تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بر خداوند است كه هيچ گرفتارى به زيارت من نيايد مگر آن كه او را شادمان بازگردانم و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837594472




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تجارت هوش


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تجارت هوش
تجارت هوش
در روزگاری دور، در شهر کوچکی، مردی با زن و پسرش زندگی می‏کرد. او از مال دنیا، چیزی نداشت. روزها کارگری می‏کرد و غروب مزدش را نان و خورشتی می‏خرید و به خانه می‏آورد. همیشه از اینکه نمی‏تواند برای خانواده‏اش کار بیشتری انجام دهد ناراحت بود تا اینکه غروب یک روز که کاری پیدا نکرده بود مردی جلوی او را گرفت و پرسید:- می‏خواهی پولدار شوی؟مرد فوری جواب داد: «آری.»آن غریبه گفت: «تو یک کارگر هستی و همیشه از دست‏هایت استفاده می‏کنی و هوش خود را نیاز نداری. آیا هوش خود را به من می‏فروشی؟مرد گفت: «هوش خود را ... ؟ آخر شاید جایی بدرد من بخورد.»آن غریبه پرسید: «مثلاً در کجا بدرد تو می‏خورد؟»مرد گفت: «راست می‏گویی. اما چه‏قدر آن را می‏خری؟»آن غریبه یک کیسه پر از سکه را درآورد و پیش او گذاشت و آن مرد کیسه‏ی سکه‏ها را لمس کرد و هوش خود را به آن
تجارت هوش
غریبه داد و سکه‏ها را برداشت و به سرعت به خانه آمد. زن و پسرش از دیدن کیسه‏ی سکه‏ها خوشحال شدند اما پرسیدند آن را از کجا آورده‏ای؟او جواب داد: «هوش خود را فروخته ام‏‏.» زن و پسرش به فکر فرو رفتند اما جوابی برای خود نیافتند که هوش را چگونه می‏شود فروخت. از فردای آن روز فقط سکه‏ها را خرج می‏کرد و سر کار نمی‏رفت و روزگار خوبی را با خانواده‏اش می‏گذراند و زن او از این که مرد خانه‏ی آنها، بدون فکر همین طور دارد پول‏ها را خرج می‏کند به فکر فرو رفت و از پسرش خواست تا کاری کند. پسر دنبال پدر، هر جا که می‏رفت. او نیز همراهش بود ولی پدرش جایی نمی‏رفت از کیسه سکه‏ای برمی‏داشت و نان و خورشتی می‏خرید و به خانه برمی‏گشت. پسر فکری به نظرش رسید و جلوی پدر را در بازار گرفت و گفت: «پدر بهتر نیست این سکه‏ها را در بازار سرمایه‏گذاری کنی؟»پدر گفت: «من همین سکه‏ها را دارم.»پسر گفت: «اما این سکه‏ها تمام می‏شود.»پدر گفت: «سکه‏های خودم است و هیچ وقت تمام نمی‏شود.»پسر از اینکه پدرش این‏گونه حرف می‏زند تعجب کرد با خودش فکر کرد:- پدرم چیزی را از دست داده و یا شاید بیمار شده، مگر می‏شود او این همه سکه به دست آورد و این‏طور آنها را خرج کند؟ او همیشه از فکرها و اندیشه‏های خوبی صحبت می‏کرد. می‏گفت اگر پول داشته باشد چنین و چنان می‏کند ولی الان او اصلا فکر هم نمی‏کند و انگار مثل یک آدم کوکی شده است یعنی پدرم واقعا هوش خود را از دست داده و این سکه‏ها را به دست آورده؟ کاش پدرم سکه‏ها را نداشت اما آن فکرها و اندیشه‏های خوب را داشت.پسر فکر می‏کرد و به پدرش گفت: «سکه‏ای به من می‏دهی؟»پدرش فوری سکه‏ای به او داد و پسر سکه را گرفت و به بازار رفت و وقتی برگشت دوباره از پدرش سکه‏ای خواست، او هم سکه‏ای به او داد و پسر همین‏که خواست به سمت بازار برود آن غریبه دوباره پیدایش شد و از پسر پرسید:- چه کار داری می‏کنی؟پسر با تعجب به مرد غریبه نگاه کرد و گفت:- دارم پول هوش پدرم را در بازار سرمایه‏گذاری می‏کنم.غریبه گفت: «اما این پول هیچ وقت تمام نمی‏شود.»پسر جواب داد: «چرا تمام می‏شود. حتی اگر گنج قارون باشد.»غریبه گفت: «تو چرا هوش خود را به ده برابر آنچه که به پدرت دادم به من نمی‏فروشی.»پسر فکری کرد و گفت: «هوش خود را به تو می‏فروشم.»
تجارت هوش
غریبه با تعجب پرسید: «به این سرعت تصمیم گرفتی هوش خود را بفروشی؟»پسر گفت: «آخر پدرم را این‏جوری نمی‏‏خواهم ببینم. اگر شما هوش پدرم را به او باز پس دهی من هوشم را به شما داده و فقط یک کیسه سکه بیشتر نخواهم خواست.»غریبه به فکر فرو رفت و گفت: «قبول است.»پسر گفت: «شما اول هوش پدرم را به او بدهید.»غریبه گفت: «این معامله قبول نیست. تو اول هوش خود را به من می‏دهی و بعد من هوش پدرت و همین‏طور آن کیسه سکه که گفته‏ای را به تو می‏دهم.»پسر جواب داد: «شما شاید بعد از اینکه من هوش خود را دادم. هوش پدرم را به او ندهی آن وقت چه خواهد شد؟»غریبه گفت: «اما من این کار را نخواهم کرد.»پسر جواب داد: «از کجا بدانم. بهتر است اول هوش پدرم را به او بدهی و وقتی کیسه سکه‏ها را به دست من بدهی من هوش خود را به تو می‏دهم.»غریبه قبول کرد و هوش پدر را به او داد و در این موقع کیسه‏ای سکه را به طرف پسر گرفت و پدر که هوش خود را به دست آورده بود فریاد زد:- نه پسرم، آن کیسه را نگیر، که دیگر چیزی نخواهی داشت به جز چند سکه.پسر دست خود را عقب کشید و کیسه‏ها را نگرفت و غریبه اعتراض کرد:- تو با من معامله کردی.پسر گفت: «بله، اما پدرم می‏گوید که این معامله به سود من نیست.»غریبه گفت: «اما این به ضرر من شده.»پسر گفت: «ولی پدر من، جلوی ضرر مرا گرفت و حالا بهتر است شما هم بروی و هوش کس دیگری را بخری.»غریبه راهش را گرفت و رفت و پدر و پسر خوشحال به خانه برگشتند. جواد کوهستانیتنظیم : بخش کودک ونوجوان******************************************مطالب مرتبطهفت رنگ آسمان پرنده سخنگو گربه کوچولوی ناراضی همان آب گوسفندان را برد ستاره‏ی عجیب و غریب خروسی که آوازخوان شد!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن