تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دور...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829150106




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هي مرد، تو فوق‌العاده‌اي!


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: هي مرد، تو فوق‌العاده‌اي! سینمای‌جهان- حميدرضا پورنصيري-سعيد جعفريان: جورج کلونی حالا ديگر يک ستاره واقعی ا‌ست. کسی که هم مخاطب عام را جذب می‌کند و هم منتقد سختگير را راضی به خانه می‌فرستد. از آن دست ستاره‌هايی که می‌دانند کجا ايستاده‌اند و حواسشان به دور و برشان هست. او حالا، در 45سالگی، کلاسيک‌ترين ستاره‌ای‌ است که سينمای آمريکا دارد. ستاره‌ای به ياد روزهای خوش کری گرانت و همفری بوگارت. اين روزها آخرين فيلم كلوني «آلماني خوب» به كارگرداني رفيق قديمي‌اش استيون سودربرگ اكران شده است. نتيجة رفاقت اين دو نفر، ساخت چند فيلم درجه يك بوده؛ از فيلم‌هايي با مخاطب خاص مثل سيريانا بگيريد تا فيلم‌‌هاي عامه‌پسندتري مثل دسته يازده نفره اوشن. ولي خبر بد اين است كه اين دو به همكاري چندين ساله‌شان پايان داده‌اند. به همين بهانه ابتدا گزيده‌اي از مطلبي را كه در شمارة تازة Vanity Fair در ستايش كلوني منتشر شده، مي‌خوانيد و سپس به سراغ كارنامة اين دو رفيق پاية سينمايي رفته‌ايم. ضد جنگ جورج کلونی جزو آن ‌دسته آدم‌هايی‌ است که هاليوودي‌‌ها می‌توانند به داشتن‌اش افتخار کنند؛ مردی که موهای براقی دارد و چشم‌هایش همیشه می‌درخشند و هنگام صحبت کردن، دقيق‌ترين نکته را در مناسب‌ترین زمان بیان می‌کند. او با جنگ مخالف است و به ‌خاطر مردم در برابر آن می‌ایستد؛ همان‌طور که وقتی تازه وارد تلویزیون شده بود به ‌خاطر یک دختر بچه، روبه‌روی تهیه‌کننده‌اش ایستاد. سيزده بهتر از دوازده کلونی اولین برندة مراسم اسکار سال2006 بود و وقتی بالای سن رفت، بسیار فوق‌العاده به ‌نظر می‌رسید. همان‌طور که در فیلم‌ها می‌گویند «یک روز قهرمانی برمی‌خیزد...». پشت سرش مجموعة کاملی بود از فیلم‌هایی که در آن‌ها بازی کرده بود یا تهیه‌کنندگی‌شان را برعهده داشت و یا کارگردان آن‌ها بود. یک گنجینة عجیب و کامل برای مردی که تا 30 سالگی هنوز پایش به عالم سینما باز نشده بود. شروع کار کلونی با یک مجموعة تلویزیونی بود که خیلی زود پربیننده شد و باعث شد او وارد سینما شود؛ «یک روز خوب» و «بتمن و رابین». اما درست از این‌جا به بعد است که او انتخاب‌های کلیدی‌اش را شروع می‌کند؛ «ای برادر کجایی؟»، «سه پادشاه»، «خارج از دید»، «طوفان کامل»، «دسته یازده نفره اوشن»، «اعترافات یک ذهن خطرناک»، «شب به‌خیر و موفق باشید» و «سنگدلی تحمل‌ناپذیر». او الان مشغول بازی در «دسته سیزده نفره اوشن» است که خودش می‌گوید باید این‌طور خوانده شود: «دسته سیزده نفره اوشن... بهتر از دسته دوازده نفره اوشن!» اما پیش از این فیلم، او در یک فیلم دیگر هم با استیون سودربرگ همکاری کرده؛ فیلمی با نام «آلمانی خوب» که در آن کیت بلانشت نقش مقابل کلونی را برعهده دارد. «می‌خواهم چیزی به‌تان بگويم، او (بلانشت) اسکار می‌گیرد. او بهترین بازیگری‌ است که این روزها هنوز بازی می‌کند. نه یک بازیگر معمولی، از آن بازیگرهایی که موقع قرار گرفتن در برابرشان دلشوره می‌گیری.» عشق كري گرانت کلونی تنها بازمانده از نسل بازیگرانی مانند جیمی استوارت و گریگوری پک است. شاید حتی بهتر باشد نام الگوی خودش را هم در این بین بیاوریم: کری گرانت؛ تنها بازیگر آمریکایی که یک‌جور بلوغ آرامش‌بخش در حرکات و بازی‌اش می‌درخشید. شاید اگر کلونی ماشین زمان داشت و به عقب برمی‌گشت، به یکی از بازیگران ثابت فیلم‌های بیلی وایلدر بدل می‌شد. شب به خير اسكار او اسکار را به‌خاطر بازی در «سیریانا» گرفت؛ فیلمی به کارگردانی استیون گاگان که کلونی در آن، نقش یک مأمور مخفی سيا را دارد که در طول فیلم برخلاف خواستة رؤسایش حرکت می‌کند و سرانجام در تالاری از آینه‌ها گم می‌شود. او علاوه بر این برای «شب به‌خیر و موفق باشید» هم نامزد جایزه شده بود، فیلمی که خودش کارگردان آن بود و در 8 رشته نامزد جایزه بود. اما وقتی برای گرفتن اسکار بهترین نقش مکمل مرد روی سن رفت، با جسارت گفت که این جایزه نشان می‌دهد خبری از اسکار کارگردانی نیست! «شب به‌خیر و موفق باشید» هم به‌صورت سیاه و سفید ساخته شده است و دربارة یک دورة ماندگار در تاریخ آمریکاست؛ درگیری ادوارد آر. مورو با سناتور جوزف مک‌کارتی که داستانش چندان هم بی‌شباهت به حال و هوای امروز جامعه آمریکا نیست. اما کلونی با شجاعت پای فیلمش ایستاد و از قدرت واشنگتن و دیوانگی جمهوری‌خواهان و جنون جنگ‌شان نترسید. براي جاني دپ نامه مي‌نويسم کلونی علاقة زیادی دارد دربارة تاریخ سینمای آمریکا و تأثیر آن بر جامعة آمریکا اغراق کند؛ «وقتی که حقوق شهروندی مطرح نبود، ما در فیلم‌ها درباره‌اش صحبت می‌کردیم. یا حتی آکادمی، همین آدم‌هایی که می‌بینی، در1939 به هتی مک‌دانیل سیاه‌پوست اسکار دادند؛ وقتی که هنوز سیاه‌پوست‌ها اجازه نداشتند در صندلی‌های جلویی سالن سینما بنشینند.» کلونی در خانه‌اش یک سالن كوچك نمایش فیلم دارد و معتقد است که دهه60 و 70 دوران طلایی سینمای آمریکا بود. «من به همة دوستانم بهترین فیلم‌های آن دوران را هدیه می‌دهم. فیلم‌هایی که با «دکتر استرنج‌لاو» و «جاسوسی که از سردسير آمد» شروع می‌شود و با «همه مردان رئیس‌جمهور» تمام می‌شود. او درباره بازیگران هم‌دوره خودش هم نظرات صریح و جالبی دارد؛ «به ‌نظرم بهترین کشف دو سه سال اخیر، کلایو اوون است. او یک ستارة واقعی‌ است و جذابیت مردانه‌ای در چهره‌اش دارد که برای یک بازیگر، حسن بزرگی‌ است... جانی دپ هم مثل همیشه معرکه است. او واقعا بازیگر باهوش و متفاوتی‌ است. من در این سال‌ها نامه‌های متعددی برای او نوشتم و داخل‌شان گفتم که هی مرد، تو فوق‌العاده‌ای!» پايان شراكت خبری که در این