واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: همان طور كه ما برای انجام بعضی كارها محدودیت داریم، برای گوش دادن به حرفهای افراد دیگر نیز دارای محدودیت هستیم. همان طور كه ما برای انجام بعضی كارها محدودیت داریم، برای گوش دادن به حرفهای افراد دیگر نیز دارای محدودیت هستیم. ممكن است از شنیدن شكایات همیشگی مردم احساس سنگینی كنیم، كه گاهی باعث ایجاد فاصله ای در روابط ما میشود. اگر یكی از این مردم، یك نفر از اعضای خانواده مان باشد، امكان دارد برای پاسخ به این احساسات مزمن منفی دچار تنش بشویم. اگر افراد كمك شما را رد كنند، همان دلسوزانه گوش كردن به حرفهای آنها كافی است. شاید هم برای فرد گوش دهنده مشكل است كه به گلایهها و غصههای دیگران گوش فرا دهد. در واقع، زمانی كه ظرفیت ما برای گوش دادن از حد میگذرد، باید به دنبال راهی برای پایان دادن گفتگو به شیوه ای متفاوت باشیم. هدف از این كار محافظت از خود است. با احساس داشتن، بدون قضاوت و حواس پرتی گوش دادن، توصیه نكردن میتوان فرد مقابل را راهنمایی نمود. همه ما ظرفیت سطوح عمیق تر گوش دادن را داریم. خوب گوش كردن به حرفهای دیگران، قلب صمیمیت و رابطه است. وقتی به طور صحیح به گفتههای دیگران گوش میدهیم، آنها احساس تایید شدن پیدا میكنند. مطمئنا، همه ما همان طور كه دوست داریم دیگران به حرفهای ما گوش بدهند، آنها هم دوست دارند ما به صحبتهای آنها گوش بدهیم. اما در زندگی روزمره، همیشه نمی توانیم این كار را انجام بدهیم. فاكتورهای بیشماری باعث میشود كه گاهی گوشهایمان را بگیریم و به گفتههای دیگران توجه نكنیم. مخصوصا دخترهای بزرگ نسبت به گلههای مادر و مادرشوهرهای خود حساس هستند، قابل درك است. رابطه بین مادر و دختر ساده نیست، و اغلب یك دختر در نظم بخشیدن به مسئولیتهای خود و مادرش مشكل دارد. هر چند كه گاهی فكر میكنیم مادرانمان نسبت به ما بی توجهی كردهاند، اما روبرو شدن با ناخوشی آنها، دشوار است. دردسر این است كه، تنش، تنش بیشتری را دنبال دارد. عكس العمل، عكس العمل بدتری را میآورد، و بار كسی را سبك كردن كار حضرت فیل است. تمركز بی وقفه روی یك موضوع باعث بدتر شدن اوضاع میشود و اضطراب از فردی به فرد دیگر انتقال مییابد. گاهی اوقات، فرد مقابل حوصله گوش دادن به حرفهای ما را ندارد، مگر اینكه پند واندرز یا انتقاد كند. وقتی ما گفتگوی بین خود و دیگران را از شیوه معمول رها میسازیم، باید به فكر روشی منطقی باشیم. در زیر برای برقراری ارتباط و گفتگو به شیوه ای جدید 5 مرحله كلیدی وجود دارد. قانون 1: به شیوه ای جالب صحبت كنید. البته، الگوهای خانوادگی ثابت بعد از یك یا دو بار صحبت كردن، تغییر مییابند. در حقیقت، الگوی همیشگی بعید است كه به طور كامل ناپدید شود، اما ممكن است كه در زمانهای استرس تغییر یابد. شوخی میتواند كارساز باشد. هر زمان كه مادرم بی وقفه از پدر بیمارم گله میكند، او را میخنداندم و سر به سرش میگذاشتم. پدرم در آسایشگاه معلولین نگه داری میشد، از این رو مادر از هزینه ای كه بر او تحمیل میشد، شكایت داشت. "مادر، میدانم كه اینها ذهن تو را مشغول ساخته است. اما اگر یك دفعه دیگر از پدر صحبت كنی، ناراحت میشوم."من همچنین از تفاوتهای بین خودمان میگفتم، اما مراقب بودم كه از او انتقاد نكنم، و او را سرزنش ننمایم. "مادر میدانی، ما مثل آسایشگاه از عهده كارهای پدر بر نمی آییم. و از اینكه آنها از او مراقبت میكنند، آرامش دارم. شاید فكر كنی كه ای كاش من به فكر پول بودم، اما من هم آرزو میكنم ای كاش تو اینقدر به این مسائل توجه نمی كردی!" به این طریق با شوخی و خنده به او میفهمانم كه در یك موضوع چگونه ما دو نفر متفاوت فكر میكنیم (اما هرگز سعی نمی كردم او را متقاعد سازم)، و با این شیوه مادرم سبك تر میشد. یك بار هم به او پیشنهاد كردم كه خودش 24 ساعت مسئولیت قرص دادن به پدرم را بر عهده بگیرد و از او مراقبت كند. اگر چه مادر ترجیح داد كه چند ساعتی این كار را انجام دهد، اما از پیشنهاد من خندهاش گرفت و متوجه شد كه با او شوخی میكرده ام. قانون2: یك قانون را برای همیشه وضع ننمایید. من هرگز مصمم نبودن كه مانع درد و دل مادرم بشوم یا او را سر هر موضوعی ساكت كنم. اگر به طور كامل مانع صحبتهای دیگران بشویم، احساسات آنها را سركوب میكنیم. هر چند كه با مادرم شوخی میكردم تا اضطراب او را از بین بیرم، اما همچنین به طور موثری درست از موضوعاتی كه باعث رنجش او شده بودند صحبت میكردم. موقعی كه آرامش حكم فرما بود، از مادر سئوالاتی میپرسیدم تا تجربه او را بدانم. "سخت ترین قسمت راجع به نگهداری پدر در آسایشگاه چیست؟ آیا از اینكه خودت نمی توانی از او در خانه نگهداری كنی، عذاب وجدان داری؟" و نیز مشكلاتم را با او در میان میگذاشتم و نظر و پیشنهاد او را جویا میشدم. مكالماتی مثل این، من و مادرم را به هم نزدیك تر میساخت و توجه و دلسوزی مرا نسبت به مادرم، مشخص میساخت. قانون 3: محدودیتهای خود را مشخص كنیدخوب است كه از شوخی برای منحرف كردن گله و صحبتهای دیگران استفاده كنیم. اما تن صدای ما به مهمی كلمات ما هستند. و باید اضطرابی كمتر از آنچه دریافت میكنیم، به دیگران منتقل بسازیم. باید محدودیتهای خود را مشخص كنیم "مادر، من الان نمی توانم به صحبتهای شما گوش بدهم، فكرم مشغول است." برای مثال مادرتان به پدرتان گیر میدهد، و آنقدر به گلایههای خود ادامه میدهد، اگر دست روی قفسه سینه خود بگذارید و داد بزنید، "مادر، از پدر پیش من شكایت نكن، مشكلات تو و پدر به من مربوط نیست، مرا تنها بگذار!" یا اینكه از او انتقاد، و از پدرتان دفاع كنید. هیچ كدام از راههای بالا موثر نیست. بلكه باید حرفی خنده دار بزنید، "عجب، مادر، سی سال است با پدر زندگی كرده ای، هنوز نتوانستهای او را تغییر بدهی؟" سپس موضوع مكالمه را تغییر بدهید تا او را درگیر سازید. باید به جای واكنش نشان دادن نسبت به صحبتهای تكرار و منفی دیگران، مكالمه را با خلاقیت خاصی در جهتی عكس هدایت كرد. قانون 4: احاطه كردن علاوه بر منحرف ساختن یك مكالمه كه فشار زیادی بر ما وارد می كند، باید همچنین به مكالمه برگردیم. به طور متناقص، می توانیم یك موضوع تنش زا را با حركت به سمت موضوعی مشابه، خنثی ساخت. تنظیم زمان نیز یك عامل مهم است. مثلا اگر در حین تهیه شام هستیم و تلفن زنگ می خورد، و فرد پشت خط یكی از اعضای خانواده مان است كه آه و ناله می كند، باید گوشی را زود بگذاریم و بعدا كه فكرتان متمركز است تماس بگیریم. برای مثال، اگر پدرتان یك بیمار خیلی جدی است و مدام از علائم بیماری خود و دكترها گله می كند و به توصیههای شما توجهی ندارد، می توانید برای او جك بگویی یا حواس او را پرت كنید، به این صورت با خودداری از عصبانی شدن، از تنش بیشتر جلوگیری می نمایید. همچنین می توانید با ابتكار در زمانی مناسب از پدرتان اطلاعات دریافت كنید. ممكن است سئوالاتی بپرسید كه پرسپكتیو شما را گسترده تر بسازد. برای مثال، شاید از او بپرسید كه، " آیا هیچ یك از افراد خانواده شما راجع به سلامتی خود این قدر نگران بوده است؟، میتوانی راجع به سكته پدربزرگ و كنار آمدن او با بیماری خود صحبت كنی؟، آیا فكر می كنی كه پدر و مادربزرگ به خوبی و عاقلانه از خود مراقبت می كردهاند؟" شاید برنامه ریزی برای پایان دادن به مكالمه ای كه بر خلاف میل شما است، كار مشكلی باشد. اگر شما مجرد هستید و مادرتان مضطرب است و شما را تحت فشار قرار می دهد، به او بگویید، "مادر شما نگران آینده من هستید، می توانی راجع به دلواپسیهای خودت با من حرف بزنی؟" با سئوال پرسیدن می توان فرد را به فكر وادار ساخت و او را برای پاسخ دادن به طور قاطع، برانگیزاند. زمانی كه محدودیتهای خود را ابراز می كنیم ("مادر، راههایی را كه برای ملاقات با خواستگاران به من پیشنهاد می كنی، سودمند نیستند")، شاید فرد مقابل ما را درك كند. اما این سطح بالاتر گفتگو زمانی به خوبی اتفاق می افتد كه دیگران خودشان را واقعا درك كرده باشند. قانون 5: كشیدن خطوط گاهی اوقات نیاز است كه یك مرز مشخصی برای خود ایجاد بنماییم، به ویژه اگر در زیر یك سقف با فردی مدام گله كن زندگی می كنیم. باید بگوییم، " من این كار را نمی توانم تحمل كنم، شما باید مراقب باشی." یكی از مراجعین من، 3 سال چنین موقعیتی با همسرش، داشت. بن یك نگرانی وسواس گونه داشت و اعتماد به نفس نداشت، به خاطر این تفكرش، وقتی صاحب شغل و خانواده می شود، استرسش بیشتر می شود. گلوریا دلسوزی می كند، اما از اینكه او می گوید، "من هر كاری می كنم به هیچ جا نمی رسم، خسته می شود." در ابتدا او به حرفهای بن گوش می داده است، اما با گذشت زمان از لوس كردن همسرش امتناع می كند. او برای سبك كردن و تشویق بن، با او شوخی می كند، یا مستقیم به او میگفته است، نمیخواهد به او گوش بدهد. "بن، مغزت با افكار منفی درگیر است، با این كارها و حرفهایت مرا دیوانه میكنی. هر چه بیشتر به افكار غلط میپردازی، اوضاع بدتر می شود. باید بر این افكار غلبه كنی. از حرفهای تكراری تو خسته شده ام." هر موقع گلوریا نمیخواست به حرفهای شوهرش گوش بدهد، در اتاق خواب را میبست. و اگر شوهرش اوقات تلخی میكرده، به او میگفته كه هیچ كس از اوقات تلخی نمیمیرد. همچنین به طور مستقیم به او میگفته است كه رابطه شان خراب شده است، اگر برای ایجاد تغییر اقدام نكند، دیگر قادر به ادامه زندگی با او نیست. بالاخره گلوریا از همسرش میخواهد كه از یك فرد متخصص كمك بگیرد. او هم تصمیم خود را میگیرد و به خاطر عشقش به همسر، به توصیههای او را توجه می كند. با ادامه درمان خود، اعتماد به نفسش بیشتر شد. هر رابطه ای هم كه با دیگران داریم، باید برای ظرفیتهای خود محدودیت ایجاد كنیم، و در موقع لزوم از خود محافظت نماییم. و باید بین گفتگوهایی كه فرد واقعا رنجش دارد و گفتگوهایی كه فرد مدام غرولند می كند، تفاوت قائل شویم. روابط با ایجاد محدودیتهایی از سوی دو طرف، قوی تر می شوند. تهیه و ترجمه:گروه سبک زندگی /lifestyle اختصاصی مطالب پیشنهادی: آداب برقراری ارتباط مجدد با دیگران ! مردها از ازدواج و همسر آینده خود چه خواسته هایی دارند! وقتی مردی شما را بخواهد... چه مسائلی را نباید به همسرتان بگویید ؟! در شروع مشکلات زناشویی چه نکاتی را باید رعایت کنید؟!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 477]