واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مولانا: امام طراح گفتگوی تمدنها در دنياست مشاور رئيس جمهور، امام خميني (ره) را اولين طراح گفتگوي تمدنها در دنيا عنوان كرد و گفت: روش اصلي امام روش كلامي است و نه روش جنگي، خشونت، حزبي و تبليغاتي به معناي غربي. فارس: مشاور رئيس جمهور، امام خميني (ره) را اولين طراح گفتگوي تمدنها در دنيا عنوان كرد و گفت: روش اصلي امام روش كلامي است و نه روش جنگي، خشونت، حزبي و تبليغاتي به معناي غربي. «حميد مولانا» دانش آموخته آمريكا و استاد روابط بينالملل و مدير سابق بخش ارتباطات بينالمللي دانشگاه آمريكن، مدتي است در ايران به عنوان مشاور رئيس جمهوري مشغول فعاليت است. با او كه بخش اعظمي از عمر 72 ساله خويش را در غرب به سر برده و بيشتر با نخبگان غربي سروكار داشته مصاحبهاي مفصل و سراسر نكته در مورد انديشه امام (ره) و تاثيرات بينالمللي آن و همچنين سياست خارجي دولت نهم داشتيم. بخش اول اين مصاحبه كه مربوط به انديشه امام است، از نظر خوانندگان ميگذرد. از نظر شما انديشه امام (ره) داراي چه ويژگيهايي بود كه باعث بوجود آمدن اين نهضت عظيم و تاثيرگذار در دنيا شد؟ مولانا: يكي از ويژگيهاي امام (ره) اين است كه او تنها رهبر معنوي، ديني و سياسي يك انقلاب است كه ما در هزار سال قبل تا به حال داشتهايم. ما از هزار سال قبل رهبران ديني، معنوي و سياسي داشتيم ولي هيچوقت آنها موفق نشدند انقلابي به راه اندازند و نظام سياسي درست كنند و امام اولين كسي است كه اين كار را كرد كه اين موضوع خيلي مهم است چرا كه رهبران سياسي گذشته نه انقلاب كردند و نه پس از انقلاب توانستند يك نظام سياسي شكل دهند. خيليها در مورد عدالت نظر پردازي كردند، از امام علي تا ارسطو و افلاطون و جان رالز، ولي فرق امام علي اين بود كه در مورد عدالت نه تنها نظريه پردازي ميكنند، بلكه موفق ميشوند قدرت را بدست گرفته و امور مملكت را در زمان خلافت خود طبق عدالت پيش ببرند. دوم اينكه امام تنها رهبر معنوي، ديني و سياسي است كه عليه ابرقدرتها قيام ميكند و موفق ميشود. بسياري مانند سيد جمال الدين اسدآبادي مبارزه كردند و در ساير نقاط دنيا نيز مبارز و مجاهد بودند ولي موفق نشدند. سومين ويژگي امام اين است كه در تصميمگيري بسيار قاطع بود و شك و ترديد به خود راه نميداد، نه اينكه تعصب داشته باشد بلكه تصميم خود را قاطعانه عملي ميكرد و اين موضوع بسيار مهم است. امام چون راه راست را ميشناخت، بدون ترديد و شك به دنبال آن بود تا لحظه وفات خود. چهارمين ويژگي اين است كه امام خواهان يك نظام سياسي مبتني بر وحدت و توحيدگرايي است، يعني نظامي كه توحيدگرايي اصل آن نباشد را قبول ندارد. پنجمين ويژگي اين است كه امام از آغاز سخنان خود از دهه 30 به بعد فراسوي الگوي موجود در روابط بينالملل كه به عنوان ملت - دولت معرفي شده است، عمل ميكند. امام مخالف محور ملت - دولت است چرا كه معتقد است اين سيستم باعث تجزيه اسلام ميشود و با حكومت امت اسلامي مغايرت دارد. گرچه امام در چارچوب محور ملت - دولت وارد شد و در حال كار بود، اما تلاش كرد تا اين موضوع را به فراسوي ملت - دولت هدايت كند و اينجاست كه جهانشمولي حركت امام تجلي مييابد. ششم اينكه چون امام از امت واحد سخن ميگويد سخنانش جهانشمول است. جهاني سازي امام با جهاني شدن غرب تفاوت دارد، ديدگاه امام هيچ وقت ملي نبود ايشان به ملت احترام ميگذارد ولي هميشه تفكرشان بالاتر است و از مستضعفين سخن ميگويد كه تنها در ايران نيستند بلكه در تمام دنيا هستند. هفتم اينكه امام خيلي علاقمند است و موفق ميشود با درجه بالايي هويت اسلامي را احيا كند. هويت يك واژه مردم شناسي - جامعه شناسي است. امام ميگويد كه اسلام و مسلمان كيست و كجاست و به مسلمانان هويت ميدهد، اين هويت اسلامي است و نه هويت ملي و نه هويت قومي، طايفهاي، آمريكايي و غربي، بلكه فقط هويت اسلامي است. هشتم اينكه امام اولين ساختارها را طي حكومت اسلامي پايهريزي ميكند، مقام ولايت فقيه، مجلس خبرگان و شوراي نگهبان همه جديد است و در گذشته وجود نداشت. امام زير ساختها را شكل ميدهد، ولي فرصت پيدا نميكند مديريت ادارات را نيز شكل دهد. در قانون اساسي نظرات خود را اعلام ميكند و در شكلگيري آن نقش دارد و مجموعاً انديشه خود را اجرا ميكند. نهم اينكه امام براي اولين بار در تاريخ چهار صد سال روابط بينالملل موضوع فرهنگ و دين را مطرح كرده و به آن مشروعيت ميدهد و فرهنگ و دين پس از چهار صد سال كه از صحنه روابط بينالملل خارج شده بود دوباره وارد مي شود. روابط بينالملل در چهار صد سال گذشته همواره سياسي، اقتصادي، نظامي و امنيتي بوده است، ولي دين و فرهنگ عامل مهمي در روابط بينالملل به شمار نميرفته است. از زمان امام تا به امروز الگوي روابط بينالملل تغييرات بنيادي كرده است. دهم اينكه امام بر عليه تجددگرايي غرب قيام كرد، امام يكي از متفكريني است كه در سطح خيلي بالا تجدد و نوگرايي غرب را به چالش كشيد و نه تنها ليبراليسم بلكه سوسياليسم و كمونيسم را نيز به چالش كشيد. يازدهم اينكه امام يكي از معدود افرادي است كه از 50 سال پيش توجه جهانيان را به نقض حقوق بشر معطوف كرد. امام خميني يكي از قهرمانان حفظ حقوق بشر است و براي اين هم بر عليه امام بيشترين تبليغات صورت گرفته است. امام (ره) كاپيتولاسيون، حمله به فيضيه قم، حادثه 15 خرداد، حادثه سي تير، شكنجه ساواك و موارد ديگر را نشانه نقض حقوق بشر خواند و آن را به نقاط ديگر دنيا تعميم داد، كه اين موارد در نقاط مختلف دنيا نيز صورت ميگيرد و بايد به آنها توجه كرد. اين موضوع باعث تحرك و حساسيت غرب شد و جنگ تبليغاتي غرب عليه امام آغاز شد تا آنجا كه حتي هيتلر نيز با اين هجمه تبليغاتي و جنگ رواني مورد حمله قرار نگرفته بود چرا كه اگر مدافع حقوق بشر بودن را در مورد امام خميني قبول ميكردند ديگر جايي براي آنها باقي نميماند. دوازدهم اينكه امام جزو اولين كساني است كه سيستم اطلاع رساني و ارتباطي حكومت را به چالش كشيد و آن را در راستاي مشروعيت بخشي به حكومت خواند. بنابر گفته امام اين سيستم ارتباطي، ركن چهارم مشروطه نبود بلكه ركن اوليه استكبار است كه يك سخن درست بوده است. سيزدهمين ويژگي امام اين است كه ايشان تنها فقيه و متفكري است كه به نحو احسن از زير ساختهاي ارتباطي سنتي حداكثر استفاده را ميكند و موفق نيز ميشود يعني امام به صورت عملي به ما نشان ميدهد كه ميتوان اين كار را انجام داد و به وسيله مساجد، حسينهها و بازار ميتوان انقلاب كرد براي همين است كه ساختار ارتباطي استكبار بر عليه امام به پا خواست. كار امام ريشهاي و زير ساختي است و به جزئيات كاري ندارد و زير بناي اسلامي را جايگزين زير بناي رژيم طاغوت ميكند. كار مهم امام اين است كه قدرت را معنيدار كرد، قدرت منابع ملموس و غيرملموس دارد، چيزي كه ما به آن ميگوييم قدرت نرمافزار و اين واژه را براي اولين بار من وارد ادبيات سياسي كردم. ما با كار روي فعاليت امام در زمان انقلاب و مقايسه آن با ديگر تغييرات بنيادي كه از ابزار سخت افزاري و ملموس همچون تانك و تفنگ و ارتش استفاده ميكردند و كار خود را پيش ميبردند به اين نتيجه رسيديم كه اين قدرت نرم افزاري است، چند سال بعد جوزف ناي از سخنان من استفاده كرد و كتابي تحت عنوان قدرت نرم نگاشت. از آنجا كه در آستانه قيام 15 خرداد هستيم بايد به چند ويژگي اين قيام نيز اشاره كنم. اولين ويژگي اين قيام اين است كه بذرهاي انقلاب اسلامي ايران در قيام 15 خرداد كاشته شد. درست است كه قبل از اين قيام تحركات و اعتراضاتي همچون نهضت تنباكو شكل گرفته بود اما هيچكدام عليه حكومت وقت نبود ولي قيام 15 خرداد با مبارزه عليه حكومت آغاز ميشود كه اين قيام را بسيار مهم كرده است. قيام 15 خرداد نقطه عطفي در تحولات و دگرگوني داخلي و خارجي شد و اگر به رخدادهايي كه پس از اين قيام در دنيا رخ ميدهد نگاهي داشته باشيم نقطه عطف آنها را در قيام 15 خرداد ميبينيم كه از جمله آنها ميتوان به موارد زير اشاره كرد. واقعه 15 خرداد با دستور مقامات آمريكايي از جمله كندي رئيس جمهور وقت شكل گرفت و پنج ماه پس از اين واقعه جانافكندي ترور ميشود. در همان دهه جنبشهاي دانشجويي و اعتراضات بزرگي در اروپا و آمريكا به وجود ميآيد كه از آن جمله تظاهرات فرانسه، چك اسلواكي سابق و جنبش مارتين لوتركينگ است كه تاثير زيادي از قيام 15 خرداد گرفته بود. به اعتراف مقامات رژيم شاه قيام 15 خرداد با پيروزي فاصله بسيار كمي داشت. ما به امام از وضعيت دنيا بهترين و بيشترين اطلاعات را ميرسانديم و امام از تحولات دنيا به خوبي اطلاع داشت و با مديريت زماني درست، در زمان ضعف كامل استكبار جهاني اين كار صورت گرفت. امام معني قدرت را عوض كرد و تعريف مجددي از قدرت ارائه داد. روش اصلي امام روش كلامي است نه روش جنگي، خشونت، حزبي و تبليغاتي به معناي غربي، امام اولين مطرح كننده گفتگوي تمدنها در دنياست. از ديگر ويژگيهاي امام و انقلاب امام گفتمان است و ما شاهد بوديم كه غرب علي رغم تمام ادعاهاي خود قادر به تحمل اين موضوع نبود، كه نمونه آن برخورد دانشگاه كلمبيا با احمدينژاد بود. ليبراليسم در غرب تبديل به يك مذهب شده است و خارج از چارچوب آن چيزي كه آنها تعريف كردهاند، نميتوان سخن گفت و يا عمل كرد. غرب ليبراليسم را كه يك لغت لاتين است، مسخ كرده و معني آن را به دلخواه خود تغييرداده است. غرب تصور ميكند كه هميشه يك نوع اخلاق كه آن هم تعريف غرب است، بايد وجود داشته باشد، به همين دليل است كه غرب انقلاب اسلامي و گفتمان آن را بر نميتابد. اين يك جهالت است و غروب ليبراليسم غرب نتيجه همين جهالت است. در مورد نگاه امام به سياست خارجي ارزيابي شما چيست؟ آيا امام به دنبال ايجاد يك هژموني و سلطه در دنيا بوده است؟ مولانا: هژموني و سلطهگرايي غربي با افكار به وجود نيامده، بلكه با زورگويي حاصل شده است. انگليس به هند نرفت تا آن كشور را متمدن سازد، آنها رفتند تا هنديها را سركوب كرده و ثروتهاي هند را تصاحب كنند. تاريخ سلطهگرايي با تاريخ جنگ طلبي، زور و ظلم و ستم آميخته است. هر كسي كه بگويد سياست خارجي امام در پي هژموني بود عمداً اين دروغ را ميگويد، چرا كه امام بدون سلاح و با فكر راه خود را پيش برد. امام معتقد بود دنيايي كه توحيدگرا باشد، دنياي بهتري است. در اين عقيده جايي از سلطه گرايي وجود ندارد، چرا كه يك تفكر است. اين سخن را مزدوران آمريكايي و افراد غافل بر زبان مي آوردند. امام در صحيفه ميگويد ما بايد انقلاب خود را صادر كنيم، اما نه با سلاح و بمب بلكه با نشر افكار خود اين كار را انجام دهيم. بنابراين از ديدگاه امام سياست خارجي سياست جهاني بود ولي سياست خارجي آمريكا سلطهگرايي است كه براي بدست آوردن آن بايد بمب اتم، تانك و هواپيما داشت. اين سياست جهاني سلطهگرايي است كه معناي آن داشتن بمبهاي اتمي و هيدروژني و هواپيما و تانك است، اما يك چيزي هرگز تغيير نكرد و آن جريان فكر و انديشه بود كه هيچكس و هيچ قدرتي نميتوانست آن را تحت سلطه درآورد. امام وقتي ميگفت همه بايد مسلمان باشند و اسلام بايد گسترش پيدا كند، منظورش اين بود كه تفكر اسلامي بايد توسعه يابد. اسلام يك مليت نيست و متعلق به همه مردم دنياست. منافع ملي منافع يك طيف جغرافياي است، منافع عمومي بشريت نيست. سياست خارجي امام نه شرقي و نه غربي بود و اين ايدئولوژيها را قبول نداشت، اما هرگز سخن از تصرف سرزمينهاي ديگر نكرد. ارزيابي خود را از شخصيت امام (ره) بيان كنيد؟ مولانا: امام انديشه را داشت و شخصيت هم از ويژگيهاي امام بود. ما مجاهد فقيه كه صحبتهاي بزرگي نيز دارند خيلي داشتهايم ولي آن شخصيت و شجاعت، متانت، قاطعيت، مردمي بودن و آن ريسك پذيري تنها از ويژگيهاي امام بود. ما فقيه زياد داشتيم كه به فقاهت امام هم ميرسيدند اما جوهره امام متمايز كننده ايشان بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]