واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: از اشک علی تا راز برادری
.این حلقه های اشک بود که در دریای چشما ن علی (علیه السلام)می گزدید وبدون یافتن ساحلی خود را به اقیانوس خاک فرا می افکند. بار دیگر تیر طعن و کنایت منا فقان بر جان علی (علیه السلام ) می نشست. اما این تیر بسی دردناکتر از تمامی زخم ها ی گذشته بود،آری تیر تیز بی وفایی و دوری از ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم).منافق و منافق صفتان هیچگاه بی کار نمی نشینند.کار منافق دست بر شمشیر بردن نیست بلکه تیغ تند و تیز منافقان همواره بر آبرو و شرافت مومنان فرود می آید،خون نمی ریزد اما خون دلها سرازیر می کند،در روشنایی فریاد نمی کشد بلکه در تاریکی جهالت مردمان می خزد. حرکت منافق مانند حرکت مورچه ای سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه است یعنی کفر خفی به خدا .اگردر این کفر باقی بمانی کم کم سر از کفر جلی وآشکار به خدا در می آوری .پس مراقب باش! نجوای پنهان و آشکار در مدینه یک چیز بود چرا پیامبر ,علی را با خود به جنگ نبرد ؟ مگر او سردار همیشه فاتح اسلام نیست،مگر حیدر کرار نیست،مگر قاتل کفار نیست و ...کار منافق دست بر شمشیر بردن نیست بلکه تیغ تند و تیز منافقان همواره بر آبرو و شرافت مومنان فرود می آید،خون نمی ریزد اما خون دلها سرازیر می کند،در روشنایی فریاد نمی کشد بلکه در تاریکی جهالت مردمان می خزد.جان علی از شنیدن این سخنان بی تاب شده بود .اسب نیز از نگاه علی بیتابی را دریافته بود .اسب بسوی علی شتافت بیدرنگ وفرمان از پی فرمان علی می دوید تا به سرعت تمام خودرا به لشگر گاه نبی خدا برساند. علی (علیه السلام) روح خسته و دل شکسته خویش را به پناهگاه جهانیان رسانیدوگفت:یا رسول الله مردم چنین شایع کردهاند که شما بامن قهر کرده اید و از من ناراضی هستید!حضرت رسول اکرم فرمود:"انتَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی، الاّ اَنّهُ لا نبیّ بَعدی. (1)«تو نسبت به من مانند هارون هستی نسبت به موسی، جز آن که بعد از من پیامبری نمیآید.»یعنی: ماندن تو در مدینه برای آنست که:موسی علیه السلام وقتی به میقات پروردگار میرفت، برادرش هارون را در جای خود گذاشت:و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین. (2)"و موسی به برادرش هارون گفت: در امت من جانشین من باش، و به اصلاح و پاکسازی همت کن و از راه انحرافی فاسدان اطاعت نکن."و برادرم به مدینه بازگرد! به پیامبراسلام(ص) خبر داده شد كه هرقل، قیصر روم، سپاهی بزرگ از رومیان تجهیز كرد و أعراب غرب شبه جزیره عربستان و منطقه شامات مانند لخمیان، جذامیان، عاملیان و غسانیان كه در تحت نفوذ روم بوده و از حكومت مركزی آن پیروی می كردند، نیز با آنان همراه شده و قصد هجوم به سرزمین مسلمانان را دارند و پیش قراولانشان حركت كرده و به منطقه "بلقاء" رسیدند. پیامبر اكرم(ص) نیز برای دفع تهاجمات احتمالی دشمن بزرگ، در صدد تجهیز نیرو و تهیه امكانات برآمد و از مسلمانان مدینه، مكه و طوایف و تیره های بیابان نشین یاری خواست. با این كه رسم پیامبر(ص) در سایر غزوات و سریه ها بر این نبود كه نیت و هدفش را در آغاز آشكار سازد، در این غزوه، از آغاز نیتش را آشكار ساخت. زیرا در این غزوه، رفتن بس دشوار و هوا سخت گرم و راه دراز بود. از سوی دیگر، هنگام چیدن خرما و میوه ها بود و غلات مسلمانان در آن سال، اندك بود و تعداد نیروی دشمن و تجهیزات جنگی آنان بسیار زیاد. به همین جهت، منافقان از رفتن به این غزوه و كمك كردن پیامبر(ص) امتناع نمودند و برخی از مسلمانان و بادیه نشینان نیز از رفتن عذرخواهی كرده و با آن حضرت، همراه نشدند. اما مسلمانان خالص، آن حضرت را همراهی كرده و با جان و مال خویش در دفاع از كیان اسلام، استقامت ورزیدند. سرانجام، سی هزار تن آمادگی خود را اعلام و در لشكرگاه "ثنیه الوداع" گرد آمدند و هزینه این نبرد با كمك های مردمی و پرداخت زكات تا حدودی تأمین شد. پیامبر اسلام(ص) در رجب سال نهم قمری، به سوی سر حدات روم شرقی، كه در آن زمان شامات را در اختیار داشتند، حركت كرد. پیامبر به امر پروردگار "مسجد ضرار" را ویران و دستور داد آن را آتش زنند، تا زمینه نفاق و چند دستگی از میان مسلمانان رخت بربندد."تبوك" دورترین مكانی بود كه پیامبر(ص) در طی غزوات خود به آن جا مسافرت كرد و چون غیبتش طولانی می شد و از سوی منافقان باقیمانده و یهودیان پراكنده، واهمه داشت، حضرت علی(ع) را در مدینه باقی گذاشت و به وی سفارش های لازم را نمود و "حدیث منزلت" را در این غزوه، در شأن امیرمؤمنان(ع) بیان داشت. گرچه، جانشین رسمی پیامبر(ص) در مدینه، "سَباع بن عُرْفَطَه" و یا "مُحمّد بن مَسْلَمه" بود، ولی وجود حضرت علی(ع) در مدینه منوره، موجب اطمینان كامل خاطر پیامبر(ص) بود. آن حضرت، چندین روز، راه پیمایی كرد، تا این كه به سرزمین تبوك رسید. در آن جا امیر "ایله" و اهالی "جرباء" و "اذرح" به نزد آن حضرت رسیده و با وی، به شرط پرداخت جزیه، مصالحه نمودند و در این باب سندی نوشتند. پیامبر(ص) و مسلمانان مجاهد، به مدت بیست روز در تبوك اقامت نمودند ولی از سپاهیان دشمن خبری نشد. به هر ترتیب، پیامبر(ص) به سوی مدینه بازگشت و چون به مدینه نزدیك شد، به امر پروردگار "مسجد ضرار" را ویران و دستور داد آن را آتش زنند، تا زمینه نفاق و چند دستگی از میان مسلمانان رخت بربندد. سرانجام، آن حضرت در ماه رمضان سال نهم قمری، به مدینه وارد شد. گفتنی است بسیاری از آیه های سوره توبه(9)، درباره این غزوه و رفتار منافقان و عكس العمل های پیامبر(ص) نازل شد. اكثر مورخان، تاریخ این غزوه را ماه رجب دانسته، بدون این كه روز آن را تعیین كنند، ولی "محمد بن حبیب بغدادی"، در كتاب "الْمحبر" تاریخ حركت پیامبر(ص) را نخستین روز ماه رجب سال نهم ذكر كرد.(3) تهیه: سلطانی - گروه دین و اندیشه1- معانی الاخبار، ص 74، از جابر بن عبدالله و سعد بن ابی وقّاص نقل کرد / مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 16/ صحیح بخاری، ج 5، ص 24، «باب مناقب علی علیه السلام»/ صحیح مسلم، ج 2، ص 360، «باب فضائل علی علیه السلام» / الغدیر، ج 3، ص 199.2- سوره اعراف، آیه 142. 3_ نك: الطبقات الكبری (محمد بن سعد)، ج2، ص 165؛ المحبر (محمد بن حبیب بغدادی)، ص 116؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 68؛ المغازی (واقدی)، ج2، ص 989؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 440؛ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص) (جعفر سبحانی)، ص 475؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 90
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 605]