تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من براى (احياى) مكارم و نيكى‏هاى اخلاقى مبعوث شدم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833546308




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ز گهواره تا گور در کانادا


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها  - این 5 گروه از هموطنان عزیز مقیم کانادا برایم جالبند: ... 1-   ز گهواره تا گور مدرک بجوی: به خاطر چشم و هم‌چشمی، فرار از ایران و گرفتن اقامت سرزمین شیر عسل با ویزای دانشجویی تشریف می‌آورید کانادا و شبانه‌روز در اتاق 2 در 3 اجاره‌ای یا پشت کامپیوتر دانشگاه مشغول اینترنت بازی، چت، موسیقی، فیلم و سریال ایرانی هستید. هر سال یکی دو مقاله سر هم می‌کنید برای سینماها و مجله‌های تخصصی که اگر اسم استادتان را بشناسند، چشم‌بسته پذیرفته می‌شوند. دوستان و فک و فامیل فکر می‌کنند چقدر باهوش و زرنگید و به حالتان غبطه می‌خورند. فارغ‌التحصیل می‌شوید و همچنان بیکار پس به ساده‌ترین و تنها کاری که بلدید ادامه می‌دهید: تحصیلات تکمیلی... فوق لیسانس و دکترا و پست داک و فوق دکترا و فوق فوق تخصص. آخرش برمی‌گردید ایران به ملت فخر بفروشید یا آنقدر می‌مانید تا شانس‌تان بگیرد و در ده کوره‌ای در کانادا به عنوان پژوهشگر استخدام شوید. در غیر این صورت به خیل بی‌شمار تاکسیرانان تحصیلکرده می‌پیوندید. 2-   ز گهواره تا گور دلالی کن: ایران دلال بودید و کار تخصصی نداشتید یا در کانادا تحصیلکرده بیکارید. شغل شما دلالی ارز، خرید و فروش خانه و ملک، دلالی وام مسکن، دلالی بیمه، دلالی ماشین و دلالی مهاجرت است. نه شما زبان بلدید نه مشتریانتان پس در و تخته جور است. تا دسته هموطنانتان را - مخصوصاً اگر تازه‌وارد و چشم و گوش بسته باشند - نقره‌داغ می‌کنید و پشت‌سر به ریش‌شان می‌خندید. در رنگین نامه‌های فارسی زبان آگهی داده و عکس خوشگل و خوش تیپتان را چاپ می‌کنید و منتظر طعمه لذیذ ایرانی می‌نشینید. 3-   ز گهواره تا گور عملگی کن: ایران برای خودتان آدمی بودید و زندگی‌تان را می‌کردید تا اینکه تب کانادا فراگیر شد. اگر نمی‌آمدید اینجا از بقیه عقب می‌افتادید پس عزم را جزم نموده، تشکیل فایل داده و پس از چندین سال انتظار رهسپار سرزمین شیر عسل می‌شوید. پیش از سفر به همه می‌گفتید: «دیگر خسته شدم... حاضرم کانادا ظرف بشورم؛ زمین پاک کنم ولی ایران دکتر مهندس نباشم» اینجا کار پیدا نمی‌کنید و پولتان هم تمام شده. پس از کلی این در و آن در زدن بالاخره به شغل شریف عملگی در کافی شاپ، رستوران، فروشگاه، پادو بوتیک، پیک پیتزا، باربری در انبار، نگهبانی و کشیک دادن، کارگر ساندویچی، راننده تریلی یا تاکسی، ظرفشویی و زمین پاک کنی مشغول می‌شوید. کارتان را از همه (حتی دوستانتان در اینجا) پنهان می‌کنید. به آشناها در ایران می‌گویید در کار تخصصی خودتان هستید و درآمدتان بالاست در حالی که حقوق حداقل می‌گیرید و دلتان فقط به ماشین قرضی زیر پایتان خوش است؛ پس از چند سال به همین وضع عادت می‌کنید و یادتان می‌رود که بودید و اصلاً برای چی آمدید کانادا. 