واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دنياي جديدي را كشف كردم
جان كيوزاك در انيميشن كامپيوتري «ايگور» كه حالوهوايي كمدي و فانتزي دارد، صدايش را به كاراكتر اصلي قصه، يعني ايگور قرض داده است. دراين كمدي پرجنبوجوش و عجيب و غريب، ايگور يك موجود گوژپشت (شبيه گوژپشت نتردام) است كه به عنوان دستيار در لابراتواريك دانشمند نيمهديوانه كار ميكند. در شهري كه آنها زندگي ميكنند هر سال يك مسابقه بزرگ علمي برپا ميشود. شهر به 2 دسته تقسيم شده و مخترعين شيطاني و دانشمندان نيمه ديوانه در آن با هم رقابت دارند. دانشمند اصلي قصه موجودي بسيار مستعد است و دستيارش ايگور خالصانه برايش كار ميكند. ايگور ميخواهد مثل استادش تبديل به يك دانشمند ديوانه شود. نمايشگاه سالانه محل خوبي براي نمايش تواناييها و استعداد او است.ايگور و استادش ميخواهند مقام اول اين نمايشگاه را به دست بياورند. «ايگور» با حالوهوا و قصهاي كه دارد، ژانر سينماي كلاسيك هيولايي را به چالش ميطلبد. كيوزاك كه سال 1966 در شهر نيويورك به دنيا آمد، هيچوقت تبديل به يك ستاره پر سروصدا نشد، اما او توانسته براي نزديك به 3 دهه در مقام يك بازيگر موفق باقي بماند و اين نكتهاي است كه بارها و بارها از سوي رسانههاي گروهي مورد تاكيد قرار گرفته است. او كار بازيگري را از سال 1983 با فيلم «كلاس» شروع كرد. تا به حال در فيلمهايي چون «متقلبها»، «هال سيتي»، «هواپيماي حمل محكومين»، «خط سرخ باريك»، «جان مالكوويچ بودن»،«هويت»، «هيات منصفه فراري»، «گريس رفته است» و«1408» بازي كرده و «شانگهاي» را نيز آماده نمايش دارد.• قبل از اين در انيميشن «آناستازيا» هم صداي خود را به يك كاراكتر كارتوني قرض دادهايد. كار لذتبخشي است؟100درصد. اگر از تجربه اين انيميشن راضي نبودم، محال بود دوباره با يك پروژه انيميشن همكاري كنم. انيميشنها شما را به يك دنياي تازه و ناشناخته ميبرند و شرايطي را براي شما فراهم ميكنند كه در يك فيلم زنده نميتوانيد آنها را تجربه كنيد. وقتي ميخواستم «آناستازيا» را كار كنم كمي ميترسيدم. اولين بار بود كه داخل استوديو جلوي ميكروفن ميرفتم و با نگاه به صحنههاي فيلمي كه در جلويم نمايش داده ميشد، از خودم صدا درميآوردم. ولي همانجا بود كه دنياي جديدي را كشف كردم. اين شما هستيد كه به يك موجود غيرواقعي جان و نيرو ميدهيد. تا زماني كه شما صدايتان را روي اين كاراكتر انيميشني نگذاشتهايد، معلوم نيست او كيست و قرار است چگونه حالوهوايي داشته باشد. در حقيقت، اين شما هستيد كه به او جان و هويت ميدهيد. هنگام كار روي «ايگور» ديگر آن اضطراب و ترس اوليه را نداشتم.دراين كمدي پرجنبوجوش و عجيب و غريب، ايگور يك موجود گوژپشت (شبيه گوژپشت نتردام) است كه به عنوان دستيار در لابراتواريك دانشمند نيمهديوانه كار ميكند. • كدام بخش كار در يك انيميشن را بيشتر از بقيه قسمتهاي آن دوست داريد؟خب، زماني كه شما داريد كار ضبط را انجام ميدهيد، آنها فعاليت شما را ضبط و فيلمبرداري ميكنند. كارگردان فيلم خيلي دقت دارد كه شما چگونه كلمات را ادا ميكنيد و لب شما چگونه تكان ميخورد. او دستورات لازم را ميدهد كه تمام حركات شما و كاراكتر كارتوني روي پرده همراه و يكسان شود. اين بخش مشكلترين و در عين حال هيجانانگيزترين قسمت كار است. در اين شرايط اوضاع خندهداري ايجاد ميشود. كارگردان انتظاراتي از شما دارد كه ميخواهد برآورده شود و شما ميبينيد كه وضعيت كاملا متفاوت از آن چيزي است كه انتظارش را داشتهايد. وقتي كار تمام ميشود شما از ته دل نفس راحتي ميكشيد و ميگوييد شكر خدا كه تمام شد! زماني كه محصول آماده شده را ميبينيد لذت خاصي ميبريد و تمام خستگي از تنتان به در ميرود. در اين حالت ميگوييد: «اي واي! اين كاري است كه من انجام دادهام!» به هر حال، اين يك كار بسيار هيجانانگيز است كه وقتي همه چيز در كنار هم قرار ميگيرد و يك فيلم كامل را تشكيل ميدهد، تازه ميفهميد چه كاري صورت گرفته است.• هنگام ضبط صدا در داخل استوديو تنها بوديد يا كار ضبط صدا را در كنار ديگر بازيگران انجام دادهايد؟تنها بودم. ميدانيد، وقتي قرار شد به جاي ايگور حرف بزنم در اروپا بودم و كار خيلي زيادي هم داشتم. به اين ترتيب، از كل پروژه دور بودم. بقيه همكاران فيلم در استوديويي در آمريكا كار ميكردند و من در نقطهاي بسيار دورتر از آنها بايد كارم را انجام ميدادم. به همين دليل، حساسيت خيلي زيادي نسبت به كار من وجود داشت؛ بعضي وقتها، سازندگان فيلم نگران نوع لب زدن من بودند و با اصرار ميخواستند بدانند من كارم را چگونه دارم انجام ميدهم. اين نوع كار كردن- كه تو تنها هستي و كسي در كنارت نيست- حس خاصي را در من ايجاد ميكرد. كمي گيج و دلشكسته بودم. اينجور كار كردن كمي مشكل است. تو در يك استوديوي دور ديالوگهاي خودت را ميگويي و آنها در نقطهاي دورتر ديالوگهايشان را ميگويند. بعد، همه اينها در كنار هم قرار گرفته و ميكس ميشود. در پايان كار همه صداها بايد با هم و با حالوهواي كلي صحنه هماهنگ باشد و اين كار خيلي مشكلي است.
• چطور ميشود كه حس و حال چند بازيگر كه در فاصله دوري از هم قرار دارند، يكسان باشد؟ بعضي وقتها كار به ضبط مجدد و دوباره كشيده ميشد، تا آن حس يكسان و هماهنگ ايجاد شود. من اول صدايم را ضبط ميكردم و چند روز بعد صداي همكارانم به دستم ميرسيد و آنها را گوش ميكردم. با گوش كردن به لحن صداي آنها بود كه تلاش ميكردم به آن حس هماهنگ برسم. ميدانيد، صداي هر بازيگري براي كاراكتر خودش است و بايد مستقل عمل كند. ولي مجموعه اين صداها و كاراكترهاست كه يك فيلم را تشكيل داده و خلق ميكند.• فيلمهاي انيميشن را هم مثل فيلمهاي زنده انتخاب ميكنيد يا نوع انتخابتان فرق ميكند؟فرق زيادي نميكند. مهمترين نكته اين است كه وقتي فيلمنامهاي پيشنهاد ميشود، آن را بپسندم. كل ماجرا همين است. وقتي فيلمنامه را ميخواني، خيلي سريع يك حس دروني به تو ميگويد كه آن را دوست داري يا خير. نميتواني آن را توضيح بدهي يا دليل قانعكنندهاي برايش ارائه بدهي؛ يا ميگويي بله يا نه. پس از فيلمنامه، حالا نوبت به اين ميرسد كه قرار است هم بازيهايت در اين كار چه كساني باشند. در انيميشن و فيلم زنده، سبك كار است كه كمي فرق ميكند و متفاوت است. كاراكترهاي كارتوني ارژينالتر هستند و جذابيت بيشتري دارند. البته ايگور شبيه كاراكترهاي انيميشنهاي شركت كامپيوتري پيكسار و كمپاني والت ديزني نيست و هنگام ديدنش نبايد منتظر فيلمي مثل «شركت هيولاها»يا «قصه اسباببازي» باشيد. اين فيلم سبك و استيل خاص خودش را دارد و راه خودش را ميرود.• ايگور حالوهواي خاص و بانمكي دارد و چرخشهاي آن خوب و تماشايي است.ايگور و استادش ميخواهند مقام اول اين نمايشگاه را به دست بياورند. «ايگور» با حالوهوا و قصهاي كه دارد، ژانر سينماي كلاسيك هيولايي را به چالش ميطلبد. كيوزاك كه سال 1966 در شهر نيويورك به دنيا آمد، هيچوقت تبديل به يك ستاره پر سروصدا نشدخواست كلي و اوليه سازندگان فيلم اين بود كه ميخواستند تمام بچهها به تماشاي آن بنشينند و از ديدن آن لذت ببرند. خنداندن بچهها و والدين آنها بحث اصلي خالقين فيلم بود. تمام ديالوگهايي كه كاراكترها ميگويند و همه حركاتي كه انجام ميدهند درخدمت اين مسئله است. در عين حال، بچهها از طريق اين قصه و كاراكترهاي آن با يكسري از مسائل و مشكلات موجود در جامعه هم آشنا ميشوند، ولي آشنايي با اين مشكلات آنقدر نيست كه از قصه و ماجراجويي و خنده دور بيفتند. حرفهاي فيلم منظورهاي دوگانه دارند كه بچهها و بزرگترهاي آنها، هريك برداشتهاي خاص خود را خواهند داشت.• آيا شما هم عقيده داريد كه فيلم حامل پيامهاي سياسي است؟خب، هر فيلمي كه اين روزها ساخته ميشود انعكاسي از شرايط جامعهاي است كه در آن زندگي ميكنيم و نميتواند دور از اين چيزها باشد. وقتي فيلم را ديدم، خيلي زود متوجه اين نكته شدم كه شهر دانشمندان ديوانه در تاريكي به سر ميبرد و كل فضاي شهر براين اساس ساخته شده است. موقعيت كاراكترها و حرفهايي كه ميزنند، شما را به ياد چيزهاي مشابهي در جامعه خودمان مياندازند. پس نميتوان گفت فيلم حامل هيچ پيام يا حرف سياسياي نيست. تمام خلاقيتي كه كاراكترهاي قصه به خرج ميدهند، اين است كه سلاحهاي مخرب و شيطاني ميسازند تا بتوانند به كمك آنها دنيا و تمدن آن را از بين ببرند؛ اين همان چيزي است كه گروهي از سياستمداران ما به دنبال آن هستند. از اين نظر، من ايگور را فيلمي ضدجنگ ميدانم كه پيام صلح با خود دارد و ضد سلاحهاي كشتار جمعي است. ولي در قصه فيلم، تلاش زيادي صورت نگرفت تا اين نكته خيلي رو و علني باشد. اين يك بحث پيچيده است كه هنگام ساخت يك انيميشن براي بچهها، بايد توجه ويژهاي به آن داشت. اين لحن ضدجنگ – كه شما آن را در طول فيلم خيلي خوب درك و احساس ميكنيد- بايد غيرمحسوس و پنهان در دل قصه جا ميگرفت و زبان كمدي، جذاب و سرگرمكننده آن را تحت تاثير قرار نميداد. بچهها در وهله اول يك فيلم ماجراجويانه و سرگرمكننده تماشا ميكنند و در كنار آن با اين حس هم آشنا ميشوند كه سلاحهاي مخرب و كشنده چيز خوبي نيستند. اين همان قصد اوليه و اصلي فيلمنامهنويس و كارگردان فيلم بود كه من هم 100درصد با آن موافق هستم.منبع : همشهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 629]