واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وقتی حریف کم می آورد!
به بهانه سالگرد شهادت استاد مطهری اشاره:آثار استاد مطهری در مقام تشبیه هرکدام همچون گلی مشام نواز، فکر و روح آدمی را سرشار از عطر و نشاط می کند.در این بوستان اما برخی گلها در فصلی خاص و به مناسبتی ویژه، مجال رویش یافته اند؛ از جمله کتاب "عدل الهی"، " اصول فلسفه و روش رئالیسم"، "ماتریالیسم یا علل گرایش به مادیگری" و...اما در این میان ماجرای تالیف کتاب "حقوق زن در اسلام" به نوبه خود بسیار شنیدنی و نکته آموز است.اصل ماجرا از این قرار است که: "در سال 1345 قرار بود مجلس شورای ملی در قانون مدنی بازنگری کند. این فرصت خوبی شده بود تا عده ای علیه اسلام، تبلیغات راه بیاندازند . آنان عوام فریبی می کردند و با شگردهای روان شناسی می کوشیدند تا اسلام را در میان زنان بد جلوه دهند و داد بزنند که : « حق زنان در اسلام نادیده گرفته شده است و ...» پایگاه فعالیت انان بیشتر ، مجله های زنان بود . بیش تر از همه ، یکی از قاضی های دادگستری در یکی از این مجله ها داد سخن می داد و فریاد می کشید . تا اینکه در هفتم آبان آن سال ، نامه ای در آن مجله چاپ شد که در آن ، مرتضی مطهری استاد دانشگاه تهران ، اعلام آمادگی کرده بود که مایل است در این باره مقالاتی بنویسد ، اما به این شرط که مطالب او در کنار مطالب آن قاضی چاپ شود تا خواننده هر دو را بخواند و خود قضاوت کند . البته این نامه ، همه آن کسانی که استاد را می شناختند به تعجب انداخت . چون آن مجله ، بسیار مستهجن و بدنام بود وبه نظر آنان ، در شان یک روحانی نبود که در آن ، چیزی چاپ کند!اما به نظر استاد چون در آن مجله ضد اسلام تبلیغ می شد ، جواب هم باید در همان جا به چاپ می رسید . چه بسا در غیر اینصورت ، خوانندگان آن به جواب مطالب دسترسی نمی یافتند و با همان ذهنیات بد می ماندند . این کار صورت گرفت . در همان شماره های آغازین ، معلوم شد که « قاضی حریف استاد دانشگاه تهران نیست ، اما این مباحث تا شش شماره پیش رفت و در نهایت آن قاضی سکته کرد و به جهانی دیگر شتافت . با این وجود ، استاد به مقالاتش تا سی و سه شماره ادامه داد . خوانندگان آن مجله از نوشته های او استقبال شگفت آوری کردند ، طوری که بر تعدا دخوانندگان مجله افزوده شد و تعداد شمارگان آن بالا رفت. وقتی که آن بحث تمام شد ، مدیران مجله با پاکتی که در آن حق التألیف استاد قرار داشت ، به منزلش آمدند و در خواست کردند که باز هم برای آن مجله آنان مطلب بنویسد ، اما او نه چک آنان را پذیرفت . نه دیگر با آنان همکاری کرد . گفت : « از همان اول هم من برای پول نمی نوشتم که حالا بخواهم بنویسم . ان زمان وظیفه شرعی خود می دانستم که بنویسم ، ولی حالا چنین وظیفه ای نمی دانم. » استاد ، آن مقاله ها را در کتابی به نام « حقوق زن در اسلام » منتشر کرد . با تصرف و تلخیص از سایت رهپویانفراوری: شکوری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]