واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: «مضحکه ی تلخ ساموئل بکت»
زندگی ادبی سامویل بکت که در روز « جمعه ی خوب » سیزده ام آوریل سال 1906 به دنیا آمده ( روز مصلوب کردن مسیح ـ م ) کناره گیرانه ترین زندگی ادبی از زمان «مارسل پروست» است . تا سال 1952 تنها خوانندگان معدودی کتاب های او را می شناختند یا اسم او را شنیده بودند . اگر چه گفته اند که «جیمز جویس» بخشی از کتاب مورفی او را از حفظ داشته است .شهرت ناگهانی بکت با روی صحنه آمدن نمایشنامه ی بدبینانه و در عین حال پر نشاط « در انتظار گودو » شروع شد که در آن دو آدم بیکاره ، که طنز خام دستانه شان تا حدودی از لورل و هاردی مایه گرفته در انتظار مردی به نام گودو هستند که هرگز ظاهر نمی شود . بکت قبل از این نمایشنامه که او را در دنیا معروف کرد ، پنج رمان نوشته بود که از مضحکترین و بدون شک بدبینانه ترین رمان های انگلیسی هستند ـ بهتر بگوییم ، فرانسوی، زیرا در میان کارهای غیر عادی بکت یکی هم این است که پس از 17 سال نوشتن به زبان انگلیسی درخشان ، تصمیم گرفت به زبان فرانسه بنویسد. چون درونمایه ی اصلی بکت پیروزی یا کوشش برای پیروزی انسان بر تمام محدودیت هایی است که طبیعت و جامعه به او تحمیل کرده اند ، این گمان وجود دارد که فرانسه نویسی بکت فقط یک حرکت مضحکه وار است .« مورفی » که اولین رمان بکت است ، در 1983 چاپ شد . در این رمان بکت برای اولین بار شخصیت اصلی آثار خود را خلق کرد . این شخصیت مردی است که هم از نظر مالی و هم از نظر روحی از پا در آمده و آرزوی بزرگ اش این است که با تاب خوردن و تعمق کردن در صندلی راحتی خودش که تنها مایملک اوست به یک حالت خلسه و صفای روحی هندو- مانند برسد . پس از این که از آواره گی فلسفی خود به دست روسپی ای که خود را نجات داده تقریبا رهایی می یابد در یک انفجار گاز به قطعات ریزی تقسیم می شود و خاکستر او در مستراح تئاتری در دوبلین ، توام با سر و صدای آب که در صحنه هم قابل شنیدن است ، پایین می رود. رمان «وات» درباره ی شخص آواره ی دیگری است که وضع اش بدتر است ، زیرا قهرمان داستان از نظر ازپا در آمدگی جلوتر رفته و در یک محیط غیر قابل توضیح تر ، در منزل شخصی به نام آقای نات ، زندگی می کند که رفتارش غریب و عصبانی کننده است وجودش مسلم نیست .رمان دیگری به نام «مرسیه و کامیه» که هرگز چاپ نشده و طبعا به انگلیسی ترجمه نشده ، مربوط به این دوره و از طنز آمیزترین آثار اوست . اگر مطالب این کتاب به جای این که با نثر نوشته شود با فیلم بیان می شد می توانست هم- ردیف با بزرگترین فیلم های صامت دوره ی «باستر کیتون» باشد .
این کتاب درباره ی دو ایرلندی است که در زیر باران شدید در ترن ها و زاغه ها به دنبال قطعات یک دوچرخه ی شکسته می گردند . علت چاپ نشدن این رمان معلوم نیست . زمان « وات » سال ها بین خواننده گان دست به دست می گشت گویی که صنعت چاپ اصلا اختراع نشده است و سرانجام در پاریس در سری کتاب های جیبی اولمپیا که کتاب هایی زشت نگارانه (پورنوگرافیک) هستند به چاپ رسید . در حالی که این کتاب اصلا جنبه ی زشت نگاری ندارد .شاهکارهای بکت در میان رمان هایش یک سری سه تایی موسوم به « مالوی مالون می » است . در این کتاب ها طنز نبوع دار خود را با تمام بدبینی عجیب اش نشان می دهد «میرد » و « نام نابردنی ». مالوی که احتمالا بزرگترین شخصیت مضحکه در زبان انگلیسی از زمان قهرمان های اسمولت در قرن هیجده ام است یک ایرلندی فرتوت است که سلامت اش رو به وخامت می رود او داستان زندگی خود را با لحن طعنه آمیزی که در طنز ایرلندی بی سابقه است بیان می کند . هنگامی که ما برای بار اول در داستان به او بر می خوریم فقط می تواند دوچرخه ای را که مانند خودش زهوار در رفته است سوار شود و هنگامی که برای بار آخر او را می بینیم تنها می تواند روی زمین بغلتد . به دلایلی که روشن نیست مالوی تحت تعقیب مردی به نام موران است که درباره ی او می توان گفت که خبیث ترین و در عین حال مضحکترین شخصیت در تمام ادبیات است رمان « مالون » یک پیشرفت یا پسرفت در انحطاط و سقوط است . مالون نیز مانند مالوی ، داستان زندگی خود را بیان می کند و یا بهتر بگوییم داستان زندگی خود را با مدادی به طول نیم سانتیمتر می نویسد رومان در وسط جمله ، هنگامی که مداد تمام می شود ، به پایان می رسد .رمان « نام نابردنی » به یک حالت مطلق بکتی می رسد . قهرمان آن فراموش کرده که کیست و ما مجبوریم با حدسیات اشتباه آمیز او بسازیم . واقعی ترین هویت او ما را قانع می سازد که او مردی فاقد دست و پا ست که در داخل یک خمره ی شیر در جلوی یک رستوران ایرلندی نگاهداری می شود و صورت غذای رستوران بر روی خمره ی شیر چسبانده شده و در هوای نامساعد سرپوش خمره گذاشته می شود .ممکن است تصور شود که رمان « نام نابردنی » می توانست فقط پایان یک کوشش پیگیر بکت برای خلق آثاری مملو از بی حرکتی و زبونی کامل باشد . اما او از این حد هم فراتر رفت و در سال 1961 رمانی درباره ی مردی منتشر کرد که در دنیایی زندگی می کند که به طور کامل از گل ولای و قوطی های پراکنده ی غذا و قوطی باز کن تشکیل شده است . در این دنیا شخص فقط می تواند به گونه ای دردناک و آهسته بخزد . صحبت کردن غیر ممکن است زیرا دهان از گل و لای پر شده و دید نیز محدود است زیرا آدمی نمی تواند سرش را خیلی از درون گل بالا بیاورد . با این وجود بکت دو شخصیت را در این رمان جای می دهد . آن ها با یکدیگر ملاقات کرده به کمک قوطی بازکن ها با یکدیگر رابطه برقرار می کنند نمایشنامه های بکت نیز همان پیشرفت را به سوی یک زجر کامل زیستن دنبال می کنند .نمایشنامه های بکت با نمایشنامه ی « در انتظار گودو » شروع می شود و از نظر فلسفی مانند رمان هایش با انحطاط پایان می یابند . بعد از نوشتن ده نمایشنامه ، بکت اینک به یک صحنه ی خالی رسیده که مطلقا چیزی در آن اتفاق نمی افتد ـ جز یک فریاد دلخراش ناشناس که از روی صحنه پخش می شود .
بکت برای رادیو ، تلویزیون و فیلم نیز چیز نوشته و همیشه هنر خود را با احتیاجات خاص هر یک از این وسایل تطبیق داده است . وی از نظر فن نویسندگی بهترین نویسنده ی انگلیسی زبان از زمان دوست و هموطن اش «جیمزجویس» است . بعضی از منتقدان بکت را از گونه ی اگزبستانسیالیست های فرانسوی دانسته اند و این احتمالا نادرست است زیرا هنربکت یک تکامل منطقی از ادبیات مضحکه آمیز ایرلندی است که همیشه تلخ و موجز و تیره بوده است . بکت فقط نظرات مضحکه ی ایرلندی را به آخرین حد بیهودگی و پوچی رسانده و بدین سان در قرن جنگ های بزرگ ، بزرگترین بیان سرنوشت بدفرجام و مبهم انسان را به رشته ی تحریر کشیده است . گای دیو نپورت ترجمه :دکتر فرخ شادان تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]