تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه (س):آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812641934




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من ماشین نمی خواهم!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من ماشين نمي خواهم!
امام خميني
در ادامه خاطراتي که در مطلب راضي نيستم براي من صلوات بفرستيد!  از امام خميني (ره) خوانديم، چند خاطره ي زيباي ديگر را درباره ايشان با هم مي خوانيم :من ماشين نمي‏خواهم- خاطره‌‏اي از حجت‌‏الاسلام فرقانيامام در نجف كه بودند يكي از ايرانيان ماشيني را از آلمان خاص ايشان خريده بود كه آقا با آن به حرم مشرف شوند و يا در ايام زيارتي به كربلا بروند. آقا مي‏فرمودند: «من ماشين نمي‏خواهم.» وقتي او اصرار مي‌‏كرد كه من اين ماشين را به اسم شما و براي شما از آلمان آورده‏ام، امام به او فرمودند: «اگر مال من است من آن را مي‏فروشم و پولش را به طلبه‏ها مي‏دهم‏» او هم مي‏گفت كه نه شرط ما اين است كه شما اين را نفروشيد.  امام آن را نپذيرفتند.بعضي از مغازه‏دارها امام را نمي‏شناختند- خاطره‌‏اي از آيت‌‏الله موسوي خوييني‌‏هاامام از حالت‌‏هايي كه براي ايشان تعين درست مي‏كرد بي اندازه متنفر بودند و جلوي آنها را هم مي‏گرفتند. اگر كسي به دنبال يا همراه ايشان راه مي‏رفت برمي‏گشتند و او را از اين كار منع مي‏كردند...اگر مال من است، آن را مي‏فروشم و پولش را به طلبه‏ها مي‏دهم‏آقايان بفرمايند بروند- خاطره‌‏اي ازحجت‌‏الاسلام قرهياز خصايص امام اين بود كه هرگز دوست نداشتند در معابر عمومي طوري ظاهر شوند كه عده‏اي دور و بر ايشان را بگيرند. تا آنجا كه ممكن بود سؤالات طلبه‏ها را در خانه‏شان جواب مي‏دادند. وقتي كه از كلاس درس خارج مي‏شدند، مسير خلوتي را كه عمدتاً كوچه‏هاي منتهي به منزل بود، انتخاب مي‌‏كردند و به منزل مي‏آمدند. بارها ديده مي‏شد كه بعد از درس عده‏اي از آقايان كه دوست داشتند همراه امام حركت كنند، به دنبال ايشان راه مي‏افتادند اما وقتي امام متوجه حضور آقايان مي‏شدند مي‏ايستادند و مي‏گفتند: «آقايان بفرمايند بروند»
امام خميني
دوست ندارم شخصيت شما كوچك شود- حجت‌‏الاسلام سيد حميد روحانييادم مي‏آيد هنگام رفتن به حرم، در اواسط راه و در كوچه به امام برخورد كرديم و چون دوست داشتيم كه همراه ايشان باشيم، لذا پشت سر آقا به طرف حرم مطهر حركت كرديم. امام وقتي متوجه حضور ما شدند، ايستادند و فرمودند: «آقايان فرمايشي دارند؟» گفتيم: «نه! عرضي نداريم، فقط دوست داريم كه همراه شما باشيم و از اين كار لذت مي‏بريم.»ايشان فرمودند: «شكر الله سعيكم. من از اين كار شما تشكر مي‏كنم، شما آقا هستيد، طلبه هستيد، محترم هستيد، من دوست ندارم كه شخصيت شما با حركت كردن به دنبال من كوچك شود».شكر الله سعيكم. من از اين كار شما تشكر مي‏كنم، شما آقا هستيد، طلبه هستيد، محترم هستيد، من دوست ندارم كه شخصيت شما با حركت كردن به دنبال من كوچك شوددر مقابل رسول الله چه جوابي داريم؟ - حجت الاسلام کريميدر نجف بعضي‌‏ها خيال داشتند روشي اتخاذ كنند به عنوان ملاحظه سلسله مراتب مراجع عاليقدر شيعه تا به اين بهانه موقعيت و حيثيت اجتماعي امام را ناديده بگيرند. اين امر به دوستان خيلي گران آمد. بنده با دو نفر مامور شديم از طرف كليه دوستان خدمت امام برسيم و عرض كنيم كه چنين مطلبي است. من چون در صحبت كردن صريح‌‏تر بودم به امام عرض كردم كه هر محيطي آداب و رسومي دارد و ظاهراً مراعات رسوم، اشكال شرعي نداشته باشد و موقعيت‏حضرتعالي طوري است كه شما براي عامه مسلمين هستيد و اين موقعيت بايد براي اسلام حفظ شود و آقايان با آن برنامه‏اي كه دارند مي‏خواهند اين موقعيت شما را ناديده بگيرند يا خداي نخواسته به خيال خودشان هتك حرمت شما كنند، لذا ما از شما خواهش مي‏كنيم براساس آداب و رسوم حاكم در اين محيط، برنامه آقايان را نپذيريد. سخنان ما كه تمام شد ايشان يك قصه‏اي نقل كردند كه ما در مقابل عظمت روحي ايشان احساس حقارت و شرمساري كرديم. امام فرمودند: «در گذشته كه برق نبود و كوچه‏ها تاريك بود يكي از آقايان به جايي مي‏رفت و طبق مرسوم شخصي هم جلوي ايشان فانوس به دست گرفته بود. او اتفاقاً عازم مجلسي بود كه يك آقاي ديگري هم عازم آن مجلس بود. در راه كه برخورد كردند، اين آقا يك مقدار از آن ديگري فاصله گرفت تا معلوم شود كه ايشان يك تشكيلات جدا و يك فانوس‌‏كش مخصوصي دارد و مي‏خواست كه موقعيتش شناخته شود.» امام پس از نقل اين داستان فرمودند: «اگر روز قيامت ما را در محضر رسول الله(ص) به صف وادارند و از اين چيزها از ما سؤال كنند، آيا آقايان براي اين سؤال، جوابي در نظر گرفته‏اند كه مثلاً اين جلوتر باشد آن عقب‏تر باشد، اين زودتر باشد آن ديرتر باشد؟ اين اعتباراتي كه آقايان در نظر مي‏گيرند اگر در آن صف، حضرت رسول(ص) از ما سؤال كردند آيا جوابي داريم بگوييم؟» سپس فرمودند: به آن برنامه‏اي كه آنها تهيه كرده‏اند عمل كنيد.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن