واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سفر به واديهاي ناشناخته
موفقيت فراوان «مرد آهني» (آيرنمن) در تابستان امسال باعث شد تا تهيهكنندگان فيلم بلافاصله به فكر توليد قسمت دوم آن بيفتند. به اين ترتيب، يك قصه كميك استريپي ديگر هم تبديل به يك مجموعه فيلم سينمايي ميشود. قصه اكشن و ماجراجويانه «مردآهني» درباره يك تاجر مرفه است كه در طول درگيري در يك منطقه جنگي، با كمك يكي از همكارانش لباس آهني ويژهاي درست ميكند كه قدرت زيادي به او ميدهد. اين مرد ميتواند به كمك اين لباس پرواز كند و با نيروي فوقالعادهاي كه كسب كرده با موجودات قدرتمند مختلف مبارزه كند. اين تاجر به مرد آهني معروف ميشود. مثل تمام قصههاي كميك استريپي ابرقهرمانانه، شخصيت اصلي اين فيلم هم داراي هويتي دوگانه است. او آدمي معمولي است كه در وقت خطر، تبديل به يك ابرقهرمان شده و نقاب به چهره ميزند. جان فاورو كه قسمت اول فيلم را كارگرداني كرد، اين روزها خودش را براي كارگرداني قسمت دوم آماده ميكند.• وقتي پيشنهاد كارگرداني «مرد آهني» به شما شد، انتظار چنين پيشنهادي را داشتيد؟ تا حدودي بله. احساس ميكردم آمادگي كارگرداني آن را دارم. فقط كافي است شما قصه خوبي در دست داشته باشيد. البته هيچ چيزي بهتر از اين نيست كه شما يك فيلم مستقل كار كنيد. در چنين حالتي، شما قصه خودتان را داريد و با كاراكترهايي طرف هستيد كه خودتان خلق كردهايد و ديالوگهايي را ميگويند كه متعلق به شماست. فكر ميكنم هاليوود تا به امروز بهترين نسخههاي سينمايي قصههاي ابرقهرمانانه را ارائه داده است. زماني كه آنها فيلمها و ژانرهاي كوچك را ميگيرند و پرورش ميدهند و تبديل به فيلمهاي اكشن و بزرگ ميكنند، كارشان را خيلي خوب انجام ميدهند. صنعت سينما هميشه فرصت و امكان آن را داشته كه دست به اين نوع كارها و تجربهها بزند. براي مثال، ببينيد سام ريمي چه كار خوبي را در مجموعه فيلم كميك استريپي «مرد عنكبوتي» ارائه داد. برايان سينگر، كريس نولان و حتي پيتر جكسن هم همين راه را با موفقيت طي كردند. قصه اكشن و ماجراجويانه «مردآهني» درباره يك تاجر مرفه است كه در طول درگيري در يك منطقه جنگي، با كمك يكي از همكارانش لباس آهني ويژهاي درست ميكند كه قدرت زيادي به او ميدهد.راستي! يادم رفت از برادران واچفسكي اسم ببرم! وقتي فيلمهاي كميك استريپي ابرقهرمانانه اينها را نگاه و مرور ميكنيد، متوجه ميشويد تمام اين فيلمسازان از دايره فعاليت فيلمسازي مستقل وارد اين حيطه شدهاند. آنها از ساخت فيلمهايي كوچك شروع كردند و به اين فيلمهاي بزرگ رسيدند. آنها حالوهواي كارهاي مستقل خود را وارد اين فيلمهاي بزرگ و پرحجم كردند. در حقيقت، اين فيلمسازان بخشهايي از هويت، شخصيت و تواناييهاي ذاتي خود را به درون اين فيلمها ريختند؛ به همين دليل، وقتي من هم دعوت شدم تا يك قصه كميك استريپي ديگر را تبديل به يك فيلم سينمايي كنم، خوشحال شدم و احساس كردم من هم ميتوانم مثل بقيه آن فيلمسازان، چيز تازهاي به يك قصه كميك استريپي اضافه كنم.
• براي حفظ تعادل بين آن همه محدوده و فضاي متفاوت (كاراكترها، قصه و افههاي عظيم صوتي و تصويري) چه كرديد؟خب، اين سختترين بخش كار من بود، زيرا به عنوان يك فيلمساز شما تمام عوامل را به سمتي رهبري ميكنيد كه آن كارهايي را انجام دهند كه شما ميخواهيد. شما به آدمهاي مختلف ميگوييد چه بنويسند، چگونه بازي كنند، چطوري تدوين و نوآرايي كنند يا صحنهها و لباسها را چگونه بيارايند. در اين حالت شما بايد طوري عمل كنيد كه همه اينها مثل يك هارموني در كنار هم قرار گيرد و تعادل لحن در تمام مراحل توليد اين محصول بزرگ حفظ شود. اين چالشي است كه خودم وقتي ميخواهم فيلمي را كارگرداني كنم با آن مواجه ميشوم. فكر ميكنم اولين نكتهاي كه هميشه بايد به خاطر داشته باشم اين است كه قصه فيلم همهچيز فيلم است و حرف اول و آخر را ميزند. همهچيز بستگي به قصه دارد و فرقي نميكند كه شما داريد يك فيلم مستقل كمخرج ميسازيد يا يك انيميشن كامپيوتري براي والت ديزني يا يك فيلم كميك استريپي قهرمانانه. شما بايد قصهاي خوب با كاراكترهاي منطقي داشته باشيد.وقتي چنين قصهاي را پيدا كرديد، آنوقت ميتوانيد همه چيزهاي ديگر را حول محور آن قرارداده و يك تعادل خوب به وجود بياوريد. ميدانيد! كاركردن روي يكي از قصههاي كميك استريپي شركت انتشاراتي مارول، مثل يك رويداد تكاندهنده بود. در اين قصهها يك سطح معين و دقيق افههاي تصويري وجود دارد و هيجان خاصي را در درون قصههايش پرورش ميدهد. اينها همان چيزهايي است كه شما در يك كار سينمايي به آن نياز داريد و با آن ميتوانيد انتظارات تماشاگران را پاسخ دهيد. نكته جالب اين بود كه قسمت اول «مرد آهني» اولين كار سينمايي شركت انتشاراتي مارول بود. آنها بعد از موفقيت خوب سينمايي قصههاي كميك استريپيشان تصميم گرفتند در توليد اين نسخههاي سينمايي مشاركت كنند و خيلي خوشحالم كه اولين فيلم آنها را من كارگرداني كردم. حضور آنها باعث شد تا اكشن ماجرا در يك سطح معين و استاندارد باشد. اگر از من بپرسيد، ميگويم قسمت اول فيلم يك كار خوب و متفاوت است و قرار است قسمت دوم هم به همين شكل باشد.• چرا ميخواستيد اين قصه كميك استريپي خاص را كار كنيد؟ «مرد آهني» چه چيز ويژهاي در خودش داشت كه شما را جذب كرد؟فكر ميكنم از نظر تكنيكي كار متفاوتي بود. من خودم از آن دسته طرفداران پروپاقرص جلوههاي ديجيتال كامپيوتري و CGI نيستم؛ نميخواستمبه صورتي كه تا به حال مورد استفاده قرار گرفته، از آنها استفاده كنم. از سوي ديگر كاركردن روي كاراكتري كه آهني است و شما چهره او را بهسختي ميبينيد، برايم خيلي جذاب بود. شما به فيلمي مثل «تغيير شكلدهندگان» نگاه كنيد! با آنكه روباتها و ماشينهاي آهني، كاراكترهاي اصلي ماجرا هستند ولي بهشدت متقاعدكنندهاند. با اين حال، من بايد تلاش و كار بيشتري ميكردم زيرا كاراكتر اصلي من يك انسان بود- و نه روبات يا ماشين- كه تبديل به موجودي آهني ميشود. در رابطه با چنين كاراكتري بايد خيلي دقيق عمل كنيد، زيرا او هم انسان هست و هم نيست. فكر ميكنم در اين رابطه «كينگكونگ» مثال خيلي خوبي است و سازندگان آن خيلي خوب عمل كردند. كاراكتر كينگكونگ در اين فيلم خيلي خوب از كار درآمد و پيتر جكسن كار خيلي خوبي ارائه داد. من هم خيلي دقت داشتم كه بخش ديجيتال كار درست انجام شود. • سام ريمي و برايان سينگر گفتهاند كه قسمتهاي جديد «مرد عنكبوتي» و «سوپرمن» را به اين دليل ميسازند كه از طرفداران و ستايشگران قصه آنها هستند؛ در مورد شما هم اين موضوع صدق ميكند و از طرفداران «مرد آهني» هستيد؟ نوجوان كه بودم از آن دسته طرفداران پروپاقرص اين قصه كميك استريپي نبودم. او از آن دسته آدمهايي نبود كه قصهها يا كارهايش، مرا خيلي به سمت خودش بكشد؛ در حالي كه اين احساس را در رابطه با سوپرمن يا مرد عنكبوتي نداشتم. حتي درديول را بيشتر دوست داشت! خود قصه «مرد آهنين» هم موفقيت آن ابرقهرمانان ديگر را نداشت.اين تاجر به مرد آهني معروف ميشود. مثل تمام قصههاي كميك استريپي ابرقهرمانانه، شخصيت اصلي اين فيلم هم داراي هويتي دوگانه است. او آدمي معمولي است كه در وقت خطر، تبديل به يك ابرقهرمان شده و نقاب به چهره ميزند.ولي وقتي بزرگ شدم كاراكتر توني استارك (كه تبديل به مردآهني ميشود) برايم حالوهواي ديگري پيدا كرد. اينبار وقتي قصههايش را ميخواندم احساس ميكردم پيچيدگي بيشتري در خودش دارد. از خيلي جهات او شباهت زيادي به بقيه كاراكترهاي ابرقهرمانانه كميك استريپي ندارد. همين نكته به من يك جور آزادي عمل ميداد تا فضاي دوروبر اين كاراكتر را بشكافم و مورد مكاشفه قرار دهم.• همين حالوهواي متفاوت هم انتظارات متفاوتي را در بيننده ايجاد ميكند؛ به خصوص طرفداران اين قصه. اين در حالي است كه بقيه فيلمهاي كميك استريپي ابرقهرمانانه هم تلاش كردهاند به نوعي اين كاراكترها را احيا كنند.خب، كاراكتر مرد آهني تا قبل از اين در هيچ فيلمي ديده نشده بود و من ميخواستم كليت وجودياش را درك كرده و به روي پرده منتقل كنم. قصه كتاب او كيفيت بالايي دارد و برگردان سينمايي آن، كار سادهاي نبود. موجوداتي مثل مردآهني قهرماناني بزرگتر از زندگي هستند و در دنياي خاص و متروپليسوار زندگي ميكنند. استنلي خالق قصههاي كميك استريپي مارول حسي از شوخي و بذلهگويي هم در خودش دارد و آن را به قصههاي مصوري كه نوشته منتقل كرده است. صحنههاي نبرد قصههاي او قوي و هيجانانگيز هستند.همين نكات باعث ميشود فيلمهايي كه از اين قصهها ساخته ميشوند تبديل به كارهايي بزرگ شوند و كمكم حالوهوايي حماسي پيدا كنند. خلق يك دنياي دهه شصتي در سده جديد خيلي جالب و جذاب است و هنگام ساخت اين فيلمها بايد كاملا دقت كنيد كه تمام آن چيزهايي را كه از يك قصه كميك استريپي انتظار ميرود، برآورده كنيد.ترجمه - كيكاووس زياري ( همشهري )مطالب مرتبط :دان چيدل به "آيرون من 2" پيوست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 499]