4-   ز گهواره تا گور شیره بمال: موقع ازدواج رسیده. تنهایی و سن و سال بهتان فشار می‌آورد. همیشه تنهایید و هیچکس تحویلتان نمی‌گیرد یا اگر تحویل گرفته با اولین نسیم مخالف ترکتان کرده رفته دنبال یک نفر بهتر از شما. خلاصه درست حسابی ندیده و نشناخته از ایران همسر «وارد» می‌کنید. البته هنوز مثلاً راننده تریلی هستید و به دروغ جلوی مردم خودتان را صاحب شرکت حمل و نقل جا می‌زنید. . . در و تخته کماکان جور است: نه شما صادقید نه طرف مقابلتان. طرفتان (پسر یا دختر) زیاد روی شرایط مالی و کاری شما سخت نمی‌گیرد چون فقط عاشق اقامت کاناداست و با پاسپورت شما ازدواج می‌کند نه خودتان. پس از مدتی می‌زنید توی پر هم و اتقاقی می‌افتد که از همان روز اول قابل پیش‌بینی بود: نخود نخود هر که رود خانه خود. 5-   ز گهواره تا گور کلاه برداری کن: آپارتمانی را در ایران به 3 نفر می‌فروشید؛ مناقصه‌های 30 هزار دلاری را با رشوه تبدیل می‌کنید به قراردادهای 300هزار دلاری؛ سر شریکتان کلاه می‌گذارید و سهمش را می‌دزدید؛ شرکت صادرات واردات داشتید و با دغل بازی از مالیات فرار کردید. . . بشتابید که کانادا بهشت امن سرمایه‌های شماست. پول‌های دزدی را می‌آورید اینجا و خانه و ماشین نقد می‌خرید و می‌شوید شهروند خوب و نانازی و سر به زیر. پس از مدتی می‌بینید هیچ جای دنیا نمی‌شود مثل ایران بی‌حساب و کتاب پول پارو کرد و آب‌ها که از آسیب افتاد برمی‌گردید ایران تا به کلاهبرداری ادامه دهید. 6 ماه ایران و 6 ماه کانادا هستید. وقتی می‌روید ایران در عین پز دادن از کانادا بد می‌گویید و وقتی می‌آیید کانادا به دولت ایران و مردم فحش می‌دهید و از بی‌نظمی می‌نالید و هرگز به روی مبارک نمی‌آورید که همان محیط بلبشوی ایران امثال شما را پولدار می‌کند. وبلاگ کرگدن kargadan. wordpress. com   توی بشقاب خود نبودن! چیزهای بامزه‌ای در زبان‌های مختلف مردم دنیا وجود دارد. چیزهایی که کشفشان و شناختن و دانستن‌شان یکی از لذت‌های من است. مثلاً اصطلاحی را که فرانسوی‌ها درباره «سرحال نبودن» یا «میزان نبودن» یک نفر به کار می‌برند خیلی دوست دارم. از نظر زبانی و به لحاظ استعاری خیلی ظریف و قشنگ است به نظرم. فرانسوی‌ها می‌گویند: «Tu n, es pas dans ton assiette.» و ترجمه غیراصطلاحی این حرفشان می‌شود: «توی بشقاب خودت نیستی!». . . . بله؛ این‌طوری است. توی بشقاب خودم نیستم این روزها. فهیمه خضرحیدری fahimehkh. com  کـَـر یعنی خارجی دیروز پس از سال‌ها با یک ناشنوا صحبت می‌کردم. متوجه شدم وقت صحبت کردن با ناشنوایان حالتی را به خودم می‌گیرم که وقت صحبت کردن با کسی که غیر فارسی زبان است. شمرده و کوتاه حرف می‌زنم؛ کلمات ساده انتخاب می‌کنم و همه صداها را واضح ادا می‌کنم، به چهره مخاطب نگاه می‌کنم ببینم متوجه حرفم شده یا نه و همیشه به ارتباط با شک می‌نگرم. اگر ناشنوا باشی در کشور خودت با تو مثل خارجی‌ها رفتار می‌کنند؛ و تحمل این سخت است. lookplz. wordpress. com  اولین کودک آزاری سال 88 برای عارفه 7 ساله اتمام سال 1387 و شروع سال 1388 توأم بود با شکنجه‌های پدرش. عارفه دوران طفولیت خود را به سختی و با آزار و اذیت والدینش سپری کرد. فرشته مادر عارفه در سال 1376 به عقد دائم فرشید پدر عارفه درآمد. در اسفند ماه سال 81 عارفه به دنیا می‌آید. پس از نه سال زندگی مشترک، والدین عارفه به دلیل عدم تفاهم اخلاقی و مشکلات روحی و روانی فرشید از یکدیگر جدا می‌شوند. پس از طلاق، پدر عارفه ازدواج کرده، سرپرستی و حضانت عارفه نیز به وی سپرده می‌شود. ازآن پس عارفه مورد آزار و اذیت نامادری‌اش قرار می‌گیرد. پس از آنکه کودک‌آزاری توسط نامادری عارفه، فاش می‌گردد. حضانت از پدر سلب و به مادر سپرده می‌شود. مادر عارفه به دلیل فقر مالی، خود را توانا برای نگهداری فرزند ندیده و از طریق اداره بهزیستی، فرزندش را به شیرخوارگاه آمنه می‌سپارد. عارفه در زمانی که به شیرخوارگاه آمنه سپرده شد بسیار نا آرام و بی‌قرار و دارای کمبود وزن بود که به مرور با کمک مددکاران بهبودی حاصل می‌نماید. پس از مدتی این طفل به بنیادی در شمال تهران سپرده شده و مورد توجه و تربیت معلمین و مددکاران این بنیاد قرار می‌گیرد و وضعیت روحی و جسمی عارفه کاملاً بهبود می‌یابد. پس از چند سال پدر عارفه به دلیل نامعلومی، با دستور مقام قضایی، عارفه را از طریق اداره بهزیستی در تاریخ 20/8/1387 از بنیاد گرفته و با خود می‌برد. در تاریخ سوم فروردین سال 88، شخصی عارفه را درحالی که به شدت از لحاط جسمی و روحی آسیب دیده و می‌نالید در خیابان محل استقرار بنیادی که عارفه را نگهداری می‌کرد مشاهده نموده و چون او را از قبل می‌شناخت به مسئول بنیاد می‌سپارد. عارفه از نقاط مختلف بدن مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آثار ضرب و جرح در بیشتر نقاط بدن و سوزاندن به وسیله سیگار در کمرش مشهود بود و توانایی صحبت کردن نداشت. از طرفی وزن بسیار پایینش نشان می‌داد که روزهای متوالی را در گرسنگی سپری کرده بود. پس از اینکه متوجه این موضوع شدم شکایتی تنظیم و به معاون دادستان تهران مستقر در دادسرای ناحیه یک تقدیم نمودم و ایشان نیز به دلیل اهمیت موضوع شکواییه را به بازپرس شعبه هفتم، ارجاع نمودند. بازپرس این شعبه هم‌اکنون متصدی رسیدگی به این پرونده بوده و دستوراتی نیز جهت انجام تحقیقات مقدماتی صادر نمودند. امیدوارم به زودی این پدر بی‌رحم و دیگر کسانی که موجبات آزار و اذیت عارفه را فراهم نمودند مجازات شوند. تا درس عبرتی باشد برای دیگر والدینی که اهمیتی در نگهداری و حضانت فرزندانشان نمی‌دهند و محیطی را برای فرزندان خود فراهم می‌کنند که در آینده، امنیت جسمی و روحی کودکان و جامعه از بین برود. وبلاگ محمد مصطفایی - وکیل دادگستری mohegh. blogfa. com  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 422]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن