تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850078557




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پخش اعلامیه در پادگان


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پخش اعلاميه در پادگان
سيم خاردار
شاه كه رفت وضعيت پادگان هم كم كم عوض شد . خصوصا در ساعاتي كه افسران ارشد و درجه داران به ظاهر وفا دار به سلطنت در گردان نبودند .غروب روز 28/10/57 از شامگاه كه برگشتيم كاغذ چهار تا شده اي را در محوطه ي يگان ديدم ، كاغذ را برداشتم و آن را باز كردم . يكي از اعلاميه هاي حضرت امام بود كه از پاريس نوشته بودند . تا چشمم به نام امام افتاد سريعا كاغذ را تا كردم و با عجله آن را در جيبم گذاشتم . صورتم قرمز شده بود و مثل كسي كه چند كيلو مواد مخدر را با خود حمل مي كند هراسان بودم . از يك نوجوان 16 ساله بيشتر از اين را نمي شد انتظار داشت .سعي كردم هر چه زودتر خودم را به دوستم علي برسانم و قضيه را برايش بگويم . چون او تنها كسي بود كه با هم ، حرفهاي امام و انقلاب را زمزمه مي كرديم ، البته بچه هاي ديگري هم بودند ولي ما نه شناخت كافي از آنها داشتيم نه اطمينان مي كرديم . به آسايشگاه كه رسيدم فكر مي كردم همه مي دانند كه من اعلاميه همراه دارم و يا فكر مي كردم نكندكسي اين اعلاميه را به عنوان طعمه گذاشته باشد و بخواهد بچه هاي انقلابي را شناسايي كند . خلاصه در آن جو خفقان فكر هاي جور واجور به سراغم مي آمد .تخت من و علي تقريبا آخر آسايشگاه قرار داشت . بدون اينكه به كسي نگاه  كنم به طرف تختم رفتم . علي مشغول صاف كردن آنكادر تختش بود . آرام به او گفتم : بيا برويم بيرون كارت دارم .وقتي پشت آسايشگاه رسيديم ، گفتم : يكي از اعلاميه هاي امام را پيدا كرده ام .او بعد از اينكه دور و برش را نگاه كرد گفت : اعلاميه ي امام ؟ تو پادگان ؟ اعلاميه را از جيبم بيرون آوردم و با هم شروع به خواندن آن كرديم . حرفهاي امام آنقدر زيبا و دلنشين بود كه دوست داشتيم دوباره و چند باره آن را بخوانيم ، ولي از نظر امنيتي جرات اين كار را نداشتيم . كافي بود كسي به ما شك كند حسابمان پاك بود .علي گفت : ما وظيفه داريم اعلاميه را تكثير كنيم و در جاهاي مختلف پادگان پخش كنيم .-    ولي چه طوري ؟-    بايد امشب طوري كه كسي شك نكند، نگهباني پاس دو را به عهده بگيريم. نگران نباش ، من ترتيب اين كار را مي دهم .علي استادانه لوحه ي نگهباني را با هماهنگي پاس بخش تغيير داد . او نگهبان اسلحه خانه شد و من نگهبان آسايشگاه .ساعت  10  شب خاموشي بود و ما ساعت دوازده سر پستهايمان رفتيم . فاصله آسايشگاه تا اسلحه خانه چند متر بيشتر نبود و ما مي توانستيم دو ساعت پستمان را در كنار هم باشيم .علي گفت :-    من كليد دفتر را از منشي گرفتم . تو طرف اسلحه خانه باش تا من اعلاميه را تا جاي ممكن با ماشين تايپ و  تكثير كنم .-    اگر افسر نگهبان آمد چه كار كنيم ؟-    بايد خيلي مراقب باشي . البته من با نگهبان اسلحه خانه ي  گروهان يكم هماهنگ كردم كه اگه افسر نگهبان آمد بلند ايست بكشد .-    ايوالله فكر همه جا را كرده اي .من هر چند وقت يكبار درب دفتر را باز مي كردم . علي سخت مشغول تايپ اعلاميه بود آن شب افسر نگهبان هم نيامد و تا آخرين دقايق پستمان حدود بيست اعلاميه تايپ شد . هر كدام ده تا از آنها را همراهمان گرفتيم و قرار شد اعلاميه ها را در جاهاي مختلف پادگان بيندازيم .انگاري  ترسم كمتر شده بود. دلم قرص تر بود و ديگر آن وحشت اوليه را نداشتم . ساعت بيدار باش نام خدا را به زبان آوردم و به بهانه ي نظافت ، محوطه اطراف گروهانهاي ساسان ،اشك ، بهرام ، مازيار، وكلاسهاي آموزش و آشپز خانه  آموزشگاه نوجوانان (پادگان امام حسين (ع) فعلي ) را اعلاميه انداختم .بعد از ظهر همان روز بعد از تشكيل كلاسها و رفتن به شامگاه ، جو كاملا عوض شده بود بچه ها با هم پچ پچ مي كردند . در ميدان شامگاه وقتي افسر نگهبان نام شاهنشاه را به زبان آورد كسي هورا نكشيد . صلواتهاي بچه ها رعب و وحشت عجيبي در دل افسر نگهبان انداخته بود و ايشان سكوت اختيار كرده بودند .شامگاه كه با آن وضعيت به پايان رسيد ، فاصله ميدان صبحگاه تا آسايشگاه را، روي ضربه چهارم ، بچه ها صلوات مي فرستادند .به علي گفتم : ما فكر مي كرديم كه فقط خودمان از اين وضعيت بيزاريم و امام را دوست داريم.شب كه شد ، يه خبر از گروهان سوم كه يك طبقه بالاتر از ما بود شنيدم كه اصلا باورم نمي شد  مي گفتند : آنها  عكسهايي از امام خميني (ره) را به ديوار آسايشگاه نصب كرده اند  و بچه هاي يگان هاي ديگر ، براي ديدن عكسهاي حضرت امام به آنجا مي روند .
امام خميني
به علي گفتم : اگر خبر درست باشد ، الحمدلله، بچه هاي گروهان سوم هم شاهكار كردند .گفت : عكسها احتمالا كار  آقاي كرماجاني است . او واقعا دل شير دارد و يكي از علاقه مندان مخلص امام است  . وقتي با علي به ديدن عكسها رفتيم و براي اولين بار عكس مقتدايمان را ديديم ،  بي اختيار اشك شوق در چشمانمان حدقه زد . امام با چهره ي خندان به بالشي تكيه زده بود و دل ربايي مي كرد. از ديدن عكسها سير نمي شديم . كمي با آقاي كرماجاني صحبت كرديم وتصميم گرفتيم كه از فردا فعاليتمان را دو چندان كنيم . ضمن اينكه اعلاميه اوليه اي را كه همراهم بود با منگنه بغل عكسها زديم . خوشحال به آسايشگاه برگشتيم .وقتي افسر نگهبان جريان شامگاه روز گذشته را به فرمانده آموزشگاه اطلاع داده بود تمام فرمانده گردان ها مامور شده بودند كه براي گردان هايشان صحبت كنند .ما صبح زود جلوي تخت هايمان مرتب به خط شده بوديم و منتظر آمدن جناب سرهنگ خوش نيت بوديم . ايشان انصافا انسان شرافتمند و خوبي بود. منتها آن روز بنا به مقتضاي شغلي و كمي ترس از عوامل ساواك كه همه جا بودند در پرده گفتند :به طوري كه اطلاع پيدا كرديم ديروز وضعيت آموزشگاه به هم خورده و شامگاه به درستي اجرا نشده است . انشاالله وضعيت هر چه زودتر با مصلحت خداوند سرو سامان مي گيرد .  همانطور كه مي دانيد شاه براي مداوا به خارح از كشور رفته است . شما نظامي هستيد و كاري با اوضاع داخل شهر ها نداشته باشيد . شاه به....وقتي جناب سرهنگ خوش نيت اسم شاه را آورد قاب عكسي كه از شاه ، سر درب آسايشگاه نصب شده بود به يكباره به زمين سقوط كرد و شيشه اش جلوي پاي سرهنگ پخش  شد . همه تعجب كرده بوديم حتي سرهنگ هم از اين ماجرا يكباره جا خورد .رو به علي كردم و گفتم : به ياري خداوند سقوط شاه حتمي شد .جناب سرهنگ كه اين ماجرا را ديد و ايشان هم به يقينش افزوده شد كه شاه ديگر برگشتي نخواهد داشت گفت :اشكال ندارد بعدا شيشه عكس را عوض كنيد و آن را نصب كنيد . او بدون اينكه ادامه حرفهايش را دنبال كند از آسايشگاه خارج شد .وعكس شاه  ديگر هيچگاه نصب نشد .                                                                                                                                       هنر مردان خدا                            احمد يوسفي  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 342]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن