واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ترا شكر مي كنم كه از پوچي ها، ناپايداري ها، خوشي ها و قيد و بندها آزادم كردي و مرا در طوفانهاي خطرناك حوادث رها ننمودي، و در غوغاي حيات، در مبارزه با ظلم و كفر غرقم كردي، لذت مبارزه را به من چشاندي، مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي... فهميدم كه سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست، بلكه در جنگ و درد و رنج و مصيبت و مبارزه با كفر و ظلم و بالاخره در شهادت است. شهيد دكتر مصطفي چمران سال 1311 در تهران ، خيابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولك متولد شد. سال 1336 در رشته الكترومكانيك از دانشكده فني دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به امريكا رفت و پس از تحقيقات علمي درجمع معروف ترين دانشمندان جهان در دانشگاه كاليفرنيا و بركلي با ممتازترين درجه علمي موفق به اخذ دكتري الكترونيك و فيزيك هسته اي و پلاسما شد. پس از قيام خونين 15 خرداد سال 42 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان به رهبري امام (ره) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشت ساز زد و همه پلها را پشت سرخود خراب كرد و به همراه بعضي از دوستان همفكر، رهسپار مصر شد و مدت 2 سال ، در زمان عبدالناصر، سخت ترين دوره هاي چريكي و جنگهاي پارتيزاني را آموخت و مسووليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهده اوگذارده شد. پس از وفات عبدالناصر، ايجاد پايگاه چريكي مستقل ضرورت پيدا كرد و چمران رهسپار لبنان شد تا چنين پايگاهي را تاسيس كند. او به كمك امام موسي صدر رهبر شيعيان لبنان سازمان امل را پي ريزي كرد. دكتر چمران با پيروزي انقلاب اسلامي پس از 23 سال به وطن باز گشت تا همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب بگذارد. سپس در شغل معاونت نخست وزير در امور انقلاب ، شب و روز خود را به خطر انداخت تا سريع تر مساله كردستان فيصله يابد. دكتر چمران پس از پيروزي بي نظير خود در كردستان از سوي رهبر عاليقدر انقلاب به وزارت دفاع منصوب شد و دراين جايگاه به يك سلسله برنامه هاي وسيع بنيادي دست زد كه پاكسازي ارتش و پياده كردن برنامه هاي اصلاحي از اين قبيل بود. دكتر مصطفي چمران در اولين دور انتخابات مجلس شوراي اسلامي از سوي مردم تهران به نمايندگي انتخاب شد. با شروع جنگ تحميلي وي ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز تشكيل داد و ايجاد واحد مهندسي فعال براي ستاد جنگهاي نامنظم يكي از برنامه هاي اصلي ايشان بود كه به كمك آن جاده هاي نظامي بسرعت در نقاط مختلف ساخته شد. پس از ياس دشمن از تسخير اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود. در 30 خرداد سال 60 ، يعني يك ماه پس از پيروزي ارتفاعات الله اكبر، در جلسه فوق العاده شوراي عالي دفاع در اهواز شركت كرد و از عدم تحرك و سكون نيروها انتقاد كرد و پيشنهادهاي نظامي خود از جمله حمله به بستان را ارائه داد. اين آخرين جلسه شوراي عالي دفاع بود كه شهيد چمران در آن شركت داشت و فرداي آن روز، روز غم انگيز و بسيار سخت و هولناكي بود. در سحرگاه 31 خرداد 60 ايرج رستمي ، فرمانده منطقه دهلاويه به شهادت رسيد و شهيد چمران يكي ديگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاويه به جاي رستمي معرفي كند. در دهلاويه و در خط مقدم در نزديك ترين نقطه به دشمن پشت خاكريزي ايستاد و به رزمندگان تاكيد كرد كه از اين نقطه كه او هست ، ديگر كسي جلوتر نرود. آتش خمپاره كه از اولين ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمي قرباني هاي ديگري نيز گرفته بود، باريدن گرفت. تركش خمپاره دشمن به پشت سر دكتر چمران اصابت كرد. او را بسرعت به آمبولانس رساندند. در بيمارستان سوسنگرد كه بعد به نام شهيد دكتر چمران ناميده شد كمكهاي اوليه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت ، ولي فقط جسم بي جانش به اهواز رسيد وي در بخش از وصيتنامه خود آورده است كه : عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديده ام و بالاتر از عشق چيزي نخواسته ام. عشق است كه روح مرا به تموج وا مي دارد، قلب مرا به جوش مي آورد، استعدادهاي نهفته مرا ظاهر مي كند، مرا از خودخواهي و خودبيني مي رهاند، دنياي ديگري حس مي كنم، در عالم وجود محو مي شوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديده اي زيبابين پيدا مي كنم. لرزش يك برگ، نور يك ستاره دور، موريانه كوچك، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا مي ربايند و از اين عالم به دنياي ديگري مي برند … اينها همه و همه از تجليات عشق است. براي مرگ آماده شده ام و اين امري است طبيعي، كه مدتهاست با آن آشنام. ولي براي اولين بار وصيت مي كنم. خوشحالم كه در چنين راهي به شهادت مي رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فيها بريده ام. همه چيز را ترك گفته ام. علائق را زير پا گذاشته ام. قيد و بندها را پاره كرده ام. دنيا و ما فيها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت مي روم ... از مناجاتهاي شهيد بزرگوار: ترا شكر مي كنم كه از پوچي ها، ناپايداري ها، خوشي ها و قيد و بندها آزادم كردي و مرا در طوفانهاي خطرناك حوادث رها ننمودي، و در غوغاي حيات، در مبارزه با ظلم و كفر غرقم كردي، لذت مبارزه را به من چشاندي، مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي... فهميدم كه سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست، بلكه در جنگ و درد و رنج و مصيبت و مبارزه با كفر و ظلم و بالاخره در شهادت است. خدايا ترا شكر مي كنم كه به من نعمت توكل و رضا عطا كردي، و در سخت ترين طوفانها و خطرناكترين گردابها، آنچنان به من اطمينان و آرامش دادي كه با سرنوشت و همه پستي ها و بلنديهايش آشتي كردم و به آنچه تو بر من مقدر كرده اي رضا دادم. خدايا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتي، تو در كوير تنهايي انيس شبهاي تار من شدي، تو در ظلمت نااميدي، دست مرا گرفتي و كمك كردي... كه هيچ عقل و منطقي قادر به محاسبه پيش بيني نبود، تو بر دلم الهام كردي و به رضا و توكل مرا مسلح نمودي، و در ميان ابرهاي ابهام و در مسيري تاريك مجهور و وحشتناك مرا هدايت كردي. روح بلند و آسماني اش قرين رحمت واسعه ي الهي باد . ك4 7536/1968
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 529]