندي‌ها فراخواندند و پس از آن نيز مکرر آحاد ملت و نخبگان جامعه را به ضرورت تقويت بصيرت براي شناخت صف‌بندي‌هاي جديد و مشخص کردن جايگاه‌شان در جبهه حق توصيه کردند.حوادث اخير ايران جداي از آنکه بيش از پيش بر ضرورت تعريف مرزهاي جديد براي دسته‌بندي خودي و غيرخودي صحه گذاشت، زمينه‌اي را فراهم کرد تا برخي اهالي قديم انقلاب که شناگران ماهري بودند و اما آب نديده بودند، وارد عرصه امتحان شوند تا به تعبير رهبر انقلاب معلوم شود چه کساني برنده اين امتحان هستند و کدامين مردود و از اهل سقوط. اما در ميان اين کارزار فتنه سفارش چندباره رهبر انقلاب؛ ‌تقويت شناخت و ضرورت بصيرت. کليدواژه‌هايي که به کار بستن آنها سرانجامي جز حضور در جبهه حق نخواهد داشت و عدم توجه به آنها به قطع يقين راهي خواهد بود به سوي اهل باطن. ايران امروز 2 جبهه دارد، گروه حق با هدايت رهبري و ذيل‌انديشه‌هاي اسلام ناب محمدي امام (ره) و گروه باطل در دامن ليبرال‌هاي عاشق غرب. خواص امروز بايد در يکي از اين 2 جبهه باشند و سکوت آنها همان حکايت سربازي لشکر يزيد است.3- هرچند رسانه در باطن خود زاييده تفکرات غربي است اما رسانه‌هايي که پس از پيروزي انقلاب در ايران اسلامي متولد شده‌اند، آمدند تا روشنگر باشند و آگاهي‌رسان به مخاطب و چشم باشند براي آحاد ملت در تاريکي‌هايي که راه مي‌رود تا گم شود. اغلب اين رسانه‌ها كه مولود انقلابند در کنار آنهايي که پيش از انقلاب هم بودند در لحظات حساس و سرنوشت‌ساز اين کشور تلاش کرده‌اند تا شناخت مخاطب‌شان را افزايش دهند و به بصيرت‌شان عمق بخشند تا همراه نظام باشند و در خط امام و رهبري. اما حوادث پس از انتخابات همانگونه که براي خواص ساحت امتحان شد براي رسانه‌هاي داخلي هم فرصت شرکت در آزمون را فراهم کرد.آزموني براي انتخاب يکي از 2 جبهه حق يا باطل. از آغاز روزهاي حوادث اخير اغلب رسانه‌ها در راستاي وظيفه خطير روشنگري خود پا به پاي رهبر انقلاب برخي آهسته و برخي با گام‌هاي تندتر حرکت کردند تا معلوم کنند در کدام جبهه خيمه زده‌اند اما در سوي ديگر بودند و هستند رسانه‌هايي که دانسته يا از سر غفلت بلندگوي دشمنان نظام شدند و ميهمان اهل باطل. تکليف اين 2 گروه رسانه‌اي در ميان مردم مشخص بوده و هست. ليکن دسته سومي هم در ميان رسانه‌هاي سايبر و مطبوع ظهور کردند که در حوادث پس از انتخابات تاکنون يا سکوت پيشه کرده‌اند، انگار نه انگار کارزاري است ميان اهل حق و باطل يا يکي به نعل زده‌اند يکي به ميخ که مثلا در ميان اين فتنه عظيم بي‌طرف هستيم.قرار گرفتن رسانه‌ها با بستگي‌هاي حزبي، مالي، سياسي و... در اين دسته سوم در نگاه اول و با توجه به ذات آنها جاي تعجب و سوال ندارد چرا که بستگي‌هاي آنها چشم بصيرتشان را کور کرده و همان بهتر که با چشم کور، راهنماي مردم نشد اما حضور رسانه‌هايي که با پول بيت‌المال زندگي مي‌کنند اعم از خبرگزاري و روزنامه در گروه سوم، جاي تاسف دارد و سزاوار است گريه بر حال کساني که نمک نظام مي‌خورند، نمکدان مي‌شکنند و بر سر سفره انقلاب نشسته‌اند و در برابر تعرض به بنيانگذار آن خفه شده‌اند.