واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-برخلاف تصور رايج و فراگيري كه ژانر وحشت را گونهاي وارداتي و بيتناسب با فرهنگ ايراني ميدانند و تصويري غيرواقع نما از آن ارائه ميدهند، اين ژانر توانمند ادبي ريشههاي استوار و كهني در فرهنگ ما دارد كه متأسفانه هنوز بازشناسي نشدهاند و جا دارد كه آثار مكتوب و حتي شفاهي و فولكلور ما يك بار ديگر از اين منظر مورد مطالعه و بررسي قرار بگيرند. سيامك گلشيري كه سال گذشته نخستين رمان ايراني در ژانر وحشت را با داستان حضور دراكولاها در تهران و در كتابي با عنوان «تهران كوچه اشباح» منتشر كرده بود، اين روزها با چاپ جديد اين كتاب به محافل ادبي بازگشته و گفته است كه نوشتن رماني در ژانر جنايي را نيز به پايان رسانده و قصد دارد بهزودي آن را تحويل ناشر دهد كه همين انگيزه خوبي شد تا با او پيرامون ژانر جنايي و وحشت گفتوگو كنيم. آقاي گلشيري! بهطور كلي چه تفاوتهايي ميان ژانر وحشت و ژانر جنايي وجود دارد؟ اساسا ميشود اين دو را، دو گونه مستقل ادبي در نظر گرفت يا بايد آنها را در ذيل يك گروه كليتر طبقهبندي كرد؟ به اعتقاد من ژانر جنايي و ژانر وحشت دو گونه ادبي مستقلند. درست است كه مشابهتهايي با هم دارند اما وجوه تمايزي هم دارند كه اين دو را كاملا از هم جدا ميكند. بهعنوان مثال در داستانهاي جنايي معمولا قتل يا قتلهايي اتفاق ميافتد و فرد يا افرادي مأمور ميشوند كه راز آن قتلها را كشف كنند. اغلب اين داستانها هم بهمنظور قصهگويي صرف و سرگرمي نوشته ميشوند مگر آنكه داستان يك شخصيت محوري داشته باشد كه نويسنده بتواند به جنبههاي پيچيده شخصيت او نزديك شود، مثل «سكوت برهها» يا بعضي داستانهاي ديگر مشابه آنكه در آنها داستان از جنبه جنايي صرف بيرون آمده و شخصيتها عمق پيدا كردهاند اما ژانر وحشت لزوما به مسئله قتل و جنايت نميپردازد و آنچه در آن اهميت اساسي دارد مسئله فضا و مكان است، درست برخلاف ژانر جنايي كه در آن فضا و مكان اهميت درجه اولي ندارند. طرح داستاني ژانر وحشت هم تفاوتي با طرح ژانر جنايي دارد؟ نه! اختلاف چشمگيري كه قابل ذكر باشد با هم ندارند. در هر دوي اين ژانرها طرح، اهميت اساسي دارد؛ برخلاف بسياري از رمانها كه در آنها طرح، اهميت چنداني ندارد يا دست كم داستان آن طور كه نويسنده از پيش طراحي كرده و انديشيده پيش نميرود و مدام عوض ميشود. اين مسئله كه يك رمان فاقد طرح داستاني مشخص و منسجمي باشد و داستان قابل بحث و درخور اعتنايي هم باشد كمي عجيب است، به اعتقاد شما اينطور نيست؟ درست است! منظور من هم اين نبود كه بگويم ساير داستانها طرح ندارند و يا اين مسئله در آنها امر ضروري و مهمي نيست؛ قصد من بيان اهميت طرح داستاني در 2 ژانر جنايي و وحشت در مقايسه با ژانرهاي ديگر بود. اساسا براي نوشتن يك رمان نويسنده با شخصيتها و فضاي داستانش زندگي ميكند و طي اين زندگي است كه شخصيتها آهستهآهسته شكل ميگيرند و فضا و مكان ايجاد ميشود و وقايع زندهتر و ملموستر بهنظر ميرسد و در اين سير بسيار اتفاق افتاده و ميافتد كه خط داستاني به جاهايي كشيده ميشود كه براي خود نويسنده هم غيرمنتظره است. اين است كه طرح داستاني در اين قبيل رمانها نوعي حالت ژلاتيني و انعطافپذير دارد كه ممكن است بارها و بارها عوض شود اما براي نوشتن داستاني جنايي يا ترسناك نميشود به اين شيوه عمل كرد چون نويسنده لازم است بسياري از مسائل را از پيش بداند و مطابق با آن حركت كند. البته در اين داستانها هم گاهي جزئيات وقايع تغيير پيدا ميكند اما اين فقط در حد همان جزئيات است و چارچوب كلي داستان همان چيزي است كه از پيش آماده شده و مشخص است. اگرچه ممكن است جنايينويسان هم باشند كه به اين شيوه عمل نكنند و همراه با داستان شان جلو بروند و به جاهاي عجيب و غريبي برسند و كارشان هم درست از آب دربيايد اما اين ديگر يك استثنا است و ربطي به بحث ما ندارد؛ در اين زمينه نرم رايج همان است كه گفتم. يكي از مسائلي كه بهنظر ميرسد در داستانهاي جنايي يا ترسناك از اهميت بالايي برخوردار است مسئله تعليق است، بهنظر شما جايگاه تعليق در اينگونه داستانها كجاست؟ بله! همان طور كه گفتيد تعليق در اين داستانها اهميت زيادي دارد. به هر حال انكار كردني نيست كه داستانهاي جنايي و ترسناك عموما بهمنظور سرگرم كردن مخاطب نوشته ميشوند و عمق چنداني هم ندارند بنابراين بايد داستان آن قدر جذاب باشد و از تعليقهاي مناسب و بهجا استفاده كرده باشد كه بتواند خواننده را تا پايان بهدنبال خودش بكشاند و او را خسته نكند. برخلاف ادبيات داستاني آمريكا و اروپا كه سابقه نسبتا زيادي در زمينه داستانهاي جنايي دارند، ادبيات جنايي و پليسي در كشور ما هنوز بهطور كامل شكل نگرفته است و نمونه موفقي هم در اين زمينه وجود ندارد، به اعتقاد شما اين مسئله دليل مشخصي دارد؟ من با ديدگاه شما خيلي موافق نيستم. درست است كه ما در اين زمينه بهصورت جدي كار نكردهايم و نويسنده تمام عيار مثل آگاتا كريستي يا ژرژ سيمون نداريم كه تنها به ژانر وحشت يا جنايي پرداخته باشد اما اين طور هم نيست كه بهصورت مطلق چيزي در اين زمينه نداشته باشيم و دستمان خالي باشد. امكان دارد بهصورت مشخص به نويسنده يا كتاب خاصي در اين زمينه اشاره كنيد؟ حقيقت اين است كه من در اين زمينه بهصورت جدي تحقيق نكردهام و نميتوانم در اين باره اظهارنظر قاطعانهاي داشته باشم اما به هر حال رمانهايي مثل «تهران مخوف» در ادبيات ما وجود دارد كه با كمي اغماض ميشود آن را در همين گروه دسته بندي كرد. بهنظر شما داستاني مثل «بوف كور» را هم ميشود در رده داستانهاي وحشتناك يا جنايي قرار داد؟ نه! بوف كور رماني سوررئاليستي است و گمان نميكنم ارتباط چنداني با اين فضاها داشته باشد. درست است كه در آن قتلي هم اتفاق ميافتد اما بهطور كلي ماجراي رمان خيلي متفاوتتر از ژانر وحشت و جنايي است و اساسا در فضاي ديگري روايت ميشود. «تهران كوچه اشباح» چطور؟ به اعتقاد خودتان اين داستان جنايي است يا در ژانر وحشتناك قرار ميگيرد؟ من تأكيد دارم كه اين داستان اثري جنايي نيست. در حقيقت اين كتاب يك فانتزي براي نوجوانان است كه در ژانر وحشت نوشته شده است. اما شايد همين تأكيد شما بر اينكه داستان در بخش نوجوانان منتشر شود باعث شده كه بعضي از منتقدان به برخي كاركردهاي تربيتي نامطلوب داستانهاي وحشتناك و بهصورت مشخص تهران كوچه اشباح بر نوجوانان اشاره كنند و آن را مورد انتقاد قرار دهند. من بهعنوان يك نويسنده تنها داستان تعريف ميكنم و به جنبه تربيتي آن كاري ندارم. در واقع اهميتي هم براي من ندارد. من دوست دارم داستاني كه در درونم شكل گرفته است را براي ديگران تعريف كنم؛ حالا اين قصه، قصه ترسناكي است، خب باشد، چه ميشود كرد؟ پرداختن به اين مسائل وظيفه من نويسنده نيست و بهتر است همان كارشناسان و متخصصان علوم تربيتي به آن بپردازند. ايده نگارش «تهران كوچه اشباح» چطور شكل گرفت و چه شد كه تصميم گرفتيد سراغ ژانر وحشت برويد و براي نوجوانان كتاب بنويسيد؟ من در دوران كودكي و نوجواني در محلهاي زندگي ميكردم كه در آنجا گاهي با دوستانم مينشستيم و براي هم داستانهاي ترسناك تعريف ميكرديم. در واقع تهران كوچه اشباح از همان دوران گرفته شده است و آن خانه و كوچهاي كه بچهها در داستان به سمتش ميروند همان خانه و كوچهاي است كه من در دوران نوجواني خودم با آنها روبهرو بودهام. آيا استفاده از فضاهاي روستايي و بهره بردن از امكاناتي كه اين فضا در اختيار ميگذارد براي ايجاد حس وحشت و عمق بخشيدن به آن از فضاهاي شهري مؤثرتر نبود؟ شايد همينطور باشد اما من ميخواستم ترس و وحشت را در زندگي و فضاي شهري نشان بدهم و تجربهخودم را از فضا و مكاني كه آن را ميشناسم و با آن زندگي كردهام، بنويسم. شايد اگر دوران كودكي من در محيط روستا سپري ميشد حالا شخصيتهاي داستانم هم روستايي بودند و يا حتي اگر احساس ميكردم كه براي ايجاد حس وحشت و باورپذير كردن آن استفاده از فضاهاي روستايي و غيرشهري ضرورت دارد براي مدتي هم كه شده به يك روستا سفر ميكردم و داستاني در آن فضا و با آن حال و هوا مينوشتم اما چنين ضرورتي را درك نكردم و تنها تجربهخودم از فضا و مكاني كه با آن انس داشتم را منتقل كردم و چيزي جز اين هم نميخواستم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]