تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816387789
ارژنگ اميرفضلي:كله پا شدم و سرم شكست
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
ارژنگ اميرفضلي كه همه او را به عنوان يكي از بازيگران كمدي ميشناسند كار خود را با برنامه «نوروز 72 » به كارگرداني داريوش كاردان، همراه با مهران مديري و حميد لولايي آغاز كرد. او به سرعت در عرصه هنر هفتم درخشيد و علاوه بر بازيگري در سينما، تلويزيون و تئاتر، كارگرداني چند مجموعه تلويزيوني را نيز در كارنامه كار خود ثبت كرد. از مهم‌ترين آثار وي مي‌توان به «الو الو من جوجوام» (مرضيه برومند)، جنگجوي پيروز(مجتبي راعي)، مرباي شيرين(مرضيه برومند)، شارلاتان (آرش معيريان)، شام عروسي(ابراهيم وحيدزاده)، اخراجي‌ها(مسعود ده‌نمكي)، اخراجي‌ها 2 (مسعود ده‌نمكي)، محاكمه در خيابان(مسعود كيميايي) و افراطي‌ها(جهانگير جهانگيري) اشاره كرد. وي درباره حادثه‌اي مي‌گويد كه بعد از گذشت سال‌هاي سال هنوز گاهي تكرار آن آزارش مي‌دهد. اميرفضلي توضيح مي‌دهد: آدم شوخي هستم و زياد عادت ندارم به مشكلاتي كه پيش مي‌آيد به ديد بد نگاه كنم. در كل آدميزاد اين‌طوري است كه به هر اتفاقي كه امروز برايش بسيار تلخ و سخت است فردا به عنوان يك خاطره نگاه ميكند. او ادامه مي‌دهد: دوره دبيرستان بودم و مثل هميشه توي پياده‌رو راه مي‌رفتم و به چيزي كه ديگر اصلا برايم اهميتي ندارد فكر مي‌كردم، ناگهان صداي بلندي آمد و پخش زمين شدم. سرم شكست و دستم هم زخمي شد اما از صداي خندههايي كه به گوشم ميرسيد جرات نمي‌كردم بلند شوم و ببينم چرا اين‌طوري شدم. سرانجام مردي دستم را گرفت و در حالي كه مي‌خنديد گفت اين‌طوري تا مدرسه بروي خسته مي‌شوي، از دو پايت استفاده كن! خجالتم بيشتر شد اما در آن لحظه راحت‌تر بودم كسي بلندم كند.... بلند كه شدم فهميدم يكي از مغازه‌ها در شيشه‌‌اي‌اش را باز گذاشته و در هم بخشي از عرض پياده‌رو را اشغال كرده و من بدون آن كه در را ببينم با آن برخورد كردم.... درد زياد س رم كه شكسته بود و زخم دستم به اندازه خندههايي كه قطع نمي‌شد آزارم نمي‌داد! آن روز بدترين روز زندگي من بود. ارژنگ اميرفضلي توصيه ميكند مواظب درهاي شيشهاي باشيد كه يكباره با كله در آن فرو نرويد كه عاقبت خونيني دارد. البته او در عين حال به صاحبان مغازه‌ها پيشنهاد ميكند، روي درهاي شيشهاي مغازه خود را علامتگذاري كنند. جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها