واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
زمين عاشقانهاي گرفته است پاي من خبرگزاري فارس: محمدكاظم كاظمي در معرفي گزيدهاي از آثار عبدالقهار عاصي كه به تازگي در مشهد منتشر شده، نوشته است: متأسفانه انتشار آثار شاعران داخل افغانستان در ايران را كمتر شاهد بودهايم و اين كتاب به واقع اولين مجموعه شعر عاصي است كه در ايران به چاپ ميرسد. به گزارش خبرنگار فارس، به تازگي كتاب «شهر بيقهرمان» شامل گزيده اشعار عبدالقهار عاصي، به كوشش عبدالمعروف كبيري، در مشهد، توسط انتشارات ترانه در 432 صفحه، و با شمارگان 2 هزار نسخه، در قطع رقعي منتشر شده است. محمدكاظم كاظمي، شاعر و منتقد شعر، كه خود از اهالي افغانستان است ولي در مشهد سكني دارد، يادداشتي را در معرفي اين كتاب در وبلاگش منتشر كرده است: اينك قريب به پانزده سال از شهادت عبدالقهار عاصي شاعر نامدار افغانستان ميگذرد، شاعري با آثاري بسيار كه در هشت دفتر شعر گرد آمده بود. و اين دفترها غالباً ناياب بود، بهويژه در خارج از افغانستان. در اين سالها البته تلاشهايي براي گردآوري و انتشار كليه آثار عاصي صورت گرفته و گاه به كتابهايي همچون «كليات اشعار قهار عاصي» به كوشش نيلاب رحيمي منجر شده است، ولي جاي كتابي منقح و منظم كه در آن آثاري از شاعر با معيارهاي امروزين تدوين و چاپ و نشر فراهم آمده باشد، خالي بود. به نظر ميرسد كه اكنون بخشي از اين جاي خالي، با كتاب «شهر بيقهرمان» پر شده باشد. اين كتاب به كوشش معروف كبيري از پژوهندگان جوان هرات فراهم آمده و توسط انتشارات ترانه در مشهد چاپ شده است. اين به واقع اولين مجموعه شعر عاصي است كه در ايران به چاپ ميرسد و اين خود خالي از اهميتي نيست، چون در اين سالها متأسفانه انتشار آثار شاعران داخل افغانستان در ايران را كمتر شاهد بودهايم و اين بيشتر شاعران مهاجر بودهاند كه در جامعه ادبي اين كشور نام و نشان داشتهاند. اين ميتواند نقطه شروعي باشد براي پيمودن مسير دادوستدها و ارتباطهاي ادبي بيشتر ميان دو كشور. كتاب حاضر البته عنوان «گزيده آثار» را بر خود دارد، ولي حقيقت اين است كه همه آثار شاعر در قالبهاي كهن در آن گرد آمده است، يعني اين گزيدهاي است كه اگر با يك مجموعه كامل از نوسرودههاي عاصي نيز همراه شود، ميتواند كليات آثار او باشد. و چنان كه به نظر ميآيد و گردآورنده نيز وعده داده است، قرار است كه آن كتاب نيز در آينده نزديك فراهم آيد. آنچه در نظر اول در كتاب «شهر بيقهرمان» جلب توجه ميكند، تدوين و كتابآرايي آن است كه نسبت به كتابهاي شعر منتشره در سالهاي اخير در افغانستان برتري محسوسي دارد حتي نسبت به دفترهاي پيشين شعر عاصي كه در كابل و بعضي جايهاي ديگر چاپ شده و غالباً كيفيت چاپ و صحافي نامطلوبي داشت. در «شهر بيقهرمان» آثاري شاعر به تفكيك دفترهاي هشتگانه شعر او در بخشهاي مختلف آمده و آثار چاپنشده نيز در انتهاي كتاب گنجانده شده است. گردآورنده در مقدمهاي مختصر به برخي ويژگيهاي شعر و شخصيت عاصي از ديدگاه خود پرداخته است كه خود خالي از ارزش نيست، هرچند به نظر ميآيد كه يك زندگينامه يا سالشمار زندگي شاعر هم در كنار اين مقدمه يا حتي به جاي آن، ضروري مينمود. ويژگي مهم ديگر كتابِ «شهر بيقهرمان» شيوه امروزين تنظيم و تدوين آن است. يعني گردآورنده كوشيده است كه آثار عاصي را با منابع گوناگون مقابله كند و موارد اختلاف را در پاورقي يادآور شود. اين كار براي كتابي كه از يك شاعر درگذشته فراهم ميشود، ضروري است؛ تا خوانندگاني كه اكنون به خود شاعر دسترس ندارند، بتوانند درباره اين موارد اختلاف داوري كنند. همچنين گردآورنده كوشيده است كه از حذف بعضي از آثار عاصي كه با وضعيت سياسي كنوني افغانستان ناسازگاري داشت، بپرهيزد و در اين مورد حفظ امانت كند، هرچند ممكن است اين حفظ امانت براي توزيع كتاب در افغانستان موانعي پديد آورد. مثلاً در ميان آثار عاصي شعري بود انتقادآميز درباره به محمدظاهرشاه پادشاه سابق افغانستان. اين شعر در سالهاي استقرار دولت جديد كشور كه شيوه برخورد بسيار مهربانانهاي با پادشاه سابق داشت، لاجرم مشكلآفرين تلقي ميشد و چنين بود كه نيلاب رحيمي در كليات اشعار عاصي كه در كابل منتشر شد، بخش عمدهاي از آن را حذف كرده بود و البته اين حذف برخلاف اصل امانتداري مينمود. اين شعر در كتاب «شهر بيقهرمان» آمده است. همينگونه است شعرهاي ديگري كه ميتواند تصويري كامل و تحريفنشده از شعرهاي عاصي به دست دهد و اين خود خالي از ارزش نيست، چون به هر حال بايد پذيرفت كه عاصي آن شعرها را سروده است و اين با آيندگان است كه در اين مورد داوري كنند. كتاب «شهر بيقهرمان» با توضيحاتي در مورد واژگان بومي و بعضي نكات ضروري ديگر در پاورقيها همراه شده است و اين خود به كيفيت آن ميافزايد. خاتمه سخن را شعري از عاصي ميآورم كه در اين مجموعه چاپ شده است: درخت ------- من آن درخت عاشقم كه ساحلي است جاي من صداي رودخانهاي نشسته در هواي من ز ابرهاي قبله هم تمتعي نميبرم مرا بهار ميكند حضور آشناي من ز آب و خاك آتشي قد و قيام كردهام زمين عاشقانهاي گرفته است پاي من به برگ برگ من دلي ز انتظار ميتپد به شاخه شاخه ميدود جنون ريشههاي من هزار بار ديگرم سر شكوفه كردن است از اين زمين، از اين هوا، اگر رسد نواي من انتهاي پيام/م
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]