تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866281870




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طنز و طربناکی حافظ


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طنز و طربناکی حافظ
آرامگاه حافظ
یکی دیگر از وجوه امتیاز و عظمت حافظ و اقبال عظیم فارسی‌زبانان به شعر او، طربناکی و روح امیدواری و عشق و آرزومندی است که در دیوان و موج می‌زند. وقتی که می‌گوید: «مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید» (اگر چه در طبع قزوینی نیامده باشد) یا «یوسف گم‌گشته باز‌آید به کنعان غم مخور» یا «نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد» یا "خطاب آمد که واثق‌شو به الطاف خداوندی» در دل خواننده روح امید و عشق و شور و شوق می‌دمد.این روح نستوه امیدوار و امیدورزی را که در حافظ سراغ داریم آیا در خاقانی و خیام هست؟ نگرانی مداوم خیام و خاقانی واقعاً متانت هنری‌شان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. این روح و روحیه را شاید اندکی در شیخ اجل می‌بینیم. شاید اندکی هم در منوچهری. ولی منوچهری یک طرب یک وجهی ساده‌دلانه و طبیعت گرایانه دارد، یک طرب عارفانه- عاشقانه مثل حافظ ندارد. وقتی دیوان حافظ را باز می‌کنیم یا به فال یا هر قصدی که بخوانیم از آن شاد و امیدوار بیرون می‌آئیم. نگرانی مداوم خیام و خاقانی واقعاً متانت هنری‌شان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. این روح و روحیه را شاید اندکی در شیخ اجل می‌بینیم. شاید اندکی هم در منوچهری. ولی منوچهری یک طرب یک وجهی ساده‌دلانه و طبیعت گرایانه دارد، یک طرب عارفانه- عاشقانه مثل حافظ ندارد. وقتی دیوان حافظ را باز می‌کنیم یا به فال یا هر قصدی که بخوانیم از آن شاد و امیدوار بیرون می‌آئیم.  طنز و تجاهل العارف و ملاحت بیان حافظ هم جای خود دارد. طنز حافظ برعکس بزرگانی چون سعدی و عبید زاکانی هرگز به هزل نمی‌رسد، تا چه رسد به هجو و بد زبانی و در یدن پرده عفاف، که هر قدر هم هنرمندانه باشد نهایتاً غیر هنری است.
حافظ
 کمتر شاعری با این‌همه طمأنینه و طنز و اعتماد به نفس و نکته‌گوئی و شیرین زبانی با معشوق خود روبرو شده یا گفت‌وگو کرده است. سر به سر گذاشتن او با مقدسات هم که از ارکان طنز اوست، امر خطیری است. اگر حافظ از خودش، یعنی ایمان خودش شک داشت، این‌همه جرأت نداشت که با تسبیح و دلق و سجاده و کار و بار معاد و بهشت و نعیم اخروی و مشایخ شهر و منبر و محراب و مسجد سربه‌‌سر بگذارد. ولی اگر فقط جرات  داشت اما ایمان نداشت، این دست‌اندازی‌های همدلانه‌اش این‌همه پسند خاطر مومنان راستین قرار نمی‌گرفت. برخی دلالت های شوخ طبعانه : این ابیات را از مقاله ای که استاد زرویی نصر آباد در مجله "گل آقا" در مورد طنز حافظ  آورده اند ، انتخاب کردم  تا طنز نمکین و معنا دار حافظ را بهتر تر سیم کرده باشیم : 1.هنگام تنگدستی، در عیش و كوش و مستی كاین كیمیای هستی، قارون كند گدا را غالباً مرسوم است كه انسان فقیر را به قناعت تشویق می‌كنند تا امورش اصلاح پذیرد. خواجه حتی در این مورد نیز طالبات تجربت را به وسیله یك شوخی عمیق نصیحت می‌كند و می‌گوید: وقت تگندستی به خوشگذرانی و مستی روی بیاور، چرا كه در هنگام مستی، انسان هیچ فرقی میان شاه و گدا نمی‌بیند!اصولاً وقتی آدم نسبت به دارایی دنیا بی‌اعتنا شود، چه نیازی به كیمیا دارد؟ 2.به خدا كه جرعه‌ای ده، تو به حافظ سحرخیزكه دعای صبحگاهی، اثری كند شما رازهاد و عباد، سحر برمی‌خیزند تا با دعا به درگاه باری تعالی، از بار معاصی بكاهند و آمرزش بخواهند. حتی در اینجا هم كه حرف از عوالم روحانی است، خواجه دست از مزاح و رندی برنداشته و دلیل سحرخیزی خود را نوشیدن شراب صبوحی ذكر كرده است و خطاب به معشوق، فرموده: اگر می‌خواهی كه دعای صبحگاهی حافظ در حق تو مستجاب شود، جرعه‌ای شراب به او بده تا با سوز و گداز بیشتری در حق تو دعا كند! 3.صوفی بیا كه آینه صافی است، جام راتا بنگری صفای می لعل فام رایكی از وجوه تسمیه تصوف؛ «صفا»ست. صاف بودن قلب و دست و عمل، از مختصات صوفی واقعی است. خواجه در این بیت، صوفیان ناصاف و ریایی را به سخره می‌گیرد و با طعنه، در حق ایشان می‌گوید: ای صوفی! اگر واقعاً می‌خواهی صفای حقیقی را ببینی، به جام شراب نظر كن تا با دیدن شراب صاف و سرخ رنگ داخل آن، كه به مثابه قلب جام است، صفای واقعی را حس كنی.اگر حافظ از خودش، یعنی ایمان خودش شک داشت، این‌همه جرأت نداشت که با تسبیح و دلق و سجاده و کار و بار معاد و بهشت و نعیم اخروی و مشایخ شهر و منبر و محراب و مسجد سربه‌‌سر بگذارد. ولی اگر فقط جرات  داشت اما ایمان نداشت، این دست‌اندازی‌های همدلانه‌اش این‌همه پسند خاطر مومنان راستین قرار نمی‌گرفت. 4.دوش از مسجد سوی میخانه آمد، پیر ماچیست یاران طریقت، بعد از این، تدبیر ماما مریدان، روی، سوی میخانه چون آریم چونروی، سوی خانه خمار دارد پیر ما خواجه در این دو بیت، دو زیرآبی رندانه رفته است. اول آنكه گفته است: «سوی میخانه آمد.» در حالی كه قاعدتاً بایست می‌گفت: «سوی میخانه رفت.» یا «سوی میخانه شد.» كما اینكه جای دیگر گفته: «زاهد خلوت‌نشین، دوش به میخانه شد.»مصدر «آمدن» را جایی به‌كار می‌برند كه مرتكب‌شونده فعل، به طرف گوینده خبر در حال حركت باشد. وقتی حافظ می‌گوید: «شیخ ما به سوی میخانه آمده، به‌طور غیرمستقیم بیان می‌كند كه خودش هم در همان حوالی میخانه پرسه می‌زده است! 5.می‌كند حافظ دعایی، بشنو آمینی بگوروزی ما باد لعل شكرافشان شما از ترفندهای رندانه حافظ است. او كه از بی‌التفاتی معشوق، خبر دارد با طرح یك تقاضای كوچك، معشوق را وا می‌دارد تا برای كامروا شدن حافظ دعا كند.«آمین» گفتم معشوق، به عبارتی، جواب مثبت به درخواست حافظ است. 6.حافظ از دولت عشق تو، سلیمانی شدیعنی از وصل تواش، نیست به جز باد به دستشوخی ظریف حافظ در این بیت، شاید نیازی به توضیح نداشته باشد.مصرع اول: مدح است و مصرع دوم ذم!خواجه می‌گوید: «من با بهره‌وری از عشق تو، مثل حضرت سلیمان شده‌ام! یعنی همان طور كه سلیمان بر باد حاكم بود و حكم می‌راند، من هم بعد از این همه سال در آرزوی وصل تو بودن، باد هوا نصیبم شده است.» 7.فقیه مدرسه، دی مست بود و فتوی دادكه می حرام ولی به ز مال اوقاف استمستی و راستی! انتقاد به دیندارانی كه استفاده از اموال اوقاف را برای خود حلال می‌دانسته‌اند ولی شراب را حرام!در جای دیگر در همین فضا می‌گوید:بیا كه خرقه ما گر چه وقف میكده‌هاستز مال وقف‌ نبینی به نام من درسی 8.در مذهب ما باده حلال است ولیكنبی روی تو، ای سرو گل‌اندام، حرام استاستدلال رندانه! یادآور رباعی خیام كه: «می گرچه حرام است، ولی تا كه خورد و... با كه خورد!»سعدی گوید:من آن نیم كه حلال از حرام نشناسمشراب با تو حلال است و آب بی تو حرام  9.ماییم و آستانه عشق و سر نیاز تا خواب خوش، كه را برد اندر كنار دوست؟نوعی خط و نشان كشیدن برای مدعیان زهد و پارسایی است: ما سر نیاز بر آستانه معشوق گذاشته‌ایم و شما را خواب خوش بی‌خبری درگرفته است.ببینیم عاقبت‌الامر، شما به مقصود می‌رسید یا ما؟ 10.پیوند عمر، بسته به مویی است، هوش دارغمخوار خویش باش، غم روزگار چیست؟بنشین غصه آخر و عاقبت خود را بخور غم دنیا را می‌خوری كه چی؟به قول لاادری: خونی كه می‌خوری به دل روزگار كن. 11.سهو و خطای بنده، گرش اعتبار نیستمعنی عفو و رحمت آمرزگار چیست؟اگر قرار باشد آدمیزاد را به جهت اشتباهاتش در آن جهان عذاب كند، پس رحمت و بخشش پروردگار چه معنی دارد؟ این هم طعنه‌ای است به خشك مقدسانی كه هركسی را جز خودشان درخور عذاب الهی می‌دانند.به قول خیام:یا رب تو كریمی و كریمی كرم استعاصی ز چه رو برون ز باغ ارم استبا طاعتم ار ببخشی، آن نیست كرمبا معصیتم اگر ببخشی، كرم است! 12.پیر ما گفت: «خطا بر قلم صنع نرفت»آفرین بر نظر پاك خطاپوشش باد در آفرینش الهی كه سخت دوپهلوست، معلوم نیست كه خطا رفته است یا نه ولی پیر ما گفت كه هیچ خطایی در آفرینش نیست. آفرین! مرحبا بر نظر شیخ ما كه تا این حد خطاپوش است!این بیت، جسورانه‌ترین، رندانه‌ترین و از سطح بالاترین نمونه‌های طنز حافظ است. 13.شاهد آن نیست كه مویی و میانی داردبنده طلعت آن باش كه آنی داردشیوه حور و پری گرچه لطیف است، ولیخوبی آن است و لطافت كه فلانی دارد«آن» در شعر حافظ، بعضاً سؤال‌برانگیز است (مثل «چیز» در غزلیات مولانا) و از مواردی است كه به نظر می‌رسد خواجه برای دست انداختن آیندگان در شعرش آورده است. 14.غیرتم كشت كه محبوب جهانی، لیكنروز و شب، عربده با خلق خدا نتوان كرد!این بیت، ناخودآگاه خواننده را به یاد قضیه آن عرب می‌اندازد كه وقتی مادرش را با مردی در خلوت دید، مادرش را كشت. گفتند: چرا آن مرد را نكشتی؟ گفت: من كه نمی‌توانم هر روز یك مرد را بكشم؟و همچنین «اسكندر» كه كسی به او گفت: فلان سرباز دون پایه تو، عاشق دخترت شده است! او را بكش. «اسكندر» گفت: اگر قرار باشد هر كس كه با ما دشمن است، بكشیم و هركس را هم كه دوستمان دارد، بكشیم، دیگر كسی نمی‌ماند كه بر او حكومت كنیم! 15.برو ای زاهد خودبین كه ز چشم من و تو راز این پرده نهان است و نهان خواهد بودخواجه از دیرباز، با زاهدان مردم فریب، سر ناسازگاری دارد و آنی از افشای منویات آنان دست نمی‌كشد. او مضمون رباعی خیام را آورده منتها نه خطاب به یك شخص نامعلوم، بلكه خطاب به زاهد:اسرار ازل را نه تو دانی و نه منوین حرف معما نه تو خوانی و نه منهست از پس پرده گفت و گوی من و توچون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من 16.چو ذكر خیر طلب می‌كنی، سخن این استكه در بهای سخن، سیم و زر دریغ مدار ای شاه، خیال نكن كه من تو را برای خوبی تو مدح می‌گویم. این فقط به طمع صله و انعام برای گذران زندگی است وگرنه از تو همچین دل خوشی هم ندارم. اگر می‌خواهی مدحت كنم، باید بدانی كه بی‌مایه فطیر است.! 17.ز كوی میكده برگشته‌ام، ز راهش خطا،مرا دگر ز كرم با ره صواب اندازاین بیت، متضمن دو معنی است:1- من از كوی میكده بازگشته‌ام و به اشتباه خود پی برده‌ام، حال مرحمت كن و مرا از راهی كه خطا بوده است، به راه درست هدایت كن.2- من از روی اشتباه و نادانی، از كوی میكده بازگشته‌ام، لطف كن و مرا باز به همان راه درستی كه در پیش داشتم (میكده) هدایت كن. به قول مولانا:آن ره كه من آمدم كدام استتا باز روم كه كار خام استبه‌طور قطع و یقین خواجه به معنای دوم بیشتر توجه داشته است.  در ارتباط با این مطلب نگاه کنید به " شوخ طبعی های حافظانه " منابع :حافظ نامه - خرمشاهیمقاله طنز در دیوان حافظ - زرویی نصر آباد 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن