تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر، زیرا حکمت گمشده هر مومن است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827766641




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ناصرالدين شاه -


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: t=12618">ناصرالدين شاه SherlockHolmes 31 خرداد 1383, 02:13اين هم عكسهايي از شاه شهيد! :lol: H-assan 31 خرداد 1383, 06:03اين كدوم شاه ؟! davoodvajdi 31 خرداد 1383, 06:57ناصرالدين شاه عشقش همين عكسا بوده كه جلوي دوربين بشينه و ژست بگيره nik_sali 31 خرداد 1383, 07:37واييي بازم قاجارررررررررررررر بابا اين قاجارا واسه ايران كه آبرو نزاشتن هر چي تونستن خوردن هر چي هم كه زيادي اومددادن به بيگانه ها نصف ايرانم كه قربونش برم دادن به شوروي كه حالا همونا اومدن واسه ايران شاخ و شونه ميكشن ولي در كل دستت درد نكنه بالاخره هر چي باشه واسه آرشيو بدرد ميخوره iRWEBDES 31 خرداد 1383, 11:01فقط از اين قاجار قليونش خوبه ... دي MrMohi 02 تير 1383, 23:47من اینجا یه پست داشتم ... کسی نمیدونه چی شد ؟ ... iRWEBDES 03 تير 1383, 00:02من اینجا یه پست داشتم ... کسی نمیدونه چی شد ؟ ...سر چهارراه پاييني داشت بدو بدو پا برهنه ميرفت ... saman_sweden 03 تير 1383, 00:40فقط از اين قاجار قليونش خوبه ... دي راستي صحبت از قيلون شد چه خوب شد دولت كشيدن قليون تو مجامع عمومي را ممنوع كرد MrMohi 03 تير 1383, 15:33من اینجا یه پست داشتم ... کسی نمیدونه چی شد ؟ ...سر چهارراه پاييني داشت بدو بدو پا برهنه ميرفت ... بهش میگفتی کفش پاش کنه ... پا برهنه بَده ... MrMohi 03 تير 1383, 15:39ما اینجا برگشتیم گفتیم سیبیل این یارو مثل فرمون دوچرخه س و قیافش مثل پشگل سرخ کرده میمونه فرداش اومدیم دیدیم پستمون نیست ... حالا نمیدونم سر چی پاک شده ... saman_sweden 03 تير 1383, 17:07اين هم عكسهايي از شاه شهيد! :lol: شاهان قجر يكي از اون ديگري بدتر بود ايران را به لجن كشيدند و اون سرزمين پهناور تجزيه شد و از بين رفت درضمن فقط به فكر زير شكم بودند نمونه اش همون فتح علي شاه است كه به تعداد روزهاي سال زن داشت NextWorld IT 03 تير 1383, 17:13امان از دولتمردان نالايق که ایران را به باد دادند davoodvajdi 03 تير 1383, 21:35تازه كجاشو ديديد همين ناصرالدين شاه به لطف حرمسراي پر بركتش عنوان اولين ****و نگار دنياي عكاسي رو به خودش اختصاص داد اين هم از شاهان قاجار ما saman_sweden 03 تير 1383, 21:47رمان «دراندرون» جزو معدود رمان هاي فارسي است كه شايد بتوان آن را رمان «واقعي – تخيلي» ناميد. پايه و اساس داستان، خاطرات آخرين دختر «ناصرالدين شاه»، يعني «شاهزاده عزالسلطنه» است؛ همان كسي كه رمان به او اهداء شده است. نويسنده كتاب، شادروان «افسانه اتحاديه»، كه از نوادگان اين خانم بود، در كودكي مجذوب داستان هايي بود كه مادربزرگش از اتفاقات و حوادث اندروني ناصرالدين شاه مي گفت. اين داستان ها، كه خاطرات خود عزالسلطنه بود، تنها به اندروني ختم نمي شد؛ بلكه شبكه اي بسيار گسترده از افراد را نيز در بر مي گرفت. اتفاق ها و رخدادهاي ذكر شده در اين رمان، همگي بر مبناي واقعيت اند. اصل اين كتاب به زبان فرانسه است و در آن به بسياري از حوادث تاريخي همچون نهضت تنباكو، سفرناصرالدين شاه به روسيه، شيوع وبا در قزوين و قتل ناصرالدين شاه اشاره مي شود. saman_sweden 03 تير 1383, 21:55مسئله هرات در زمان ناصرالدين‌شاه، بر اساس معاهده روس، حل و فصل شد وايران مجبور شد استقلال افغانستان را به رسميت بشناسد. به علاوه بخش‌هايي از سيستان و آسياي ميانه نيز در اين دوران از ايران جدا گشت saman_sweden 03 تير 1383, 22:04دمکراسی در ايران، در يکی از روزهای دسامبر سال ۱۸۹۱ طلوع کرد، همان هنگام که، همسران ناصرالدين شاه، قليان را به کناری نهاده، عهد کردند ازآن پس ديگر قليان نکشند و اين از خود گذشتگی ناچيزی نبود. مصرف تنباکو، يکی از بزرگترين لذت های زندگی در حرم بود. متعه های زيبا و شاداب، در حالی که به مخده های مجلل لم می دادند، هر روز، ساعت ها وقت صرف کشيدن قليان می کردند. از اين رو با صرفنظر کردن از آن، از شاه، از نهاد سلطنت مطلقه و از روش امپراطوری که قسمت اعظم جهان به آن روش اداره می شد، نافرمانی می کردند. زنان حرم، هنگامی اين گام سرنوشت ساز را برداشتند، که همسرشان، ناصرالدين شاه، مدت چهل سال بر تخت طاووس، تکيه زده بود و هم چون ديگرشاهان قاجار، بدليل افراط کاری هايش زبانزد بود. حرم، جائی که شاه قسمت اعظم اوقاتش را در آن سپری می کرد، ۱۶۰۰ همسر عقدی، صيغه و خواجه را دربرمی گرفت. او، پدر صدها شاهزاده که آزادانه به خزانه دولتی دسترسی داشتند، با جواهرات پرزرق و برق قصرهای خود را زينت می داد و زمانی که از مصاحبت حرم کسل می شد، همراه با جمعيتی انبوه، عازم سفر اروپا می گرديد. او می خواست نه تنها شاه شاهان، که پناهگاه جهان، مهار کننده اوضاع، قاضی مردم، نگاهبان مردم، فاتح کشورها و سايه خدا بر زمين، ناميده شود. کسانی که، القاب او را گرامی نمی داشتند به شلاق، قرار گرفتن در مقابل توپ، زنده بگور شدن يا سوزانده شدن در ميدان های عمومی محکوم می شدند. ناصرالدين شاه، برای تامين نيازهای پايان ناپذيرش، مشاغل حکومتی را می فروخت مالياتهای طاقت فرسا تحميل و اموال تجار ثروتمند را مصادره می کرد و وقتی که ديگر امکان اخذ پول فراهم نبود، طرح فروش ثروت های ملی به دولت ها و شرکت های خارجی، به ذهنش خطور کرد. انگليسی ها، اولين مشتريان او بودند. مقامات بريتانيائی، که از قيام های بومی هندوستان نگران و خواستار کشيدن خط تلگراف به مراکز فرماندهی شان در هند بودند، در ۱۸۵۷، امتياز کشيدن اين خط تلگراف را که از ايران عبور می کرد، خريداری نمودند. گروه های آلمانی، فرانسوی، اتريشی، امتيازات متعدد ديگری از دولت ايران گرفتند. يک انگليسی آلمانی تبار، به نام بارون ژوليوس دوريتر، از بنگاه خبری معروف، صاحب مهم ترين امتياز شد. در ۱۸۷۲، دوريتر در قبال مبلغ ناچيزی و با وعده پرداخت حق امتياز در آينده، انحصار اداره صنايع کشور، آبياری زمين های کشاورزی، استخراج منابع معدنی آنها، توسعه راه آهن و جاده های شهری، ايجاد بانک ملی و ضرب سکه را به دست آورد. لردکرزون اين معامله را چنين توصيف می کند" کاملترين و استثنائی ترين واگذاری کل منابع صنعتی يک پادشاهی به يک نفر اجنبی در تاريخ، امری که به خواب هم ديده نشد چه رسد به آنکه واقع شود". امتيازات شديدا يکسويه دوريتر، موجب خشم عده کثيری شد. ميهن پرستان ايرانی که تعداد قابل ملاحظه ای هم بودند، تجار و کسبه که می ديدند اين فرصتها از آنان ربوده شده است، طبيعتا به خشم آمدند. روحانيون نيز، نگران موقعيت خويش در کشور شدند که اين چنين تحت تسلط منافع بيگانگان درآمده بود. روسيه، قدرتمندترين همسايه ايران، از اين که، يک انگليسی درست نزديک مرزهای جنوبی اش تا اين اندازه قدرت کسب کرده است، وحشت زده شدند. حتی دولت انگلستان که دورويتر در مذاکرات کسب امتياز، با آن مشورت نکرده بود، در عاقلانه بودن معامله ترديد کرد. ناصرالدين شاه، سرانجام پی برد که پا را از حد خويش فراتر نهاده است. لذا تمام امتيازات اعطايی را، در حالی که کمتر از يک سال از عمر آن می گذشت، لغو کرد. حرص و طمع شاه، اما مانع می شد که دست از اعطای امتياز بشويد. ظرف چند سال آتی، به کنسرسيوم انگليسی ۳ امتياز بهره برداری واگذار کرد که عبارت بودند از حق اکتشافات معدني- که در مدت کوتاهی به دوريتر تعلق داشت- حق انحصاری تاسيس بانک و حق انحصاری تجارت در طول رود کارون، تنها رود قابل کشتيرانی ايران، روسيه اعتراض کرد، اما وقتی شاه انحصار شيلات خاويار به بازرگانان روسی واگذار کرد، آسوده خاطر گرديد. به دليل اين امتيازات و امتيازات ديگر، تسلط بر ارزشمندترين سرمايه های ملی کشور، از دست ايرانيان خارج و در اختيار اجانب قرار گرفت. درآمد حاصل از فروش اين امتيازات، چندی موجب ادامه زندگی مسرفانه و توام با عيش و نوش دربار شد، اما آن هم به پايان رسيد و شاه، دريافت وام از بانک های انگليسی و روسی را، آغاز کرد. هم چنانکه ايران در باتلاق فقر و وابستگی فرو می رفت، عطش تغيير، ملت را فراگرفت. بازار، درشهرهای بزرگ کانون اعتراض شد. اصلاح گران مذهبی، فراماسون ها، و حتی سوسياليست ها به افشاندن بذر انديشه های نوين و انقلابی پرداختند. اخبار مربوط به منازعات و درگيرهای در مورد قانون اساسی اروپا و امپراطوری عثمانی، طبقه باسواد کشور را بيدار کرد. مقالات تحريک کننده، کتابها و شب نامه ها به جريان افتاد. ناصرالدين شاه اما، محبوس در جهان شخصی خويش در دربار قاجار، از نارضايتی روز افزون مردم بی خبر ماند. در ۱۸۹۱، امتياز صنعت تنباکوی ايران را به مبلغ ۱۵۰۰۰ پوند به فروش رسانيده بود. به موجب اين امتياز، هر کشاورزی که به کشت تنباکو اشتغال داشت می بايست محصول خود را به شرکت تنباکوی پادشاهی انگليس بفروشد و هر مصرف کننده ای می بايست آن را از فروشگاهی خريداری کند که جزء شبکه خرده فروشی شرکت بود. ايران آن روزگار، هم چون امروز، کشوری کشاورزی و نيز مصرف کننده مخدرات بود. هزاران تن از کشاورزان خرده پا در سراسر کشور، در زمين های کوچک خود، تنباکو کشت می کردند و طبقه متوسط آن را برداشت، خشک، بسته بندی و توزيع می کرد. عده بی شماری از ايرانيان نيز آن را به مصرف می رساندند. اين امر که محصولی بومی، از مردمی که آن را توليد می کردند، گرفته و ابزار درآمد انحصاری بيگانگان شود، نشان دهنده اهانت بسيار بزرگی بود، ائتلافی از روشنفکران، کشاورزان، تجار و روحانيون، که در تاريخ ايران بی سابقه بود، تصميم به مقاومت عليه واگذاری امتياز تنباکو گرفتند. روحانی با نفوذ کشور، شيخ شيرازی، اعتراض آنان را تائيد کرد، در يک اقدام خردکننده، فتوی (يا دستور مذهبی) داد، مادام که خارجی ها صنعت تنباکو را در اختيار دارند، مصرف تنباکو، نافرمانی از امام زمان (ع) است. خبر اين فتوا، توسط خطوط تلگرافی که چند دهه پيش، انگليسی ها ايجاد کرده بودند، به تمام کشور مخابره شد و تقريبا هرکس که ازآن آگاهی يافت، اطاعت کرد. ناصرالدين شاه، ابتدا شگفت زده و سپس مغلوب يکپارچگی اعتراض شد و آنگاه که همسران اش نيز، از کشيدن قليان خودداری کردند، دانست که چاره ای جز لغو امتياز ندارد. علاوه بر اين بی آبروئی، ناچار شد با دريافت وام يک ميليون پوندی از بانک انگليسی، خسارت شرکت شاهی انگليس را جبران کند. آن گاه که مردم به وجود روشی، جز اطاعت کورکورانه پی می برند، تاريخ مسير خود را تغيير می دهد. مبارزه با مسيحيت رسمی توسط مارتين لوتر، هجوم به زندان باستيل در انقلاب فرانسه، جشن چای بوستون، از اين قبيل بودند. در مورد ايران، پايان سلطنت مطلقه با اعتراض به انحصار تنباکو آغاز شد که ايران را وارد عصر سياسی جديدی کرد، زمانی که دولت قاجار مردم را سرکوب می کرد و ثروت ملی آنان را به بيگانگان می فروخت، ايرانيان ديگر منفعل باقی نماندند. ناصرالدين شاه که ازوظايف سلطنتی و نيز حقيقت سلطنت دور و دورتر می شد، هنگامی که به زيارت مسجدی ( حرم حضرت شاه عبدالعظيم (ع) در حوالی تهران رفته بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. عده قليلی، سوگوار مرگ او شدند. او پس از خود، کشوری تحت سلطه اجانب، مبتلا به بيکاری فراوان، با تورمی فلج کننده و کمبود جدی مواد غذائی، باقی نهاد و پسرش مظفر که پس ا زاو به تخت طاووس تکيه زد، نيازهای ضروری مردم اش را ناديده گرفت و چنان در فسق و فجور غوطه ور شد که ايرانيان را از قاجاريه بيزار کرد. او پس از رسيدن به سلطنت و با دريافت وام از دولت سوريه، عازم سفری پرخرج به اروپا شد و در بازگشت وام ديگري- اين بار از سرمايه گذاران انگليسي- دريافت کرد. و در عوض سهمی از عوايد گمرکی خويش را، به آنان واگذار کرد. ايرانيان منزجر و به جان آمده، در انظار عمومی او را تقبيح کردند و وقتی او با دستگيری محرکين پاسخ داد، شورش های ضد دولتی در تهران و ساير شهرها آغاز شد. مظفرالدين شاه، به جای اين که مردم را به سوی خود جلب کند، اقدام ديگری به عمل آورد که آنان را خشمگين تر کرد. در سال ۱۹۰۱، امتياز ويژه و انحصاری تحصيل، استخراج، توسعه، ارائه مناسب برای تجارت، انتقال و فروش گاز(و) نفت را به مدت شصت سال، به ويليام ناکس دارسی سرمايه گذار مقيم لندن واگذار کرد. اين واگذاری، يک دهه قبل از استخراج توسط دارسی و بيش از يک دهه قبل از اينکه امتياز دارسی به ابزار ساده ای از خط مشی سياسی امپراطوری بريتانيا تبديل شود صورت گرفت. مظفرالدين شاه، تنها با اعطای اين امتياز، همه تاريخ آينده ايران را شکل داد. در دهه پس از واقعه تنباکو، شعور سياسی ملت ايران به طور شگفت انگيزی رشد کرده بود. اعتقاد آنها به اين امر که خداوند، رهبران را به حکومت عادلانه – يکی از اصول مسلم تعليمات شيعي- ملزم کرده است، موجب شد که بسياری از آنان، آرمان های حکومت جمعی را که درجامعه مطرح شده بود، بپذيرند. با طلوع قرن بيستم، عده ای حتی، به اصل سلطنت ترديد کردند. انجمن های مخفی متعهد به براندازی حکومت در شهرهای مختلف، تشکيل شد. کتاب های مربوط به انقلاب فرانسه از جمله آنها که دانتون و روبسپير را می ستودند، بين مشتاقان دست به دست، می شد. مفهوم امکانات نامحدود که با خبر شکست انگلستان ظاهرا شکست ناپذير، توسط بوئرهای نوخاسته در آفريقای جنوبی افزايش يافته، و با اغتشاش ۱۹۰۵ روسيه، تقويت شد. در روسيه شکست ارتش به دست ژاپن منجر به بروز شورشی شد که، سزار نيکلاس دوم را وادار به پذيرفتن مجلس نمود. صحنه برای انقلاب در ايران آماده گشت، تنها جرقه ای لازم بود تا کشوررا مشتعل کند. جرقه در ۱۹۰۵ زده شد، هنگامی که تنی چند از تجار در نزاعی مربوط به بهای شکر دستگير و با چوب و فلک در انظار عمومی تنبيه شدند. چوب و فلک تنبه مورد علاقه قاجار بود که در آن قربانيان راازکمرآويزان کرده و با چوب به کف پايشان می زدند. بازارازاعتراض منفجر شد. درآغاز، معترضين تنها درخواست عزل فرماندار محلی را داشتند که فرمان چوب و فلک را صادر کرده بود. اما مردم با درک قدرت فزاينده شان خواستار کاهش ماليات ها نيز شدند، و سرانجام دريکی از تظاهرات اوج گيرنده، تقاضای حيرت انگيزی جديدی به آن افزودند: " به منظور انجام اصلاحات در تمام امور، ضروری است... يک مجمع ملی مشورتی ايجاد شود برای تضمين اين امر که قانون به طور يکسان در همه نقاط کشور اجرا می شود، آنچنان که تفاوتی بين طبقات پائين و بالای جامعه نباشد و همه امکان يابند تا به شکايت آنان رسيدگی شود". اين تقاضا، به زودی تقاضاهای ديگر را تحت الشعاع خود قرار داد. با اين مردم در آستانه قيام، مظفرالدين شاه چاره ای جز، پذيرفتن ايجاد مجلس در تهران نداشت. پس از موافقت، اما، تعلل ورزيد و بمدت چند ماه اقدامی جهت تحقق خواست ملت به عمل نياورد. اعتراضات مجددا شروع شد و روحانيون رهبری را به دست گرفتند و با استناد به (حضرت) حسين بن علی (ع) عهد کردند با نثار خون خويش هم چون امام حسين (ع) از محرومين جامعه حمايت کنند. مردم به هيجان آمده از لفاظی ها، در تابستان ۱۹۰۶، به خيابان ها سرازير شدند. احساسات به اوج خود رسيد، چند صدتن از افراطيون، در جستجوی محلی برای سازماندهی خود که از حمله ارتش هم در امان باشند، تصميم به بست نشينی يا پناهندگی در مقرهای هيئت نمايندگی سياسی گرفتند. آنها مقر هيئت نمايندگی انگليس را انتخاب کردند که محوطه ای وسيع بود و زمين آن ۱۶ ساختمان را در بر می گرفت. بيشتر اعضای سفارت در تعطيلات تابستانی به سر می بردند. منشی سفارت به آنان گفت: هرچند اميدوار است که آنان محل ديگری برای بن بست نشينی بيابند. اما " با توجه به رسم پذيرفته شده در ايران و حق قديمی بست نشينی، اگر آنها وارد مقر هيئت شوند، او نه آنها را به زور اخراج خواهد کرد و نه موجب استفاده از زور در اخراج آنها خواهد شد". طولی نکشيد که ۱۴۰۰۰ ايرانی در داخل محوطه جای گرفتند. آنها متناسب با صنف ورسته خود در چادرها زندگی می کردند و از غذايی می خوردند که در آشپزخانه عمومی تهيه می شد. اين اجتماع به سرعت به مدرسه ای تبديل شد که اصول دمکراسی، هسته اصلی برنامه آموزشی آن را تشکيل می داد. هر روز مقالات روزنامه های اصلاح طلب، با صدای بلند برا ی مردم قرائت می شد. مبارزان درمورد پيشرفت های اجتماعی سخنرانی می کردند و روشنفکران و آنان که در خارج از کشور تحصيل کرده بودند، آثار فلاسفه اروپائی را به فارسی ترجمه می کردند. شاه، نگران اما ناتوان از درک عمق جنبش، به تشکيل هيئتی جهت اداره وزارت دادگستری فرمان داد که به سختی معترضين را راضی می کرد. آنها، خواهان مجلسی با قدرتی واقعی بودند نه صرفا هيئتی مشورتی. معترضين، در بيانيه ای اعلام کردند" قانون بايد آن باشد که مجلس تصويب می کند و هيچکس حق دست کاری کردن قوانين مجلس را ندارد". شاه در نهايت، با اکراه و با اين شرط موافقت کرد که قوانين مصوب مجلس پيش از اين که قدرت قانونی بيابد، به امضا او برسد. لحظه ای تاريخی بود، و قابل مقايسه با امضا مگنا کارتا در انگلستان ۷ قرن پيش بود، سياستمداری انگليسی، بهت و حيرت خود را اين چنين به انگلستان مخابره کرد: " خصيصه قابل توجه اين انقلاب- که به راستی ارزش آن را دارد که انقلاب ناميده شود- اين است که روحانيون، در جانب پيشرفت و آزادی قرار گرفته اند و به نظر من اين امر در تاريخ جهان تقريبا بی سابقه است. اگر اصلاحاتی که مردم با کمک روحانيون برای به دست آوردن آن ها جنگيده اند، تحقق يابد، تمام قدرت آنها ( روحانيون) ازدست خواهد رفت". معترضين شادمان، با کسب رضايت اکراه آميز شاه، محوطه را ترک و انجام کارهای مقدماتی آنچه را که بسياری عقيده داشتند ايران نوينی خواهد بود شروع کردند آنها پيش نويس قانون اساسی را بر اساس قانون اساسی بلژيک- يکی از پيشرفته ترين قوانين اساسی در اروپا- تهيه و انتخابات ملی برا ی انتخاب ۲۰۰ نماينده مجلس برگزار کردند. عده ای از نمايندگان با رای مستقيم مردم و بقيه منتخب اصناف بودند. برای هريک از اصناف، بقال، آهنگر، چاپچی، قصاب، ساعت ساز، پزشک، خياط و غيره، يک نفر انتخاب و اولين جلسه تاريخی مجلس در ۱۷ اکتبر ۱۹۰۶ تشکيل شد. مجلس جديد، با مشکلات بسياری مواجه شد. عجله ای که در طرح نظام جديد به کار رفت و بی تجربگی کسانی که می خواستند در حکومت ايران سودمند باشند، موجب بروز اختلاف در مجلس شد. بعضی از نمايندگان فاقد تحصيلات بودند. فقدان احزاب سياسی نيز، مانع تشکل آنها در گروههای مختلف می شد. مذاکرات در مورد قانون اساسی پيشنهادی، با شبهه و ترديد مواجه شد، چرا که هيچکس نمی دانست چگونه بايد قدرت حکومت را تقسيم کرد. بدتر آنکه، قانون اساسی می بايست با شتاب هر چه تمام تر تصويب می شد، چون مظفرالدين شاه در حال احتضار و و ليعهد او محمد علی، به انزجار از دمکراسی، معروف بود. قانون اساسی سرانجام در ۳۰ دسامبر ۱۹۰۶ به تصويب رسيد و ايران را وارد قرنی کرد که می بايست قرن پيشروی نابرابر به سوی دمکراسی باشد. هفته بعد مظفرالدين شاه درگذشت. محمد علی شاه، پادشاه جديد، مجلس را مورد تمسخر قرار داد و آن را ناديده گرفت. چند تن از نمايندگان، پيشنهاد کردند او در صورت ادامه مقاومت، از سلطنت خلع گردد. ضد حمله های ناخوشايند سلطنت طلبان، مذاکرات خشن که گاه با برخورد و کشمکش خيابانی همراه بود، پايتخت را لرزاند. گروه های قومی و منطقه ای، با پشتگرمی رشوه و فساد برنامه ريزی شده، اعتراضاتی به عمل آوردند که شديدا موجب تضعيف جنبش مشروطيت شد. به تدريج مردم عادی، واژه قانون اساسی را تداعی کننده زدوخورد و اغتشاش پنداشتند. از همه بدترآنکه، اتحاد سست روحانيون و اصلاح گران غيردينی، از هم گسيخته شد. روحانيونی که از اصلاحات حمايت کرده بودند از اصرار افراطيون مبنی بر لغو قوانين شرعی و جايگزينی آن با قوانين عرفی، هراسيدند و دربار قاجار با زيرکی از اين نگرانی به نفع خود بهره برداری و بسياری از آنها را متقاعد کردند که منافع واقعی شان، در حمايت از سلطنت قرار دارد. يکی از درباريان در نطقی در مجلس، ادعا کرد: " به صلاح ايران نيست که مشروطه شود زيرا در حکومت های مشروطه، بايد همه چيز آزاد باشد و در اين صورت، آزادی مذهب هم جايز خواهد بود و بعضی از اشخاص بر آزادی مذهب اصرار خواهند کرد که بر خلاف منافع اسلام است". بسياری از روحانيون در اين نگرانی، شريک بودند. هنگامی که مجلس در مورد لايحه قانونی کردن مدارس غير دينی، بحث و بررسی را آغاز کرد يکی از آنان پرسيد: " آيا ورود به اين مدارس به محو اسلام نخواهد انجاميد؟ آيا دروس به زبان های بيگانه و مطالعه فيزيک، و شيمی موجب تضيعف ايمان، دانش آموزان نخواهد شد؟" ديگران، حتی درمبانی اوليه جنبش اصلاحات ترديد کردند: " آزادی طلبان، با بکار بردن دو واژه وسوسه آميز عدالت و شورا، برادران ما را در مشترک کردن آرمان با ملحدين، فريفته اند... اسلام، کاملترين و جامع ترين دين، جهان را با عدالت و شورا، تسخير کرده است. ما را چه رسيده که بايد، قواعد عدالت را از پاريس و مقررات شورا را، از انگلستان وارد کنيم؟" ... نقل قول از ميهن MrMohi 04 تير 1383, 19:52اين هم عكسهايي از شاه شهيد! :lol: شاهان قجر يكي از اون ديگري بدتر بود ايران را به لجن كشيدند و اون سرزمين پهناور تجزيه شد و از بين رفت درضمن فقط به فكر زير شكم بودند نمونه اش همون فتح علي شاه است كه به تعداد روزهاي سال زن داشت فکر کنم یه کم بیشتر ... من یه جا خوندم تو حرمسراش بیشتر از 400 تا زن داشته ... تازه این یارو ( و کلاً همه شاهان قاجار )هر جا هم که میرفته برای ییلاق قشلاق با خودش عاقد هم میبرده و از هر دختری که خوشش میومده دستور میداده همونجا به عقد خودش در بیارنش و بعدش هم رخصت ... تازه تو تاریخ اومده (اینجوری که من تو کتابهای تاریخی خوندم ) این یارو نه اینکه قیافه درست حسابی هم نداشته واسه همین اکثر جاهایی که میرفته و دختر میدیده و بعد میخواسته مخالفت میکردن اما با تهدید و ارعاب قلدرها و نوکرهای شاه عاقبت قبول میکردن که دخترشون به عقد این سیبیل در بیاد ...




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 999]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن