واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - رسول جعفریان و کیانوش کیانی سفرنامه همسر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات و سرزمین وحی را در قالب کتابی تدوین و منتشر کردهاند. به گزارش خبرآنلاین، سفرنامه عتبات عالیات و مکه مکرمه سکینه سلطان وقارالدوله اصفهانی کوچک - همسر ناصرالدین شاه قاجار- که در سال 1317 قمری به عراق و حجاز برای زیارت عتبات عالیات و حج مشرف شده بود به کوشش رسول جعفریان و کیانوش کیانی هفتلنگ توسط شرکت انتشاراتی نشر علم به بازار آمد. رسول جعفریان در یادداشتی با عنوان «سفرنامه وقار الدوله همسر ناصرالدین شاه در سفر حج و عتبات» که در پایگاه اینترنتی کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران قم، منتشر شده، به معرفی و نقد و بررسی کتاب «روزنامه سفر عتبات و مکه» نوشته وقار الدوله زن ناصرالدین شاه پرداخته است. جعفریان در این یادداشت که مقدمه اثر حاضر نیز به شمار می رود، اهمیت این سفرنامه را ازآن جهت می داند که نویسنده آن یک زن یعنی وقار الدوله همسر ناصرالدین شاه است. وی در ادامه می نویسد: «پس از سفرنامه دختر فرهاد میرزا و همین طور علویه کرمانی، این سومین سفرنامه زنانه است که از این دوره در اختیار ماست. شاید سفرنامه های دیگری هم باشد که بعدها یافت شود. وی که در تهران می زیسته، در سال 1317 یعنی چهار سال پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، مصمم به سفر عتبات و حج میشود. همراه وی برادر او آقا میرزا محمد علیخان است و از همان زمانی که تصمیم به رفتن گرفته، شروع به نگارش سفرنامه کرده است.» وی در ادامه یادداشت خود پس از بررسی آغاز و پایان سفرنامه، و طرح مباحثی درباره همسر ناصر الدین شاه می نویسد: «باید خوشحال بود که زنی توانسته است یک گزارش سفر کامل هیجده ماه از سفر خود نوشته و بر اساس دانش و برداشت و احساس خود هرآنچه را میدیده و تصور میکرده نوشتن آن لازم است، بنگارد و این کا را به پایان برساند.» ارائه اطلاعات جاری که از جالبترین و بهترین نوع اطلاعاتی است که در این قبیل سفرنامهها باید بیاید، از دید جعفریان در این اثر فراوان است. وی معتقد است که نویسنده با دقت آنچه را که اطرافش رخ داده، به ویژه مخارج یومیه و هزینههایی که داشته، را دقیق شرح داده است. «در باره این سفرنامه»، «نویسنده و نگارش سفرنامه»، «وقار الدولة شاعره»، «خاطرات وقار از ناصرالدین شاه»، «مؤلف و احساسات زنانه» از جمله محورهایی است که ن در بررسی و نقد این سفرنامه به آنها توجه شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: از شدّت ذوق که داشتم این شعر را ـ برای فخر السلطنه ـ امروز گفتم و برای حضرت علیه نوشته فرستادم. شعر: تو نمیری و نمیرد پدرت شوهرت باد به سلامت به برت فخر ایران چو شدی یاور من کردگارم بدهد یک پسرت «خلاصه، صبح چهار ساعت از دسته گذشته، منزل فرسفج رسیدیم. دیدم همان صحرا، همان رودخانه. امّا آن سال که اینجا آمدم کجا به امشب کجا! آن شب، سفر عراق لب همین رودخانه سراپرده زده بودند. یادم آمد و دادم آمد. خدا رضای کرمانی را همنشین عمرسعد بکند که وجودی نابود کرد». «این قدر است که هر روزه اگر هزار دفعه کرمانی را لعنت میکردم حالا روزی ده هزار مرتبه لعنت به رضای کرمانی پدرسگ میکنم. کاش پیش از شهید شدن شاه، من مرده بودم». «و چونکه روز جمعه هم بود، این صحرا هم به لار شبیه بود، قریب سه، چهار ساعت در این راه گریه کردم. حقیقت عجب بدبخت و سرسخت بودیم که هنوز هم زندهایم. از آن سال تا به حال تمام روزهای جمعه من احوالم پریشان میشود». «همه گلها را فراموش کردم و مشغول شدم به لعنت کردن به رضای کرمانی آتش گرفته و بمیرم برای شاه، همیشه میفرمود، هر وقت باشد من مکّه میروم. ای کاش که حالا زنده بود و این سفر مکۀ معظمّه را من در رکاب مبارکش آمده بودم».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1051]