تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798650255




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از ‌آنها در زير مي‌آيد. كيهان «نتيجه معکوس» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛ همزمان با وقوع انقلاب اسلامي پروژه نابودي انقلاب و يا دست کم مهار آن از سوي قدرت هاي غربي به رهبري آمريکا کليد زده شد. آمريکا  علاوه بر خروج ايران از چنبره نظام سلطه بين الملل، اين دغدغه بزرگ را نيز داشت که مقاومت، آزاديخواهي و استقلال طلبي ملت ايران خروش و يورش ساير ملت هاي  مسلمان عليه قدرت هاي سلطه گر را نيز در پي داشته باشد. و چنين بود که از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب  دست به کار شدند و به گواهي اسناد و واقعيت هاي ثبت شده از هيچ توطئه اي چشم پوشي نکردند و از جمله، پروژه «طرح تحريم» را در چندين لايه به مرحله اجرا درآوردند، در لايه نخست «تحريم تسليحاتي» را پيش کشيدند و با تصويب قانوني تحت عنوان «کنترل صدور تسليحات» کليه صادرات تجهيزات، تسليحات و جنگ افزارهاي نظامي به ايران ممنوع شد. لايه بعدي اين طرح ، تحريم هاي نفتي  بود و در حالي که يکسال از عمر انقلاب سپري نمي شد آمريکا که خود را کدخداي جهان مي خواند در ادامه سياست هاي قيم مآبانه و پدرسالارانه اش   در پوشش «قانون  گسترش تجارت» واردات نفت از ايران را ممنوع کرد. در بيروني ترين لايه طرح تحريم ها، در دهه 90 ميلادي آمريکايي ها طرح جامع تحريم  اقتصادي ايران-مشهور به داماتو- را به تصويب مجلس سنا رساندند و به مرحله اجرا درآوردند.علاوه بر طرح تحريم ها، در همان اوايل انقلاب به موجب فرمان نامشروع و غيرقانوني جيمي کارتر- رئيس جمهور وقت آمريکا- کليه دارايي هاي دولت ايران نزد بانک هاي آمريکايي مسدود شد.«تحريم سياسي» نيز در پي تحريم هاي نفتي و اقتصادي و به عنوان اهرم فشارقويتر عليه جمهوري اسلامي ايران اجرايي گرديد. به موازات «تحريم ها» به عنوان فاز اول پروژه براندازي يا مهار انقلاب، فاز ديگر يعني تهديدات عليه انقلاب  در دستور کار دشمنان قسم خورده جمهوري اسلامي قرار گرفت. استفاده از گزينه نظامي و نبرد سخت، سامان دادن آشوب ها و غائله هاي خياباني، شهري و قومي، ترور شخصيت هاي سياسي و ايدئولوگ هاي انقلاب، تحرکات جاسوسي و ضدامنيتي، تهاجم و شبيخون فرهنگي  و استفاده از الگوي نبرد نرم و بعدها در قالب ناتوي فرهنگي با اختصاص ميلياردها دلار، تلاش براي مخدوش کردن چهره انقلاب اسلامي با فهرست کردن اتهاماتي چون، 1-حمايت از تروريسم،  2- نقض حقوق بشر، 3-تلاش براي دستيابي به تسليحات هسته اي و بمب اتمي، 4-جلوگيري از روند صلح در منطقه خاورميانه ... و همچنين فشار به دولت ايران از طريق صدور قطعنامه هاي شوراي امنيت؛ را مي توان از رئوس و سرفصل هاي بارز و مهم «تهديدات» عليه کشورمان برشمرد.اما اينک پس از سه دهه از «تحريم ها» ، «تهديدات» و ساير اقدامات خصمانه آمريکا و متحدانش عليه ملت ايران و انقلاب اسلامي، نه تنها پروژه براندازي يا مهار انقلاب عينيت نيافته و در نطفه خفه گرديده است، بلکه نتيجه اي کاملاً معکوس داشته و عاملي براي رويکرد جدي فرد فرد ايرانيان به سوي خودباوري و اعتماد به نفس ملي شده است. ايران فراتر از پيشرفت هاي خارق العاده اش در حوزه دفاعي و نظامي و موفقيت در اختراع سلاح هاي مدرن و فوق مدرن و طراحي و راه اندازي خط توليد موشک هاي دوربرد در عرصه هاي علمي و تحقيقاتي نيز حيرت و شگفتي قدرت هاي پرمدعا را برانگيخته است. کسب موفقيت هاي چشمگير در زمينه هاي علمي از سلول هاي بنيادين و شبيه سازي گرفته تا ديگر عرصه هاي نانو تکنولوژي و بيوتکنولوژي، قابليت تکنولوژيک ايران را به درجه و مرتبه اي رسانده است که در مخيله آمريکايي ها نمي گنجيد. دست يافتن به دانش و فناوري هسته اي را مي توان شاه بيت اين پيشرفت ها و موفقيت ها ناميد. البته خط ممتد و بدون وقفه توانمندي هاي علمي ايران کماکان ادامه دارد و «انگشت بر دهان گزيدن» دشمنان نيز تداوم يافته است. اواخر هفته گذشته و در ايام دهه فجر سي امين سالگرد انقلاب اسلامي، يکي ديگر از پيشرفت هاي بزرگ علمي ايران رقم خورد تا بالندگي و پويايي انقلاب بار ديگر ثابت شود. ايران بعد از آنکه به کلوپ هسته اي قدرت هاي بزرگ در فناوري  هسته اي راه يافته بود اين بار به جمع 8 کشور صاحب فناوري پرتاب ماهواره راه يافت. پرتاب ماهواره «اميد» و حضور مقتدرانه ايران در فضا در حالي است که برخلاف تلاش کشورهاي غربي که هميشه سعي داشتند پرتاب موشک هاي ايران را نمايشي و غير واقعي توصيف نمايند، اين بار دانشمندان و نهادهاي علمي آنها را ناگزير به اعتراف کرد. پنتاگون و سازمان فضايي آمريکا- ناسا- ضمن صحه گذاشتن بر پرتاب موفقيت آميز ماهواره اميد چاره اي جز به رسميت شناختن توانمندي علمي ايران نيافتند. هرچند که بلافاصله ماشين جنگ رواني رسانه هاي غربي روشن شد و پرتاب ماهواره ايران را در جهت استفاده از عمليات جاسوسي و اطلاعاتي وانمود کردند! و تکنولوژي مربوط به ماهواره «اميد» را با توانمندي بالستيکي قياس کردند و آن را نگران کننده براي کل منطقه قلمداد نمودند! جالب اينجاست که هر چقدر آمريکايي ها و همپيمانان بي خرد شان