واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
روانشناسان با توجه به علتهای كمالگرایی ، 3 نوع از آن را مشخص کردهاند: 1- كمالگرایی خودمدار این همان نوع است كه در تعریفهای اول مطلب هم رویش تاکید کردیم؛ یعنی خود فرد در مورد خودش توقعات بالایی دارد و از شكست میترسد. 2- كمالگرایی دیگرمدار این نوع از افراد كمالگرا، معمولا نه تنها خودشان بلكه دیگران را نیز اذیت میكنند. تصور کنید که یك مربی یا یك كاپیتان كمالگرا، چطور عزتنفس اعضای تیم را له و لورده میکند یا یک استاد کمالگرا با دانشجویانش چه میکند. 3- كمالگرایی القاء شده توسط اجتماع بعضی وقتها درد در جامعه است؛ یعنی ارزشهای جامعه القاء میکند که همه افرادش باید به بهترینها برسند. تصور کنید موقعی که تیم ملی به جام جهانی میرود، همه مردم توقع داشته باشند و همه مطبوعات تیتر بزنند که «ما باید قهرمان جام جهانی شویم». کمالگرایی خیلی به برد و باخت ربط دارد. برد و باخت هم اولین چیزی را که به خاطر میآورد ورزش است. میشود حدس زد که کمالگرایی در ورزشکاران خیلی شیوع داشته باشد. 4 گام برای تغییر كردن خیلی سخت است. ما هم میدانیم. تغییر دادن یک ویژگی شخصیتی که سالها با آن زندگی کردهاید خیلی سخت است. برای همین ما چند توصیه به شما میکنیم، چند توصیه هم به آنهایی که در کمالگرا شدن شما مؤثر بودهاند: 1- باور کنید که میشود تغییرش داد. خیلی از آدمها تا اسم «ویژگی شخصیتی» یا «بیماریروانشناختی» میآید و حس میکنند آن ویژگی یا بیماری را دارند، خیال خودشان را راحت میکنند و به عالم و آدم اعلام میکنند که «من اینجوریام و دیگه كاری نمیشه کرد». آنها رفتارشان را به بیماری یا شخصیتشان ربط میدهند ، نه خودشان. تا وقتی این برچسبزدنها ادامه داشته باشد، پیشگویی آنها درست از آب درمیآید؛ آنها تغییر نمیکنند. چون باور دارند که تغییر نمیکنند. 2- علت کمالگراییتان را بشناسید. همین که بدانید والدینتان دیکتاتور بودهاند یا کمالگرا، همین که ته ذهنتان معلم کلاس اولتان را به یاد بیاورید که فقط بچههایی که 20 میگرفتند را دوست داشت. همین دانستنها، باعث میشود که بهتر خودتان و کمالگراییتان را بشناسید و این کمککننده است. 3- باورهای غیرمنطقیتان را بازسازی کنید. این گام در واقع شبیه این است که ما غذا را لقمهلقمه کنیم تا بتوانیم آن را ببلعیم. ما که نمیتوانیم چیز گنده و مبهمی مثل «کمالگرایی» را یکهو تغییر دهیم، پس میرویم سراغ باورهای تشکیلدهندهاش. یک بار دیگر بخش سوم علتهای کمالگرایی را بخوانید؛ میبینید که تمام باورهایی که در آنجا نوشته شدهاند از لحاظ منطقی درست نیستند اما چون افراد سالها با آنها زندگی کردهاند در ناخودآگاهشان حک شده است. این باورها وقتی که میخواهید یک کار- به گمان خودتان - بزرگ را انجام دهید یا وقتی که - باز هم به گمان خودتان - شکست میخورید، حسابی توی ذهنتان وول میخورند. آنها را شناسایی کنید. همان موقع یادداشتشان کنید و در مقابلش باوری را بنویسید که فقط ذرهای منصفانهتر است. تکرار این کار باعث میشود که کمکم ذهنتان یاد بگیرد خود به خود به همان باورهای منصفانهتر فکر کند ، نه باورهای کمالگرایانه.. 4- والدینتان را آگاه کنید. اگر والدین آگاه باشند که تربیتکردن بچههایشان به شیوه ی اربابمنشانه، تاثیری اینچنین ناخوشایند روی بچههایشان دارد، احتمالا کمی خودشان را کنترل خواهند کرد. این مطلب را میشود از طریق همان مشاورههای پیش از ازدواج یا در قالب مشاورههای روانشناختی هنگام بارداری یا بزرگکردن بچه، آموزش داد؛ چیزهایی که ما هنوز به این شکل در ایران نداریم. شمایی که کمالگرایید و الان جوان رشیدی شدهاید میتوانید لااقل به پدر و مادر احتمالا دیکتاتور یا کمالگرایتان بگویید که دارند با بچههای دیگرشان چه کار میکنند یا خودتان که پدر و مادرهای آیندهاید بدانید که اگر این ویژگی را تغییر ندهید و همیشه از بچههایتان 20 بخواهید، چه نوع کودکانی را پرورش میدهید. tebyan.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]