واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
رسول نجفيان يكي از چهرههاي صاحب نام تئاتر، سينما و تلويزيون است كه همه ما با لحن گرم و صميمي او در برنامههاي تلويزيوني آشنا هستيم. او سال 1330 در تهران متولد شد و سال 1356 موفق شد در رشته روانشناسي از بخش علوم تربيتي مدرسه عالي پارس، فارغالتحصيل شود. نجفيان بازي در تئاتر را از سال 1348 آغاز كرد و براي اولين بار با فيلم «صف» به كارگرداني علياصغر عسگريان در سال 1363 جلوي دوربين سينما قرار گرفت. او سالها در تلويزيون به بازي در نمايشها ادامه داد و چندين تلهتئاتر براي تلويزيون كارگرداني كرد. اما آنچه باعث ميشود نام او در ذهن مخاطبان تلويزيون باقي بماند، كماكان بازي شيرين و روان اوست. دزد عروسكها، آهوي وحشي، مسافر ري، رعنا و... از جمله كارهاي اوست. اين هنرمند در عرصه موسيقي هم چندين آلبوم منتشر كرده است. «بيبيجان» با قطعه معروف «رسم زمونه»، مهمترين اثر موسيقايي نجفيان است كه از پرفروشترين آلبومهاي 2 دهه اخير به شمار ميآيد. علاوه بر آن الفبا را با شعر و موسيقي بياموزيم، حسن كچل، پينوكيو و ذوالجناح ميآيد... و بيسوار از ديگر آثار موسيقايي اين بازيگر باسابقه است. او از مهمترين اتفاق زندگياش چنين ميگويد: سالها پيش لطف الهي شامل من شد و من ترانه رسم زمونه را ساختم كه اين ترانه در قلب مردم جا گرفت و مورد استقبال واقع شد و همين اتفاق سبب شد تا زندگي هنري من دگرگون شود و اتفاقات خوب بعدي را به دنبال داشته باشد. اين ترانه مختص يك شب و يك ماه نبود بلكه حاصل سالها تجربه و اتفاقات زندگي من بود. من در تمام سالهاي زندگي به قدري تحت تاثير از دست دادنها قرار گرفته بودم كه اين شعر را ساختم. من دوران كودكي و نوجوانيام را در محله عزيزخان تهران گذراندم در كنار همسايگان مهرباني كه اكثرا مسيحي و از اقليت ها بودند. سالهاي سال عادت داشتم كه به اين منطقه ميرفتم و خانه كودكيهايم را ميديدم و كاهگلهاي آن خانه را بو ميكردم و ياد دوران كودكي و خانوادهام را اينچنين زنده ميكردم. يكبار كه از سفر خارج برگشتم و رفتم كه كاهگلهاي آن خانه را بو كنم، ديدم آنجا را درهم كوبيدهاند و ديگر خبري از آن بنا نيست. خيلي تحت تاثير قرار گرفتم و اين شعر را سرودم؛ البته شعر براي خودم بود و هيچ وقت براي كسي آن را نخوانده بودم تا اينكه يك شب در يك برنامه زنده تلويزيوني كه من مجري بودم، مهمان برنامه نيامد و من هم كه مجبور بودم برنامه را اداره كنم رو به دوربين كردم و به ببيندهها گفتم ميخواهم شعري را براي شما بخوانم و بعد آن را برايتان تفسير كنم. شعر رسم زمونه را جلوي دوربين خواندم كه بعد از پخش آن افراد زيادي سراغم آمدند كه در نهايت به كمك آقاي حميد صدري و دكتر معظمي اين ترانه به صورت سيدي بيبيجان ضبط شد و به بازار آمد. خيلي خوشحالم كه با گذشت بيش از 15 سال از اين اتفاق، هنوز خيليها اين ترانه را دوست دارند و من را با اين ترانه ميشناسند. حتي در مناطق دورافتاده كشورمان كه دسترسي به تلويزيون برايشان سخت است، من مردمي را ديدهام كه ترانه رسم زمونه را ميشناختند يا حتي ايرانيان خارج از كشور. معتقدم همه اينها فقط و فقط لطف الهي بود كه شامل حال من شد. گفتوگوها: سولماز خيرخواه و پويا اميري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]