واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: قتل شوهر در دفاع از کودک هشت ماهه حسن با فرزند خودش اين کار را مي کرد. اگر پسر هشت ماهه ام از شوهر اولم بود زياد تعجب نمي کردم و مي گفتم چون ناپدري است دلش براي او نمي سوزد اما حسن با فرزند خودش بدرفتاري مي کرد. اعتماد: زن جواني که براي دفاع از کودک هشت ماهه اش شوهر خود را به قتل رسانده بود با رضايت اولياي دم از قصاص رهايي يافت. زهرا که ديروز پس از گذشت يک سال از وقوع جنايت به لحاظ جنبه عمومي جرم محاکمه مي شد ، در حالي که به شدت گريه مي کرد، گفت فقط به خاطر نجات کودک هشت ماهه از زير کتک هاي شوهرش مرتکب قتل شده است. در ابتداي جلسه محاکمه که در شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران برگزار شد، ابتدا شکاري نماينده دادستان تهران براي زهرا تقاضاي مجازات کرد. در ادامه با توجه به اينکه اولياي دم اعلام گذشت کرده بودند زهرا به دفاع از خود پرداخت. وي گفت؛ من اتهام قتل را قبول دارم اما در آن زمان چاره يي جز اين کار نداشتم. اين زن سپس در مورد زندگي اش توضيح داد و گفت؛ زماني که خيلي جوان بودم يک بار ازدواج کردم. شوهر اولم معتاد بود چون از او يک فرزند داشتم اعتياد شوهرم را تحمل مي کردم تا اينکه او به دليل تزريق زياد دچار ايست قلبي شد و جان باخت. نگهداري از يک دختر بي پدر خيلي مشکل بود و من نمي توانستم هزينه هاي زندگي ام را تامين کنم به همين خاطر با حسن شوهر دومم ازدواج کردم. فکر مي کردم حسن مي تواند پدر خوبي براي دخترم باشد و من را از اين فلاکت نجات دهد اما شرايطم بد تر شد. حسن خيلي مشروب مي خورد، هميشه مست بود و زماني که از خود بيخود مي شد من و بچه ها را کتک مي زد. دخترم فاطمه کمي بزرگ بود و مي توانست اين ضربات را تحمل کند اما پسرم در آن زمان هشت ماه بيشتر نداشت و نمي توانست در برابر ضرباتي که شوهرم به او وارد مي کند، مقاومت کند. حسن با فرزند خودش اين کار را مي کرد. اگر پسر هشت ماهه ام از شوهر اولم بود زياد تعجب نمي کردم و مي گفتم چون ناپدري است دلش براي او نمي سوزد اما حسن با فرزند خودش بدرفتاري مي کرد. زهرا ادامه داد؛ چون حسن شوهر دوم من بود، نمي توانستم از او جدا شوم. شرايط خانواده ام خوب نبود. پدري فلج داشتم که نمي توانست از پس هزينه هاي زندگي خودش بربيايد چه رسد به من که فرزند هم داشتم به همين خاطر هم بدرفتاري هاي شوهرم را تحمل مي کردم. او گاهي آنقدر من را کتک مي زد که مجبور مي شدم خانه را ترک کنم. چندين بار زماني که به حالت عادي برگشت و وضعيتي که درست کرده بود، ديد به من گفت خيلي در برابر او صبور هستم. شوهرم مي دانست با من چه مي کند اما باز هم مشروب مي خورد. اين زن در مورد روز حادثه گفت؛ شوهرم طبق معمول هميشه مشروب خورده و مست بود. حال درستي نداشت. پسر هشت ماهه ام گريه کرد. يکدفعه حسن به سمت او حمله کرد و کودکم را زير کتک گرفت. هر کاري کردم نتوانستم او را از زير دست حسن بيرون بياورم. پسرم نمي توانست ضربات را تحمل کند و داشت جان مي باخت. تنها راهي که بتوانم پسرم را نجات دهم اين بود که شوهرم را مهار کنم. در آن لحظات تنها چيزي که به فکرم رسيد اين بود که او را با چاقو بزنم. من حسن را زدم اما نه به قصد قتل، فقط براي اينکه پسرم را از دست او بيرون بکشم. زهرا در حالي که گريه مي کرد، ادامه داد؛ باور کنيد چاره يي نداشتم. يا بايد مي نشستم و شاهد قتل پسر کوچکم مي شدم يا اينکه شوهرم را مي زدم. من در آن لحظه توجه نکردم که ضربه به کجاي او برخورد کرده است. فقط وي را زدم که پسرم را از دستش بيرون بکشم. متاسفانه ضربه به قلبش خورد و کشته شد. من حتي براي نجاتش به پليس و اورژانس خبر دادم. وي گفت؛ در جلسه اول محاکمه پدر و مادر حسن براي من تقاضاي قصاص کردند و من حتي پاي چوبه دار هم رفتم. آنها مي دانستند من به عمد پسرشان را نکشتم و پاي چوبه دار مرا بخشيدند و تقاضاي ديه کردند. پدرم خانه اش را فروخت تا بخشي از ديه را تامين کند و مابقي آن را هم افراد خير دادند. مدتي بعد هم پدرم فوت شد. حالا هم مادر بيمارم از فرزندانم نگهداري مي کند. او خودش آنقدر بيمار است که هرچند وقت يک بار بايد در بيمارستان بستري شود. بچه هايم آواره شده اند. از قضات تقاضا دارم به آنها رحم و من را آزاد کنند تا بتوانم کار و آنها را بزرگ کنم. بعد از پايان جلسه دادگاه هيات قضات شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران وارد شور شدند و متهم را به يک سال و نيم حبس تعزيري با احتساب ايام بازداشت و پنج سال حبس تعليقي محکوم کردند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 540]