واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: همه چيز به عهده شخصيتها
هرچند در ماه رمضان امسال هيچ كدام از 4 سريالي كه روي آنتن شبكهها رفت نتوانست اتفاق جديدي را رقم بزند و گوي رقابت را از باقي سريالها بربايد اما سريال مثل هيچ كس به لحاظ كيفيت توليد توانست در مجموع موفقتر ظاهر شود.تركيب عبدالحسين برزيده بهعنوان كارگردان و محمد علي اسلامي در مقام تهيهكننده و علي اكبر محلوجيان، نويسنده، سريالي را رقم زد كه هرچند در داستان دچار كليشههاي رايج است اما با كمك بازي خوب بازيگران و انسجام در خط اصلي داستان و همين طور كارگرداني سنجيده و «تميز» در نهايت سريالي با كيفيت مطلوبتر را به مخاطب ارائه داد. داستان سريال مثل هيچ كس، عليالظاهر درباره شخصيتي به نام داداشي است؛ فرزند بزرگ خانوادهاي كه در غيبت پدر(فوت او) نقش رهبري خانواده را بر عهده ميگيرد. او كه ظاهرا امين و مورد قبول خانواده است و توانسته همه را در خانه و كارگاه پدري دور هم نگاه دارد، به سبب طمع تعدادي از افراد خانواده، درايتها و آنچه او طي تمام سالها سعي در حفظ آن داشته كه همانا انسجام خانواده است را مورد تهديد ميبيند. او كه به همراه 3 برادر و 2 خواهرش، كه همه به جز او و برادر كوچكتر تشكيل خانواده دادهاند، در خانه پدري و زير سايه بيبي، مادر خانواده، زندگي ميكنند، ابتداي سريال با اعلام يك تصميم اعضاي خانواده را غافلگير ميكند؛ اينكه به گونهاي كه شاكله خانه پدري و كارگاه كه رزق و روزي همه اعضاي خانواده را ميدهد به هم نريزد، ميخواهد تكليف ارث و ميراث را مشخص كند. در واقع با اعلام اين تصميم كه البته خيلي هم روشن توضيح داده نميشود، آتش زيرخاكستر طمع يكي از برادران و داماد بزرگ خانواده را روشن ميكند و در اين ميان يكي از رقيبان جدي او در محيط كارياش هم به اين وسوسهها دامن ميزند تا دعوا بر سر ارث و ميراث شروع شود؛ خط محوري و البته تنها خط داستاني فيلمنامه مثل هيچ كس كه شايد بتوان گفت چندان بكر و بديع نيست و حتي يك قدم آن سوتر در شبكه3 سيما هم همين خط اصلي، سريالي ديگر را رقم ميزند كه البته در پرداخت آن بسيار ضعيف عمل ميكند.داستان سريال مثل هيچ كس، عليالظاهر درباره شخصيتي به نام داداشي است؛ فرزند بزرگ خانوادهاي كه در غيبت پدر(فوت او) نقش رهبري خانواده را بر عهده ميگيرد.فيلمنامهها معمولا در دو محور جلو ميروند؛در طول داستان، يا در عرض آن. علي اكبر محلوجيان، نويسنده اين سريال، علاقه خاصي دارد تا همواره در عرض قصهها حركت كند. در واقع الگوي ايدهآل او اين است كه در آغاز تنشي را براساس اتفاق يا يك تصميم يا يك تقدير پيش بياورد و در ادامه بيش از آنكه حوادث و واقعهها و تنشها فيلمنامه را جلو ببرد تا در دامن آن تنش شخصيتها رنگ و شكل بگيرند و بعد ما در عرض شخصيتپردازيها حركت كنيم نه در طول قصه و حوادث. هرچند همواره اين اصل وجود دارد كه تنشها، شخصيتها و در ادامه شخصيتها، تنشها را به وجود ميآورند و بدون وجود اين رابطه متقابل نميتوان اثري محكم خلق كرد اما در واقع در سبك نگارشي مورد توجه محلوجيان عرض فيلمنامه همواره بيش از طول آن است و شخصيتها و شخصيتپردازيها سهم بيشتري از زمان نمايشي را بهخود اختصاص ميدهند تا رويدادها. نمونه آن هم سريال لبه تيغ كه نوشته همين نويسنده بود و حادثه در همان آغاز نمايش رخ داد و تنش ميان شخصيتها با خودشان و ديگران فيلمنامه را تا انتها پيش برد، يا حتي نمونه قديميتر آنكه سريال پدر سالار باشد و اتفاقا سريال مثل هيچ كس به نوعي وامدار آن است. اما همين ساختار حركت در عرض است كه باعث ميشود صحنهها بيش از حد كند بهنظر برسد و اين احساس منتقل شود كه قصه پيش نميرود يا با سرعت پيش نميرود.
هرچند نكته مهم اين است كه شخصيتپردازيها و عرض فيلمنامه از مسير داستان و طول آن پرت نميافتد و عناصر داستان ثابت هستند و حتي در نيمه انتهايي وقتي نويسنده احساس ميكند نيروي نمايشي قدرت لازم را ندارد و تعداد حوادث براي تنش كافي نيست با مرگ مادر بحران را تشديد ميكند اما باز هم احساس ميشود پيوسته بودن فيلمنامه با گفتوگوهاي زياد بين افراد حفظ ميشود نه براساس نقاط عطفي مانند كنسل شدن مراسم «سمنو پزون» و مرگ مادر. در نهايت بايد گفت هرچند فيلمنامه گنگ و مبهم و آشفته نيست، اما اكشن قوياي هم ندارد.از سوي ديگر بايد به اين نكته اشاره كرد كه هرچند با توجه به تواناييهاي محلوجيان در فيلمنامهنويسي و تسلط او به فراز و فرودهاي اين عرصه، مثل هيچ كس عناصر مورد احتياج يك درام يعني تضاد و كشمكش، شخصيت و داستان را دارد، اما بهطور مثال بر شخصيتها اين انتقاد متصور است كه بيش از حد داراي پيشبيني هستند و شخصيت اصلي بيش از حد منفعل و واكنشي است. در واقع نقشهاي اكشن بهعهده شخصيتهاي فرعي است تا شخصيت محوري، و با وجود تلاش شخصيتها براي آنكه حجمي را به داستان بياورند اما در نهايت فيلمنامه فاقد حجم كافي است مگر حجمي كه به خاطر تعدد شخصيتها ايجاد شده است. باز هم بهطور مثال با وجود اينكه شخصيتي مانند كاظم، داماد بزرگ، سعي ميكند تا با روايتي از كودكي خود و رنج و سختي بيمادري كشيدن، حجمي به داستان بياورد اما تلاشهايي از اين دست از سوي شخصيتها كم ديده ميشود.اما نميتوان نوشتن درباره سريال مثل هيچ كس را به پايان برد و از كارگرداني خوب سريال ياد نكرد. در حاليكه معمولا شتابزدگي در ساخت سريالهاي مناسبتي ديده ميشود اما در كارگرداني اين سريال به ندرت ميتوان ردي از شتابزدگي ديد و تامل و تعمق در ضبط پلانها پشتويزور دوربين مشهود است. تعدد بازيگران نيز باعث نشده تا انسجام كار از دست كارگردان خارج شود و در نهايت بازيهاي روان، باورپذير و پخته بازيگران اين سريال نيز بر كيفيت كار تاثيري مطلوب گذاشته است. آن هم در جاييكه اين سريال، سريالي مبتني بر شخصيت است اين ساختار از سوي بازيگران نيز درك شده است و هر كدام سعي در انتقال آن دارند.منبع : همشهري مطالب مرتبط :دانلود تيتراژ سريال مثل هيچ کس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]