مدت، خیلی نام کلونی را سر زبان‌ها انداخت، پایان شراکت‌اش با استیون سودربرگ بود. زوجی که در کنار هم فیلم‌های درخشانی مانند «سولاریس»، «خارج از دید» و «دسته یازده نفره اوشن» را تهیه کرده بودند و به ‌نظر نمی‌رسید با هم مشکلی داشته باشند. «ما دو سال پیش اعلام کردیم که 2006 پایان همکاری‌مان خواهد بود. من و سودربرگ معتقدیم که هر چیزی شروعی، میانه‌ای و پایانی دارد.» اما کلونی می‌گوید که سال آینده در همین روزها احتمالا دوباره کارگردانی خواهد کرد: «می‌دانی، ماجرا برای من این‌طوری نیست که بگویم وای، دوباره باید پشت دوربین بایستم! تقریبا این شکلی‌ است که اوه، من یک پروژه در دستم است و می‌دانم باید چه ‌کارش بکنم. بعد از «شب به‌خیر و موفق باشید» تقریبا همه‌جور فیلمی برای کارگردانی به‌ام پیشنهاد شد. اما این خیلی مهم ا‌ست که داستانی داشته باشم که بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. هر دو فیلمی که تا به ‌حال ساخته‌ام، دربارة مسؤولیت در تلویزیون بود. من با تلویزیون بزرگ شدم و تقریبا می‌دانم در آن چه خبر است.» (البته بعد از این گفت‌وگو، در ماه سپتامبر کلونی اعلام کرد که برای بازی و کارگردانی در یک کمدی فوتبالی به اسم «کله‌چرمی‌ها» قرارداد امضا کرده است.) سه‌گانه احمق‌ها یکی از بهترین کارگردان‌هایی که توانسته‌اند قدرت و جذابیت بازیگری کلونی را کشف و از آن استفاده کنند، برادران کوئن‌اند. کلونی درباره‌شان می‌گوید: «وقتی با آن‌ها کار می‌کنی، احساس رضایت داری، چون تقریبا مطمئنی که نتیجه، چیز متفاوتی از کار در خواهد آمد. ما اوایل سال بعد هم قرار است دوباره با هم کار کنیم. داستان درباره یک مأمور سيا است که شروع می‌کند به نوشتن یک کتاب... داستان بامزه و جذابی دارد و سومین همکاری من با این دو برادر است. می‌توانی اسمش را بگذاری سه‌گانه احمق‌ها!» عمه رزماري هر وقت از کلونی دربارة شهرت و عالم بازیگری سؤال کنید، حتما یادی از عمه رُزماری می‌کند؛ کسی که بزرگ‌ترین توصیه‌ها را در این زمینه به او کرده است. رزماری کلونی در زمان خودش محبوب‌ترین و پرطرفدارترین خوانندة آمریکا بود. اما وقتی آرام‌آرام از صحنه کنار رفت، افسرده شد و به مصرف قرص روی آورد. جورج دربارة او می‌گوید: «او هیچ‌وقت نمی‌گفت که این کار را بکن یا نکن. اما خودت می‌توانستی نتیجة آن عمل را در زندگی او ببینی: هیچ‌وقت سه پاکت سیگار در روز نکش، در طول مسیر همیشه تمرین کن، هیچ‌وقت حرف آدم‌هایی را که در 21 سالگی به‌ات می‌گویند تو چه فوق‌العاده‌ای باور نکن، همان‌طور که در 27 سالگی نباید حرف کسانی را که به‌ات می‌گویند چه افتضاح شده‌ای، باور کنی.» و ناگهان كات يك روز وقتي استيون سودربرگ كارگردان داشت قيافة نقش اول فيلم بعدي‌اش را تجسم مي‌كرد، كشفي كرد كشفستان! يك جفت چشم براق و گيرا، موهايي كوتاه كه به شدت مردانه آرايش شده‌اند و آن هوش عجيبي كه در فضاي اطرافش پخش مي‌كند: آقاي كلوني