واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: برای همین است که میگویند بچههای زیر یک سال به محض گریه کردن باید مورد توجه قرار بگیرند. این حس اعتماد در هسته خانواده شکل میگیرد و مادران آگاه، آن را تکمیل میکنند؛ بهطوری که به بچه حس منطقی «تو خوبی، بقیه خوبن» القا میشود اما در شرایط ناامن، بچهها به این باور میرسند که «من خوب نیستم، بقیه خوبن» و این میتواند به حس حقارت کودک ختم شود. نظریه اریکسون، به وجود آمدن عقدههای حقارت را بر این اساس میداند اما موضوع به اینجا ختم نمیشود و پدید آمدن این حس، پیچیدهتر از این حرفهاست. مقداری از زمینه ایجاد آن را باید در ژنتیک و ارثی که کودک از والدینش میبرد، جستوجو کرد. بعضی از شخصیتها هستند که همواره خودشان را کمتر از دیگران میبینند، نه اینکه واقعا کمتر باشند؛ بلکه این، حس درونی آنهاست. در مسایل اجتماعی حتی گاهی میبینید که آنها همچون دیگران یا حتی موفقترند اما ذاتا اعتماد به نفس پایینی دارند و این برداشت شخصی و تصویری که از خود دارند، موجب میشود از نظر عملکردی و شغلی عقب بمانند. پس مساله ذاتی به علاوه برخوردار نبودن از یک هوش هیجانی مناسب و همچنین عدم فراگیری مهارتهای ارتباطی با دیگران (که این مهارتها را باید همه ما در طول زندگی کسب کنیم) مساوی میشود با پدید آمدن حس حقارت در یک فرد. از جمله عوامل دیگری که گاه باعث «احساس حقارت» و یا به اصطلاح دیگر «خود کم بینی» می شود، پرخاش و سخت گیری والدین می باشد. وقتی کودک در مقابل دیگران، مخصوصا در مقابل همسالان و همبازی های خود مورد پرخاش و اهانت قرار می گیرد و این کار تا جایی پیش می رود که اطرافیان هم کم کم همین رفتار را با او در پیش می گیرند، «احساس حقارت» در او شروع به جوانه زدن می کند. وقتی «احساس حقارت» تبدیل به عقده گردید، علاوه بر اینکه امکان اصلاح و تبدیل آن به یک قدرت سازنده مشکل خواهد بود. بلکه به قدرت مخربی تبدیل خواهد شد که احتمال دارد شخص را به طرف جنایت، خیانت و خودکشی نیز سوق دهد. والدین نباید به هر نحو که شده از کودک بخواهند که مانند فرد دیگری باشد، یا حتی مثل کسی که خود آنها روزی دوست داشته اند آنگونه باشند، اما به آن نرسیده اند. چراکه این ها کودک را از خود ناامید می کند و کودک، خود را حقیر و ناتوان از آنچه که از او خواسته شده می بیند و در نتیجه دچار خودکم بینی و عدم اعتمادبه نفس می شود. حس حقارت در واقع بعضی پیروزی ها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی «احساس حقارت» بدست آورد. تفاوت بین شخصی که از احساس طبیعی حقارت استفاده مثبت می برد و از آن برای کسب موفقیت بیشتر بهره می برد، با کسی که تسلیم آن می شود، فراوان است. اما از نقطه نظر علمی هم آن پیروزی خارق العاده و هم آن شکست و حالت منفی هر دو، دو درجه مختلف از «عقده حقارت» است. هنگام مواجهه یا پیشامدهای تازه، کوشش دارد با آنها برخورد نکند یا وضع دفاعی بخود بگیرد و یا به نحوی موقعیت خود را عوض کند. حتی ممکن است در این راه مبالغه نموده و دفع تهاجمی به خود بگیرد و این وضع تهاجمی گاه بصورت مبالغه آمیز درآمده و به احساس برتری مبدل می شود. تفاوت بین یک شخص معمولی و کسی که مبتلا به عقده روانی حقارت یا برتری می باشد، در کوشش برای کسب قدرت است. حس حقارت اولی برای انجام بهتر کار و وظیفه اش و دومی قدرت را برای نمایش دادن شخصیت خود به مردم. در احساس حقارت، شخص را می توان به سهولت به طرف پیشرفت ها و پیروزی ها راهنمایی کرد. ولی وقتی «احساس حقارت» به «عقده حقارت» تبدیل شد، امکان هدایت و بهره برداری از آن از بین می رود.احساس حقارت ممکن است هم اشخاص سالم و هم آنهایی که دچار عقده حقارت هستند را وادار به فعالیت کند، برای اشخاص سالم رسیدن به هدف، احساس برتری بوجود می آورد. ولی کسی که دچار عقده حقارت است، هرگز موفق نمی گردد و حتی با رسیدن به هدف هایش نمی تواند بر احساس ناتوانی و بی کفایتی خود مسلط شود. در درجه اول، برای کمک به فردی که حس حقارت در وجود خود دارد، نیازمند تغییر نگرش او نسبت به خودش هستیم. او باید این حس درونی را عوض کند و سپس دیدش را نسبت به جامعه تغییر دهد. چنین فردی همیشه در حال چک کردن خود از نگاه دیگران است: «این کاری که کردم، بد بود! نکند مورد قبول بقیه نباشد!» همان مثل معروف نیمه خالی لیوان را دیدن در مورد این گروه مصداق دارد؛ داشتهها و توانایی خود را پایین ارزیابی میکنند و میگویند مرغ همسایه غاز است. آنها باید دقت کنند که هر کسی تواناییها و ضعفهایی دارد و نباید تواناییها را کمتر و ضعفها را بیشتر از واقع جلوه داد. قدم دوم اینکه این قبیل افراد باید سعی کنند مهارتهای خود را بالا ببرند و به جای اینکه گوشهگیری کنند و خود را کوچک بشمارند، با کسب مهارت ارتباطی دوستهای بیشتری بگیرند و در جمع آنها شرکت کنند تا دریابند که آنها هم درست مثل بقیه هستند. با اصلاح دید نسبت به جهان واقعی کمکم حس حقارت محو و اعتماد به نفس و عزت نفس، طبیعی میشود. براى پیشگیرى از عقدهها باید از سركوفتگى امیال جلوگیرى كرد، نباید جوانان را مسخره و تحقیر و اهانت نمود، از سلب آزادیها و سلب حقوق طبیعى فردى و اجتماعى آنها باید پرهیز نمود و باید گذاشت جوانان به ارضاء به جا و به موقع و صحیح امیال فردى و اجتماعى مناسب حال و موقعیت خود بپردازند. براى پیشگیرى از عقدهها باید از سركوفتگى امیال جلوگیرى كرد، نباید جوانان را مسخره و تحقیر و اهانت نمود، از سلب آزادیها و سلب حقوق طبیعى فردى و اجتماعى آنها باید پرهیز نمود و باید گذاشت جوانان به ارضاء به جا و به موقع و صحیح امیال فردى و اجتماعى مناسب حال و موقعیت خود بپردازند. آنها را باید از آسیبها و خطرات به دور داشت اما نه به این معنا كه به محاصره و بندشان كشید بلكه راهنمایى و ارشادشان نمود. آنها را به اندك كارى كه خلاف میل ما انجام مىدهند و یا به اندك اشتباهى كه مىكنند به باد سرزنش و حمله نگیریم بلكه با آرامش و عاطفه و با دلیل و منطق آنها را متوجه خطایشان كنیم تا خودشان با علاقه، رفتارشان را اصلاح كنند. بخش خانواده ایرانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]