بر برد تحريم ها و تهديدات مي افزايند اما در نمودار پيش رويشان رشد منحني صعودي ايران را مشاهده مي کنند و چون از تحليل محتوايي پيشرفت ها و موفقيت هاي ايران مستأصل شده اند مي کوشند از تاکتيک سوخته «ايران هراسي» بهره گيري کنند هر چند که از آنهم طرفي نبسته اند. مشکل آمريکا و کشورهاي غربي در برابر عدم درک ملت ايران و عدم شناخت قوه و قدرت واقعي انقلاب اسلامي محدود شدن در دايره اي مادي و فيزيکي است که هر چند سعي در تبيين داده ها دارند اما نتايج کاملاً معکوس خروجي آن است. بنابراين مشکل تصميم گيران و تصميم سازان کشورها و قدرت هاي غربي به محوريت کاخ سفيد را بايد در جايي ديگر رصد و کنکاش کرد. مشکل اصلي آنها «متافيزيکي» است و ناتواني در فهم مباني انقلاب و بستري که انقلاب اسلامي در آن حرکت مي کند و شرح اين ماجرا مقالات جداگانه ديگري مي طلبد. روزنامه آمريکايي نيويورک تايمز طي گزارشي در همين ايام که انقلاب اسلامي مي رود تا با پشت سر گذاشتن سي سالگي خود دهه چهارم را آغاز کند با طرح اين پرسش که «در مورد ايران چه بايد کرد؟» از سردرگمي مقامات آمريکا در رويارويي با جمهوري اسلامي ايران پرده برداشت. نيويورک تايمز با اشاره به اين که امروز ايران بيش از 5000 سانتريفيوژ در اختيار دارد به کاخ سفيد پيشنهاد مي دهد که ديگر نمي توان مذاکره واشنگتن با تهران را مشروط به تعليق غني سازي ايران کرد و تصريح  مي دارد: «اکنون بايد کاري را انجام دهيم که مناسب است، حتي اگر ايران به غني سازي خود ادامه دهد.» پيشرفت ها و موفقيت هاي جمهوري اسلامي ايران در زمينه هاي مختلف نظامي، دفاعي و علمي از سويي و ناکامي قدرت هاي غربي در اجراي پروژه براندازي يا مهار انقلاب و همچنين رشد روزافزون قدرت معنوي و نفوذ ايران در سطح معادلات منطقه اي و حتي جهاني از سوي ديگر- که امروز صريحا تحليلگران و کارشناسان خارجي به آن اعتراف دارند- همگي ناشي از ماهيت ايدئولوژيک انقلاب اسلامي و حاکميت «اسلام ناب» است. و در اين ميان نقش برجسته و ممتاز  و بي نظير حضرت امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب و روحانيت اصيل که تمام دغدغه شان طرد الگوهاي عاريتي شرق و غرب و حاکميت الگوي اسلامي- ايراني و اداره جامعه بر اساس مباني و آموزه هاي اسلامي بوده و هست، ستودني و درس گرفتني است. امروز مسئوليت نهاد روحانيت و حوزه هاي علميه براي تبيين اسلام ناب و مراقبت از سم پاشي هاي دشمنان بسيار حساس و خطير است.دشمنان نظام هر چند از سيطره پيام اسلام ناب محمدي(ص) بر جان ها و فطرت هاي ملت هاي آزاديخواه در اقصي نقاط عالم عاجزند اما تا حدودي به نقش روحانيت اصيل در  گسترش اين پديده الهي پي برده اند. «بنيامين نتانياهو» رهبر حزب ليکود رژيم صهيونيستي که از  وي به عنوان شانس نخست وزيري در انتخابات 10 فوريه (22بهمن) نام مي برند در گفت وگو با «جروزالم پست» با اشاره به ديدارهايش با «باراک اوباما» رئيس جمهور جديد آمريکا و تاکيد بر اين که ايران مهمترين موضوع مورد بحث آنها بوده است صريحا مي گويد تا زماني که ايران توسط روحانيون مذهبي - بخوانيد اجراي الگوي ديني در کشور- اداره شود چيزي عايد ما نخواهد شد. ابتكار «دهه چهارم انقلاب و چالش هاي پيش رو» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي  است كه در آن مي‌خوانيد؛ با نکوداشت يوم ا... 22 بهمن 87 که چون گذشته با حضور ميليوني مردم وفادار و آگاه به آرمان هاي انقلاب اسلامي برگزار خواهد شد، دهه چهارم انقلاب اسلامي ايران آغاز مي شود. سي سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد. شايد گذر اين سال ها براي نسل  انقلاب، باور کردني نباشد شور و هيجان روزهاي اول، هرج ومرج گرايي و تجزيه طلبي، دولت موقت، دفاع مقدس، رحلت حضرت امام (ره)، دوم خرداد و بسياري اتفاقات ديگر که نام بردن از هر يک، خاطره هاي را در ذهن مردم بيدار مي کند ميل به پيشرفت و گرايش به طرحي نو در انداختن، مضمون هميشگي سخن مردم ايران بوده است. حال که پا در دهه چهارم انقلاب مي گذاريم مي توان با مرور از گذشته، نيم نگاهي آسيب شناسانه داشت و بخشي از آنچه که مي بايست، اما امروز به دست نيامده را به کند و کاو نشست. طبيعي است آسيب شناسي «راه طي شده» به معناي انکار دستاوردها نيست اما همچنانکه در احاديث آمده است بيان عيوب يکديگر از سر صدق جزو توصيه هاست جامعه اي که بر معايب خود سرپوش بگذارد دچار خود فريبي و توهم مي شود.  فراز از آسيب شناسي، انکار واقعيت هاست. ما نمي توانيم آينده را پيش بيني کنيم، اما مي توانيم به شکل گرفتن آن ياري رسانيم البته آينده تنها به ما بستگي ندارد. ليکن در گستره زيادي در دستان هر يک از ما آرميده است بنابراين نگريستن به آينده، هر اندازه هم که دشوار باشد، ضروري است. آسيب شناسي براي جامعه ايران، ضرورتي حتمي دارد چرا که، ما ايراني ها به چند دليل به چنين موضوع هايي روي خوش نشان نمي دهيم اول به عادت ديرينه گرفتار خود شيفتگي هستيم و براي همين، از مداحي و تمجيد، بيشتر استقبال مي کنيم. دوم بيان آسيب ها را به صورت آشکار بر نمي تابيم. سوم از ناهماهنگي ها و نابساماني هاي موجود مي ناليم، ولي از پذيرش آسيب ها و مسئوليت ها طفره مي رويم در حالي که نقطه آغاز پيشرفت ما، شناخت عيب هايمان مي باشد. آينده سازي ما، منوط به شناخت واقعيت هاي جهاني از يک طرف و قابليت هاي دروني از سوي ديگر است. در يک نگاه اجمالي چالش هاي پيش رو را مي توان به چالش هاي بين المللي و چالش هاي داخلي تقسيم کرد. با نگاه به گذشته و رصد وضعيت کنوني، مي توان نتيجه گرفت که چالش اصلي ايران داخلي است. چالش داخلي، ابعاد مختلفي را شامل است. آسيب هاي اجتماعي جامعه ايران يکي از ابعاد مهم اين چالش است. وجود آمارهاي نابهنجار در حوزه هاي اجتماعي از قبيل اعتياد، طلاق، خودکشي و ... علامت هاي چالش مذکور است يکي از معضلات نظام اجتماعي ما، نگاه جزئي و پراکنده به مسايل است، در کشور ما، هر حوزه کار خودش را به صورت، جزيره اي مستقل انجام مي دهد و نه انگار که همه، ساکنين يک کشتي هستند. خصوصيت بارز آسيب هاي اجتماعي اين است که از حالت ساده به سمت پيچيده در حال حرکت است. اگر نتوان در ابتداي شکل گيري رفتارهاي ناهنجار اجتماعي، راهکار برون رفت يافت هر روز که بگذرد حل آن به مراتب سخت تر خواهد شد. بيکاري يکي از وجوه مهم آسيب زايي ماست ترکيب هرم سني جامعه در دهه آينده، سالي 850 هزار تقاضاي شغل جديد را به بازار کار عرضه مي کند ترکيب بزرگي از اين جمعيت جوانان تحصيل کرده خواهند بود. از ويژگي هاي جامعه ايراني، جواني جمعيت آن است که به خودي خود، نه مثبت است و نه منفي مي باشد اما اگر نتوان اين نيروي جوان را در راستاي فرهنگ اسلامي به حرکت درآورد و توقعات آن را کاهش و تاثيرات فرهنگ غرب را بر رفتار سازي آنها کنترل کرد. آنگاه اين خود تهديد جدي به حساب مي آيد. آسيب هاي مالي و اقتصادي يکي ديگر از چالش هاي داخلي است اقتصاد تک محصولي و وابستگي اقتصاد ايران به نفت زمينه آسيب پذيري آن را بيش از پيش فراهم آورده است و کاهش قيمت نفت همواره به عنوان پاشنه آشيل اقتصاد، نقش ايفا مي کند. اگر تمهيدات لازم ايجاد نشود به واسطه اين که به صورت اجتناب ناپذير بايد رفاه کاذب 70 ساله اخير را کاهش داد، در پيوند با معضلات بعدي مي تواند به انقلاب آسيب رسان باشد. در کنار اين مهم بي ثباتي وضعيت اقتصادي، مزيد بر علت شده است، بي ثباتي وضعيت اقتصادي جامعه به افزايش نياز براي پولدار شدن مي انجامد و اين موجب تقويت رقابت براي بيشتر پولدار شدن افراد جامعه است که جز احساس فقر ،ثمره اي ديگر نخواهد داشت و نتيجه آن اين خواهد بود که وقتي بحران هاي مختلف اقتصادي در جامعه ظهور پيدا کرد، با کمک ابزارهاي فرهنگي دشمن، اين سوال در ذهن جامعه به خصوص نسل جوان مطرح مي شود، که چرا برغم حاکميت مذهب، اما روند توسعه اقتصادي سرعت پيدا نکرده است و در مقام مقايسه با ساير کشورهاي مشابه، نمره قابل قبول نگرفته ايم. بديهي است چنين برداشتي مقدمه زمزمه جدايي دين از سياست خواهد بود. در اين سي سال برغم توفيقات، اشتباهاتي نيز داشته ايم بدون آنکه نظام هاي آموزش و پرورش، آموزش عالي را در محتوا اصلاح کنيم با سرعت گسترش داده ايم و اينک خيل عظيم فارغ التحصيلان بيکار با آموزش هاي ناقص براي سازندگي واقعي در راهند با توسعه نظام هاي اصلاح نشده گذشته در دام نابساماني هاي ريشه اي دوران ستم شاهي قرار گرفتيم و هر روز بر حجم دولت افزوده شد و بخش خصوصي نحيف و ضعيف گرديد. طبيعي است که انتظار مردم در شروع دهه چهارم گذر از دوران آزمون و خطاي مديريتي است و بايد اميدوار بود با اجراي سند چشم انداز دهه چهارم، دهه بالندگي، رفاه، عدالت، معنويت و توسعه همه جانبه ايران اسلامي باشد. رسالت «سخني با رئيس مجلس و نمايندگان محترم» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ نمايندگان محترم مجلس چهارشنبه گذشته دقايقي را به استماع چكيده گزارش تفريغ بودجه سال 85 كه توسط جناب آقاي مهندس مفتح قرائت گرديد اختصاص دادند. قرائت تفريغ بودجه در مجلس طي سال‌هاي گذشته تابع سليقه بوده و از يك روش حقوقي و منطقي برخوردار نبوده است. سال گذشته حجم متن قرائت شده تفريغ بودجه 5 برابر گزارش امسال بود. معلوم نيست گزارش تفريغ سال 85 چرا به اين صورت خلاصه و چكيده ارائه شده است. خلاصه كردن گزارش 33 جلدي تفريغ آن هم بدون ارائه تفريغ ماده واحده بودجه تابع چه قاعده  و مقرره‌اي است. ايرادي كه مي‌توان به رويكرد مجلس در خصوص انجام وظيفه آنها در قبال اصل 55 قانون اساسي گرفت را در زير به طور خلاصه عرض مي‌كنم: -1 گزارش تفريغ بودجه هر سال مطابق اصل 55 بايد همانند اصل ارائه بودجه به مجلس توسط رئيس ديوان محاسبات “تسليم مجلس شود. واژه “تسليم در اصول 55 و 52 قانون اساسي به لحاظ حقوقي داراي بار خاص خود است. به همين دليل رئيس جمهور هر سال خود در مجلس حضور مي‌يابد و طي نطقي بودجه را تسليم مجلس مي‌كند. بنابراين قرائت چكيده گزارش تفريغ توسط مخبر كميسيون وجاهت قانوني ندارد. -2 چكيده نويسي بايد تابع قاعده “اهم و “مهم باشد مثلا در باب انرژي در خصوص تفريغ تبصره 11 مهمترين قسمت تفريغ “جز1 و7 بند هـ  تبصره 11 “ مي‌باشد. معلوم نيست به چه دليل تفريغ اين قسمت كه قلب مهم تفريغ و تصوير واقعي “تفريغ نفت “ مي‌باشد حذف شده است. -3 روح كلي گزارش، ديوان محاسبات را در حد يك خبرنگار اقتصادي كه انحرافات از بودجه را با عدد و رقم يادآور مي‌شود فرو كاهيده است. در حالي كه ديوان يك رسانه خبري نيست بلكه يك محكمه حقوقي و قضائي است. در آنجا خبر از سمت‌هايي چون دادستان ، دادگاه و مستشار مالي  و ... است. بايد معلوم شود در گزارش متعدد كه سخن از انحرافات آمده چه تخلفات يا جرايمي صورت گرفته و ديوان در مورد مجازات متخلفين چه تصويري را ارائه مي‌دهد. -4 كار اصلي ديوان صيانت از بيت‌المال است. هيئت عمومي ديوان محاسبات كه وظيفه ارائه تفريغ بودجه را دارد. بايد وفق بند “ب ماده 36  قانون ديوان محاسبات در جايگاه “صدور راي باشد، نه در جايگاه مخبر و ارائه خبر. كار ديوان كشف تخلف از قوانين و مقررات و شناسايي مجرم است. در ماده 23 هيئت‌هاي مستشاري مامور به “انشاء راي “ هستند و در تبصره 2 همين ماده حتي مامور به “احراز وقوع جرم و صدور راي مترتب بر آن مي‌باشند. كار قوه قضائيه از اين باب فقط تعقيب و كيفر مجرم است. لذا كار مجلس فراتر از گزارش انحراف از بودجه بوده و افزون بر آن احراز جرم و تخلف و مجازات متخلف وفق ماده 23 قانون ديوان محاسبات است. متاسفانه مجلس اصل 55 قانون اساسي را در مورد نحوه ارائه گزارش تفريغ نقض كرده‌ است. -5 مطابق اصل 55 قانون اساسي ديوان تنها مرجع صلاحيت دار براي “اعلام نظر در خصوص بودجه است. اين “نظر چيست و ناظر به كدام بودجه است؟ بودجه‌اي كه در تفريغ گزارش داده يا بودجه‌اي كه قرار است براي سال آينده، نمايندگان به بررسي و تصويب آن بپردازند؟ بي‌ترديد اين نظر ناظر به بودجه سال آينده است. يعني كارشناسان ماليه عمومي در ديوان كه همان مستشاران مالي هستند بايد به مجلس بگويند با عنايت به آنچه در تفريغ آمده براي جلوگيري از انحراف يا به تعبير قانون ديوان محاسبات براي جلوگيري از تخلف و جرايم مالي محاسباتي، چه بايد كرد و نظر صريح خود را اعلام كنند و اين نظر در مجلس به چشم خريداري ديده شود. -6 مطابق اصل 55 قانون اساسي بايد اين گزارش در اختيار عموم قرار داده شود. بي‌ترديد نمي‌توان 33 جلد گزارش تفريغ را در اختيار تك تك مردم قرار داد ، كما اينكه در اختيار نمايندگان هم نيست. كمترين انتظار مردم كه بنده احدي از آنان هستم اين است كه بدانم نظر ديوان يا مجلس در مورد عملكردماده واحده بودجه چيست؟‌ بودجه يعني پيش‌بيني درآمد و برآورد هزينه  تفريغ بودجه (بخوانيد ماده واحده بودجه) يعني گزارش مجلس به مردم كه آن پيش‌بيني ها چقدر تحقق پيدا كرده ويا  برآوردها چقدر صحيح بوده است. يا به عبارت ديگر مجلس بايد به مردم دو عدد رقم ارائه دهد و بگويد آيا اين عدد بيش از پيش‌بيني بوده يا عينا همان بوده يا كمتر تحقق يافته. در مورد برآورد هزينه هم همين كار را بكند. متاسفانه گزارش تفريغ بودجه 85 و سال‌هاي گذشته فاقد اين دو كلمه حرف حساب بوده است. بررسي‌هاي «رسالت» حداقل طي سه سال گذشته در تفريغ ماده واحده نشان مي‌دهد نه تنها بودجه‌ دولت كسري ندارد بلكه يك رقم نجومي هم مازاد دارد. معلوم نيست ديوان و مجلس چرا از دادن چنين خبر خوشي به مردم در گزارش تفريغ پرهيز دارند؟ جمهوري اسلامي «مظلوم تر از غزه» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ حوادث ماه هاي اخير و اوضاع آشفته پاكستان و افغانستان گروهك طالبان كه با ادعاي اسلام خلافتي خود گوش فلك را كر كرده بي سروصدا مشغول كشتار عده اي از مسلمانان مظلوم در مرز مشترك پاكستان و افغانستان بود. عوارض اين جنايت بزرگ كه باهمدستي يزيدي ها صورت گرفته هنوز هم ادامه دارد ولي با كمال تاسف رسانه هاي منطقه درباره آن خاموشند! متن خبري كه در اين زمينه دردست مي باشد و مربوط به چند روز قبل است اينست :« بيش از 550 هزار شيعه پاكستاني در منطقه پاراچنار اين كشور مدت 18 ماه است كه در محاصره گروه هاي طالبان و بمباران نيروهاي آمريكائي قرار دارند. به گزارش تابناك فاجعه انساني دلخراشي در منطقه پاراچنار پاكستان درحال رخ دادن مي باشد. درحال حاضر چند هفته ايست كه راه هاي اصلي ورود آب و غذا برروي ساكنين اين منطقه بسته شده و مردم در محاصره قرار دارند . بنابر اين گزارش نيروهاي طالبان تنها در يك حمله 600 تن از شيعيان پاراچنار را به شهادت رسانده اند و در يك اقدام بي سابقه به قطع دستان كودكان خردسال مبادرت نموده اند. در اين منطقه اشرار موسوم به گروه هاي يزيدي با نيروهاي طالبان همدست شده و عليه مردم مظلوم پاراچنار در منطقه سرحد پاكستان كه مقر اصلي طالبان در اين كشور است در بمباران هاي مرزي پاكستان توسط آمريكا منطقه پاراچنار مورد هدف واقع مي شود » (روزنامه جمهوري اسلامي 87 11 15 صفحه 15 ) . جناياتي كه براساس اين خبر در پاراچنار رخ داده در ابعاد يك فاجعه انساني است . اينكه 600 نفر در يك حمله به شهادت رسيده اند اينكه دستان عده اي از كودكان بريده شده اينكه 550 هزار نفر اعم از زن و كودك و پيرو جوان در محاصره قرار گرفته اند اينكه اين مردم در همين حال توسط هواپيماهاي آمريكائي بمباران مي شوند و اينكه ساكنان منطقه از نظر آب و غذا در مضيقه قرار دارند اينها همه ابعاد وحشتناك يك فاجعه انساني را ترسيم مي كنند. خطرناك تر آنكه منطقه پاراچنار در موقعيتي قرار دارد كه تحت نفوذ و كنترل تقريبا انحصاري گروه تروريستي طالبان است . آنچه بر اين خطر مي افزايد حضور گروه يزيدي در اين منطقه است كه از نظر كينه توزي تحجر و خروج از چارچوب هاي اسلامي مشابه طالبان است . نكته مهمي كه به اين فاجعه ابعاد وسيع تر و عميق تري مي دهد سكوت خبري عجيبي است كه درباره آن وجود دارد. همانطور كه در متن خبر آمده اين جنايت از 18 ماه قبل آغاز شده و در اين مدت متوقف نگرديده و همچنان ادامه دارد . سئوال مهم اينست كه چرا در اين 18 ماه رسانه ها درباره اين جنايات خبري منتشر نكرده اند آيا كشتن 600 نفر انسان در يك حمله خبر كوچكي است ! آيا قطع كردن دستان عده اي از كودكان خبر مهمي نيست ! آيا در محاصره قرار گرفتن 550 هزار انسان خبر تكان دهنده اي نيست ! آيا يكسره بمباران شدن بيش از نيم ميليون انسان در يك منطقه تحت محاصره آنهم با محدوديت هاي همه جانبه از جمله فقدان آب و غذا خبري نيست كه براي مردم اهميت داشته باشداين سكوت خبري از چند جهت زير سئوال است . اول آنكه رسانه ها چرا رسالت خبري خود را فراموش كرده اندآيا رسانه هاي پاكستاني و افغاني از اين فاجعه با خبر بوده اند و سكوت كرده اند يا از آن خبري نداشتند اگر با خبر بودند چرا به مسئوليت خود عمل نكرده اند و اگر بي خبر بودند معلوم مي شود مردم مظلوم پاراچنار در محاصره خبري هم هستند و اينهم يكي ديگر از ابعاد فاجعه انساني پاراچنار است . دوم آنكه دولت پاكستان در برابر جنايت مشترك طالبان ـ يزيدي ها و آمريكا در پاراچنار به وظيفه خود عمل نكرده است . اين بهانه كه استان سرحد و به ويژه پاراچنار منطقه نفوذ طالبان است و مشكلات خاص خود را دارد و دولت پاكستان امكان برقراري امنيت در اين منطقه را ندارد قابل قبول نيست . زيرا باتوجه به عظمت فاجعه و اهميت موضوع دولت پاكستان مي توانست از ساير كشورها كمك بگيرد و با به راه انداختن يك جريان تبليغاتي جهت دار مشكل را حل كند . البته دولت پاكستان درست در همين مدت 18 ماه گذشته گرفتار مشكلات داخلي بود و با بمباران هاي آمريكا در مناطق مرزي از جمله پاراچنار نيز درگيري داشت و تا حدودي مي توان كوتاهي اسلام آباد در برابر اين فاجعه را ناشي از اين مشكلات دانست اما اكنون كه اوضاع پاكستان آرام شده انتظار اينست كه در اين زمينه گام هاي اساسي بردارد. سوم آنكه غربي ها به ويژه آمريكا و انگليس و فرانسه كه در افغانستان حضور نظامي دارند و در پاكستان نيز نفوذ دارند نه تنها براي جلوگيري از فاجعه پاراچنار كاري انجام نداده اند بلكه با مكتوم نگهداشتن جنايات طالبان و يزيدي ها در واقع به اين گروه هاي تروريستي كمك كرده و در جنايات آنها شريك هستند. جرم آمريكا در اين فاجعه بيشتر است زيرا با اينكه دولتمردان آمريكائي از محاصره مردم پاراچنار مطلع بودند و از جنايات طالبان و يزيدي ها خبر داشتند باز هم به بمباران آن منطقه ادامه دادند. هرچند توجيه آمريكائي ها اينست كه با اين بمباران ها درصدد قلع و قمع طالبان هستند اما بر كسي پوشيده نيست كه طالبان وليده نامشروع آمريكاست و دست سران اين گروه تروريستي در دستان دولتمردان آمريكائي است . چهارم آنكه واقعه پاراچنار هيچ ربطي به موضوع اختلافات مذهبي شيعه و سني ندارد. زيرا طالبان و يزيدي ها از موضعي حركت و عمل مي كنند كه اصولا با اسلام بيگانه است . آنها گروه هاي تروريستي و خونخوار و قدرت طلبي هستند كه هركس را با خود هم عقيده ندانند او را از سر راه خود برميدارند خواه سني باشد خواه شيعه . بنابر اين نبايد اجازه داد افراد فرصت طلب از فاجعه پاراچنار سواستفاده كنند و به بهانه حمايت از شيعه به اختلافات شيعه و سني دامن بزنند. در اين واقعه بايد شيعه و سني دست دردست همديگر با متحجران خونخواري همچون طالبان و يزيدي ها مقابله كنند و ريشه آنها را كه اسلام را بدنام كرده اند بخشكانند. و آخرين نكته اينست كه جمهوري اسلامي ايران براي كمك به مردم ستم ديده پاراچنار تلاش هاي زيادي بعمل آورده و هم اكنون نيز بعمل مي آورد. اين تلاش ها بايد گسترده تر شود و ابعاد وسيع تري پيدا كند و بامشاركت دولت هاي پاكستان و افغانستان زمينه را براي پاكسازي منطقه از گروه هاي تروريستي طالبان و يزيدي فراهم سازد و مردم پاراچنار را كه از مردم غزه مظلوم تر هستند براي هميشه از اين ظلم نجات دهد. مردم سالاري «فقدان حضور موثر نهادهاي مدني و انتخابات دهم» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از اساسي ترين مسائل يک جامعه آزاد چگونگي مشارکت مردم در انتخاب  ارکان حکومت است. امروزه در جهان با تقويت و هويت بخشي  موثر به نهادهاي مدني واحزاب، اين مشارکت نهادينه شده و محقق مي شود. در کشور ما به دلا يلي که فراوان در مورد آن سخن گفته شده است موانع جدي بر سر راه اقتدار احزاب و نهادهاي مدني ايجاد شده است و احزاب نتوانسته اند و نمي توانند مشارکت نهادينه مردم را سامان دهند در عين حال و در شرايط حساس بين المللي و داخلي انتخابات دهم رياست جمهوري را هم در پيش روي داريم. با اين واقعيت ملاک هايي که در انتخاب رئيس جمهور بايد مردم به آن توجه داشته باشند چيست؟ چه بايد  کرد که فعاليت هاي آوازه گرايانه و جنگ رواني کاذب بر انتخاب مردم را بي تاثير کرد. بهترين راه توجه به تراز  و ملا ک هاي علمي و غير سليقه   اي براي داشتن يک جامعه خوب وارائه آن به مردم است. رسانه ها در اين راستا مسئوليت اجتماعي دارند و بايد در اين راستا در فرصت باقي مانده نهايت تلا ش خود را مبذول دارند.چالش هاي دولت ها در هزاره سوم عبارتند از: فناوري - اقتصاد- جمعيت- حکومتداري، که هر کدام عناصر و  مولفه هاي خاصي راشامل مي شوند. از جمله مولفه هاي حکومتداري که بايد يک دولت را با آنها سنجيد عبارتند از: پاسخگويي- شفافيت- حاکميت قانون- مشارکت مردم - کارآيي و اثربخشي و انصاف و عدالت- پاسخگويي يعني احساس مسئوليت نسبت به مردم- مشارکت يعني حضور مستقيم و غيرمستقيم مردم در تصميم گيري با تمرين و سازماندهي - کارآيي و اثربخشي  يعني استفاده بهينه از منابع از طريق به کار گيري نهادها و فرآينده هاي مناسب و تنظيم خط مشي هاي مناسب و تصميم گيري به موقع و اجراي موثر تصميم ها وارائه خدمات سودمند به مردم- انصاف و عدالت يعني استفاده يکسان از فرصت ها براي همه و تحقق عدالت اجتماعي. حال  که مهندس موسوي، خاتمي و احمدي نژاد براي انتخابات دهم حضور فعال دارند و خوشبختانه هر سه نيز سابقه دولت داري و تشکيل کابينه را دارند، لا زم است هم مردم با اين ملا ک هادولت اين سه نفر را مقايسه کنند و هم رسانه ها در  اين ملاک ها به تحقيق و انتشار مطلب اهتمام ورزند و جامعه را در انتخاب صحيح و آگاهانه ياور باشند که اگر چنين نشود فضاي جنگ رواني و آوازه گري تصميم براي مردم را مشکل خواهد کرد. قدس «از بحران اعتبار تا بازي مذاكره» عنوان قسمت دوم و پاياني يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم  سيامك باقري است كه در آن مي‌خوانيد؛نظام سياسي آمريكا نوعي عمليات فريب استراتژيك را طراحي كرده است؛ بدين معنا كه ابزارهاي مختلف رسانه اي و سياسي را به كار مي گيرند تا افكارعمومي ايران و حتي افكارعمومي كشورهاي اسلامي، جنبشهاي ضد استكباري و جريانهاي مقاومت نوعي برآورد غيرواقعي را ازموقعيت و سياست جمهوري اسلامي ايران داشته باشند و با ابهام سازي بتوانند روند پر شتاب انقلاب اسلامي را مهار كنند. مجموعه اين تحركات در چارچوب يك تئوري عملياتي به نام تئوري «تأثير پروانه اي» قابل مدل سازي و تفسير است؛ بدين معنا كه يك حركت سياسي در شرايط حساس و مهم ولو بسيار هم كوچك و محدود باشد، ممكن است به شكل گيري تحركات و رخدادهاي متعدد و متفاوتي پيرامون خود منجر شود كه نتايج و آثار آنها قابل پيش بيني و مهار نباشند. هراس آمريكاييها از اين طراحي جديد نيز به واسطه همين آثار جانبي و پيراموني آن است و اينكه ورودشان به مسأله اجراي طرح مذاكره، به واسطه عوامل مختلف آشكار و پنهان در شرايط پيچيده ارتباطات دو كشور و شرايط خاص و دگرگون شده محيط منطقه اي و بين المللي به پاسخي متفاوت و دور از انتظار آنها از سوي تهران و نتايجي متفاوت از خواسته آنها و حتي عليه هدفهاي تعريف كرده خود در اين استراتژي منتهي شود. از اين روست كه بايد به تعريف دقيقي از واژه نياز آمريكا براي مذاكره با ايران برسيم تا رفتاري حساب شده و درست در مقابل آن بروز دهيم.يك ديدگاه ممكن است اين نياز را به عنوان يك خواسته واقعي تلقي و بر مبناي آن پيشنهاد كند ايران بايد از اين موقعيت استفاده كرده و پيشقدم مذاكره شود. اين ديدگاه نزديك به تمايل و خواسته واشنگتن در مديريت افكار عمومي در خصوص هدفهاي خود است.رويكرد يا تلقي دوم اين است كه اين نياز واقعي نيست، بلكه از شرايط محيطي كه بر آمريكا تحميل شده، ناشي مي شود.اما اين شرايط محيطي چه هستند؟ دو اتفاق مهم در هشت سال اجراي سياستهاي نومحافظه كاران رخ داده كه منافع و امنيت ملي آمريكا را مورد تهديد قرارداده است. اول بحران اعتماد در ساختار حاكمه آمريكا كه ناظر بر تحولات داخلي آمريكا و متأثراز سياستهاي بين المللي دولت نومحافظه كاران است. دوم، بحران اعتبار كه ناظر بر وجهه بين المللي و افكار عمومي جهاني و ديگر كشورهاست كه به واسطه سياستهاي ميليتاريستي و يكجانبه گراي آمريكا درهشت سال گذشته بر آن تحميل شده است. اگر دولت جديد اين كشور نتواند اين دو بحران را مديريت و مهار كند، در سراشيبي يك سقوط سريع و با شيب تند قرار خواهد گرفت. اگر به سخنراني اوباما در روز تحليف وي توجه كنيم، دقيقا به اين پيام دست خواهيم يافت. او بحران اعتماد و اعتبار را موضوعي دانست كه اگرچه قابل مشاهده نيست، اما عميق و جدي است. بنا بر اين، شعار «تغيير» اوباما با نگاه به اين شرايط محيطي طراحي شده و يكي از مهمترين بخشهاي آن در اين دايره بزرگ، كه به عنوان ابزاري براي برون رفت از بحران ياد شده مي تواند مورد استفاده قرار گيرد، مذاكره و ايجاد رابطه با جمهوري اسلامي ايران است.به همين دليل است كه اين نياز آمريكا را بايد موقتي دانست و به محض آنكه واشنگتن تا حدي از اين بحران فاصله بگيرد، مواجهه اش با جمهوري اسلامي ايران دو باره شكلي متفاوت به خود خواهد گرفت. صداي عدالت «روابط ايران - آمريکا و نگراني کشورهاي عربي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم سيد ضياءالدين احتشام‏ است كه در آن مي‌خوانيد؛بسياري گمان مي برند برنده تيرگي روابط ايران و آمريکا، کشورهاي عربي منطقه هستند چه آنکه عنوان ژاندارمي خليج فارس که در زمان شاه سابق ايران، از آن تهران بود، به سعودي ها رسيد و از اين رو، خيل سلاح هاي مدرن که تا ديروز از غرب راهي زرادخانه هاي ايران مي شد، به سمت عربستان روانه شد و اين کشور را در کوتاه مدت به يک انبار مهمات بزرگ تبديل کرد.‏ به عنوان مثالي ديگر، تحريم هاي اقتصادي ايران، باعث شد ايراني ها براي دور زدن محاصره اقتصادي تحميل شده از سوي آمريکا، امارات متحده عربي را به عنوان يک پايگاه و گذرگاه اقتصادي به رسميت بشناسند و بدين ترتيب، امارات کوچک، دروازه اقتصاد ايران بزرگ شد که هم در صادرات و هم در واردات ايران، نقش آفرين گشت و نهايتا از اين رهگذر سود کلاني را نصيب خويش ساخت.‏ از اين رو، برخي دولت هاي عربي، همچنان طرفدار استمرار تيرگي روابط تهران- واشنگتن هستند و بيم آن دارند که رييس جمهور آمريکا، به وعده اش عمل کند و باب مذاکره و تفاهم با ايران را بگشايد و از اين رو، بي ميل نيستند که در اين روند ايجاد خلل کنند.‏اما واقعيت، بسيار فراتر از تاکتيک هاي سياسي روزمره است.‏ واقعيت اين است که:‏‏1- قطع رابطه ايران و آمريکا، ابدي نيست و دير يا زود، تهران و واشنگتن سفارتخانه هاي خود را در پايتخت هاي همديگر خواهند گشود و روابط در يک بازه زماني رو به عادي شدن خواهد گذاشت هر چند که اين تحول زمان زيادي را مستغرق کند.‏ در چنين وضعيتي دولت هايي که در عصر تيرگي روابط ايران و آمريکا، ماهيت خود را در دشمني با ايران به عنوان يک قدرت منطقه اي عيان کرده اند، قطعا نمي توانند همانند روزگار کنوني، يکه تازي کنند، هزينه پردازي نمايند و براي خود قدرت مانور قائل باشند.‏ ‏2- بهبود روابط ايران و آمريکا، مي تواند به بهبود وضعيت صلح و ثبات در منطقه کمک کند. عمده کشورهاي عربي منطقه اينک در مسير توسعه اقتصادي اند و از نظر اجتماعي و سياسي نيز با توجه به جمعيت جوان و آرمانگراي شان، به نحو استراتژيکي، نيازمند آرامش و گذر از اين آتش زير خاکستر هستند.‏ بنابراين، در يک نگاه بلندمدت درمي يابيم که توسعه پايدار خاورميانه ميسر نخواهد شد به جز از طريق تحقق ثبات در مقطع کنوني و اين ثبات نيز به دست نخواهد آمد مگر از رهگذر ثبات در درياي پرتلاطم روابط دو قدرت بزرگ منطقه اي و جهاني.‏ بي گمان يک خاورميانه آرام که در حال تجربه يک صلح پايدار است، مي تواند پايتخت "انرژي جهان" را به يکي از پيشرفته ترين نقاط دنياي معاصر تبديل کند و اين، البته به سود همه است و پيش از همه به سود ساکنان خاورميانه.‏ ‏3- اگر روابط ايران و آمريکا از تيرگي سياسي بگذرد و به نبرد نظامي منتهي شود، آتش اين جنگ احتمالي، در داخل مرزهاي ايران محدود نخواهد ماند و نه تنها دود آن، که هيزم و زبانه هايش نيز منطقه را خواهد سوزاند.‏ در چنان وضعيتي، هر چند اقتصاد ايران آسيب خواهد ديد ولي اقتصادهاي منطقه که بسيار بيش از ايران وابسته به خارج هستند، زيان خواهند کرد و هر آنچه در طول سالها ساخته اند، به طرفه العيني در آتش جنگ خواهد سوخت.‏ از اين رو، به سود دولت هاي عربي، ايران و آمريکاست که منطقه خاورميانه با گام هاي بلندتري به سوي صلح و ثبات پيش برود و البته همان طور که گفته شد، اين مهم صرفا با بهبود روابط ايران و آمريکا ميسر خواهد شد و لذا عاقلانه ترين گزينه براي رهبران منطقه اين است که اگر براي بهبود مناسبات اين دو تلاش نمي کنند، در اين مسير سنگ پراني نکنند زيرا سنگ هاي آنان، به سمت خودشان بازخواهد گشت و اين را هيچ همسايه اي براي همسايه اش نمي خواهد.‏ سرمايه  «کار شايسته زير سايه بنگاه هاي زودبازده» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم حميد حاج اسماعيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛طرح بنگاه هاي زودبازده در دولت نهم هيچ گاه با کار کارشناسي و برنامه مدون شروع نشد و پرداختن دولت به اين طرح به جاي اجراي برنامه چهارم توسعه و کار شايسته چاره جويي بود که دولت بايد براي ايجاد سالانه يک ميليون و 200 هزار فرصت شغلي مطابق برنامه چهارم عمل مي کرد. پرداخت دستوري نقدينگي به واحدها و خريد و فروش وام هاي اشتغال زايي نه تنها منجر به کاهش نرخ بيکاري نشد بلکه باعث افزايش بي رويه نقدينگي در جامعه و دامن زدن به تورم 25درصدي شد. بنگاه هاي زودبازده که در دنيا تجربه شده و مبتني بر کارآفريني است، تجربه اي است با پشتوانه صنايع مادر در اين کشورها شکل گرفته است.آنچه مسلم است دولت قبل از اقدام به تاسيس و حمايت از اين بنگاه ها بايد کارآفرينان و نيروي کار ماهر را شناسايي سپس به سمت تاسيس و حمايت از اين بنگاه ها مي رفت. اين طرح که در دولت هشتم تا حدودي تجربه شده بود و تنها در نام اختلاف داشت در دولت نهم منابع مالي آن افزايش يافت.حال آنکه با قطع حمايت دولت از اين بنگاه ها پايداري اين بنگاه ها کمتر از شش ماه است. اگرچه آمارهاي بانک مرکزي از انحراف 38درصدي وام هاي دريافتي حکايت دارد اما آمار تامين اجتماعي نيز افزايشي درخصوص بيمه شده ها نشان نمي دهد.هدف گذاري برنامه چهارم توسعه ايجاد سالانه يک ميليون و 200 هزار فرصت شغلي بر مبناي کار شايسته است که توجه دولت به بنگاه هاي زودبازده منجر به بي توجهي دولت به برنامه چهارم توسعه و کار شايسته شد. ارتقا و افزايش مهارت کارگران، توسعه و بسط مراکز فني - حرفه اي و رضايتمندي نيروي کار و کارفرما از جمله موضوعات قابل توجه در سند کار شايسته است که براساس ماده 101 برنامه چهارم توسعه مورد تاکيد قرار گرفته است. آنچه مسلم است سرمايه گذاري مولد منجر به ايجاد اشتغال ثابت در کشور مي شود، حال آنکه بنگاه هاي زودبازده با صرف بيش از 190 تريليون ريال هرگز اشتغال ثابتي را ايجاد نکرد بلکه به برخي صنايع لطمه وارد کرد و در عين حال نتوانست نقش موثري در مهار موج بيکاري ايفا کند و در نهايت باعث ناکامي و عدم تحقق برنامه چهارم شد. بنابراين مي توان نتيجه گرفت اهتمام دولت به بنگاه هاي زودبازده منجر به قرباني شدن کار شايسته طي سال هاي 84 تا 87 شد. دنياي اقتصاد «زمان بازانديشي در سياست‌ها رسيده است» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دکتر سيداحمد ميرمطهري است كه در آن مي‌خوانيد؛لايحه بودجه تقديم مجلس شده است و دقت در ارقام آن نشان مي‌دهد که منتقدان به‌درستي بر بزرگ‌نمايي ارقام درآمدي (به‌خصوص درآمدهاي مالياتي) و نيز کوچک‌نمايي ارقام هزينه‌اي تاکيد دارند. اين لايحه قرار است همراه با يک جراحي بزرگ اقتصادي (يعني هدفمندسازي يارانه‌ها) صورت ‌پذيرد. هر اندازه لايحه هدفمندسازي يارانه‌ها تعديل شود، بازهم بديهي است هنگامي که درآمدهاي کشور به‌ سبب کاهش چشمگير درآمدهاي حاصل از صادرات نفت کاهش مي‌يابد، امکان استمرار پرداخت يارانه‌ها در آن حد گسترده وجود ندارد. بنابراين گريزي از اجراي طرح هدفمندسازي، با تعديلات و اصلاحات و تغييرات، نيست.لايحه بودجه ارائه شده به مجلس، لايحه‌اي انقباضي است و اين نيز برخاسته از واقعيت‌هاي مشخص اقتصادي است که خود را بر سياست‌گذاران تحميل کرده است. کاهش نرخ رشد اقتصادي در جهان، کاهش تقاضا براي نفت و افول چشمگير بهاي آن در ماه‌هاي گذشته، افت درآمدهاي دولت را به دنبال داشته است و حاصل نيز پيش‌بيني و تدوين بودجه‌اي انقباضي براي سال آتي بوده است. از سوي ديگر در همين لايحه انقباضي، وقتي به سمت هزينه‌هاي بودجه توجه کنيم، مي‌بينيم که به‌سختي مي‌توان آن بخش از هزينه‌ها را که پاسخ‌گوي نيازها و مطالبات جاري جامعه است، کاهش داد. از اين‌رو، به‌ناگزير و در عمل هزينه‌هاي عمراني کاسته مي‌شود، چنان که در اصلاحيه اخير روي بودجه سال جاري شاهد جابه‌جايي هزينه‌ها از بودجه عمراني به بودجه جاري بوده‌ايم. اما کاهش هزينه‌هاي عمراني نيز با تاثير نامطلوبي که روي روند تشکيل سرمايه و رشد اقتصادي مي‌گذارد، رکود اقتصاد را تشديد مي‌کند و تشديد رکود نيز دور باطل کاهش درآمدها و به تبع آن کاهش بيشتر هزينه‌هاي عمومي را در پي خواهد داشت. به موازات آن، بزرگ‌نمايي ارقام درآمدي و به‌خصوص درآمدهاي مالياتي نيز در عمل با عدم‌تحقق احتمالي، مي‌تواند منجر به کاهش درآمدها و در نهايت توسل به استقراض براي جبران کسري و به تبع آن ايجاد شرايط تورمي در اقتصاد شود. بنابراين، بودجه سال آتي که بودجه‌اي انقباضي است در عمل با برآورد اضافه از درآمدها مي‌تواند زمينه بروز کسري بودجه و تبعات و پيامدهاي حاصل از اين کسري شود. اما آنچه به‌ويژه نگران‌کننده خواهد بود وضعيت هزينه‌هاي عمراني است. ثبات و کاهش هزينه‌هاي عمراني، افت تشکيل سرمايه، کاهش نرخ سرمايه‌گذاري و در نهايت کاهش نرخ رشد اقتصادي را به دنبال دارد. در حقيقت شکافي در سرمايه‌گذاري پديدار خواهد شد که بايد به منظور حفظ روند رشد اقتصاد کشور، دست‌يابي به هدف‌هاي برنامه و نيز تحقق اهداف سياست‌هاي کلان به نحوي آن را پر کرد. در مجموع، کاهش هزينه‌هاي عمراني، توام با کاهش سودآوري شرکت‌ها و چشم‌انداز افزايش برخي از اقلام قيمت تمام‌شده کالاها (به سبب کاهش احتمالي يارانه‌هاي انرژي) کاهش روند انباشت سرمايه را به دنبال خواهد داشت. از اين رو، به نظر مي‌رسد طي دوره آتي کاهش نرخ رشد توليد ناخالص داخلي و نرخ تشکيل سرمايه ثابت ناخالص داخلي اجتناب‌ناپذير خواهد بود. اين در حالي است که سياست‌هاي کلي برنامه پنجم توسعه، دستيابي به نسبت 40‌درصدي پس انداز به توليد ناخالص داخلي و نيز نرخ رشد اقتصادي حداقل 8‌درصدي را مورد تاکيد قرار داده است. در چنين شرايطي، بيش از هر زمان ديگر، ترديدي نيست که دستيابي به اين اهداف که لازمه تحقق رشد اقتصادي کشور است، خود مستلزم مجموعه تغييراتي در سياست‌ها خواهد بود. وقتي نرخ تشکيل سرمايه کم‌تر از حدود پيش‌بيني‌شده باشد استفاده از شيوه‌هاي بديل تامين سرمايه اجتناب‌ناپذير خواهد بود و اين چيزي نيست مگر رويکرد به سرمايه‌هاي خصوصي و سرمايه‌هاي خارجي. ازاين‌رو، جذب سرمايه‌ خصوصي داخلي و خارجي براي فائق آمدن بر کمبودهاي سرمايه‌گذاري سياستي است که امروز بيش از هر زمان ديگري بايد به آن توسل جست. اما اين خود مستلزم مجموعه‌اي از سياست‌گذاري‌ها در جهت تسهيل ورود سرمايه‌هاي داخلي و خارجي در عرصه‌هاي مختلف اقتصادي، تسهيل شرايط و محيط مقرراتي، توسعه نظام مالي و بازار سرمايه و نيز محيط باثبات و پايدار مقرراتي است. از اين روست که امروز بيش از هر زمان ديگري نيازمند بازانديشي در سياست‌ها به منظور گريز از دور باطل رکود اقتصادي هستيم.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 480]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن