واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: جالب اینكه مخمل با همه شیطنتهایش به شدت دوستداشتنی است. نه فقط برای مخاطب و نه فقط برای مادربزرگه بلكه حتی برای خانواده حنایی و همین طور برای هاپوكومار كه مخمل در دشمنی با آنها از... در میان انیمیشنهای ایرانی كه بهترینشان نمونههای عروسكی است و آن هم عمدتا ساختههای فیلمساز كودكشناس و كودكدوست ایرانی، مرضیه برومند، برنامه تلویزیونی «خونه مادربزرگه» جایگاهی ویژه را داراست. شاید ایرانیترین ساخته برومند این انیمیشن خاطرهانگیز و بهیادماندنی باشد كه سالهای كودكی بسیاری از ما قرین است با دلبستگی به آن و با خیال و رویای زندگی در این خانه باصفا به همراه اهالی دوستداشتنیاش مثل مخمل، حنایی، گلباقالی خانم، نوك طلا، نوك سیاه، مراد و هاپوكومار كه دوستداشتنیترینشان هم از قضا پرشیطنتترینشان یعنی همان مخمل است؛ گربه تنبل و تنپرور و خودخواهی كه دروغ میگوید، تهمت میزند، بدگمان و مغرور است، حیلهگر و حقهباز است و در یك كلمه «بچه بدی» است اما اینها هیچكدام مانع علاقه او به مادربزرگ و محبت مادربزرگ به او نیست. گفتیم «ایرانیترین» چراكه خود ایده زندگی جمعی آن هم در خانه مادربزرگ مهربانی كه معروف است به مهماننوازی و برخلاف مخمل به دور هم بودن عادت دارد نه به تنهایی، ایدهای ایرانی است. بخصوص كه فضای این زندگی هم فضایی كاملا روستایی و بومی است و آلوده به اقتضائات زندگی شهری مدرن نشده و روح و اصالت سنتی آن محفوظ مانده است. اگر هم در آخر فیلم به یمن حضور آقای صاحب (مرد هندی صاحب هاپوكومار) اهالی خونه مادربزرگه برای اولین بار سوار ماشین میشوند و از این طریق با وسایل زندگی مدرن آشنا میشوند اولا این ماشین متعلق به یك مرد هندی است و در نتیجه به رسم غالب اتومبیلهای هندی پر از المانهای سنتی و تزیینی است و ثانیا هدف استفاده از آن رفتن به دل طبیعت و لذت بردن از مناظر زیبای طبیعی است، نه فرار از خانه و كاشانه و مهاجرت به جایی مثل شهر كه ارزشهای سنتی در آن روز به روز بیشتر در حال رنگ باختن است. نوع پوشش شخصیتها در «خونه مادربزرگه» هم ایرانی است. حتی پوشش حیوانات! مادربزرگه نه فقط به لحاظ رفتاری بلكه به لحاظ ظاهری و از جنبه نوع، شكل و حتی رنگ لباسش هم كاملا یادآور مادربزرگهای قدیمی و غالبا روستایی خود ماست. مخمل، پیراهن بلند و چهارخانه قهوهای یقهبسته دارد و جلیقه میپوشد، گلباقالی خانم روسری گلدار سر میكند، بافتنی و دامن گلگلی میپوشد و بچهاش را با چادر به پشت كمر میبندد، خروس حنایی، كلاه روستایی سر میگذارد و شال دور گردن میاندازد، حتی نوك طلا را هم كه جوجه كوچكی است و احتمالا هنوز به سن تكلیف هم نرسیده! در یك صحنه كنار مخمل با روسری میبینیم، درست مثل دختربچههای ایرانی خودمان كه دوست دارند گهگاه روسری سر كنند و با شبیه شدن به بزرگترها احساس بزرگی و احترام كنند. شاید دلیل اینكه «خونه مادربزرگه» برای كودكان قدیم دوستداشتنیتر است تا كودكان امروز همین باشد كه قدیمیترها به دلیل غلبه بیشتر زندگی سنتی در گذشته، بیشتر با شخصیتهای این برنامه همذاتپنداری میكردند تا كودكان امروز كه دورتادورشان را وسایل زندگی مدرن شهری فراگرفته و كمتر خاطرهای از خانههای قدیمی و روستایی و حس و حال حاكم بر آنها دارند. «خونه مادربزرگه» مخاطب كودك خود را به زندگی اجتماعی دعوت میكند. به احترام به بزرگترها و به مهربانی و دوستی و محبت. دوستی حتی با آنها كه به نظر دشمنترین میآیند. در این خانه حلزون باید با مرغ و خروس و جوجه دوست باشد، مرغ و خروس و جوجه باید با گربه دوست باشند و گربه با سگ و همه این حیوانات با انسان. این دوستی البته اصلا خصلتی كودكانه است چنانكه میبینیم كودكان در همهجای دنیا فارغ از اختلافات فكری، سیاسی، نژادی، طبقاتی و... بزرگسالانشان، به كوچكترین بهانهای با هم دوست میشوند و تا وقتی كودكند بر این دوستی ثابتقدم باقی میمانند. بنابراین دعوت مخاطب كودك به دوستی در واقع دعوت او به اصل وجودی خودش است و بازداشتن او از فراموشی این اصل. «خونه مادربزرگه» به روش مَثَل فارسی «ادب از كه آموختی، از بیادبان» به جای اندرزدهی مستقیم و شعاری، رفتار و گفتار مخمل را وسیله انتقال پیامهای اخلاقیاش به كودكان قرار داده و این كار را هم با ظرافت و هوشمندی انجام داده، نه مثل برخی نمونههای امروزی كه در سطحیترین شكل ممكن عروسك بیادبی را جلوی چشم مخاطب برنامه با حرفهایی كلی نصیحت میكنند و كسی هم نمیفهمد چرا مثلا این بچه باید گوش به حرف بزرگتر بدهد یا دروغ نگوید یا بهطور كلی باادب باشد. كارهای مخمل ولی حساب و كتاب دارد. او هر بار كه شرمنده میشود و موقتا سر به راه، دلیلش پند و اندرز مادربزرگه نیست. دلیلش این است كه خودش متوجه اشتباهش میشود یا اینكه نتیجه خطاهایش را به صورت مكافات عمل به چشم میبیند. به حنایی و مرغ و جوجههایش تهمت دزدی میزند اما بعد میفهمد اشتباه كرده و كار، كار كلاغه بوده است. تا میتواند به خانواده حنایی زور میگوید و آنها را میترساند اما بعد كه ناچار است از ترس هاپوكومار شبها در صندوق بخوابد آنوقت میفهمد ترسیدن چه دردی دارد. مخاطب كودك «خونه مادربزرگه» بهجای اینكه از تلویزیون عینا همان نصیحتهای كلی پدر و مادرش را بشنود دلیل این نصیحتها را به چشم میبیند و در نتیجه چیزی را كه درست است، انتخاب میكند چون میداند درست است نه چون دیگران میگویند. جالب اینكه مخمل با همه شیطنتهایش به شدت دوستداشتنی است. نه فقط برای مخاطب و نه فقط برای مادربزرگه بلكه حتی برای خانواده حنایی و همین طور برای هاپوكومار كه مخمل در دشمنی با آنها از هیچ حقه و حیله و نیرنگی فروگذار نكرده. او دوستداشتنی است چون با همه بدیهایش بدجنس و بدذات نیست و ته دل مهربان است. اهالی این خانه هم همه مثل مادربزرگ، آدمها را با خوبیهایشان میبینند نه با عیبها و نقصهایشان. در خونه مادربزرگه كینه و دشمنی حتی نسبت به كسی كه كینه میورزد و حسادت و دشمنی میكند هم ممنوع است. اینجا همه باید مهربان باشند، چراكه اگر قرار باشد كسی خوب بشود و به راه درست بیاید این هم راهش مهربانی و دوستی و آشتی است نه جنگ و دشمنی. چرا، تشر و دعوا و تنبیه هست و باید هم باشد، اما آن هم از سر عشق و دوستی است نه از سر كینه و نفرت. شاهد اینكه در قسمت آخر برنامه وقتی مخمل در جنگل گم میشود همه بسیج میشوند تا پیدایش كنند و وقتی میبینند توی چاه افتاده همه با هم كمك میكنند تا او را بیرون بیاورند و این وسط هاپوكومار كه مخمل در دشمنی با او سنگ تمام گذاشته بود بیشترین نقش را در نجات او ایفا میكند. دنیای زیبا و خیالانگیز «خونه مادربزرگه» از این نظر شبیه دنیای زیبا و رویایی كودكان است كه همه چیز در آن حول محور دوستی میگردد. حتی قهر و دعوا و كتككاری آن هم موقتی است و مقطعی و گذرا و كوچكترین نسبتی با كینه و نفرت و دشمنی ندارد. «خونه مادربزرگه» دعوت از مخاطب خردسال برای زندگی در خانه دوستیها و مهربانیهاست. خانهای كه در آن غم و تنهایی جایی ندارد، شادی و خوشبختی دستیافتنی است، دوز و كلك و دروغ و دشمنی مذموم است و بیاثر و از همه مهمتر بدی را با نیكی پاسخ میدهند. چراكه «دل وقتی مهربونه شادی میاد میمونه/ خوشبختی از رو دیوار سر میكشه تو خونه». و بالاخره اینكه در این خانه همدلی و همزبانی حرف اول را میزند. به قول مادربزرگه: «با هم مهربون، یار و همزبون/ اینجوری خوبه، آره ننهجون!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 758]