واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من و آقای بهجتگفتگویی با آیت الله مهدی هادوی تهرانی
هجرتآیتالله العظمی بهجت رحمهالله در سن نوجوانی از ایران به عراق هجرت كردند و چهار سال در كربلا مقیم بودند و سطوح حوزه را تا نزدیك سطوح عالی در آنجا خواندند و در مجاورت مزار سیدالشهدا علیهالسلام به فیوضات اخلاقی دست یافتند. ایشان سپس به نجف رفتند و دروس عالی خارج را در آنجا فرا گرفتند. استادان بزرگ اصول ایشان، آشیخ محمدحسین غروی و آیتالله نائینی و در فقه، مرحوم شیخ محمد كاظم شیرازی بودند.نماز، زندگی ساده، رفتوآمد به مسجد و حال و هوای ایشان در كنار مرقد حضرت معصومه درس اخلاق بود و هر كس ایشان را میدید، یاد خدا میافتادالبته ایشان از اساتید فراوان مانند مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی هم بهره بردند. مرحوم آقای بهجت پس از تحصلات عالیه در نجف، از خوشه معنویت مرحوم آقای قاضی (كه استاد اخلاق علامه طباطبایی بهره بردند و همچنین به شدت تحت تأثیر روحیات معنوی آشیخ محمد حسین اصفهانی بودند. ایشان سپس به قم آمدند. حضور و حال و هوای معنویشان در این شهر، از همان زمان مشتاقان بسیاری را پیرامون وی گرد هم آورد و بزرگانی چون شهید مطهری تا مقام معظم رهبری از علاقهمندان و ارادتمندان ایشان بودند كه در پیام رهبری هم به آن اشاره شد.رفتار ایشان دعوت به حق میكرد و دیگران را به سوی خدا فرا میخواند. نمازشان، رفتوآمدشان به مسجد و حرم و زندگی زاهدانه و حال و هوایشان در حرم، درس اخلاق بود. درسایشان به رغم احترام به اساتید گذشته، نقادانه با آنها برخورد كرده و نقدهای محكم و مستدل و منطقی به آنها مطرح میكردند. البته نقدها را به گونهای میگفتند كه با تواضع ذاتی ایشان سازگار بود و به منزله حواشی كلمات گذشتگان عرضه میشد. محور بحث وی، كتاب «جواهرالكلام» مرحوم شیخ محمد حسن نجفی بود كه شاید بزرگترین تألیف فقهی شیعه به شمار میرود و پیرامون آن، نكات فراوان خود را بیان میكردند. ایشان از مصادیق بارز «كونوا دُعاةَ الناسِ بغَیرِ اَلسِنَتِكُم» به شمار میآمددرس آیتالله بهجت، علاوه بر آموزش فقه، تدریس فقاهت و آموزش اجتهاد و تهذیب و حتی آموزش نكات سیاسی و اجتماعی هم بود. ایشان پیش و پس از درس، نكات اخلاقی و اجتماعی و سیاسی را به مناسبت مطرح میكردند. برخی دوستان میگفتند، گاه در دل پرسشی داشتیم و میخواستیم بپرسیم، اما پاسخ خود را ناخودآگاه در مقدمات و مؤخرات دروس مییافتیم و افراد، تأثیرات اخلاقی را از دروس علمی ایشان میگرفتند. ذکرمرحوم آقای بهجت، دایمالذكر بودند و در نفس ایشان یاد خداوند و اهل بیت علیهالسلام بود و حتی در فاصله دو عبارت كه گوینده تنفس میكند، ذكر میگفتند؛ حتی در یك احوالپرسی عادی هم ذكرشان بر لب جاری بود. نحوه نماز و رفتار و حرم رفتنشان برای این بود كه دیگران آداب ارتباط با اهل بیت و گفتوگو با خدا را یاد بگیرند؛ نه اینكه بخواهند توجه دیگران را به خود جلب كنند.آیت الله بهجت: مسائل شیعه و سنی مربوط به گذشتههای تاریخی است و نباید این مسائل، باعث اختلاف شود، باید فضایل اهل بیت و مرجعیت علمی ایشان را مطرح كنیم كه همیشگی و ماندگار استایشان در نماز اهل بكاء بودند، اما در گفتوگو با افراد واقعا با بهجت و سرور بودند؛ یعنی بسیار بشاش بوده و گاه شوخیها و طنزهای ظریفی با رعایت همه ابعاد اخلاقی داشتند كه شخصیت ایشان را بسیار جذابتر میكرد. سیاستمرحوم آقای بهجت نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی هم گاه و بیگاه یادآوریهایی میکردند كه توجه عمیق ایشان به این مسائل را نشان میداد. برخی بزرگان كه محضر ایشان را پیش از انقلاب درك كردهاند، نقل میكنند: وی حامی مبارزان بودند و در نشستهای خود، نقدهای تندی به رژیم داشتند.ایشان در عین عشق به اهل بیت علیهالسلام، از حامیان تقریب مذاهب اسلامی بودند. كلامشان در این زمینه، شبیه آیتالله بروجردی، قهرمان صحنه تقریب بین مذاهب بود. آن تعبیر این بود كه میفرمودند، مسائل شیعه و سنی مربوط به گذشتههای تاریخی است و نباید این مسائل، باعث اختلاف شیعه و سنی شود، بلکه باید فضایل اهل بیت و مرجعیت علمی اهل بیت علیهالسلام را مطرح كنیم كه همیشگی و ماندگار است.همه رفتار آیتالله بهجت برای كسانی كه آن مرحوم را میدیدند، درس اخلاق بود و ایشان به جای سخن گفتن و درس اخلاق، مردم را با رفتار خود دعوت به حق میكردكم نیستند كسانی كه در بیرون از ایران به ایشان ارادت داشتند، به ویژه در صفوف مبارزان و مجاهدان و به ویژه عزیزان حزبالله لبنان كه بسیاری از آنان، شیفته آقای بهجت بودند. در شیعیان خاور دور هم كسانی كه به بركت انقلاب اسلامی با راه اهل بیت آشنا شده بودند، از ارادتمندان آقای بهجت بودند. خاطرهیك بار در حرم به ایشان گفتم، برای مریض من دعا كنید. گفتند: دعایی را به شما یاد میدهم، خودت بخوان كه مجرب است و آن دعا را به من آموختند و بحمدالله دعا كارساز شد و یك بار هم برای كار مهمی خدمت ایشان استخاره كردم. گفتند: خوب است و در این راه باید استقامت كرد و آن استخاره راه سرنوشتساز زندگی من را در تصمیم نهایی و ادامه تحصیلات حوزوی تعیین كرد.منبع: تابناکتـنــظـیـم بـرای تــبـیــان : گروه دین و اندیشه – حسین عسگری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]