واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نقش اصلی داستان مربوط است به خارا- یك جوان گردن كلفت اهل مونته ویدئو- كه اگرچه در آستانه 35سالگی است اما هنوز در لایه كودكی خود مانده و تنها ... اگر از فیلمهای پرسروصدا و سرشار از اكشن خسته شدهاید و اگر فیلمهای ملودرام طولانی حوصلهتان را سر برده و اگر نیاز به فیلمی دارید كه در آن فقط سینما را حس كنید، فیلم «غول» میتواند انتخاب خوبی باشد فیلمی كه میتوانید آن را روی پرده نقردهای تماشا كنید چراكه غول در جشنواره فیلم فجر امسال در بخش بینالملل به نمایش در میآید. غول (gigante) را آدریان بینیس كارگردان 32 ساله آرژانتینی ساخته و جدای از اروگوئه كه لوكیشن اصلی فیلم در پایتخت این كشور، یعنی مونتهویدئو كارشده 3كشور دیگر (آلمان، آرژانتین و اسپانیا) نیز روی این فیلم سرمایهگذاری كردهاند.غول اولین بار در جشنواره برلین در فوریه 2009 رونمایی شد و از آن پس بود كه موفقیتها یكی پس از دیگری به سراغ فیلم و كارگردان جوانش آمدند؛ خرس نقرهای یا همان جایزه بزرگ هیأت داوران جشنواره برلین به بینیس رسید و نامزدی برای خرس طلا نیز در كارنامهاش جاخوش كرد. در جشنواره فیلمهای آمریكای لاتین نیز این غول بود كه بسیار تقدیر شد و جوایز را درو كرد. اكران محدود فیلم در آمریكا نیز كه از هفته آخر دسامبر شروع شد و هماكنون نیز در جریان است، باعث شد كه غول شهرتی جهانی كسب كند و راهش به جشنوارههای دیگر هم باز شود؛ فیلمی كه در قالب یك قصه سر راست و یك كمدی درام 84 دقیقهای آمده و از افرادی به زبان تصویر سخن گفته كه در عمده جوامع، دست برقضا دمدستترین افراد به شمار میآیند. نقش اصلی داستان مربوط است به خارا- یك جوان گردن كلفت اهل مونته ویدئو- كه اگرچه در آستانه 35سالگی است اما هنوز در لایه كودكی خود مانده و تنها بهواسطه هیبت و هیكل بزرگش است كه میتوان ابتدا به ساكن او را مردی كامل دانست. او موسیقی را دوست دارد اگرچه بهنظر میرسد كه به این دوست داشتن بیشتر تظاهر میكند. پوشش او مثل جوانهای اهل هویمتال و گروههای اینچنینی است و نحوه دیالوگاش نیز تفاوتی با آدمهای كم سواد ندارد. از روح و احساس نیز در همان ابتدای فیلم نمیتوان چیزی در خارا یافت. با این همه وقتی قدم به قدم با شخصیت اصلی خارا آشنا میشویم، در مییابیم كه او فرسنگها با چیزی كه ابتدا به ساكن میپنداشتیم تفاوت دارد و این شناسایی، با ظرافت در محل كار او، توسط بینیس پرداخت شده است.ما خارا را در محل كارش كه دست برقضا كمترین تحرك و كمترین آدمها را دارد، بیشتر میشناسیم و در ادامه وقتی بینیس دوربین را بیرون میبرد و در اطراف مونتهویدئو میچرخاند خارایی را میبینیم كه آدمی جوانمرد، واقعی و مردی كامل است؛ یعنی از ابتدا تا انتها ما با شخصیتی بسیار عام روبهرو میشویم كه همین شخص برایمان دارای جذابیت میشود و داستانش ما را بهخود علاقهمند میسازد كه كار اصلی سینما همین است. در برلین و در جشنوارههای دیگر خیلی از منتقدین روشنفكر بحثهای سیاسی را در باره این فیلم به میان كشیدند. آنها كامل شدن خارا را در محیط جنوب شهری و سرشار از فقر و فساد و گرسنگی و بیچارگی مونتهویدئو به سیاست ربط میدادند در حالی كه خارا سمبل تمام آدمهایی است كه در شهرهای بزرگ و كوچك هرجایی دیگر از دنیا پیدا میشوند. در فیلم بینیس سهم تصویر بسی افزونتر از دیالوگ و حتی صدای پس زمینه است. نوع شغل و ابزار كار خارا هم به این روند كمك شایانی میكند. خارای 35ساله با تیپیكالی هویمتال و هیكل درشت در یك سوپرماركت بسیار بزرگ و معروف در مونتهویدئو به كار مشغول است. او در قسمت حراست و امنیت سوپرماركت و در شیفت شب آن كار میكند. او روزها را بدون اینكه كار خاصی داشته باشد یا هدف دومی داشته باشد، میگذراند و در بهترین حالت یا خواب است و یا اینكه با یكی دو دوست خود چرخ میزند تا اینكه یك شب در سوپرماركت اتفاقی میافتد كه زندگی خارا را از اینرو به آن رو میكند. یكی از وظایف خارا در قسمت حراست، بررسی و چك كردن لحظه به لحظه مونیتورها و دوربینهای متعدد امنیتی است كه در سطح سوپرماركت تعبیه شدهاند. خارا یك شب در یكی از دوربینها با سیمای زنی آشنا میشود كه پیش از این او را ندیده بوده؛ زنی به اسم جولیا كه او هم در شیفت شب كار میكند و در قسمت نظافت و خدمات وظیفه تمیز كردن كریدورهای اصلی فروشگاه بهعهده اوست.همین كه جولیا در كریدورهای اصلی نظافت میكند باعث میشود خارا بیشتر یا به تعبیری بهتر و آسانتر تصویرش را در مونیتورهای دفتر كارش ببیند. مدتی نمیگذرد كه خارا احساس میكند كه به جولیا علاقهمند شده است و این علاقهمندی در كمتر از چند روز آنچنان دلبستگیای را بهوجود میآورد كه خارا بیاختیار برای روزهایش شغل دوم برمیگزیند. و آنچه كاری است؟ بهدنبال جولیا رفتن و اینكه او روزهایش را چطور میگذراند؟ به كجاها میرود؟ چه چیزی را دوست دارد و چه چیزی را دوست ندارد؟ كجا زندگی میكند و بسیاری سؤالات دیگر كه مهمتریناش این است: آیا جولیا مردی در زندگیاش دارد یا خیر؟آدریان بینیس تمام داستانكها را با ظرافت توسط دوربینش نشان میدهد و نتیجه كار بسیار پخته جلوهگر شده است. اگر فیلم را به 2 قسمت تقسیم كنیم این پرداخت ظریف برای شناسایی خارا در مرتبه اول و سپس دریافت و شناخت بیشتر از جولیا و در مرحله بعدی و آخر برای دریافت جامعهای كه در آن زندگی میكنند و ویژگیهای جامعه شناختی و مردم شناختی و احتمالا آیتمهای مردم شناختی این جامعه كه خارا و جولیا نیز اصلیترین آنها هستند، بیشتر به چشم میآیند.یك نمای بسیار دلنشین ابتدای فیلم و حدود 20دقیقه اول شاهد هستیم كه در واقع نخستین برخورد خارا با جولیا است؛ جایی كه جولیا حین نظافت هر شبه یك گلدان بسیار كوچك كاكتوس را در كف كریدور مییابد كه روی آن اسمش نوشته شده؛ جولیا گلدان را مییابد و سرشار از تعجب به آرامی دوروبرش را میپاید بلكه فرستنده این كادو را بیابد، در حالی كه او فرستنده هدیه را نمیبیند و اصلا قادر به شناسایی او نیست اما شخص فرستنده به راحتی میتواند جولیا را ببیند و از احساسش مطلع شود. خارا با دقت تمام از طریق همان دوربینهای امنیتی جولیا را زیر نظر دارد. این یكی از بهترین سكانسهای فیلم غول است كه در اوج سادگی و فقط و فقط به روایت دوربین و از طریق تصویر به معرفی آدمها میپردازد. در غول، خارا را عمدتا تنها مییابیم. او البته رابطهای عادی و كمی تا قسمتی دوستانه با دیگر همكارانش و بهویژه با خاویر دارد اما بهطور كلی خارا را باید منزوی دانست. بهترین دوست او كه در كمال تعجب به بهترین مشاور او هم تبدیل میشود یك پسر 12ساله آسمان جل است. بعد از اینكه خارا روزها را بهدنبال جولیا به شب میرساند، بیشتر این پسر را میبینیم كه به نوعی اطلاعات هم به خارا میدهد. از اینجا به بعد است كه گردش به دور شهر آغاز میشود؛ گردشی كه به اندازه یك تور جهانگردی برایمان اطلاعات جامعهشناختی به همراه دارد. در یكی از روزها در حالیكه خارا و پسرك مشغول تعقیب جولیا هستند آنها روی نیمكت كنار خیابان میبینیم كه منتظرند تا جولیا از فروشگاهی بیرون بیاید. دیالوگهای كوتاه بین این دونفر، اگرچه كوتاهند اما كاملترین اطلاعات را به تماشاگر میدهند. این كمگوییها است كه بار تصویری فیلم غول را بیشتر میكند و ما را ترغیب میكند تا آخر داستان خارا و جولیا با دقت همه چیز را زیر نظر داشته باشیم.پایان داستان غول اما به شكلی غیرمتعارف و غیركلیشهای به تصویر كشیده میشود. اینكه خارا سرانجام به جولیا میرسد یا خیر و اینكه جولیا اصلا از عشق خارا بهخود مطلع میشود یا نه همگی از سؤالاتی است كه تماشاگر تا پایان فیلم مشتاقانه بهدنبال آنهاست و مدام هم در باره این عشق عجیب و غریب به حدس و گمانهزنی روی میآورد. اما كمتر تماشاگری میتواند حدس بزند كه آیا در زندگی جولیا مردی وجود دارد كه بهواسطه آن، كل عشق گفته و یا ناگفته خارا به باد هوا برود؟ این چیزی است كه باید در فیلم ببینید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]