روزنامه متعلق به فلان نهاد شهري انگار نه انگار که پس از انتخابات، گروهي هر چه خواسته‌اند برمقدسات ملت روا داشته‌اند و خبرگزاري در اختيار فلان سازمان تبليغاتي انگار نه انگار که به ساحت امام امت جسارت کرده‌اند و بر رهبري جفا، خبرهايي مخابره مي‌کنند از محيط‌زيست و وضعيت ميراث فرهنگي و خفقان مي‌گيرند به دلايلي که... دوستان رسانه‌اي که اگر حيات دارند به‌واسطه رهبر انقلاب است و مسؤولان آن ادعاي شاگردي رهبر انقلاب را دارند لابد با بصيرت تمام به اين تصميم رسيده‌اند که در اين آزمون الهي ملت ايران جزو مردودي‌ها باشند و از اهالي سقوط. اهالي زر و زور و تزوير را همان به که خاموشي گزينند و اهل خيمه‌گاه يزيديان باشند.4 آخر اينکه اين فتنه بيش از آنکه امتحاني باشد براي اهالي اردوگاه اصلاحات که سال‌هاست دم از قانونگرايي و پيروي از خط امام مي‌زنند و ديگران را به مقابله با اين دو متهم مي‌کنند، آزموني است براي آنهايي که ادعاي اصولگرايي مي‌کنند و تبعيت از ولايت.به نظر مي‌رسد مسؤولان رسانه متعلق به فلان نهاد شهري و رسانه زير نظر فلان نهاد تبليغاتي پس از اين مردودي تاسف‌بار ديگر سنگ تبعيت از ولايت و حمايت از نظام را به سينه نزنند و در خاموشي خود خاموش بمانند تا روز حساب.   جمهوري اسلامي: لحظه فروپاشي رژيم مصر«لحظه فروپاشي رژيم مصر» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛حزب « اخوان المسلمين » مصر به عنوان بزرگترين تشكل سياسي غيرحكومتي اين كشور در واكنش به تلاش هائي كه براي موروثي شدن حكومت در اين كشور صورت مي گيرد مخالفت خود را با اين قبيل تلاش ها اعلام كرد.حسني مبارك كه از سال 1360 در مصر حكومت را در قبضه دارد از چندي پيش تلاش گسترده اي را آغاز كرده است تا پس از خود پسرش جمال مبارك بر مسند قدرت قرار گيرد. اخوان المسلمين مصر تلاش رژيم و تسليم شدن مصري ها به اين تلاش مذبوحانه براي موروثي ساختن حكومت را لكه ننگي در تاريخ مصر خوانده است .هر چند موضوع موروثي شدن حكومت در مصر از چند سال قبل مطرح بوده است ولي با نزديك شدن موعد انتخابات رياست جمهوري و تشديد تحركات رژيم براي زمينه سازي جانشيني جمال مبارك مخالفت ها و اعتراض ها نيز شدت گرفته است .در صحنه پرابهام و غيرشفاف سياسي مصر يك نكته روشن و صريح قابل مشاهده است و آن اين است كه مردم مصر از امثال مبارك متنفرند و ديگر حاضر به تحمل رژيمي كه وابستگي ها سرسپردگي سركوبگري و خيانت جز عناصر تشكيل دهنده ماهيت آن است نمي باشند.اين واقعيتي است كه هم تحليل گران مصري و هم ناظران خارجي به آن اذعان دارند تا جايي كه برخي از چهره هاي سرشناس داخلي همچون حسنين هيكل خواستار تشكيل كميته اي از امنا براي وضع قوانيني به منظور انتقال مسالمت آميز حكومت از خاندان مبارك شده اند. اين طرح كه به عنوان « خروج امن » مطرح شده حتي مورد تاييد عناصري در داخل حكومت نيز واقع گرديده است .اين پيشنهادات و طرح ها از بيم بروز هرج و مرج مطرح مي شود چرا كه براساس گزارش ها و شواهد مورد تاييد منابع مستقل خارجي جامعه مصر در آستانه انفجار اجتماعي قرار دارد و هرگونه تلاش رژيم مبارك براي برداشتن گام بعدي در واگذار كردن حكومت به فرزند وي مي تواند جرقه اي براي آغاز اين انفجار باشد.واقعيت اين است كه رژيم مبارك در طول نزديك به 30 سال سلطه بر مصر تمامي مناصب و مراكز قدرت را در انحصار خود در آورده و به اين علت انتقال دمكراتيك قدرت تقريبا غيرممكن است .ماده 76 قانون اساسي مصر شرايطي را براي كانديداهاي رياست جمهوري مطرح كرده كه دستيابي به آنها در شرايط كنوني غيرممكن است . به عنوان مثال هر يك از كانديداها بايد دست كم تاييد 250 نماينده « مجلس ملي » و « مجلس شورا » و « شوراي شهرستانها » را كسب كنند كه با تو به اينكه همه اين مراكز تحت نفوذ و سيطره كامل « حزب ملي » وابسته به مبارك كه دبيركلي آن را نيز جمال مبارك برعهده دارد مي باشند كسب چنين تاييدي براي كانديداها هرگز امكان پذير نمي باشد.همچنين در همين ماده اشاره مي شود كه كانديداها بايد دست كم سه سال عضو يكي از احزاب اصلي باشند. اين درحالي است كه وجه مشترك همه 22 حزب حاضر در صحنه سياسي مصر دوري از مردم و وابستگي به حكومت است و اصولا حزب مستقلي در مصر وجود خارجي ندارد كه افراد مستقل بتوانند از آن طريق فعاليت داشته باشند و فقط افراد مورد تاييد حكومت مي توانند وارد اين دايره شوند. در اين زمينه روزنامه الحيات احزاب مصر را به ويتريني تشبيه مي كند كه مخاطب را فريب مي دهند و هيچ يك از آنها شرايط يك حزب را كه كسب مشروعيت از مردم است ندارند.گرچه تا انتخابات رياست جمهوري مصر دو سال ديگر زمان باقي است ولي تا سه ماه آينده وضعيت نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري بايد مشخص شود. درحال حاضر رقبايي كه براي جمال مبارك مطرح هستند عبارتند از عمروموسي دبيركل كنوني اتحاديه عرب محمد البرادعي دبيركل سابق آژانس بين المللي انرژي اتمي و همچنين عمر سليمان رئيس سازمان اطلاعات مصر. گرچه عمده اين افراد گرايشات غربي دارند و مورد تاييد آمريكا مي باشند ولي آنچه درحال حاضر مطرح است اين است كه مردم مصر هرگز گزينه ديگري را بر مبارك و افراد منتسب به وي ترجيح مي دهند. انزجار عمومي از رژيم مبارك رويداد تازه اي نيست بلكه از همان آغاز حكومت وي و سياستهاي خائنانه و ذلت بارش كه باعث تحقير ملت مصر شد ادامه داشته است . دولتهاي غربي و به خصوص آمريكا كه در دفاع از دموكراسي سينه چاك مي كنند در 30 سال گذشته در برخورد با رژيم تك حزبي و ديكتاتوري مبارك كاملا رذيلانه عمل كرده و اين شعارها را كنار گذاشته و به حمايت همه جانبه از رژيم وي پرداخته اند زيرا كه مي دانند اگر مردم مصر كمترين روزنه اي پيدا كنند از آنجا براي ساقط كردن رژيم مبارك اقدام خواهند كرد.اين واقعيتي است كه مقامات آمريكا بصورت پنهان و آشكار به آن اعتراف كرده اند. « ريچارد آرميتاژ » معاون وزير خارجه سابق آمريكا در مصاحبه اي كه به تازگي بايك نشريه آمريكايي كرده است وضعيت مصر را « بسيار وخيم » توصيف مي كند و آنرا نتيجه 30 سال سياست نادرست و ماهيت خشك و خشن رژيم مصر مي داند. آرميتاژ هشدار مي دهد « لحظه فروپاشي مصر فرا رسيده است . » وي اعتراف مي كند : « مصر همچنان براي ما معضل است چرا كه ممكن است با هراقدام ما اين كشور به سمت تجزيه و بروز واكنش هاي غيرقابل كنترل مخالف با ما پيش برود. » مجموعه اين تحولات بيانگر آن است كه نفس هاي رژيم مبارك به شمارش افتاده است و بعيد است كه مبارك بتواند با گماشتن فرزندش به جانشيني خود دوام حكومت خود را تضمين نمايد.اصلي ترين تكيه گاه رژيم كنوني قاهره حمايت هاي آمريكا و دولتهاي متنفذ غربي است و مبارك براي حفظ اين حمايت ها مجبور است هرچه بيشتر در راستاي تامين اهداف و منافع آمريكا در منطقه گام بردارد. اين خط مشي و روند ناميمون از حكومت مبارك رژيمي سرسپرده و خائن ساخته است كه لازم است براي برخورداري هرچه بيشتر از اين گونه حمايت ها هرچه بيشتر به اهداف آمريكا و صهيونيستها خدمت نمايد. به عبارت ديگر براي فائق آمدن بر تشديد خشم و انزجار روزافزون داخلي مبارك مجبور است كرنش و خوش خدمتي بيشتري به آمريكا بنمايد. و اين فرايند موقعيت و وضعيت وي را به حد يك دلال بي اعتبار و كم ارزش تنزل داده است .ابعاد سياستهاي خائنانه رژيم مبارك در طول 30 سال گذشته به داخل مرزهاي مصر محدود نمانده بلكه بر كل منطقه و بر سرنوشت فلسطين نيز تاثير گسترده اي داشته است . اقدام انورسادات رئيس جمهور سابق مصر در انعقاد پيمان ذلت بار سازش با رژيم صيهونيستي و ادامه اين خط مشي توسط مبارك ضربه بسيار سنگيني بر آرمان آزادسازي فلسطين اشغالي گذاشت و با ايجاد تفرقه در صفوف متحد ضد صهيونيستي ملتهاي منطقه خدمت بسيار بزرگي را به رژيم صهيونيستي نمود. از اينرو اضمحلال اين رژيم كه نشانه هاي روشن آن پديدار گشته است مي تواند ضربه بزرگي نيز بر اردوگاه صهيونيستي وارد سازد و موجبات قدرتمند شدن جبهه ضد صهيونيستي در منطقه گردد.دنياي اقتصاد: جايگاه بين‌المللي بورس تهران«جايگاه بين‌المللي بورس تهران»عنوان سرمقاله‌ي روزرنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛كارشناسان، بورس را دماسنج اقتصاد كشور مي‌دانند. دليل اين امر به عكس‌العمل بورس نسبت به تصميمات و نوسانات اقتصاد داخلي و بين‌المللي مربوط مي‌شود.در اين ميان، هرچند بورس تهران از ابتداي سال 88 تا اواسط آذر ماه توانسته است ميانگين بازدهي 47درصدي را ثبت كند، اما به اعتقاد كارشناسان اقتصادي، رشد مزبور سنخيتي با متغيرهاي كلان اقتصادي ندارد. در بررسي صحت و سقم ديدگاه اين دسته از كارشناسان، نگاهي به جايگاه بورس تهران در ميان 52 بورس عضو فدراسيون جهاني بورس‌ها، تصوير واضح‌تري از وضعيت بورس تهران ترسيم مي‌كند. بر اساس آخرين آمار ارائه شده از سوي فدراسيون جهاني بورس‌ها، در پايان اكتبر 2009 (نهم آذر ماه 88)، بورس تهران با ارزشي معادل 63 ميليارد دلار، رتبه 43 را در ميان ساير بورس‌هاي عضو اين فدراسيون از آن خود كرده است.نكته قابل توجه در اين رده‌بندي، قرار گرفتن بورس‌هاي مصر، كلمبيا، استانبول، اندونزي و ... در رده‌هايي بالاتر از بورس تهران است؛ همچنين بررسي روند تغيير ارزش بورس كشورهاي عضو فدراسيون طي 11ماه نخست سال جاري ميلادي، نشان مي‌دهد كه بورس تهران با 6/33 درصد رشد ارزش بازار (كه بخشي از آن مرهون عرضه سهام سه بانك دولتي، حفاري شمال و بيمه البرز است) نتوانسته است جايگاهي بهتر از 41 را در ميان 52 بورس بين‌المللي از آن خود كند. توجه به اين نكته ضروري است كه 11ماه نخست سال جاري ميلادي دوره‌اي است كه اقتصاد جهاني، پس از بروز بحران، در حال بهبود بوده و در همين دوره قيمت جهاني مواد خام (كه سهم بسزايي در افزايش سودآوري شركت‌هاي بورس تهران دارد) افزايش قابل ملاحظه‌اي را تجربه كرده است.از سوي ديگر، بورس تهران در سال 2009 به لحاظ ارزش معاملات با 17ميليارد دلار معامله (كه نيمي از آن مربوط به معامله بلوك 50درصدي مخابرات است) با تخصيص دوصدم درصد كل ارزش معاملات سهام و اوراق مشتقه در دنيا، حائز رتبه چهلم شده است.آمار و ارقام فوق به وضوح جايگاه نازل بورس تهران را در مقايسه با ساير بورس‌ها گوشزد مي‌كند؛ وضعيتي كه تطابق زيادي با جايگاه متغيرهاي كلان اقتصادي ايران از جمله توليد ناخالص داخلي و رشد اقتصاد در سطح بين‌المللي دارد.در واقع در شرايطي كه بورس تهران به عنوان آينه تمام نماي اقتصاد كشور از سهم بالاي دولت و نهادهاي شبه‌دولتي در اقتصاد رنج مي‌برد، دخالت‌هاي دولت در اقتصاد از جمله تثبيت نرخ ارز، تعيين تعرفه‌ها و... روز به روز اقتصاد را از شرايط متعادل دور مي‌كند، سياست‌هاي كنترلي از سوي مسوولان بورس كارآيي بازار را به شدت كاهش داده و در نهايت ديدگاه استفاده ابزاري از آمار و ارقام كه همچنان سرلوحه مسوولان اقتصادي قرار دارد، نمي‌توان انتظار جايگاهي بهتر را براي بورس تهران داشت. به بيان ديگر، تصميم‌سازان اقتصادي و مسوولان بورس بايد به جاي دغدغه شاخص، تمام تلاش خود را صرف ارتقاي جايگاه بورس تهران به لحاظ رشد ارزش معاملات، ‌افزايش تعداد شركت‌هاي بورسي و تنوع ابزارهاي مالي قابل معامله در بورس كنند تا اقتصاد بانك پايه (Bank Oriented) ايران بتواند به تدريج به سمت يك اقتصاد بازار پايه (Market Oriented) حركت كند؛حركتي كه در نهايت مي‌تواند منجر به رشد بيشتر اقتصاد شود.آفرينش: بيکاري معضلي که هر روز حادتر مي شود!«بيکاري معضلي که هر روز حادتر مي شود!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛ در چند سال اخير آنچه بيش از همه براي شهروندان ايراني و به ويژه قشر عظيم بيکار جامعه شنيده شده است، قول هاي مرتب مقامات و مسئولان دولت مبني بر افزايش ميزان اشتغال، کاهش بيکاري و وعده و وعيدهاي فراوان در راستاي حذف و کاهش اين پديده ناميمون است.وعده و وعيدهايي که جدا از آنکه رنگ واقعيت به خود نگرفته است برکاهش اعتماد مردم بر سخناني در اين راستا افزوده است. به نگاه بسياري از کارشناسان اقتصادي افزايش قيمت نفت در چند سال گذشته مي توانست "فرصتي طلايي" براي دولت و مقامات ايراني در راستاي حل بسياري از مشکلات اقتصادي باشد. فرصتي که با ندانم کاريها، دوباره کاري ها و سو»مديريت هاي کلان و جز» تا حد زيادي بربادرفت.بي گمان در معادله فرصت و تهديد آنچه مهم است عملکرد مديران است چه اينکه از فرصت ها بايد سود جست و گرنه فرصت ها مي تواند رنگ تهديد به خودگيرد و اينک چه تهديدي بالاتر از بيکاري براي اقتصاد چندمجهولي ايران. بيکاري  که تا اعماق و ژرفاي هر خانواده اي رسوخ پيدا کرده و با برجاگذاردن اثرات و پيامدهاي ناگوار اقتصادي، رواني، فرهنگي و اجتماعي مي تواند به طور بالقوه بسياري از حوزه هاي ديگر را نيز تحت الشعاع خود قراردهد. يکي از اين پيامدهاي خانمان سوز "فقر" است.بي شک در نگاه متون ديني و ساير متون علمي بيکاري و فقر رابطه مستقيمي دارند فقري که خود نيز به بازتوليد بسياري از آسيب ها و چالش هاي اقتصادي و اجتماعي منجرمي شود و دامنه بحران را به فراسوي آنچه فرض مي شود، مي کشاند.  اينکه مقامات دولت توانسته باشند در شرايطي که ساليانه حدود 500 تا 800 هزارنفر وارد بازارکارايران مي شوند به کاهش بيکاري و حتي ادعاي عجيب يک رقمي شدن نرخ آن کمک کنند امري غريب و باورنکردني است. چرا که با وجود رشد اندک و پائين اقتصاد کشور در کنار پيامدهاي بحران اقتصاد جهاني بر ايران (پيامدهايي که به کلام، برخي مقامات منکر تاثيرگذاري آن بر اقتصاد ايران بودند) نيازمند رشد اقتصادي حدود هشت درصد است.رشدي که اصولا با توجه به برنامه ريزي ها و تصميم گيري هاي فعلي مقامات اقتصادي و سياسي کشوري رکوردي دست نيافتني است. چراکه نيازمند بسترسازي و نگاه پايه اي به مسائل راهبردي اقتصاد دارد. اين امر بي شک با عملکردهاي شعاري و غيرعلمي دستگاه هاي اقتصادي ايران مطابق نيست. يک از شاخصه هاي اين امر نگاه سياسي به نرخ بيکاري در کشور است.آيا به راستي نرخ بيکاري در ايران با آنچه مسئولان دولتي اعلام مي کنند، مطابق است؟ گذشته از اين در خود دستگاه هاي دولتي ايران هنوز شاخصه هاي جهاني براي ميزان و سنجش بيکاري با ترديد نگريسته مي شود و درميان نهادها و موسسات مختلف دولتي نيز آمار واحدي مبني بر درصد يکسان بيکاري جامعه وجود ندارد. با اين حال چگونه مي توان براي رفع مشکل بيکاري اقدام کرد؟ آيا قبل از هرچيز و تصميم نياز به آمار و اطلاعات دقيقي از آن پديده نداريم ؟ يا اينکه آن اطلاعات را داريم و براي راضي نگه داشتن مردم فقط به اعلام نرخ هاي پائين بيکاري بسنده مي کنيم .در هر صورت وجود هر درصد بيکاري در جامعه چه از تک رقمي بودن مورد ادعاي برخي مقامات تا حدود 18 تا 35 درصد اقتصاددان�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن