واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: يك مولويپژوه گفت: خداوند نامحدود است ولي وقتي خداوند نامحدود است، بنا بر يك حديث قدسي دل بنده نيز بايد نامحدود باشد تا گنجايش را داشته باشد. بنابراين دل آدمي به اندازه خدا است. به گزارش خبرنگار فارس، يكي ديگر از نشستهاي مولويپژوهي با عنوان «عالم مثال از ديدگاه مولانا» عصر ديروز با حضور انشاالله رحمتي و پرويز عباسي داكاني در سراي اهل قلم برگزار شد. * عباسي داكاني: دل آدمي به اندازه خدا است در ابتداي اين نشست پرويز عباسي داكاني گفت: بايد دانست عالم مثال چيست؟ وقتي كه عالم مثال آورده ميشود مراد حكما، فيلسوفان و عارفان ما از خيال چه بوده است؟ وي در اين راستا و با توجه به اين مطلب گفت: سه واژه تقريباً هم معني به كار ميرود؛ مثال، خيال و برزخ. در ادبيات عرفاني اين سه واژه به يك معني به كار ميرود. وي افزود: از ديد مولانا خيال حقيقتي است كه گويي تمام هستي بر آن سير دارد اما سوال اين است كه آيا اين خيال صرفا در ذهنيت ما است؟ داكاني افزود: حكماي ما چنين نميپندارند. بلكه به دو خيال قائل هستند خيال جان (شخص) و خيال جهان. اين پژوهشگر گفت: اين دو خيال با يكديگر ارتباط تنگاتنگ دارند در حالي كه درهم هستند. لذا با قدري مسامحه بايد بگوئيم خيال فردي و خيال جهاني با يكديگر ديالكتيك دارند. يعني هم كنشي و هم بودي دارند. وي در مورد خيال ادامه داد: خيال جهاني را منفصل يا «مايا» و خيال شخصي را خيال متصل ميگويند. وي گفت: اگر ما با اين فرض وارد بحث شويم خيال صرفا امري معرفتشناسانه نخواهد بود. داكاني گفت: خيال امري وجودي است. هستي مرتبهاي دارد و يكي از مراتب اين هستي مرتبه خيال است. وي با اشاره به سخن ابن عربي گفت: ابن عربي سخني زيبا دارد كه ميگويد: قويترين نيروي جهان نيروي خيال است و هيچ نيروي قدرتمند از خيال نيست. داكاني بيان كرد: ابن عربي به حديث قدسي (سخني از خداوند كه در قرآن نيامده باشد) استناد كرده ميگويد: من در آسمانها و زمين نميگنجم قلب بنده من گنجايش مرا دارد. وي با بيان اين سئوال كه خداوند محدود است يا نامحدود، گفت: خداوند نامحدود است ولي وقتي خداوند نامحدود است، بنا بر اين حديث قدسي دل بنده نيز بايد نامحدود باشد تا گنجايش را داشته باشد. بنابراين دل آدمي به اندازه خدا است. داكاني تصريح كرد: اصل اين بحث ريشه در افلاطون دارد، چرا كه وي ميگفت: نظام از حس آغاز ميشود. اگر فردي پنج حس را دارا نباشد چه اتفاقي ميافتد؟ آيا اين فرد ميتواند معرفت داشته باشد؟ وي ادامه داد: سخن قدما اين است كه كسي كه حس را از دست دهد معرفت را نيز از دست ميدهد. اما آيا معرفت ما فقط به معرفت حسي بسنده ميشود؟ كه در پاسخ بايد گف:خير. معرفت ما ميتواند از مرتبه حس به مرتبهاي بالاتر به نام خيال و از آن بالاتر به عقل وارد شود. داكاني افزود: ما سه مرتبه داريم؛ حسن، خيال، عقل به موازات اين افلاطون به سه عالم قائل است؛ عالم دنيا، عالم عقول، عالم ميانه. ميان نظام معرفت شناسي افلاطوني و نظام وجودشناسي افلاطوني موازنه وجود دارد. اين مولويپژوه ادامه داد: در حكمت اسلامي اتفاقي افتاد كه در فلسفه غرب رخ نداد در فلسفه اسلامي حكما به سه عالم معتقدند؛ عالم عقل، عالم خيال و عالم ماده. وي گفت: سه عالمي كه حكماي ما اكثرا به آن قائل بودند اما در عرفان اسلامي عالم لاهوت، عالم جبروت، عالم ملكوت، عالم ناسوت قرار دارد. رحمتي: عالم خيال يك قاره گمشده است در ادامه انشاالله رحمتي در اين باره گفت: اين سوال مطرح است كه آيا بحث عالم مثال صرفا بحثي تاريخي است يا خير؟ وي گفت: در جهان امروز انسان درك خود را از خيال از دست داده است ما حتي در زبان فارسي هنگامي كه صحبت از خيال مطرح ميشود معمولا خيال مترادف پندار و وهم ميآيد. رحمتي افزود: در جهان اسلامي ايراني وقتي از خواص بگذريم در عموم جامعه اين درك از بين رفته ولي در جهان غرب اين وضعيت شديدتر وجود دارد. وي گفت: هانري كربن براي بيان عالم خيال به واژهاي نرسيد كه بتواند آن را بيان كند. به همين خاطر وي يك اصطلاح به نام imaginal را معادل مثالي يا خيالي ميگيرد و حتي در بين واژههاي لاتيني به قرون وسطي رفته و در آنجا واژهاي را مييابد. وي گفت: كربن تاكيد ميكند كه عالم خيال يك قاره گمشده است قارهاي است كه در جغرافياي فكري و فرهنگي ما وجود داشته ولي در دوران مدرن يعني از قرن 16به بعد از نقشههاي فرهنگي ما حذف شده و ما در واقع بايد قاره گمشده را بازيابي كنيم. وي گفت: آيا اين بازيابي داراي اهميت است يا خير؟ اين مسئله ميتواند براي سوالهاي فكري ما راهگشا باشد. يكي به لحاظ معرفتشناسي و ديگري به لحاظ فلسفه دين يا دينشناسي و روانشناسي ميتواند مهم باشد. وي گفت: كاركرد اين مسئله ميتواند حوزه فكري ما را غنا و قوت بيشتري بخشيده و ما را از سردرگمي رها كند. رحمتي گفت: در دينشناسي، بحثي با عنوان تشبيه و تنزيه داريم، ما در خداشناسي گرفتار اين مسئله هستيم اگر تشبيه را تا حد افراط ادامه دهيم كار به تجسيم كشيده ميشود. وي گفت: ما ناگزيريم حد بين تشبيه و تنزيل را رعايت كنيم و يك تصوري از خداوند داشته باشيم. خداوند از معناست و معني در صورت است و بايد تصوري از صورت داشته باشيم. وي ادامه داد: ما در قالب تصوراتي كه خود داريم خدا را ميپرستيم، در مفاهيم ديني عالم عقول داريم. وي تصريح كرد: اگر ما خيالات را از صرف خيال و پندار بي معني و اوهام ارتقا دهيم به خيالاتي كه معنا دارند ميرسيم. وي تصريح كرد: اگر روان ما تهي باشد در آينده دچار پوچي و سردرگمي خواهيم شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]