تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با اخلاق نيكو، گفتار نرم مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816376804




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چند شعر پاييزی در استقبال از خزان


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چند شعر پاييزی در استقبال از خزان آنجا درختي دارم برگريز كز شبان ستاره‌ها را مي‌گريد و از روزان خورشيد را هميشه در پاييز درختي دارم. *** چكه چكه ابري از برگ مي‌بارد تا كي درخت دل سَبُك كُنَد و به خواب رَوَد در امتدادي از زمستان *** مرا باد در اين كوچه با برگ‌هايم مي‌چرخانَد كولي‌وار دور زمين مي‌گردانَد با حنجره‌اي كه شبانه‌ترين شب‌ها را مي‌خواند شاعر: عزيز ترسه ------------------------------------------ اي باغبان اي باغبان آمد خزان آمد خزان بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان اي باغبان هين گوش كن ناله درختان نوش كن نوحه كنان از هر طرف صد بي‌زبان صد بي‌زبان هرگز نباشد بي‌سبب گريان دو چشم و خشك لب نبود كسي بي‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران حاصل درآمد زاغ غم در باغ و مي‌كوبد قدم پرسان به افسوس و ستم كو گلستان كو گلستان كو سوسن و كو نسترن كو سرو و لاله و ياسمن كو سبزپوشان چمن كو ارغوان كو ارغوان كو ميوه‌ها را دايگان كو شهد و شكر رايگان خشك است از شير روان هر شيردان هر شيردان كو بلبل شيرين فنم كو فاخته كوكوزنم طاووس خوب چون صنم كو طوطيان كو طوطيان خورده چو آدم دانه‌اي افتاده از كاشانه‌اي پريده تاج و حله شان زين افتنان زين افتنان گلشن چو آدم مستضر هم نوحه گر هم منتظر چون گفتشان لا تقنطوا ذو الامتنان ذو الامتنان جمله درختان صف زده جامه سيه ماتم زده بي‌برگ و زار و نوحه گر زان امتحان زان امتحان اي لك لك و سالار ده آخر جوابي بازده در قعر رفتي يا شدي بر آسمان بر آسمان گفتند اي زاغ عدو آن آب بازآيد به جو عالم شود پررنگ و بو همچون جنان همچون جنان اي زاغ بيهوده سخن سه ماه ديگر صبر كن تا دررسد كوري تو عيد جهان عيد جهان ز آواز اسرافيل ما روشن شود قنديل ما زنده شويم از مردن آن مهر جان آن مهر جان تا كي از اين انكار و شك كان خوشي بين و نمك بر چرخ پرخون مردمك بي نردبان بي نردبان ميرد خزان همچو دد بر گور او كوبي لگد نك صبح دولت مي‌دمد اي پاسبان اي پاسبان صبحا جهان پرنور كن اين هندوان را دور كن مر دهر را محرور كن افسون بخوان افسون بخوان اي آفتاب خوش عمل بازآ سوي برج حمل ني يخ گذار و ني وحل عنبرفشان عنبرفشان گلزار را پرخنده كن وان مردگان را زنده كن مر حشر را تابنده كن هين العيان هين العيان از حبس رسته دانه‌ها ما هم ز كنج خانه‌ها آورده باغ از غيب‌ها صد ارمغان صد ارمغان گلشن پر از شاهد شود هم پوستين كاسد شود زاينده و والد شود دور زمان دور زمان لك لك بيايد با يدك بر قصر عالي چون فلك لك لك كنان كالملك لك يا مستعان يا مستعان بلبل رسد بربط زنان وان فاخته كوكوكنان مرغان ديگر مطرب بخت جوان بخت جوان من زين قيامت حاملم گفت زبان را مي هلم مي نايد انديشه دلم اندر زبان اندر زبان خاموش و بشنو اي پدر از باغ و مرغان نو خبر پيكان پران آمده از لامكان از لامكان شاعر: مولانا ---------------------------------------------- پاييز يك شعر است يك شعر بي‌مانند زيباتر و بهتر از آنچه مي‌خوانند پاييز، تصويري رؤيايي و زيباست مانند افسون است مانند يك رؤياست سحر نگاه او جادوي ايام است افسونگر شهر است با اين‌كه آرام است او ورد مي‌خواند در باغ‌هاي زرد مي‌آيد از سمتش موج هواي سرد با برگ مي‌رقصد با باد مي‌خندد در بازي‌اش با برگ او چشم مي‌بندد تا مي‌شود پنهان برگ از نگاه او، پاييز مي‌گردد دنبال او، هر سو هرچند در بازي هر سال، بازنده‌ست بسيار خوشحال است روي لبش خنده‌ست من دوست مي‌دارم آوازهايش را هنگام تنهايي لحن صدايش را مانند يك كودك خوب و دل انگيز است يا بهتر از اين‌ها «پاييز، پاييز است!» شاعر: مليحه مهرپرور     منبع: فارس




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن