واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بيا با هم بگرييم اي چو من تاريك
«بازي هنوز شروع نشده، سكو خالي است. هيچ پردهاي تماشاگر را از صحنه جدا نميكند. هيچگونه زمينه نقشي يا صحنه آرايي خاصي براي بازي وجود ندارد. آنچه هست جزو تزيينات موقوفي ساختمان تكيه است؛ يعني علموكتلهاي سياه و سبزي كه چندجا پايههاشان در زمين فروشدهاست؛ شمايلها و بيرقها و آويزهاي ديگري كه با رنگهاي تيره و تلخ از در و ديوار غرفهها آويخته است و نشانههايي چون پنجه و عماري كه با تداعي خاطراتي به ذهن تماشاگر احساسات او را تحتتأثير قرار ميدهد، همه اينها يك فضلي كلي و پرمهابت براي نمايش ايجاد ميكند... ناگهان دسته موسيقي آهنگ اندوهآوري را سرميكند. سپس همه شبيههاي تعزيه روز كه پيشاپيش آنها معين البكا قرار گرفته، در يك صف و با نظم و حزن عميق وارد تكيه ميشوند و... همگي- در حاليكه معين البكا از آنها جدا ميشود- از صحن تكيه خارج ميشوند. معين البكا روي سكو ميرود، حمدي ميگويد و دعايي به باني مجلس و تماشاگران و غيره ميكند...پس از آخرين دعا به اشاره چوبدست معينالبكا، دسته موسيقي شروع به نواختن آهنگ پرشور و كوتاهي ميكند و با توقف اين آهنگ نسخهخوانها تعزيه را شروع ميكنند.»عبدالله مستوفي در «شرح زندگاني من» در وصف تعزيه اينگونه نوشته است. اما شبيهخواني چيست و ضرورت ثبت آن كدام است؟!«تعزيه»، نمايشي بوده است در اصل برپايه قصهها و روايات مربوط به زندگي پيامبر اسلام و بهويژه رخدادها و فجايعي كه در محرم سال61 هجري در كربلا براي امام حسين(ع) و خاندانش پيش آمد، ولي بهزودي گسترش يافت و همه جنبههاي داستاني و تفنني فرهنگ توده را شامل شد.«شبيه گرداني» يا «شبيهخواني» يا «تعزيه»، نمايشي بوده است در اصل برپايه قصهها و روايات مربوط به زندگي پيامبر اسلام و بهويژه رخدادها و فجايعي كه در محرم سال61 هجري در كربلا براي امام حسين(ع) و خاندانش پيش آمد، ولي بهزودي گسترش يافت و همه جنبههاي داستاني و تفنني فرهنگ توده را شامل شد.
اكنون سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري برآن شده تا اين هنر آييني را در فهرست آثار ملي به ثبت برساند. داوود فتحعليبيگي از مديران انجمن تعزيه در ايران و يكي از كساني است كه مسئوليت تهيه پرونده ثبتي اين اثر را بر عهده داشته. فتحعليبيگي براين باور است كه ثبت ملي، زمينههاي لازم براي ثبت جهاني هنر شبيهخواني را فراهم ميآورد و موجب ميشود كه متوليان فرهنگي، اين هنر را به رسميت بشناسند و شرايط لازم براي حفظ و گسترش آن را فراهم آورند وگرنه با هجوم رسانههاي جديد، شبيهخواني نيز چون ديگر سنتها و آيينهاي ايراني، رنگ ميبازد و از بين ميرود.او معتقد است: مردم روزگار ما باورهاي عميق و ريشهدار خود را از دست دادهاند و فرهنگ اسلامي- عرفاني خود را به درستي نميشناسند، در صورتي كه گذشتگان، حتي اسطورهباورتر از مردم امروز بوده و تا اين اندازه با خود بيگانه نشده بودند. وي در پاسخ به اينكه شايد شبيهخواني، نتوانسته آنگونه كه بايد و شايد، خود را با شرايط امروز هماهنگ كند، ميگويد: مضامين عميقي كه در دل اين هنر نهفته است، هرگز كهنه نميشود. مگر مفاهيمي چون شهادت، آزادي خواهي و عدالتطلبي، به مرور زمان، معني و مفهوم خود را از دست ميدهند؟! مضامين، تازه و ثابت باقي ميمانند، اما چگونه روايتكردن آنها تغيير ميكند. براي نمونه بن مايه شبيه عاقوالدين كه احترام به پدر و مادر است به جا ميماند و داستان آن، دستخوش تغيير ميشود.فتحعليبيگي، برخلاف بعضي كارشناسان كه معتقدند با توجه به شباهتهايي كه ميان داستان حضرت مسيح(ع) و امام حسين(ع) وجود دارد، بعيد نيست فرهنگ مسيحيت بر شبيهخواني ما تاثير گذاشته باشد، فكر ميكند: دين زردشت بر شبيه خواني ما تاثير گذاشته اما مسيحيت در آن زمان، فرهنگ غالب و مؤثر بر ايرانيان نبوده است. اگرچه مردم اين سرزمين، از روزگار باستان تاكنون به همه اديان احترام ميگذاشته و ميكوشيدهاند تا در كنار پيروان دينهاي ديگر زندگي خوبي داشته باشند. براي مثال در تعزيه دختر يهودي و چهارمرغ، دختر بيمار با توسل به حضرت علي(ع)، شفا پيدا ميكند. عضو هيأتمديره انجمن تعزيه به ضرورت آسيبشناسي اين هنر اشاره ميكند و ميگويد: بعضي نمادها، تغيير كرده، همچنان كه موسيقي و نسخههاي شبيهخواني نيز دستخوش دگرگوني شدهاند، از اينرو بايد انجمني تشكيل شود و به آسيب شناسي هنر شبيهخواني بپردازد و نسخههاي اصيل را استخراج كند و به شبيهخوانها اجازه ندهد كه بهاصطلاح خارج بخوانند.تعزيه، تاثيرگذارترين رسانههمواره موسيقي، جايگاه مهمي در شبيهخواني داشته است. امام خوانها، آوازهاي خود را بيشتر در مايههاي متين مثل پنجگاه، رهاوي و نوا ميخواندند. فقط مخالفخوانها، شعرهاي خود را با صداي بلند و بدون تحرير و با آهنگ اشتلم و پرخاش ادا ميكردند.هوشنگ جاويد، پژوهشگر و كارشناس موسيقيهاي آييني، شبيهخواني را برگرفته از تفكر هنرمندان ايراني ميداند كه با شعر و اوزان آن، موسيقي و نمايش آشنا بوده و به پيروي از دراويش شيعه كه چاوشخواني، شمايلخواني و پردهخواني ميكردهاند، گروههاي سياري را بهوجود آورده و با مردم از وقايع كربلا ميگفتهاند.وي با اشاره بهوجود دو نوع موسيقي ملموس و ناملموس در تعزيه ميگويد: موسيقي ملموس آن است كه در قالب آواز و يا نواختن سازهاي بادي و كوبهاي اجرا ميشود، البته تماشاچي انتظار ندارد كه شبيهخوان همچون شجريان بخواند بلكه همين كه بازيگر بتواند مخاطبش را تحتتأثير قرار دهد، كافي است.مردم روزگار ما باورهاي عميق و ريشهدار خود را از دست دادهاند و فرهنگ اسلامي- عرفاني خود را به درستي نميشناسند، در صورتي كه گذشتگان، حتي اسطورهباورتر از مردم امروز بوده و تا اين اندازه با خود بيگانه نشده بودند.موسيقي ناملموس، آن چيزي است كه در متن نسخهها وجود دارد و بر زبان نسخهخوان، جاري ميشود. براي نمونه عود، تنبك، كمانچه، تار و... ادواتي است كه در شبيهخواني از آن استفاده نميشود اما مخالفخوانها نام هر كدام از اين سازها را بر زبان ميآورند، مثلا ميگويند: اگر حسين كشته شود، چنگ ميزنيم و عود مينوازيم و اين جاست كه موسيقي مذهبي ما بهگونهاي تعريف ميرسد.جاويد، تركيب بندي سازها در شبيه خواني را به اركسترهاي جنگي بدوي مانند و بيان ميكند: به جز تكيه دولت، هيچ گاه در مراسم شبيهخواني از اركستر استفاده نميشده است و هنوز هم اركستري وجود ندارد، اگرچه مردم هر منطقه از موسيقي خاص خود بهره ميبرند؛ مثلا مازندرانيها از مقامهاي هجراني و غريبي كه ويژه آن ديار است، استفاده ميكنند.وي ثبت شبيه خواني را ضروري ميداند و ميگويد: هنر شبيهخواني، موجب رسيدن انسانها به زمان و مكاني مقدس ميشود و كلام آهنگين، ارواح انساني را در پيمودن اين مسير، ياري ميدهد. بنابراين اگر مسئولان، چنين حال و هوايي را درك كرده باشند، به ثبت ملي شبيهخواني ميپردازند و با اين كار، پيشزمينههاي ثبت جهاني اين اثر را فراهم ميكنند و به حمايت از هنري ميپردازند كه طي 700 سال، شكل گرفته و نسل به نسل منتقل شده است.تازگي تعزيه براي گردشگر خارجيممكن است يك گردشگر خارجي نتواند همه نمادهاي موجود در شبيهخواني را دريابد اما اين نمايش سنتي-آييني برايش تازگي دارد و بسيار جذاب است. آرش نورآقايي، پژوهشگر و تورگردان، بر اين باور است كه با ثبت شبيه خواني ميتوانيم آن را بهعنوان يك هنر ملي به مردم دنيا معرفي كنيم. او هم معتقد است كه ثبت ملي يك اثر، ماندگاري آن را تضمين نميكند به همين خاطر است كه در ضوابط يونسكو، بخشي به ميراث در خطر اختصاص داده شده، اما ثبت آثار فرهنگي موجب شناسايي آنها و افزايش ميزان حساسيتها ميشود و لازم است ايرانيان، آداب، رسوم و آيينهاي چند صدساله خود چون نوروز، آيينهاي عاشورايي، شبيه خواني، نقالي و... را ثبت و معرفي كنند، حتي اگر مردم دنيا نمادهاي موجود در اين سنتها را درك نكنند. وي به ضرورت وجود مكاني ثابت و دائمي براي اجراي شبيهخواني اشاره ميكند و ميگويد: شبيهخواني، تنها به ايام سوگواري اختصاص ندارد به همين خاطر متوليان فرهنگي ميتوانند فضايي را براي اجراي نمايشهاي سنتي و آييني چون شبيهخواني، نقالي و نمايشهاي روحوضي در نظر بگيرند؛ فضايي كه ميتواند در جذب گردشگر به آنها ياري رساند، همانگونه كه چينيان از مدتها پيش، چنين كردهاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]