تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نيّت خوب، برخاسته از سلامت درون است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844912841




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جام جم: آزمون رئيس‌جمهور «آزمون رئيس‌جمهور» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن مي‌خوانيد؛ غالب مردم احمدي‌نژاد را به عنوان رئيس‌جمهوري پركار، جدي، شجاع و خدمتگزار مي‌شناسند. راي 24 ميليوني مردم نشانگر اين اعتبار و نگرش به اوست. بي‌ترديد اين سرمايه ملي و مشاركت 40 ميليوني مردم، عظيم‌ترين دستمايه دولت براي دور جديد به شمار مي‌رود. تصميم ديروز رئيس‌جمهور در بركناري وزير اطلاعات و وزير ارشاد و براساس اخبار فعلا تاييد نشده وزيران بهداشت و كار و ... نگراني‌هاي نيروهاي دلسوز و همراهان و حاميان رئيس‌جمهور را دوچندان كرد. اين نگراني‌ها از نوع مواجهه رئيس‌جمهور با موضوع مشايي از چند سال گذشته آغاز و امروز به اوج خود رسيده است. سوال اساسي اين است دولتي كه تنها 7 روز تا پايان عمر خود فاصله دارد چرا بايد با تصميمي اينچنيني از سوي رئيس‌جمهور با شبهه عدم اعتبار قانوني مواجه شود. طبيعي است مردم از خود بپرسند چه اتفاق مهمي و يا چه خطاي بزرگي در اين وزارتخانه‌ها رخ داده كه رئيس‌جمهور را مجبور به تصميمي آني براي بركناري وزراي شناخته شده و خوشنام نموده است؟ آيا در صورت بي‌اعتباري دولت از نظر قانوني براساس اصل 136 قانون اساسي كابينه راهي جز درخواست راي اعتبار مجدد از مجلس دارد؟ قطعا افكار عمومي بزودي پاسخ‌هاي رئيس‌جمهور را نيز دريافت خواهد كرد، در آن صورت دستيابي به قضاوتي دقيق‌تر و همه‌جانبه ميسر خواهد شد. وقتي مقام معظم رهبري روز بعثت پيامبر اكرم (ص)، اعلام كردند: «نخبگان مراقب باشند زيرا در امتحان عظيمي قرار گرفته‌اند و موفق نشدن در اين امتحان تنها مردود شدن نيست بلكه موجب سقوط آنان خواهد شد.» بايد بنا را بر اين بگذاريم آقاي احمدي‌نژاد نيز از جمله اين نخبگان است و به دليل جايگاه و قدرتش بيش از ديگران مورد توجه است و امتحان او سخت‌تر و آثار حاصل از اعمال و گفتار و افعال او بيشتر است. رئيس‌جمهور حتما مي‌داند مردم و نيروهاي متدين و معتقد به ولايت، بزرگ‌ترين منبع حمايتي براي دولت تلقي مي‌شوند كه بايد آن را پاس داشت و از هر تصميم و رفتاري كه به اين سرمايه ملي آسيب وارد كند، حذر كرد. كيهان:تمناي مذاكره به سبك آمريكايي «تمناي مذاكره به سبك آمريكايي» يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ آمريكايي ها اكنون مي گويند با توجه به وقايع پس از انتخابات ايران در حال بازنگري استراتژي خود در مقابل ايران هستند. اين نكته اي است كه رسانه هاي آمريكايي مكرراً و صراحتاً و مقام هاي آمريكايي تلويحاً طي هفته هاي گذشته گفته اند. ظاهر اين حرف چنان است كه گويي آمريكايي ها- به نمايندگي از جميع دشمنان ايران- استراتژي مشخص و معيني در مقابل ايران داشته اند و حالا مي خواهند آن را تغيير بدهند. اين در حالي است كه به شهادت قرائن فراوان چنين استراتژي هرگز وجود نداشته است. آمريكايي ها چندماه تمام تلاش كردند تا به يك ديدگاه واحد كه شامل تمام گزينه ها در مقابل ايران باشد، دست پيدا كنند اما به تدريج معلوم شد تنها چيزي كه مي توانند با اطمينان در مورد ايران طمع كنند همين است كه «بايد با ايران حرف زد» و تا زماني كه چنين گفت وگويي رخ نداده باشد امكان تدوين هيچ استراتژي جامع و كلاني وجود ندارد. مذاكرات آنها با روس ها، چيني ها، اروپايي ها، اعراب و صهيونيست ها هم نتيجه اي جز اين نداشت. همه اتفاق نظر داشتند كه بايد زماني درخور به ايده مذاكره با ايران اختصاص داد اما درباره اين نكته كليدي كه اگر اين مذاكرات نتيجه نداد، آن وقت چه بايد كرد هيچ اتفاق نظري وجود ندارد. اظهارات چند روز قبل هيلاري كلينتون نشان داد البته ته ذهن مقام هاي آمريكايي درباره اين موضوع چندان هم خالي نيست. اسرائيلي ها مدت هاست با ايده گفت وگو با ايران موافقت كرده اند و همه تلاش آنها در مذاكرات فشرده اي كه چندماهي است با مقام هاي آمريكايي دارند اين است كه، رضايت آمريكا را براي اعمال تحريم هاي- به قول خودشان- فلج كننده عليه ايران و بعد روي ميز گذاشتن گزينه نظامي در صورت شكست مذاكرات جلب كنند. ظاهر رفتار آمريكايي ها خصوصاً مانورهاي كنگره در حيطه تصويب قوانيني در تحريم ايران، اين بود كه اين استراتژي را پذيرفته اند و به محض اينكه احساس كنند ايران زيربار درخواست هاي آنها درباره برنامه هسته اي و فعاليت هاي منطقه اي خود نمي رود، وارد حيطه تحريم ها خواهند شد. سخنان كلينتون اما از حقيقت ديگري پرده برداشت كه صهيونيست ها مدت ها نگران آن بودند و گوشه و كنار درباره آن سخن مي گفتند اما هرگز اينطور به صراحت جلوي صحنه نيامده بود. كلينتون در نطق هفته گذشته خود فرض وجود يك ايران هسته اي را پذيرفت و تنها تلاش كرد نشان دهد درباره خطر يك ايران هسته اي غلو شده و دكترين كلاسيك بازدارندگي هسته اي (نابودي متقابل) در مقابل ايران هم مانند هر قدرت هسته اي ديگري كاربرد خواهد داشت. او مجموعه اين ايده را در قالب اين جمله بيان كرد كه آمريكا در صورت هسته اي شدن ايران چتر هسته اي خود را به سراسر منطقه گسترش خواهد داد. اسرائيلي ها خيلي زود نكته را گرفتند و گفتند اين حرف يعني آمريكا ظهور ايران هسته اي را پذيرفته منتها به متحدان خود اطمينان مي دهد در مقابل خطرات احتمالي اين پديده از آنها دفاع خواهد كرد. نكته كليدي اين است كه سخنان وزير خارجه آمريكا را بايد عميق تر از دلالت آن بر پذيرش ايران هسته اي توسط آمريكا فهميد. يك درك عمومي در تهران اكنون اين است كه آمريكا در حال ارسال اين پيام به سراسر جهان است كه «نياز استراتژيك» آن به ايران چنان حاد شده كه حاضر نيست امكان مذاكره با ايران را حتي به قيمت ظهور يك ايران هسته اي از دست بدهد. نيازهاي استراتژيك آمريكا در منطقه اكنون چنان حاد شده كه دورنماي ظهور ايران هسته اي در مقابل آن چندان مهم به نظر نمي رسد. همانطور كه مقام هاي اطلاعاتي آمريكا طي ماه هاي گذشته بارها گفته اند «خطرات امنيت ملي بالفعل» براي آنها متعلق به مكان هاي ديگري مانند پاكستان و افغانستان است و لذا ترجيح مي دهند به جاي هدر دادن انرژي خود در تقابل بي حاصل با ايران همكاري آن را براي علاج دردهاي حادتر خود جلب كنند. مجموعه تحركات اخير صهيونيست ها و كنگره آمريكا اولي در حوزه تهديد به درگيري نظامي و دومي در حيطه اعمال تحريم هاي اقتصادي هيچ يك به تصميم استراتژيك آمريكا براي تنبيه ايران پس از شكست مذاكرات مربوط نيست و جالب اين است كه خود مقام هاي آمريكايي هم بر اين موضوع تاكيدي نمي كنند، بلكه همه اصرار آنها بر مهلت چندماهه گروه 8 به ايران (تا سپتامبر) براي «ورود به گفت وگو»هاست. به عبارت ديگر فعلاً آمريكايي ها اساساً به مرحله ما بعد مذاكرات فكر نمي كنند و عمده نگراني آنها اين است كه ايران اصل ورود به گفت وگوها را نپذيرد. اقدامات به اصطلاح تنبيهي هم كه روي آن مانور مي كنند براي كشاندن ايران سر ميز مذاكره است نه براي تنبيه ايران پس از شكست مذاكرات كه خود مي دانند نه امكانپذير است و نه موثر. وضع فعلاً اينگونه است كه آمريكايي ها به زباني بسيار غير محترمانه به سان نمونه هاي واقعي كابوي هاي فاقد تمدن براي گفت وگو به ايران التماس مي كنند. خوي استكباري آنها اما هنوز به آنها نياموخته است كه درخواست گفت وگو با كسي كه به او نياز داريد، آدابي دارد و سر و صدا و جيغ و فرياد را در حال اضطرار كسي علامت قدرت نخواهد پنداشت. نكته آخر اما بازگشتي است به آنچه در ابتداي اين نوشته آمد يعني تجديدنظر در استراتژي مذاكراتي آمريكا پس از انتخابات ايران. تا اينجا گفتيم كه به واقع استراتژي وجود ندارد و هرچه هست تمناي مذاكره است. پس از انتخابات البته آمريكايي ها براي چند روز به طمع افتادند كه «چيزي» در ايران تغيير كرده و بايد روش ديگري در پيش بگيرند اما زماني نگذشت كه دريافتند تا آنجا كه به امور مرتبط با آنها برمي گردد، دولت ها در ايران مجري تصميمات رهبري هستند- اين تحليل طي روزهاي گذشته مجدداً مسجل شد- و لذا دل به رفت و آمد اين و آن در دولت ايران نبايد ببندند. همين مقدار خردمندي هم از كساني كه تمام حياتشان بي خردي است، مغتنم است. اعتماد ملي:محكوم يا اخراج؟ «محكوم يا اخراج؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم عباس عبدي است كه در آن مي‌خوانيد؛اتفاقات عجيب و منحصر به فرد رخ داده در هيات دولت را چگونه مي‌توان تحليل كرد و فهميد؟ چرا رئيس دولت در چهار سال گذشته با اين حد از بحران مواجه نشده بود؟ چرا وقتي كه با 6 ميليون راي دوم شد، قدرتمندتر از زماني است كه مدعي‌اند 24 ميليون راي آورده است؟ اين اختلافات تا چه حد مهم و ريشه‌اي است؟ اين يادداشت درصدد است كه بخشي از دلايل بروز اين مساله را بيان كند، اما پيش از آن بايد اذعان كرد كه ممكن است با روشن‌تر شدن ابعاد مساله بتوان دلايل ديگري را هم در توضيح اين واقعه برشمرد. 1ـ اگر فرض حكومت را بپذيريم كه رئيس دولت در 22 خرداد، 24 ميليون رأي آورده است، به طور طبيعي بايد چنين رأيي ناشي از وجود حمايتي جدي در بطن جامعه از رئيس دولت و سياست‌هاي وي باشد، اگر اين گزاره را بپذيريم، قطعا رئيس دولت به واسطه اين راي و حمايت پس از انتخابات بايد قوي‌تر و مقتدرتر شود و اين قدرت در انتخاب همكاران و در تبعيت آنان از وي و در اجراي جدي‌تر سياست‌هايش نمود خواهد يافت. اما ملاحظه مي‌شود كه نه تنها چنين نتيجه‌اي از اين ادعا حاصل نشده است، بلكه برعكس قدرت رئيس دولت در انتخاب همكارانش و نيز در هماهنگي آنان با وي به شدت كاهش يافته است، به نحوي كه در30 سال گذشته هيچ‌گاه شاهد اين حد از بي‌انضباطي در برخوردها نبوده‌ايم. ممكن است گفته شود كه برخوردكنندگان با رئيس دولت يا به آن گزاره اوليه اعتقاد ندارند، يا اتفاقات پس از انتخابات اعتقاد آنان را به اين گزاره تغيير داده است. اما در هر حال بايد اين پرسش عادي از سوي حكومت پاسخ داده شود كه اگر مردم چنين رأيي داده‌اند، چرا انعكاس آن را در ساخت سياسي از طريق قدرتمند‌تر شدن فرد منتخب نمي‌بينند؟ اگر معترضان به نتيجه اعلام از يك سو به شركت در انتخابات بي‌اعتماد شده‌اند، آيا باقيمانده افراد هم بايد به نحو ديگري اعتماد خود را نسبت به مشاركت در انتخابات از دست دهند؟ در اين صورت چه كسي براي شركت درانتخابات مي‌ماند؟ 2ـ در تغيير معاون اول يك نكته از چشم ناظران مغفول ماند. معاون اول شخصيت سياسي مهمي است، اما فردي كه تغيير كرد، گويي كه آب شد و رفت زير زمين، و هيچ كس احوالش را نپرسيد و خودش هم جايگاه سياسي مناسبي نداشت كه ابراز وجود كند، اين واقعيت نشان داد كه افراد حاضر در دولت فعلي، عمدتا فاقد بنيان‌هاي سياسي لازم براي حضور پررنگ سياسي هستند، در نتيجه تجربه كافي از تعاملات سياسي ندارند و به همين دليل يا تابع محض و بي‌چون و چراي رئيس دولت بوده‌اند، يا در اولين فرصت با رئيس دولت دچار مجادله و برخورد مي‌شده و در نهايت هم كنارگذاشته شده‌اند، نمونه روشن آن وزير كشور اسبق است كه نتوانست همكاري خود را با رئيس دولت ادامه دهد؟ چون تبعيت محض را نپذيرفت، مجبور به كشمكش بود كه آن را هم نپذيرفت و عزل را پذيرفت. خلاف گذشته شكافي عميق ميان سطح سياسي هيات دولت فعلي و اعضاي آن با سطح سياسي بالاي جامعه به وجود آمده كه در سي سال گذشته سابقه نداشته است، منظور من اين نيست كه اين افراد نسبت به قبلي‌ها بدترند با بهتر، اما يكي از مهمترين ويژگي‌هاي يك عنصر سياسي، مديريت اختلافات است كه ظاهراً رئيس دولت و دوستانش هيچ تجربه‌اي در اين زمينه ندارند. مشخصه‌اي كه دولتهاي قبلي بهتر داشتند. محكوم يا اخراج؟ 3ـ نكته ديگري كه نبايد فراموش كرد، اين است كه تحقير و توهين به ديگران ممكن است بلافاصله با پاسخي مواجه نشود، اما تحقير هميشه اثر خود را در ذهن و روان فرد مي‌گذارد و در موقع مناسب به بدترين شكل واكنش خود را نشان مي‌دهد. طي اين چهار سال هميشه اخباري از برخوردهاي تحقيرآميز با برخي از اعضاي اجرايي شنيده و حتي ديده بوديم، كه متأسفانه در همان موقع به هر دليل پاسخ نمي‌دادند، اما در شرايط خاص كنوني تمامي اين عقده‌ها و كينه‌ها يكجا گشوده ‌شده و بحران مي‌آفرينند. به مساله اخير آمريكا و حمله‌اي كه اوباما به پليس آمريكا كرد توجه كنيد كه پليس آمريكا بلافاصله خواهان عذرخواهي شد، و در هر حال قضيه همين جا ختم خواهد شد، اما اگر پليس جرأت آن را نداشت كه درخواست عذرخواهي كند و اين اظهارات ادامه مي‌يافت، در جاي مناسب واكنش بسيار تندي از خود نشان مي‌داد. 4ـ براي اولين بار بود كه رئيس دولت اين طور صريح در نقد همكارانش سخن‌گفت كه مي‌خواهد تعدادي از آنان را عوض كند، طبيعي است كه ديگران هم ساكت ننشينند، بويژه آنكه آنان هم در اين سال‌ها دل پرخوني دارند و اكنون كه پست و مقام‌ها به خطر مي‌افتد، بهترين وقت براي واكنش نشان دادن است. اما يك چيز را در اين ميان نبايد فراموش كرد، اتفاقات 45 روز گذشته تأثير بسيار عميقي در جناح‌بندي‌هاي داخلي ساختار سياسي و تصور و ذهنيت آنان از قدرت داشته است و اين تحولات آثار خود را به مرور نشان مي‌دهد و اختلافات پيش آمده در هيات دولت اثرات ظاهري و اوليه اين اختلافات است و آثار پنهان و عميق آن به مرور روشن و بيان خواهد شد. نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت اين است كه چه كسي، چه كسي را مردود مي‌كند، رئيس دولت، وزرا را از كابينه اخراج مي‌كند، يا وزرا وي را به حضور در اين كابينه محكوم يا تبعيد مي‌كنند؟ رسالت:رجال ايام فتح! رجال ايام فتح!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛آقاي مهدي كروبي درگردهمايي روساي حزب اعتماد ملي نكات مهمي را مطرح كرده كه چكيده‌ آن به شرح زير است:- «علي‌رغم شكست در انتخابات به تغيير در تفكر جامعه دست يافتيم.»- «در هر كار سياسي ممكن است كه شكست با پيروزي و نابودي باشد ولي نبايد عرصه را ترك كرد»- « من از همان روزها مي‌دانستم وضع‌مان خوب نيست.»- «به هر حال ما در اين انتخابات شكست خورديم براي يك رفوزه تفاوت ندارد نمره زير 7 يا 9 باشد.»- «در آينده درباره اينكه چرا شكست خورديم صحبت خواهم كرد.»- «مي خواهيم به كار حزبي ادامه دهيم.»نزديك به 50 روز از اعلام نتايج انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري مي‌گذرد . اين اولين بار است كه آقاي مهدي كروبي دبيركل محترم حزب اعتماد ملي رسما شكست را پذيرفته است. رجال سياسي ما معمولا رجال ايام فتح هستند . كمتركسي را سراغ داريم كه رجال ايام شكست و ناكامي هم باشند و رسما شكست را بپذيرند و به دنبال جبران آن و ادامه راهي كه درست مي‌دانند باشند. يك رجل سياسي جوهره شجاعت ، تدبير و مديريت و صلاحيت اخلاقي خود را در ايام شكست نشان مي‌دهد. يك رجل سياسي قدرت روحي و فكري و سلامت قلبي خود را در ايام ناكامي بروز مي‌دهد به‌گونه‌اي كه درمدت كوتاهي از يك شكست، يك پيروزي و از يك ناكامي يك بهروزي و موفقيت مي‌سازد.متاسفانه رقباي ما در اين انتخابات دو شكست را پذيرا شدند . -1 ناكامي در كسب آراي اكثريت-2 اعلام جنگ با مردم و بي‌مهري با نظام و يا بهتر بگوييم انتقام گرفتن از مردمي كه حاضر نشدند  به هر دليلي به آنها راي اعتماد دهند. كسي كه كمترين بهره هوشي داشته باشد مي‌داند جابه‌جايي  15 -10 ميليون راي در انتخابات يك شوخي مشمئز كننده و يك تهمت نابخشودني است به بيش از 500 هزار نفر از معتمدين مردم كه جزء اصلي‌ترين برگزار كنندگان انتخابات هستند . اما رقبا براي جبران شكست با طرح موضوع «تقلب» در انتخابات در انديشه «تغلب» در اين رفراندوم عظيم مردمي بودند. ادعاي تقلب را مي‌شود از راههاي قانوني و با ارائه اسناد مثبته آنها در فضايي آرام و اخلاقي پيگيري كرد . اما ادعاي «تغلب» را در اردوكشي خياباني در سايه يك جنبش مخملي پيگيري مي‌كنند. رقبا مدام تعداد طرفداران‌شان را در خيابان به رخ طرف پيروز انتخابات مي‌كشيدند. طرفداران چون متوجه شدند كه آلت دست مشتي سياست باز بوده‌اند كه امنيت و رفاه و عزت كل ملت را نشانه گرفته‌اند به تدريج از تعداد آنها كاسته شد و به كمترين حد ممكن رسيد،  لذا به اردوكشي خياباني پايان دادند و جز سرافكندگي نصيبي نبردند. اكنون به اعلاميه پراكني و جلب نظر بيگانگان روي آورده‌اند كه از آن هم طرفي نخواهند بست. آنها به تدريج با غلبه عقلانيت در رفتار سياسي خود متوجه خواهند شد گام اول، پذيرش اصل ناكامي در انتخابات در جلب آراي اكثريت مردم است .آقاي كروبي در ديدار با روساي حزب اعتماد ملي اين گام را برداشته است اما براي التيام  و فرو بردن خشم و عصبانيت هنوز از نامه پراكني و اعلاميه دادن نااميد نيست. نامه به وزير اطلاعات كه سراسر توهين و بي‌مهري به مردم و دولت برخاسته از راي ملت است از اين دست مي‌باشد.  ارائه تصويري سياه از نظام، روسپيدي براي او وحزب ناكامش نخواهد داشت . او به يك آسيب‌شناسي نياز دارد و اولين سوالي كه بايد از خود و يارانش بكند اين است كه چرا وقتي انتخابات دو قطبي شد ياران او بي آنكه كسي بداند از خيمه‌اش بيرون شدند و درروز  22 خرداد در پاي صندوقهاي راي به دستور فرماندهان خيمه آقاي موسوي عمل كردند.اين دستور به قدري دقيق و ماهرانه طراحي شده بود كه خود وي هم پس ازاعلام نتايج درون همين خيمه عمل كرد. اگر آقاي كروبي متوجه اين  شعبده بازي و تردستي سياسي نشود،  احياي سازمان حزب اعتماد ملي و سرمايه‌گذاري در اين وادي، گام نهادن در راه طي شده است كه قطعا به ناكامي ديگر منجر مي‌شود. دومين آسيبي كه او را بايد از غفلت در ارزيابي دقيق درآورد اين است كه نمي‌شود برخي سران حمايت كننده از وي در داخل و خارج حزب يك مشت روشنفكر سكولار باشند و بعد از مردم بخواهند به يك روحاني راي دهند. اين يك پارادوكس است كه حتي محرومترين اقشار ملت ما در دورافتاده‌ترين روستاهاي كشور آن را متوجه مي‌شوند. چطور آقاي كروبي آن را متوجه نشدند و مي‌خواستند با ارائه سهام نفت آن را لاپوشاني كنند!به عبارت ديگر چطور مي‌شود بخش عظيمي از اپوزيسيون داخلي و خارجي و مخالفان نظام را آقاي كروبي نمايندگي كنند و سپس از مردمي كه شعار « خوني كه در رگ ماست هديه به رهبر ماست» مي‌دهند  بخواهند به او راي دهند!و نكته آخر اينكه مردم تشنه محبت و صداقت هستند . استفاده از ادبيات خشن عليه مسئولان نظام چه قبل و چه بعد از انتخابات و نيز بي‌صداقتي را تاب نمي‌آورند . بويژه آنكه كسي بخواهد به فهم و شعور آنها اهانت كند واكنش نشان مي‌دهند. ايجاد يك شبكه رسانه‌اي وسيع در داخل و همصدا با بوقهاي خارجي براي پيروزي در انتخابات و راه‌اندازي يك تبليغات كر كننده، اهانت به شعور مردم است و گاهي مردم را مجبور مي‌كند انتقام از اين رويكرد بگيرند و «اعتماد» خود را از يك رجل سياسي و مذهبي كه خدماتي به انقلاب داشته دريغ كنند و جالب اينجاست نه تنها مردم اعتماد نكردند بلكه گروهي از اعضاي حزب اعتماد ملي هم در اين عدم اعتماد با مردم به نوعي همدردي نشان دادند. اعتراف تلويحي آقاي كروبي در اين ديدار به هنگامي كه فرمودند:-«اسنادي دارم كه ثابت مي‌كند برخي دوستان حزبي متزلزل بودند.» شنيدني است.گردوغبار فتنه هنوز به خوبي فرو ننشسته است، اگر قدري جلو برويم آقاي كروبي طرفداران واقعي و مخالفان حقيقي خود را بيشتر تشخيص مي‌دهند. اعتماد:شهروندان تاريخ مصرف دار  «شهروندان تاريخ مصرف دار»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم فرزانه روستايي است كه در آن مي‌خوانيد؛شش هفته پيش که آن دانشجوي دانشکده فني دانشگاه تهران پاي صندوق راي مي رفت تا از راي او حماسه 40 ميليوني درست کنند حتي تصورش را نمي کرد سه هفته بعد در 18 تير دستگير و ده دوازده روز بعد جواز دفن او به علت حادثه يي در سر يا مننژيت صادر شود و در فرم مربوطه، محل مرگ او لاک گرفته شود. سي مسافر ايراني هواپيماي ايليوشين پرواز تهران - مشهد نيز که بي ترديد جزيي از آن حماسه چهل ميليوني بودند، هيچ گاه تصور نمي کردند هواپيمايشان با مديريت فاجعه بار سازمان هواپيمايي کشوري هنگام فرود دچار حادثه شود ولي هيچ مقام رسمي اعم از وزارت راه يا هواپيمايي کشوري پاسخگوي کشته شدن اين همه ايراني بي پناه نباشد. 140 مسافر ايراني هواپيماي توپولف مسير تهران - ارمنستان نيز که حتي اينقدر خوش شانس نبودند تا جنازه يي از آنان باقي بماند، هرگز تصور نمي کردند 30روز پس از آنکه شرکت شان در انتخابات حماسه 40 ميليوني ناميده شد، ايراني بودن شان چنان کم اهميت و بي مقدار و خوار و خفيف باشد که ظرف يک هفته فاجعه کشته شدن شان يکجا به فراموشي سپرده شود و هيچ مقام مسوولي براي پاسخگويي به هيچ جايي فراخوانده نشود، و استعفا ندهد و حتي همچون ارمنستان که براي 20 هموطن کشته شده خود اعلام عزا کرد، براي آنان عزاي عمومي اعلام نشود. اکنون که کشته شدن فوج فوج شهروندان براي هيچ نهاد، اداره، سازمان، وزارتخانه و مقامي، مسووليتي به بار نمي آورد جا دارد پرسيده شود؛ چگونه است که براساس مصلحت در آستانه يک انتخابات پرماجرا مردم اين مرز و بوم، شهروندان قهرمان و دلاور و شهيدپرور خوانده مي شوند و راي و شناسنامه آنان حماسه 40 ميليوني مي آفريند و اراده سياسي آنان، تاييد تفسير خاصي از حکومت و حاکميت و انکار مخالفان مورد ارزيابي قرار مي گيرد. اما همين شهروندان وقتي به هر علت به اسارت نهادهاي رسمي و غيررسمي درمي آيند، به يکباره يا همچون بازداشتي هاي اخير اوباش، يا همچون مسافران دو سانحه هوايي اخير «هيچ کس» محسوب مي شوند. چندي پيش در يادداشتي به اين نکته اشاره داشتم که ظاهراً مردمان اين خاک و بوم به شهروندان درجه يک، درجه دو و به شهروندان درجه هيچ تقسيم شده اند. اما اکنون به نظر مي رسد در توزيع يا خلع حق شهروندي بي عدالتي حتي از اين نيز فراتر رفته است زيرا بسياري از کساني که تا چندي پيش خود را شهروند و دارنده سهمي از درآمدها و منابع و اراده سياسي اين کشور مي دانستند دريافتند حق شهروندي آنان تاريخ مصرف داشته و اعتبار آن صرفاً محدود به دوراني مي شده که حادثه يي مهم يا يک انتخابات در راه بوده است و بس.اگر مردماني که در اين کشور زاده و بالغ شده اند، هماناني هستند که شالوده سياست و حکومت و دين و دنياي حاکمان وابسته به اراده آنان است و ميزان، راي ملت است پس ايراني بودن و حق و حقوق داشتن شان حتي پس از مرگ، قتل، يا کشته شدن شان نيز زائل نمي شود. چگونه است وقتي کسي به هر علتي ديگر در قيد حيات نيست، صدها و بلکه هزاران بند و ماده قانون روابط مالي، حقوقي و اداري او را پس از مرگ و نسبت اين روابط را با بازماندگان وي تعريف و تبيين مي کند، اما به يکباره همه سيستم قضايي و امنيتي و همه دواير پيرامون چگونگي و چرايي زائل شدن حق حيات و حق نفس کشيدن شهروندان سکوت مي کند و هيچ اداره، نهاد، سازمان و وزارتخانه يي نسبت به علل سلب حيات از اين همه شهروندان ايراني توضيحي ارائه نمي دهد. اعمال چنين شيوه هايي منجر به هرچه عميق تر شدن شکاف ها و غيرقابل درمان تر شدن اختلاف ها مي شود. تجزيه اداره امور جوامع بر اساس چنين مدلي بنيادهاي «امنيت ملي» کشورها را مي خورد و سست مي کند. اگر مسوولان نسبت به اداره امور تکنيک هاي «باري به هر جهت» و بي مسووليتي مطلق را پيشه کنند، اداره کشور بر اساس مدل اردوگاهي به «مدل اداره پاکستاني» تغيير ماهيت مي دهد که هر گوشه يي از کشور ساز جداگانه يي را مي نوازد. اگر وزير بهداشت و درمان گفته است آنتي بيوتيک هاي بسيار قوي براي درمان مننژيت به بازداشتگاه ها ارسال شده، با تاسف ممکن است شاهد کشته شدن آنهاي ديگري باشيم. آنها را آزاد کنيم يا حداقل با اطلاع خانواده ها به مراکز درماني مجهز اعزام کنيم. ممکن است پروازي که تا لحظات ديگر يا طي چند روز آتي فرودگاه مهرآباد يا امام خميني را ترک مي کند، بار ديگر دچار سانحه فاجعه باري شود. با اعلام وضعيت فوق العاده در بررسي شرايط فني فرودگاه ها و هواپيماها و بازگرداندن تابوت هاي پرنده اين روس هاي لعنتي مانع ادامه وضعيت «شرمندگي ملي» ايرانيان در سطح جهان شويم. ارزان مردن شهروندان يک کشور اعتبار جهاني آن واحد سياسي را به تاراج مي برد. هيچ گاه براي اصلاح دير نيست، هيچ گاه وفاق سياسي و کوتاه آمدن در برابر راي و اراده مردم دير نيست. اما هرگاه وزير راه و ترابري و اداره کنندگان سيستم ناوبري کشوري به پاي ميز مسووليت پذيري محاکمه گونه کشيده شوند دير دير است.  جمهوري اسلامي:آمريكا عامل ناآرامي هاي عراق  «آمريكا عامل ناآرامي هاي عراق»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛افشاي مذاكرات محرمانه آمريكا با گروههاي شورشي عراق در خاك تركيه ضمن اينكه خشم مقامات عراقي و شخصيتها و گروههاي سياسي و مذهبي اين كشور را برانگيخته تحولات سياسي عراق و مناسبات واشنگتن ـ بغداد را وارد مرحله جديدي كرده است . اين اقدام آمريكا ارتباط تنگاتنگ كاخ سفيد با گروههاي تروريست عراقي را برملا ساخته و براين واقعيت تاكيد دارد كه واشنگتن همچنان براي عراق برنامه دارد و در ادعايش درباره خروج از اين كشور و سپردن مقدرات آن به خود عراقي ها صداقت ندارد. افشاي گفتگوي مقامات واشنگتن با سركردگان گروههايي كه دستشان به خون ملت عراق آغشته است مشخص ساخت كه آمريكايي ها پشت سر ناآرامي ها و خشونت هاي عراق قرار دارند و هر زمان كه براي تامين اهداف خود ضروري بدانند از اين گروهها به عنوان ابزار سياسي براي وارد كردن فشار بر دولت عراق استفاده مي كنند. مذاكرات آمريكا و گروههاي تروريستي عراق هنگامي افشا شد كه « شيخ علي الجبوري » يكي از سران مرتبط با گروههاي شورشي در يك مصاحبه تلويزيوني اعلام كرد كه گروه اهل تسنن وي تاكنون دو دور گفتگو با مقام هاي آمريكايي يكي در اسفند ماه و ديگري در ارديبهشت گذشته در اسلامبول تركيه برگزار كرده است كه مقامات آنكارا نيز نقش ميانجيگري در اين مذاكرات را داشته اند. اين رهبر نزديك به شورشيان در تشريح جزئيات گفتگو عنوان كرده است كه گروه وي در آن جلسه خواستار عذرخواهي رسمي آمريكا از حمله به عراق پرداخت غرامت و آزادي تمامي زندانيان شورشي عراقي شده است تا در ازاي آن در مورد همكاري نزديكتر با آمريكا اقدام كند. مقامات دولت نوري مالكي با وجود ملاحظاتي كه با آمريكا دارند به اين اقدام آمريكا واكنش نشان داده و آن را « دور زدن » و تحقير دولت و ملت عراق خوانده اند. ضربه و شوك ناشي از اين حركت آمريكا به دولت عراق به حدي بود كه نوري مالكي كه هم اكنون در آمريكا به سر مي برد به دليل فشارهاي داخلي در عراق نتوانست شرايط ميهمان و ميزباني را رعايت كند و اين اقدام آمريكا را تقبيح كرد. در مورد اهداف آمريكائيها از لابي با گروههاي تروريست عراقي در مقطع فعلي بايد گفت كه كاخ سفيد هرگز نمي خواهد بپذيرد مسئوليت اداره عراق را به دولتي كه اكثريت آن را شيعيان تشكيل مي دهند بسپارد. براي آمريكائيها قبول اين موضوع بسيار دشوار است كه پس از صرف هزينه هاي سنگين مالي نظامي و جاني دولتي شيعه كه برخي از گروههاي حاضر در اين دولت گرايشات ضد آمريكايي و استقلال طلبانه داشته و با مراجع مذهبي مناسبات نزديك دارند در عراق بر سر كار باشد. قطعا زمانيكه آمريكا به عراق لشكركشي كرد اهداف دراز مدتي را براي خود ترسيم كرده بود و در اين چارچوب ايجاد پايگاه مطمئن منطقه اي و به روي كار آوردن دولتي كه حافظ منافع منطقه اي و بين المللي واشنگتن باشد از اصلي ترين هدفهاي آمريكا بوده است . از اينرو بسيار بعيد