بازيگر! سودربرگ نابغه است. او در 26 سالگي نخل طلاي كن را با «جنسيت، دروغ‌ها و نوار ويدئو» گرفت و در 37 سالگي اسكار را با «ارين براكوويچ» دزديد. جورج و استيون وقتي همديگر را ملاقات كردند، رفاقتشان شكل گرفت. جفتشان به اندازة هم كله خراب بودند و به اندازة هم عاشق كشف و بلند پروازي. كلوني مي‌گويد: «من و استيون خيلي پول دور ريختيم، خيلي. عوضش هر چي را كه دوست داشتيم، ساختيم.» حالا ديگر يكي از بهترين زوج‌هاي تاريخ سينما تشكيل شده بود. همكاري كله خراب‌ها به شش فيلم رسيد. ولي قصه خوب اين رفاقت و همكاري و اين همه فيلم عالي رو به نابودي مي‌رود. آن‌ها ديگر نمي‌خواهند با هم كار كنند... خارج از ديد1998 كلوني در اولين برخوردش با سودربرگ، يكي از بهترين و سخت‌ترين نقش‌هاي عمرش را بازي مي‌كند: «جك فولي». يك جنايتكار فراري كه عاشق پليسي مي‌شود كه براي دستگيري‌اش سايه به ساية او مي‌آيد! كلوني آن‌قدر در بازي توي اين فيلم صفا كرده بود كه به خبرنگارها گفت«خارج از ديد» بهترين فيلمي است كه تا آن زمان توي آن بازي كرده و سودربرگ گردن‌كلفت‌ترين كارگردان زندة دنياست! اسطورة كلوني، يك جورهايي با «خارج از ديد» به دنيا آمد. فيلم فوق‌العاده خوش ساخت سودربرگ كه مؤلفه‌هاي فيلم‌هاي هيچكاك و كمدي رمانتيك‌هاي دهة هشتادي را تنگ هم زده بود، در گيشه هم خوب فروخت و سودربرگ را خوشحال كرد. چون خودش هدف اصلي فيلم را تركاندن (آن هم از نوع بسيار پرصدا!) عنوان كرده است: «مي‌خواستم يك شِبه بلاك باستر (فيلم‌هاي بتركاني كه معمولا توي تابستان نمايش داده مي‌شوند) بسازم كه گيشه‌ها را بلرزاند. ببينم اصلا از اين كارها بلد هستم يا نه! همان كاري كه دقيقا براي خودم ممنوعش كرده بودم: تجارت سينمايي.» 11 يار اوشن 2001 كلوني بعد از «خارج از ديد» ديگر رسما به يك ابرستاره تبديل شدو باعث شده بود كمپاني‌ها پول هنگفتي بالاي خوش‌تيپ‌ترين آمريكايي زنده (رأي گيري سال1997 مجلة People) بدهند. اين وسط، سودربرگ هم دنيا را انگشت به دهان گذاشته بود. او دو فيلم همزمان در سال2000 به نام‌هاي «ارين براكوويچ» و «ترافيك» ساخت كه هر دو تا، نامزد كسب بهترين كارگرداني از مراسم اسكار شدند. سودربرگ، پيشنهادي به كلوني داد كه نمي‌توانست ردش كند: بازسازي فيلم دهة پنجاهي «يازده يار اوشن» كه از فيلم‌هاي محبوب سودربرگ بود و بر خلاف فيلم‌هاي قبلي‌اش يك فيلم كاملا گيشه‌اي به حساب مي‌آمد. فيلم خيلي خوب فروخت، همان موقع، سودربرگ در جواب منتقدها گفته بود: «خيلي‌ها بلد هستند دربارة سينماي هنري و سينماي تجاري حرف بزنند. من حرف زدن بلد نيستم، فقط فيلم مي‌سازم، همين!» كلوني و سودربرگ كه اولين فيلم كمپاني مشترك‌شان! (بخش هشتم) كلي سود كرده بود. دومي آن را هم در 2004 به نام 12 ياراوشن ساختند. توي شعار تبليغاتي آن نوشته شده بود: «12 تا يار بهتر از 11 تا هستند!» سولاريس 2002 كمپاني فوكس قرن بيستم مي‌خواست رمان جذاب استانيسلاو لم يعني سولاريس را فيلم كند. رماني كه قبلا تاركوفسكي يكبار زحمت ساخت فيلمش را كشيده بود.فوكس با جيمز كامرون كارگردان تايتانيك قرارداد بست و او با بودجه‌اي 150 ميليون دلاري، شروع به كار كرد. اما كامرون يكهو كنار كشيد. فوكس به سرعت سراغ سودربرگ رفت و او هم در جا بله را گفت!آمدن سودربرگ، باعث شد فوكسي‌ها كلي در جيبشان بشكن بزنند، چون او خرج كار را به 47 ميليون كاهش داد و نهايتا يك كار شخصي و جمع‌وجور ساخت. انتخاب اول سودربرگ هم مثل كامرون براي نقش اصلي فيلم، دانيل دي لوئيس بود. اما جورج كلوني وقتي اين را فهميد، يكي از آن نامه‌هاي معروف خودش را نوشت. «سعي كردم كه اصلا يك نامة شخصي نباشد. مي‌خواستم خيلي منطقي مثل يك رفيق باحال، دلايلم را براي بازي خودم توي اين نقش بگويم.» نامة كلوني، دل سودربرگ را آب كرد و او به هر ضرب و زوري بود، كلوني را توي پروژه چپاند و دي لوئيس را بيرون كرد. كلوني بعدها گفته بود: «خدا را شكر، هر بازيگر ديگري به جاي من توي اين نقش بود، به‌اش گند مي‌زد!» آلماني خوب 2006 كلوني بعد از بازي در سولاريس، بدجوري هواي كارگرداني به سرش زد: «زندگي يك هنرپيشه تا ده سال قبل از اين‌كه مردم حالشان ازش به هم بخورد، خودخواهانه و مسخره است. من مي‌خواهم با كارگرداني پير شوم.» پس دست به كار شد و «اعترافات يك ذهن خطرناك» (2002) و «شب به خير و موفق باشيد» (2005) را ساخت و منتقدان را يك لنگ در هوا نگه داشت و سري توي سرها باز كرد. اما اين همه تعريف و تعارف باعث نشد توي فيلم ديگري از سودربرگ بازي نكند. «آلماني خوب» همين الان روي پرده‌ها است؛ آخرين همكاري اين دوقلوهاي نابغه. فيلمي كه قصه يك خبرنگار جنگي را در جنگ جهاني تعريف مي كند. تصاوير سياه و سفيد و پوستر بسيار قديمي و كلاسيك فيلم به آدم مي‌فهماند كه سودربرگ باز هم يك فيلم حداقل عجيب را از توي جيبش در آورده كه طبق معمول، هيچ ربطي به باقي فيلم‌هايش ندارد. 13 يار اوشن 2007 با اكران فيلم «13 ياراوشن» (كه يك هدية گندة گنده هم دارد. سيزدهمين ياردني‌اوشن، آل‌پاچينو است! ) درِ كمپاني «بخش هشتم» كه سودربرگ و كلوني در آن شريك هستند، تخته مي‌شود و هر كسي مي‌رود سي خودش! كلوني قرار است با «گرنت هسلاو» دوست صميمي و مدير اجرايي «شب به خير و موفق باشيد» كمپاني‌اي به اسم «خانة دودي» را راه بيندازد و سودربرگ هم مي‌خواهد كلا بزند توي خط كارگرداني و ديگر كمپاني داري نكند! خارجي‌ها اين‌طوري هستند، همين‌قدر راحت و بي‌رحم و اصلا هم دلشان براي ماها نمي‌سوزد. كلي خيال‌پردازي كرده بوديم و به خودمان مي‌گفتيم يعني دهمين فيلم سودربرگ و كلوني چه جوري است؟ پانزدهمي چي؟ تمامي خبرگزاري‌ها و سايت‌ها از اين جدايي با لفظ حسرت‌انگيز، نابه‌هنگام و تلخ نام برده‌اند. اما آقايان خم به ابرويشان هم نيامد. راستي سكانس آخر سولاريس سودربرگ را ديده‌ايد؟




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن