واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مخالفم ،پس هستم
در مقاله ب قبل با عنوان « باور کنيد ، کودکي اش را...» به بررسي مفهوم کودکي و توضيحي در باره ي برخي خصوصيات پيش از دبستاني ها گفتيم و اينک ادامه ي داستان کودکي... تلاش براي کسب استقلالاز زمان شير گرفتن، کودک به تدريج به « خود » توجه و آگاهي پيدا ميکند و در سن 3 سالگي اين آگاهي آشکارتر ميشود. با رشد اين آگاهي، کودک در به دست آوردن آزادي و استقلال تلاش ميکند. از نمودهاي اين پديده، مخالفتهايي است که از کودک سر ميزند به طوري که گاه کودک بر عکس کارهايي را که به او گفته ميشود انجام ميدهد. اين قبيل نافرمانيها معمولاً موقتي است و در صورتي که حالت شديد و بيمارگونه نداشته باشد ، عادي و طبيعي است. در حدود سني 7-3 سالگي اين حالت در کودکان شديد است. زماني که کودک اصرار ميورزد که خود قاشق را به دست گيرد و غذا بخورد يا برخي کارهاي خود را انجام دهد ، در واقع به دنبال به دست آوردن استقلال است.پدر و مادر بايد زمينه را براي رشد متعادل ميل به استقلال فراهم آورند و آزاديهاي لازم را به او بدهند و آزادي او را محترم بشمارند اما در اين مورد نبايد زياده روي کرد زيرا دادن آزاديهاي بيش از حد سبب ميشود که کودک به موجودي هوسباز و بيبند و بار تبديل شود.گرايش به استقلال لازمه رشد کودک استيعني، اگر اين حس در کودک سرکوب شود ، به رشد او صدمه وارد ميشود. پدر و مادر بايد زمينه را براي رشد متعادل اين ميل فراهم آورند و آزاديهاي لازم را به او بدهند و آزادي او را محترم بشمارند اما در اين مورد نبايد زياده روي کرد زيرا دادن آزاديهاي بيش از حد سبب ميشود که کودک به موجودي هوسباز و بيبند و بار تبديل شود.پس والدين بايد تا جايي که ممکن است کودک را از کارهايي که انجام ميدهد منع نکنند اما در جاهايي که حتما بايد از آن پرهيز کند بايد قاطع باشند و در تصميم خود پافشاري کنند و تسليم اصرار و گريه و قهر او نشوند.پرسش و پرگوييمرحله 3 تا 7 سالگي به دوران پرگويي مشهور است. بهتر است اطرافيان کودک وقت بيشتري را براي صحبت با وي صرف کنند و هنگام سخن گفتن، آهسته و شمرده حرف بزنند و از کلمات ساده و قابل فهم براي او استفاده نمايند و کلمات را صحيح ادا کنند تا هم او را در فراگيري لغات و کلمات کمک کنند و هم از آنها شنوندههاي خوبي تربيت کنند.از سوي ديگر ، در اين مرحله کودک رغبتي شديد به شناسايي اشيا و پديدههاي پيرامون خود پيدا ميکند و لذا مداوم ميپرسد و گاهي با پرسشهاي پي در پي خود ، ما را خسته ميکند. اين پديده نشانه رشد کنجکاوي در کودک است و تربيت صحيح اين حس، در رشد فکري کودک بسيار موثر است. از اين رو ، اطرافيان کودک به ويژه مادر بايد در برابر پرسشهاي مداوم کودک حوصله و بردباري از خود نشان دهند و به زباني که کودک قادر به فهم آن باشد ، به پرسشهاي او پاسخ دهند.بايد از دادن پاسخهاي نادرست به کودک پرهيز کرد.گاهي کودک در دوره کودکستاني سوالات زيادي درباره خدا و مرگ و امثال آن ميپرسند که پاسخ دادن به آنها کار آساني نيست. در اين موارد بايد توجه داشته باشيم که اولاً اين مسائل براي کودکان چندان جدي نيستند و اگر بتوانيم فکر کودک را به گونهاي به مسائل قابل فهم او منحرف کنيم، مشکلي پيش نخواهد آمد. از سوي ديگر ميتوان به کودک توضيح داد که پاسخ کامل برخي پرسشهاي خود را در درسهاي مدرسه خواهد يافت. البته پاسخهايي که به کودک ميدهيم لازم نيست دقيق باشد.در پاسخ پرسشهاي کودک نبايد دروغ گفت يا به غلط چيزهاي موهومي را به او آموخت.
تقليد از بزرگترها بتدريج که کودک به دنياي اطراف خود چشم ميگشايد ، خود را با بزرگسالاني روبرو ميبيند که تواناييهاي بيشتري دارند. او از اين که خود را ناتوان تر از ديگران ميبيند ، احساس حقارت ميکند. اين احساس امري طبيعي است و او را به تقليد از بزرگترها وا ميدارد. او در تقليد از بزرگترها احساس لذت ميکند و پيوسته از رفتار اطرافيان اثر ميپذيرد. از اين رو ، در اين مرحله خانواده ميتواند بسياري از اصول صحيح زندگي و ارزشهاي اخلاقي را از راه رفتار و کردار به کودک آموزش دهد.اين نوع آموزش که آموزش مشاهده اي و غير مستقيم است، در تربيت کودک بسيار موثر است. استفاده از داستانکودکان به قصه و داستان علاقه زيادي نشان ميدهند و دلداده داستانهاي شگفتانگيز هستند. همين علاقه و رغبت زمينه را براي اثرپذيري آنها آماده ميسازد. از داستان استفادههاي گوناگون ميتواند کرد. اول اينکه به وسيله آن ميتوان قدرت تخيّل را در کودک تقويت کرد. پرورش قوه خيال در رشد خلاقيت کودک موثر است. از اين رو ميتوان از داستانهاي خيالي و غيرواقعي که قوه خيال کودک را به جولان در ميآورد ، استفاده کرد. در اين مورد نيز نبايد زياده روي کرد زيرا در اين صورت کودک به موجودي خيالاتي تبديل ميشود.داستان ميتواند از جهات گوناگون آموزنده باشد. به وسيله داستان ميتواند الگوهاي رفتاري صحيح را به طور غيرمستقيم به کودکان آموخت.در انتخاب داستان بايد توجه کرد که براي کودک بدآموزي نداشته باشد.مطالب نادرستي از قبيل بخت، اقبال، شانس و خرافاتي از قبيل نحس بودن برخي چيزها مانند عدد سيزده و بسياري از خرافات که متاسفانه با فرهنگ عاميانه آميخته شده است ، براي کودک بسيار زيانبار است. داستانها بايد ارزشهايي مانندعزّت نفس، شهامت، انسان دوستي، بزرگواري، اعتماد به نفس و امثال آن را در کودکان ايجاد کنند و ضدارزشهايي چون زبوني، تسليم طلبي و ناتواني را به ذهن و روان کودک القا نکنند.در داستانهاي کودکان بايد اصل را بيان زيبايي نيکيها قرار دهيم نه زشتي بديها.روح با صفاي کودک را با عطر زيباييها و نيکيها بايد نوازش و پرورش داد. تجربه نشان داده است که وقتي با کودک از الگوهاي غلط سخن ميگوييم و از آنها انتقاد ميکنيم، چه بسا او ناخودآگاه از همان الگوهاي غلط اثر پذيرد و چندان توجهي به انتقاد ما نکند؛ مثلا اگر ميخواهيم نظم و نظافت و ادب را به کودک آموزش دهيم بهتر است اثرات خوب نظم و نظافت و ادب را با او مطرح سازيم و شخصيت محبوب داستان خود را با اين صفات معرفي کنيم، تا اينکه درباره اثرات بد بينظمي و کثيفي و بيادبي سخن بگوييم و اگر هم درباره اين امور منفي حرف ميزنيم، لازم است که آنها را تحت الشعاع جنبههاي مثبت قرار دهيم.و بالاخره، نبايد در پايان داستانها نتيجه گيري کنيم و مثلاً بگوييم از اين ماجرا يا داستان نتيجه ميگيريم که ادب يا نظم و نظافت خوب است. اين نوع نتيجهگيريها سبب ميشود که آموزش غيرمستقيم به آموزش مستقيم تبديل شود و اثر آن کاهش يابد. لذا نتيجه گيري را بايد به عهده خود کودک گذاشت. او مسلماً از مطالب موجود در داستان اثر ميپذيرد و نيازي به نتيجهگيريهاي مستقيم نيست.يکي از مهمترين امتيازات داستان، غيرمستقيم بودن آن است. منبع : کتاب رفتار والدين با فرزندانتنظيم براي تبيان :داوودي :وقتي تو قد مي کشي راهکارهاي تربيت ماندگار کودک اما با شخصيت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]