است كه آمريكا بدون دستيابي به اين اهدافش دست از سر ملت و دولت عراق بردارد. اين استراتژي را آمريكا از 4 سال قبل كه دولت عراق به دنبال برگزاري انتخابات تشكيل شد تشديد كرده است از همان زمان آمريكائي ها با اقدامات مداخله جويانه و زياده خواهانه حتي در تركيب كابينه دولت عراق نيز اعمال نفوذ كرده و گستاخانه در تعيين وزراي وزارت خانه هاي حساس عراق از جمله وزارت دفاع وزارت كشور و وزارت نفت خود را صاحب حق دانسته اند. آمريكائيها به دليل گرفتار شدن در باتلاق عراق و شكست هاي پي در پي و مفتضحانه در اين كشور مجبور شده اند در سياست هاي دولت قبلي تجديدنظر نموده و سخن از عقب نشيني و خروج به ميان آورده اند درصدد هستند با طرح مسئله آشتي ملي جريانات وابسته خود از جمله گروههاي شورشي و عناصر رژيم سابق و حزب بعث را در دولت عراق نفوذ دهند تا اگر روزي مجبور شدند اين كشور را ترك كنند منافع نامشروع و اهداف سلطه جويانه خود را از طريق اين گروهها پيگيري نمايند. آنچه تا اينجا مشخص است اينست كه آمريكائيها به دنبال بهانه اي براي حفظ حضور مستقيم خود در عراق هستند و ادعاي آغاز خروج نظاميان آمريكايي از عراق نيز فريبي بيش نيست چرا كه تاكنون هيچگونه خروجي صورت نگرفته بلكه نيروهاي آمريكايي از سطح شهرها به پادگان هايي در خارج از شهر منتقل شده اند . هم اكنون بالغ بر 130 هزار نظامي آمريكايي در عراق حضور دارند و دولت اوباما نيز كه تا قبل از روي كار آمدن شعار تغيير سياست آمريكا در عراق و خارج كردن ارتش آمريكا از عراق را مي داد اكنون در يك تغيير رفتار آشكار با بهانه تراشي از جمله طرح اين مسئله كه دولت عراق در تامين امنيت توان و كفايت لازم را از خود نشان نداده است زمينه هاي ادامه حضور و عدم پايبندي به مفاد توافقنامه بغداد ـ واشنگتن كه خروج همه نظاميان آمريكا از عراق تا زمستان سال آينده را خواستار است هموار مي سازد. اين مسائل و واقعيت ها نشان مي دهد با ادامه وضع فعلي و با وجود اشغالگران عراق روي آرامش و امنيت را نخواهد ديد و تا بيگانگان به عنوان منشا بحران در عراق اين كشور را ترك نكنند بحران ناامني و التهاب در اين كشور ادامه خواهد داشت . ابتكار:درهم تنيدگي تحولات ايران با آنچه در منطقه مي گذرد   «درهم تنيدگي تحولات ايران با آنچه در منطقه مي گذرد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي خوانيد؛ به جرات مي توان گفت انتخابات ايران با تمام اتفاقاتي که پس از آن رخ داد و تمام وقايعي که در خود داشت، تعريف ديگري از ايران در سطح منطقه و جهان ارائه داد. به فاصله کمتر از 24 ساعت آنچنان مهم شديم که تمام رسانه هاي جهان اخبار ما را در صدر اخبار خود قرار دادند و تمام ديدگاه هاي منطقه اي و جهاني نسبت به ما تغيير کرد. آنچه در اين روزها اتفاق افتاد فارغ از هر صفت و نسبتي که به آن دادند يک چيز را به خوبي نشان داد و آن اين که ما چقدر مهم و اثرگذار هستيم. در اين مطلب قصد نداريم به اين موضوع اشاره کنيم که آيا واقعا حرف ها، صفت ها و نسبت هايي که پس از انتخابات افراد و جريان هاي مختلف سياسي به يکديگر دادند يا آنچه گذشت را آن گونه توصيف کردند، واقعا صحيح بودند يا خير؟ بلکه مي خواهيم اين نکته را بگوييم که ايران پس از انتخابات با تمام ظرفيت ها و صفت هايي که در خود داشت تا چه اندازه به چشم جهانيان مهم آمد و تا چه عمقي بر اتفاقات ديگر کشورها و حرکت هاي سياسي اثر گذاشت. به مثال هاي قابل مشاهده اشاره مي کنم; از انتخابات 22 خرداد تا کنون در حدود 40 روز مي گذرد. در اين مدت در کشورهاي افغانستان، موريتاني، يمن، قرقيزستان و اخيرا کردستان عراق انتخابات، مناظره هاي سياسي ميان نامزدها تا قبل از انتخابات يا درگيري هاي نظامي (در يمن) به وقوع پيوست. در افغانستان احزاب سياسي نگراني خود را از وقوع حوادث مشابه ايران اعلام کردند. حتي مناظره هاي سياسي نامزدها با وجود اين که الگوبرداري از نوع امريکايي آن بود و تلاش شده بود دکوراسيون و فضايي شبيه انتخابات ايالات متحده برگزار شود، نمي توان کتمان کرد که ايده و محرک اصلي آن از ايران گرفته شده بود. در خاورميانه و کلا غرب آسيا، براي نخستين بار در ايران بود که نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري رو در روي هم به مناظره مي  پرداختند و رسما يکديگر را نقد مي کردند. مناظره هايي چالشي و کاملا سياسي که نامزدها بدون ملاحظه از يکديگر شديدترين انتقادها را از يکديگر مي کردند. به گزارش صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران اين مناظره بسته به نامزدهاي مورد مناظره از 150 ميليون تا 300 ميليون بازديدکننده در سراسر جهان داشته است. شبکه هاي غير ايراني همچون شبکه ان اچ کي ژاپن و الجزيره از صدا و سيما تقاضا کردند، به آنها اجازه پخش مستقيم هم زمان مناظره ها را بدهد. حال پس از ايران اين مناظره ها در افغانستان تکرار شد تا اين کشور نيز در کنار ايران يکي ديگر از ابزارهاي مهم دموکراسي را در روزهاي قبل از انتخابات تجربه کرده باشد. علاوه بر آن نامزدهاي سياسي حامد کرزاي رئيس جمهوري افغانستان را متهم مي کنند که قصد تقلب در انتخابات را دارد و مدعي هستند که وي تلاش مي کند نتيجه انتخابات را شبيه ايران رقم بزند. شايد اين ادعا واهي باشد و تشبيه به چيز خلاف واقع و ثابت نشده اي کرده باشند اما اين خود نشان از اثرگذاري عميق ايران در افکار عمومي و حرکت هاي سياسي افغانستان بدون استفاده از ابزارهاي سياسي يا ابزارهاي نظامي ايران در آن کشور دارد. در موريتاني که يکي از معدود کشورهاي عربي است که از حداقل هاي دموکراسي بهره مند است نيز مشابه چنين اتفاقي رخ داد. در آن کشور مناظره سياسي انتخاباتي برگزار نشد اما جريان هاي سياسي آن کشور نيز تلاش کرده اند از الگوهاي سياسي ايراني تقليد کنند و حرکت هاي مشابهي انجام دهند. آنها هم حزب حاکم را متهم کردند که قصد دارد در انتخابات تقلب کند و ادعا کردند، در صورتي که ولد عبدالعزيز رئيس دولت کودتايي اين کشور در نتيجه انتخابات تقلب کرده و آرا را به نفع خود تغيير دهد مشابه آنچه در ايران افتاد در موريتاني هم اتفاق خواهد افتاد. کشوري که طي تقريبا دو دهه گذشته 10 کودتا را پشت سر گذاشته، در روابط ديپلماتيک ايران هيچ رديفي در اولويت هاي تهران ندارد و کيلومترها آن طرف تر در غرب آفريقا واقع شده دوست دارد خود را با ايران مقايسه کرده و از الگوي ايراني براي حرکت سياسي خود بهره ببرد. در يمن هم زمان با ناآرامي هاي پس از انتخابات تهران که مردم تجربه تازه اي را در خيابان هاي شهرهاي کشور آزمودند، اين بار شبه نظاميان الحوثي حرکتي ضد دولت مرکزي علي عبدالله صالح رئيس جمهوري مستبد يمن انجام دادند و رسما دو استان از استان هاي کشور را از کنترل دولت خارج کردند. آنجا هم انديشه هاي ايراني بر معترضان ضد دولت مرکزي يمن اثر گذاشت. به ويژه اين که حوثي ها با ايراني ها هم مذهب هستند و هر دو از عقايد شيعه اثني عشري تبعيت مي کنند. در قرقيزستان که دولت فعلي آن با حمايت ايالات متحده و در يک انقلاب مخملين بر سر کار آمد، اکنون احزاب سياسي دولت مرکزي فعلي را متهم مي کنند که در نتيجه انتخابات دست کاري کرده و مجددا خود را برنده معرفي کرده است. اين در حالي است که همين مردم عليه همين دولت در سال 2005 قيام کرده بودند و با حمايت ايالات متحده و به راه افتادن يک انقلاب مخملين عليه جريان وقت حاکم که مورد حمايت روسيه بود، خود را به هسته قدرت رساندند. اکنون با موجي که ايران در سطح منطقه ايجاد کرد همان حزب مورد اتهام رقيبان خود قرار گرفته است. تفاوتي که اين کشور با ديگر جاها دارد اين است که ناظران بين المللي نيز تقلب در آن را تاييد کردند. در کردستان عراق که انتخابات آن روز شنبه 25 ژوئيه برگزار  شد جريان هاي سياسي رقيب حزب دموکراتيک کردستان که فعلا در راس امور کردستان است و رياست آن بر عهده مسعود بارزاني است، را متهم مي کنند که در انتخابات تقلب کرده است. اين در حالي است که در دور پيش همين حزب به واسطه نفوذي که در ميان کردها داشت، با همين شيوه انتخابات برنده شد و به قدرت رسيد و کسي هم به پيروزيش اعتراض نکرد. اين نشان مي دهد که فضاي ايران هر چند هم بگوييم کاذب است تا چه اندازه بر فضاي اين منطقه اثر گذاشته است. به وضوح مي بينيم تا چه اندازه حرکت هاي سياسي ما در منطقه اثرگذار است. اين نکته زماني براي ما بيشتر قابل درک مي شود که مي بينيم ايران يکي از معدود کشورهاي غرب آسيا است که از حداقل هاي يک دموکراسي مردمي برخوردار است و نزديک به 30 سال است که تجربه انتخابات را گذرانده است. بنابر اين هر کاري کنيم بر منطقه اثر گذاريم. همان طور که 30 سال پيش، انقلاب ايران بر تحولات منطقه به طور کامل اثر گذاشت و به همان ترتيب در انتخابات 76 پيروزي محمد خاتمي در انتخابات رياست جمهوري معادلات بسياري از کشورهاي منطقه را تغيير داد، اکنون نيز اتفاقات ايران بر تحولات منطقه اثر مستقيم گذاشته است. دنياي اقتصاد:پيشنهادهايي براي اصلاح نظام تصميم‌‌سازي اقتصادي «پيشنهادهايي براي اصلاح نظام تصميم‌‌سازي اقتصادي»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي خوانيد؛بيش از ده سال پيش، مطالعات منسجمي ‌در زمينه اصلاح نظام تصميم‌گيري صورت گرفت؛ اما همان‌گونه که انتظار مي‌رفت دولت وقت و اراده لازم را براي انجام اين تغييرات مهم و بزرگ نداشت و تداوم وضع موجود را ترجيح داد. خوشبختانه دولت فعلي از حيث اراده معطوف به تغيير مشکلي ندارد؛ اما همه نگراني‌ها از جهت‌گيري تغييرات است. شرايط فعلي براي دولت آينده توجه به اصلاح نظام تصميم‌گيري را بيش از پيش ضروري ساخته است. چرا كه درآمد نفت به شدت کاهش يافته و دولت نمي‌تواند به سان قبل در نقش توزيع‌کننده درآمد نفت ايفاي نقش کند و نقش خود را پاسخگويي به بودجه مورد نياز استان‌ها و دستگاه‌هاي مختلف تعريف کند. کاهش درآمد نفت و شروع حجم بالايي از پروژه‌هاي عمراني در استان‌هاي مختلف در گذشته، موجب خواهد شد تا دولت از نقش سخاوتمندي به خست کشيده شود و مساله اصلي‌اش تامين مالي خود شود. بنابراين نگاه دولت بايد معطوف به انضباط داخلي و بهبود فرآيندها شود. اين نکته متاسفانه در چهارسال گذشته به کلي مغفول واقع شد. در زمان مديريت آقاي احمدي‌نژاد بر شهرداري، توجه زيادي به کاهش بوروکراسي در شهرداري‌ها صورت گرفت و انتظار مي‌رفت که همين توجه در دولت فعلي ادامه يابد؛ اما به کلي مغفول ماند. بنابراين شرايط مالي دولت و شرايط بين‌المللي، دست به دست هم داده و دولت را به نگاه به ساختار خود سوق خواهند داد و اين فرصت مبارکي است؛ اگر با عقلانيت و هوشمندي همراه شود و اصلاحات در جهت مطلوب صورت پذيرد. در اين راستا، پيشنهادهايي عرضه مي‌شود که قطعا مبتني بر مطالعات عميق و تفصيلي نيست و بودجه‌اي براي چنين کاري در اختيار نداشته، بلکه از نگاه روزنامه‌نگار، دانشجويي است که مدت‌ها دغدغه اصلاح امور اقتصادي را داشته و مي‌تواند حاوي نکات درستي باشد. سال قبل در تاريخ 5 خرداد 1387 نگارنده ضمن سرمقاله‌اي تحت عنوان «ضرورت بازنگري در ماموريت وزارت بازرگاني و صنايع» پيشنهادي را مطرح کرد که شايد زمينه تغييرات فعلي را به وجود آورده باشد. همين امر اين اميد را بر مي‌انگيزد که برخي پيشنهادهاي ديگر نيز بتواند موثر واقع شود. از گذشته، طرح ادغام وزارت نيرو و وزارت نفت، ذيل يک وزارتخانه واحد به نام وزارت انرژي مطرح بوده است. اين ادغام ضمن اينکه مي‌تواند به کاهش هزينه‌هاي ناشي از دوباره کاري بيانجامد، از آن مهم‌تر مي‌تواند سازگاري بيشتري در سياست‌گذاري انرژي کشور ايجاد کند و برخي اختلافات موجود ميان اين دو وزارتخانه را ريشه کن کند، علاوه بر آن در حال حاضر يک مشکل ساختاري در وزارت نفت وجود دارد و آن اين است که شان وزير نفت خيلي مشخص نيست، زيرا تقريبا همه کاره اين وزارتخانه مديرعامل شرکت نفت است. با تاسيس وزارت انرژي شان وزير انرژي مشخص خواهد شد و آن تنظيم روابط مختلف ميان اجزاي مختلف وزارتخانه نظير برق، آب، گاز و نفت است. نکته ديگري که نياز به تامل فراوان دارد، نقش وزارت اقتصاد است. وزارت اقتصاد اصولا بايد تعيين‌کننده سياست مالي يا بودجه دولت باشد؛ در حالي که اين امر از پيش از انقلاب به سازمان برنامه منتقل شده است و شان وزارت اقتصاد به جمع‌آوري ماليات، تداخل در وظايف بانک مرکزي در نظارت بر بانک‌ها و مداخله در سياست پولي و امور جزئي ديگر تقليل يافته است. حال که مشخص است احياي سازمان برنامه منتفي است، بايد در مورد يکي کردن وظايف مذکور، تعيين‌تکليف کرد. مناقشه در تفکيک وظايف سازمان برنامه سابق و وزارت اقتصاد سابقه‌اي طولاني دارد و اينک با منتفي شدن سازمان نخست، بايد وظايف مذکور در يک سازمان متمرکز شود. نکته ديگر، مربوط به وزارت تعاون است. اين نکته نيز بارها گفته شده که اين وزارتخانه به‌رغم گذشت سال‌ها هنوز ماموريت اصلي خويش را تعريف نکرده و نمي‌تواند بکند. رودربايستي ناشي از اصرار بر شکل‌دهي ماهيت سومي، ‌غير از بخش خصوصي و دولتي موجب شده تا چنين وزارتخانه‌اي تشکيل و تداوم يابد. قاطعيت در تعيين‌تکليف مذکور در نهايت راهگشا خواهد بود. نگارنده اذعان دارد که شناخت دقيقي از ماهيت وظايف و اختيارات وزارتخانه‌هاي کار و امور اجتماعي و وزارت مسکن ندارد و در اين دو حوزه ادعاي مشخصي نمي‌کند؛ اما طرح اين سوال و ايده که آيا ضروري است که براي دو حوزه مذکور، وزارتخانه مستقلي وجود داشته باشد يا مي‌توان آن کارکردها را در قالب يک شورا يا يک سازمان خلاصه کرد، مي‌تواند مفيد باشد. روشن است که هدف نهايي از اين تغييرات، کوچک کردن بدنه هيات دولت و کاهش تعداد وزارتخانه‌هاي کشور است. سرمايه:تکرار رويه «تکرار رويه»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم کاظم دلخوش اباتري است كه در آن مي‌خوانيد؛ بانک مرکزي اعلام کرد نرخ سود تسهيلات بانکي تا پايان سال جاري تغيير نخواهد کرد و همان 12 درصد است. بر اين مبنا پرسشي براي برخي کارشناسان مطرح شده که با وجود احياي دوباره شوراي پول و اعتبار چرا کار بررسي و ارائه پيشنهاد نرخ سود بانکي از سوي اين شورا به عنوان يکي از ارکان اساسي بانک مرکزي اعلام نشده و رئيس کل بانک مرکزي اين خبر را منتشر کرده و همان رويه نرخ سود تکرار شده است.در پاسخ به اين پرسش بايد گفت شوراي پول و اعتبار بر اساس تصويب بسته سياستي پولي و مالي در ماه هاي گذشته، سياست هاي بانکي و پولي را براي يک سال آينده مشخص و براي ابلاغ نهايي اعلام کرده است. در اين بسته سياستي، نرخ سود تسهيلات بانکي اعم از مشارکتي، مبادله اي، نوع وام ها و درصد سود آنها تعيين شده است. بر اين اساس، نرخ سود عقود مبادله اي در حول و حوش 12 درصد و نرخ سود عقود مشارکتي بالاتر از 12 درصد است و تلاش شده تا بر اساس انتظارات سيستم بانکي و واقعيت هاي موجود، نرخ سود تسهيلات بانکي با سياست هاي پولي و بانکي مطابقت داشته باشد. به نظر مي رسد با کاهش نرخ تورم نقطه اي يا ماهانه به زير 15 درصد، عدم تغيير نرخ سود تسهيلات بانکي بتواند تا حدود زيادي انتظار شبکه بانکي را برآورده و نيازهاي صنايع و بخش توليد را تامين کند. مردم سالاري:براي جان مردم ارزش بيشتري قائل شويد «براي جان مردم ارزش بيشتري قائل شويد»عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي خوانيد؛طي ده روز، دو هواپيماي مسافربري در کشور ما دچار سانحه شدند و بيش از 180 نفر از هموطنان ما بر اثر اين حوادث کشته يا زخمي شدند. درباره فرسودگي هواپيماهاي روسي که عامل اصلي وقوع سوانح هوايي در کشور ماست يا ضعف ساختاري صنعت هوايي در ايران که موجب شده ايران در صف اول کشورهاي مواجه با سوانح هوايي قرار  گيرد، که اين ده روز- و البته در زمان وقوع رخدادهاي مشابه در سالهاي اخير که تعداد آن کم نبوده- مطالب متعددي در رسانه ها منتشر شده است. اما صرف نظر از دلايل افزايش وقوع سوانح هوايي در ايران، يک نکته ديگر قابل ذکر به نظر مي رسد و آن اينکه جان مردم چقدر  ارزش دارد؟ در اين نکته ترديدي نيست که عدم توجه به ضعف هاي صنعت هوايي کشور و عدم تلا ش براي رفع معايب آن، خود مصداق بارزي از اين ادعا است. طرح اين ادعا هم که تعداد کشته شدگان تصادفات رانندگي بسيار بيشتر از سوانح هوايي است و نبايد سوانح هوايي را بزرگنمايي کرد عذر بدتر از گناه است. چرا که اولا  وقوع تصادفات رانندگي هم، خود معضلي است که بايد براي رفع آن چاره اي انديشيد و ثانيا اثرات �




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن