تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826052331




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انقلاب اسلامي هنوز وارد فوتبال نشده


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: انقلاب اسلامي هنوز وارد فوتبال نشده مجید جلالی علي دايي هم به سرنوشت قلعه‌نويي دچار شد، شكست يك مربي بومي ديگر را چگونه مي‌بينيد؟من قصد ندارم خیلی روی این قضیه متمرکز بشوم و تنها می‌خواهم عملکرد این دو مربی ایرانی را جمع‌بندی کنم. نظر شخصی من این است که عملکرد هردوی اینها در طول این سه سال خوب و قابل قبول بوده است. من زمانی به این نتیجه‌گیری رسیدم که عملکرد قلعه‌نویی و دایی را با مربیان خارجی‌ای که مثلا 5 سال بالای سر تیم ملی بودند مقایسه می‌کنم و حضور یک ساله هردويشان را منصفانه نگاه می‌کنم. ارزیابی من این است که آنها برای تیم ملی خوب کار کردند و نکته آزاردهنده ماجرا این است که هردو با اولین باخت برکنار شدند و این واقعا منصفانه نیست. هرچند این شکست‌ها در شرایط حساسی رقم خورده.در طول این سه سال عملا تغییری هم در تیم ملی مشاهده نشد اما سوال این است که آیا این تنها مربی است که باید تغییر ایجاد کند؟آن چیزی که علی دایی در مدت زمان حضورش انجام داد، تلاش برای تغییر نسل در تیم ملی بود. اقدامی شجاعانه که باید 5 سال قبل انجام می‌شد. تمام ما می‌دانیم که اساسا فوتبال ما به تغییرات بسیاری نیازمند است. تنها بخشی از انجام این تغییرات دست سرمربی تیم ملی است و بخش اعظم دیگر باید توسط سیاستگذاران این ورزش اصلاح و ترمیم شود. فوتبال ما نیاز به یک تغییر در دیدگاه داريد. نیاز به تغییر در اهداف استراتژیک؛ اینکه مسؤولان نوع نگاهشان را به آن تغییر بدهند و به فوتبال تنها به عنوان یک عامل سیاسی و سرگرم کننده نگاه نکنند. آنها باید بدانند که این ورزش می‌تواند هم به سیاست، هم به سرگرمی و سلامت، هم به فرهنگ و هم به تمام مسائل دیگر کمک کند و ما را به جهانیان بشناساند.سیاسیون ما باید بدانند که در حال حاضر قدرت فیفا به مراتب بیشتر از سازمان ملل است. خود ما در خیلی از مناقشات حریف سازمان ملل شدیم اما باید بپذیریم که حریف فیفا نشدیم. امروز خیلی از کشورهای جهان حرف خودشان را از طریق فوتبال می‌زنند و این موضوع کوچکی نیست.آیا این تغییر دیدگاه برای شکوفایی فوتبال ما و خروج از این وضعیت اسفناک کفایت می‌کند؟خیر! نخستین قدم این است که سیاسیون ما بدانند قدرت فوتبال بسیار فراتر از یک عامل سرگرم کننده است. ما در گام بعدی نیاز به تدوین یک هدف مشخص و استراتژیک داریم. فوتبال ما از همین امروز باید یک برنامه مدون و مشخص برای سال 1400 داشته باشد. ما باید بدانیم که تا آن زمان می‌خواهیم به کجا برسیم و برای رسیدن به آن، برنامه‌ریزی و تامین اعتبار کنیم. این گام دوم برای تغییر است. پس از پشت سر گذاشتن این دو مرحله است که حالا ما می‌توانیم پا به مرحله سوم بگذاریم و روی تیم ملی و نشان دادن هویت اصلی «فوتبال ایرانی» کار کنیم. همانطور که ما « موسیقی ایرانی» و «سینمای ایرانی» داریم، باید برای هویت دادن به فوتبال ایرانی هم تلاش کنیم. این چیزی است که مربیان و کارشناسان فوتبال باید دور هم بنشینند و آن را طراحی کنند تا فوتبال ما از این آشفتگی و پراکندگی هویت خارج شود. این کاری نیست که امیر قلعه‌نویی، علی دایی یا محمد مایلی‌کهن بتوانند به تنهایی آن را انجام بدهند، بلکه برای انجام این کار، نیاز به یک اراده ملی است.احساس ما این است که شما قصد دارید از مربیان بومی حمایت کنید، چون شاید روزی هم نوبت به شما برسد. این دیدگاهی است که وجود دارد. از شما می‌خواهیم که دلایل معتبرتری برای موفق بودن دایی و قلعه‌نویی بیاورید.فکر می‌کنم شما باید کمی به عقب بازگردید. پس از قهرمانی تیم ملی کشورمان در بازی‌های آسیایی 1992 پکن و بعد از آن، شکست در بازی‌های 1992جام ملت‌های آسیا در ژاپن، از سال 1995، محمد مایلی‌کهن دست به تغییر نسل زد و تیم ملی بازیکنان تازه را درخود دید. تیمی که در خود به طور همزمان از چیزی حدود 8 ستاره تاثیرگذار بین‌المللی بهره می‌برد. ما اگر بخواهیم از برترین تیم تاریخ فوتبال کشورمان نام ببریم، حداقل 8 بازیکن در این مقطع برای تیم ملی بازی کرده‌اند. این 8 بازیکن توانستند برای چندین سال فوتبال ما را در مجامع بین‌المللی بشناسانند اما پس از بازنشستگی آنان، کسی جایگزینشان نشد. درواقع ما دراین 14-13 سال، هیچ بازیکنی را که بتواند جایگزین آنها شود به فوتبال معرفی نکردیم.پس در این مدت مربیان بزرگ ما کجا بوده‌اند؟ مکاتب چه کرده‌اند؟ چرا استقلال و پرسپولیس بازیکن نمی‌سازند؟ چرا دیگر تیمی مثل تراکتورسازی در سطح نخست فوتبال وجود ندارد؟من با این موضوع موافق نیستم. سیستم تربیت بازیکنان ما - اگراصلا بتوانیم نام آن را سیستم بگذاریم - درطول این سال‌ها مثل همان زمان به کار خودش ادامه داده است. شما مثلا به من بگویید علی دایی را چه کسی ساخت و به به فوتبال ما تحویل داد؟مثلا ناصرحجازی!واقعا می‌توان این را گفت؟ من به هیچ‌وجه این را نمی‌پذیرم. کریمی، عابدزاده، مهدوی‌کیا و . . . چطور؟ اگر اینهایی که شما می‌گویید ستاره‌های ما را ساخته‌اند خب آنها الان هم هستند. اگر آنها هم فعال نباشند، فعال‌تر از آنها جایگزینشان شده‌اند. سیستم بازیکن سازی ما - اگر اصلا بوده باشد - الان هم هست.در واقع شما می‌خواهید بگویید، ما فقط بازیکنانمان را کشف می‌کنیم و سیستمی برای تربیت آنها وجود ندارد.دقیقا! این تمام موضوع است. ما 5 سال مداوم یک فهرست اسامی 25 نفره داشتیم که در تمام اردوها همین فهرست اعلام می‌شد! تغییرنسل نکته‌ای است که ما همواره باید به یاد داشته باشیم؛ اگرنه درنهایت وضعیتی به وجود می‌آید که نمونه آن را امروز می‌بینید. خود تو فرض کن مربی تیم ملی هستی؛ همین الان یک مدافع راست به من معرفی کن. یک مدافع چپ معرفی کن که خیال همه ما از او راحت باشد. اگر می‌توانی یک مدافع میانی قابل اطمینان را نام ببر. یک هافبک یا یک فوروارد شش‌دانگ معرفی کن. می‌بینی که خبری نیست! پس ما به یک چالش رسیده‌ایم. این چالش را علی دایی و امیر قلعه‌نویی برای ما به وجود نیاورده‌اند و من حتی معتقدم که دایی سعی کرد این چالش را برطرف کند.اما دایی در بازی مقابل عربستان از بازیکنان نسل دهه 90 ما هم استفاده کرد.چون دیگر تحت فشار قرار گرفته و به قسمت بحرانی ماجرا رسیده بود، اما به هر حال ما در برخی پست‌ها تغییراتی را می‌بینیم. در این میان بحث به چالش رسیدن فوتبالمان را به هیچ‌وجه نمی‌توان فراموش کرد. ما به جای سختی رسیده‌ایم و همه باید این را بدانند. هیچ کس هم نباید انتظار معجزه‌ای را بکشد که بیاید و یک شبه تمامی مشکلات را برطرف کند. اگرهم بیفتد، شما مطمئن باشید که تنها یک اتفاق است، نه چیزی فراتر از آن. ما به جای سختی رسیده‌ایم که برای رهایی از آن به یک برنامه حداقل سه ساله نیاز مبرم داریم.من می‌خواهم از شما بپرسم، چرا مربی‌ای مثل برانکو در همین خشکسالی موفق بود؟به دلیل حضور ستاره‌های تاثیرگذار؛ ستاره‌هایی که امروز تمام شده‌اند و ما جایگزینی برای آنها نداریم. او از ظرفیتی که مربیان قبل از او ایجاد کرده بودند استفاده کرد، بدون اینکه خودش ظرفیتی برای آینده ایجاد کند.اگر قرار بود برانکو ظرفیتی برای آینده ایجاد کند، دایی و قلعه‌نویی هم باید این کار را انجام می‌دادند.دایی سعی کرد این کار را انجام بدهد اما تجربه‌اش را نداشت؛ او تنها شجاعت انجام این کار را داشت. شما به 40 سال قبل برگردید. زمانی که رایکوف به فوتبال ما آمد و همین تغییر نسل را انجام داد. او تیمی جوان را برداشت، به ترکیه رفت و 5 گل از آن تیم خورد. وقتی بازگشت تحت فشار بسیار قرار گرفت و ایران را ترک کرد. رایکوف رفت اما تیمی که از او ماند یک دهه همه چیز به فوتبال ما داد. من معتقدم، رایکوف به عنوان یک مربی خارجی در فوتبال ما نامی جاودانه است، چون برای آینده ظرفیت ایجاد کرد یا مثلا مرحوم پرویز دهداری؛ او ظرفیت ایجاد می‌کند و باعث می‌شود تیم‌مان در بازی‌های آسیایی 1990 پکن قهرمان شود. من می‌خواهم به اینجا برسم که ما باید بازهم به دنبال ایجاد ظرفیت باشیم. ظرفیت فعلی فوتبال ما برای رسیدن به جام جهانی کافی نیست چون این ظرفیت از گذشته ایجاد نشده است.حالا اگر با همین بی ظرفیتی به جام جهانی برویم چه اتفاقی می‌افتد؟به روزهای سخت‌تری می‌رسیم. من همیشه از یک مثل استفاده می‌کنم که می‌گوید: «وای به روزی که کار غلط بار بدهد»، چون درآن صورت آن کار، باب می‌شود.شما همیشه پیش بینی‌های معروفی داشته‌اید. می‌خواهم الان پیش‌بینی کنید که اگر ما با همین وضعیت به جام جهانی برویم، درجام ملت‌های 2011 (قطر) چه اتفاقی برای تیم ملی ما خواهد افتاد؟گفتم که به روزهای سخت‌تری خواهیم رسید. اگر ما می‌خواهیم درجام ملت‌های 2011 موفق باشیم شاید مجبور شویم قید جام جهانی را بزنیم. اینگونه می‌توانیم بیاییم و برای آن مسابقات ظرفیت ایجاد کنیم. فکر می‌کنم بهمن ماه 85 بود که کمیته ملی المپیک برای هدایت تیم امید از من دعوت به مذاکره کرد. درحالی که تنها 2 ماه تا اولین مسابقه مان باقی مانده بود(!) من همان‌جا هم گفتم که ما دراین 4 سال کاری نکرده‌ایم و در 2 ماه هم نمی‌توان انتظار معجزه داشت. ما تیم را به مسابقات می‌بریم، اما شما روی حضورتیم در المپیک حسابی نکنید. درواقع از این المپیک بگذرید تا ما یک زیربنا و ظرفیت بسازیم که درالمپیک بعدی قطعا حضور داشته باشیم. آنها از من طرح خواستند که من طرح هم به آنها دادم اما درنهایت بگوویچ سرمربی تیم امید شد که البته نتیجه‌ای هم درپی نداشت.فوتبال را سیاسیون اداره می‌کنند. کسانی که دردوره‌های 4 و نهایتا 8 ساله درراس کار حضور دارند. شما برای پس از 8 سال چه فکری کرده اید؟این به همان بحث تغییر دیدگاه بازمی‌گردد؛ اینکه ما به فوتبال تنها به عنوان یک ابزار سیاسی نگاه نکنیم. چه ایرادی دارد کسی که 4 سال مدیر است به فکر 10 سال آینده فوتبال کشورش هم باشد؟ به هرحال اینجا کشور اوست. او 4 سال بعد مسؤول‌ نیست، اما ایرانی که هست. آنها که نگاهی فراتراز نگاه دولت‌ها به امور دارند، بايد براي فوتبال هم سند چشم انداز طرح كنند.فکر کنید درمقابل یک مقام عالی‌رتبه مثل رئیس‌جمهور نشسته اید و ایشان از شما به عنوان کارشناس برای حل بحرانی که فوتبال گرفتارش شده مشاوره می‌خواهد. شما چگونه آقای احمدی‌نژاد که تا 4 سال دیگر می‌تواند رئیس‌جمهور باشد را برای اجرا کردن یک برنامه 8 ساله فوتبالی توجیه می‌کنید؟من در نیم ساعت می‌توانم یک استراتژی 5 ساله برای فوتبال به ایشان بدهم که اولین بخش آن تربیت نیروی انسانی است. این زیربنایی است که باید ازیک جا شروع شود و یکی آن را آغاز کند. هیچ راه کوتاه مدتی هم برای نجات فوتبال ما وجود ندارد. تمام اقداماتی که درحال انجام است روبنایی است و این به همین دیدگاه حضور 2ساله و 4 ساله مدیران بازمی گردد.اما شما یک بار قبل از جام جهانی از وجود راه میان‌بر برای نجات فوتبال صحبت کرده بودید.میان‌بر وجود دارد اما کوتاه مدت نه.فرق این دو چیست؟راه کوتاه مدت این است که برای این دوماه یک مربی می‌آورند. اگر تیم را به جام جهانی برد که هست و اگرنبرد نیست و راه میان بر آن است که از جام جهانی بگذریم و به یک برنامه سه ساله دست پیدا کنیم. شما خوب به این دیدگاه نگاه کنید، به نظر من اصلا منطقی نیست. اینکه یک مربی بیاورید و درحقیقت او را به عنوان نه 2 ماه که 10 روز سرمربی تیم ملی کنید! او 10 روز فرصت دارد و بعد از آن در دوهفته باید سه بازی بسیار سخت انجام بدهد. بعد از آن اگر موفق نبود که باید برود و حالا یک مربی تازه بیاید. اینهاست که باعث می‌شود ما همیشه همین جایی که هستیم باقی بمانیم.با اين حساب، چه دایی سرمربی باشد چه مایلی کهن، چه قلعه‌نویی و چه مجید جلالی، نمی‌توان تغییر عمده‌ای ایجاد کرد چون اساسا ستاره‌ای برای تغییر وجود ندارد.تمام شد! این تمام حرف‌های من است. ما نباید تمام مشکلات رسیدن به این چالش را تنها با قربانی کردن مربیان جبران کنیم. شما همین امروز بهترین مربی جهان را بالای سرتیم ملی بگذارید، او هم انتخاب چندانی جز همین ترکیبی که شما گفتید ندارد چون ما همین‌ها را داریم، نه چیزی بیشتر. ما باید کسی را بیاوریم که برای سه سال آینده ظرفیت ایجاد کند که باز این هم دست فرد نیست. درکشور ما باید شبکه‌ای به وجود بیاید که شروع به ساخت نیروی انسانی برای فوتبال بکند؛ بازیکن، مربی، داور، مدیر، روزنامه‌نگار و. . . ما هیچ کدام اینها را نداریم. چرا شما فکر می‌کنید، که ما تمام اینها را داریم و تنها مربی نداریم؟قبول دارم. گاهی اوقات ما روزنامه‌نگارها هم مسیر را گم می‌کنیم، فشار شدیدی ایجاد می‌کنیم که علی کریمی به تیم ملی بیاید اما آیا واقعا کریمی می‌تواند یک تنه تمامی این مشکلات ایجاد شده را برطرف کند؟دقیقا! اینها تنها مارا از مسیر حقیقی فوتبال دور و دورترمی کند. این همه نوشتند و گفتند که مهدوی کیا بیاید، خب او آمد. چه اتفاقی افتاد؟ علی کریمی هم بیاید مطمئن باشید اتفاقی نخواهد افتاد. ما اصلا سرنخ را گم کرده‌ایم و این موضوعات سرنخ گم شده ما نیست. رسانه‌ها و مطبوعات بايد با مردم صادق باشند. به آنها بگویند که ما ظرفیتی برای حضور درجام جهانی نداریم و باید از الان ساختن این ظرفیت را آغاز کنیم. من اگر بدانم که یک مرجع تاثیرگذار و نه فدراسیون (که من تمام برنامه هایم را به آنجا داده‌ام بدون آنکه کوچک‌ترین نتیجه‌ای دیده باشم!) این برنامه را می‌خواهد، می‌توانم با گروهی که می‌شناسم، بنشینم و برنامه‌اش را طراحی کنم.این شدنی است که شما برنامه‌ای به رئیس‌جمهور بدهید و بگویید که دراین برنامه قید این جام جهانی و جام ملت‌های آسیا را بزند و به المپیک فکر کند؟اما کاری که انجام داده و فوندانسیونی که برای فوتبال ما ساخته کار ماندگاری است که درکارنامه دولت ایشان ثبت می‌شود.پس می‌توان گفت پیش‌بینی شما این است که ما درجام باشگاه‌های آسیا هم به جایی نخواهیم رسید.همینطور است. صحبت من روی صحنه‌ها و لحظات نیست اما تمام حریفان ما دراین مسابقات از نظر ساختار بازی چند کلاس جلوتر از ما هستند.به نقطه خوبی رسیدیم. پس می‌توانیم از تمام اینها نتیجه بگیریم که «فوتبال ایرانی» مرده!این‌طور ناامیدانه با موضوع برخورد نکنیم بهتر است، اما می‌توانم بگویم فوتبال ما مدت هاست تنها روی غریزه و لحظه سازی بازیکنانمان روزگار می‌گذراند. گلی که به عربستان زدیم را نگاه کن، ببین خلعتبری با چه شکلی مدافع عربستان را دریبل می‌کند و چه پاسی به شجاعی می‌دهد. این همان لحظه سازی بازیکنانمان است؛ اگرنه درنمای کلی بازی، آنها از ما جلوتر هستند و دراین موضوع شکی وجود ندارد.به هرحال ودرهمین بی ظرفیتی، ما سه بازی دیگر پیش‌رو داریم.من هم مثل شما معتقدم که ما هنوز شانس داریم چون همین کره‌ای‌ها، تیم‌هایی هستند که به شدت از بازی کردن با ما نگرانند و ما با امارات هم درایران بازی خواهیم داشت. پس امیدی وجود دارد و شما مطمئن باشید خود این تیم‌ها هم امتیازات هم را خراب می‌کنند اما ما اگر با این دیدگاه پیش برویم که بگوییم فعلا این سه بازی را رد کنیم تا ببینیم بعد از آن چه پیش خواهد آمد، مطمئن باشید ما هم این سه بازی را از دست می‌دهیم و هم آینده را.شما چه خاطره‌ای از این فوتبال دارید؟خب! فوتبالی که ما درجام جهانی 98 بازی کردیم ایرانی بود یا فوتبالی که درجام جهانی 1978 آرژانتین بازی کردیم و چند نمونه دیگر. . . اینها را که کنارهم می‌گذاریم می‌بینیم که تمامشان مثل هم است.درتمام اینها احساس به شکل افراطی وجود دارد. احساس البته فاکتور بسیار خوبی است. شما نگاه کنید بهترین تیم‌های دنیا هم زمانی بهترین می‌شوند که احساس در بازیشان وجود دارد و می‌توان گفت فوتبال بدون احساس اصلا به درد نمی‌خورد. اما این احساس افراطی که من می‌گویم چیزی است که همیشه منطق را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ما چنین حالتی داریم و باید آن را اصلاح کنیم، به این ترتیب که احساس را حفظ کنیم و منطق فوتبال را هم به آن وارد کنیم. من یک مثالی برای شما می‌زنم؛ ما دریک کلاس مربیگری درهلند بودیم، یک روز به یک آکادمی رفتیم و تمرین تیم12 ساله‌های آنها را تماشا کردیم. پیش خودم می‌گفتم که تیم 12 ساله‌های ما می‌تواند حداقل 6 گل به اینها بزند اتفاقی که حتی همین امروز هم می‌افتد. کمی جلوتر رفتیم و تمرین تیم 16 ساله‌ها را تماشا کردیم و دیدم که حالا اگر تیم 16 ساله‌های ما با آنها مسابقه بدهد 6 گل ازآنها می‌خورد! دراین 4 سال چه اتفاقی می‌افتد که فاصله ما و هلند را 12 گل می‌کند؟ ما باید روی این بخش فکر کنیم و برنامه بریزیم. ببینید! ما فاکتورهایی مثل قدرت دریبلینگ را داریم که تمام دنیا سال‌ها درپی آن می‌روند و اصلا آن را ندارند. از نظر بدنی کمترتیمی درآسیا مثل ما وجود دارد. از نظر شجاعت بازی وضعیت خوبی داریم. اینها خوب است. اما از نظر گروهی و ترکیب تیمی، ضعف داریم و باید روی آن کار کنیم. ضمن آنکه خصلت‌های دفاعی ضعیفی هم در میان بازیکنان ما وجود دارد که این ریشه درفرهنگ جامعه دارد. اصولا فوتبال هرمنطقه به فرهنگ مردم آن منطقه متصل است. ما درتهاجم بهتر هستیم.اما ما درهمین مملکت 8 سال دفاع کردیم.اشتباه نکنید. درجنگ چون دشمن اول به ما حمله کرد، ما نامش را «دفاع» گذاشتیم اما ما فقط دفاع نکردیم. اگر این‌طور است که شما می‌گویید پس ما در فاو و حلبچه چه می‌کردیم؟ تو فکر می‌کنی اگر ما می‌توانستیم مثلا کربلا یا بغداد را بگیریم، نمی‌گرفتیم؟ شما حتی در میان کاندیداهای ریاست‌جمهوری هم می‌بینید که وقتی آنها حرف‌های تهاجمی می‌زنند، بیشترمورد پسند مردم قرار می‌گیرند. اتفاقا مثال خیلی خوبی زدی اما ما درنهایت در داشتن خصلت‌های دفاعی ضعیف هستیم.دلیل روانشناسی این قضیه کجاست؟همان‌جایی است که برزیل هیچ‌گاه دروازه‌بان بزرگی به فوتبال جهان تحویل نداد. چون آنجا همه دوست دارند گل بزنند. درکشور ما هم همینطور است. اینجا هم بازیکنی مورد توجه است که بازیکن حریف را دریبل می‌زند و توپ را وارد دروازه حریف می‌کند. این خصلتی است که باید به مرور اصلاح شود، مثلا من یادم می‌آید که در جامتخت جمشید اگر یک سال بهترین بازیکن از میان مهاجمان انتخاب می‌شد، سال بعدش از میان مدافعان یا هافبک‌ها یک نفررا انتخاب می‌کردند.برگردیم به همان بحث جنگ. ما در انقلاب و جنگ یک عقبه دفاعی عظيم مردمي داشتیم.بله! به همین دلیل است که ما درفوتبال می‌زنیم و می‌خوریم. شما به من بگو که ما درتاریخ فوتبالمان چند هافبک دفاعی استاندارد داشته‌ایم؟ حتی هافبک‌های دفاعی ما هم در هر دوره از گلزنان خوب تیم‌هایمان بوده‌اند.ما فداکاری‌ای که درجنگ داشتیم را درفوتبال نداریم.دربخش دفاع بله. چون خصلتش را نداریم. ما که چیزی از سیاست نمی‌دانیم و تنها آن چیزی که به عقلمان می‌رسد را می‌گوییم. در دفاع مقدس ما معتقد بودیم گوش متجاوز باید پیچانده شود. شما فکر می‌کنید این یک خصلت دفاعی است؟ این درفوتبال ما هم وجود دارد و برای اصلاح آن و تقویت غریزه دفاعی باید از یک جا سازماندهی شود.پس می‌توانیم بگوییم که مدیریت فوتبال ما از مدیریت انقلاب اسلامي، دفاع مقدس و مدیریت سیاسی عقب مانده.قطعا! چون تخصصی درکار نبوده.یعنی فوتبال ما انقلابی نشده؟یا به عبارت بهتر، انقلاب اسلامي ما هنوز وارد فوتبالمان نشده است. اگر وارد شده بود که وضع استادیوم‌های ما این چیزی نبود که می‌بینیم. وضعیت حواشی فوتبال ما اینقدر اسفناک نمی‌شد، اینقدر مسائل پشت پرده درفوتبال نبود و سلامت این ورزش سالم تا این حد زیر سوال نمی‌رفت. الان همه می‌دانند که چقدر پشت پرده فوتبال ما کثیف است. هرچه آدم فرصت‌طلب که هیچ جا کاری برایش پیدا نمی‌شود، وارد فوتبال شده که از یک فضای کاملا باز و هرکی، هرکی استفاده بهینه کند!شما به عنوان یک مربی حرفه‌ای شاغل در این فوتبال نظرتان راجع به بخش فوتبالی مرد دوهزارچهره چه بود؟طنز، یکی از بهترین زبان‌هایی است که می‌توان با استفاده از آن، واقعیت‌های تلخ را بیان کرد. من فکر می‌کنم این برنامه هرچه نشان داد، عین واقعیت بود.احساس مشترک ما این است که فکر می‌کنیم این یک تلنگر به فوتبال ما بود. همین مردم بارها و بارها در تماس‌های مختلف از من می‌پرسیدند آیا این چیزهایی که مدیری دربرنامه‌اش نشان داد حقیقت دارد؟ من ازمهران مدیری ممنونم، چون پس از نشان دادن این واقعیت‌ها، جامعه ما خیلی هوشیارتر شد. شما نمی‌توانید آلودگی‌ها را پاک کنید، وقتی آنها را نمی‌بینید. کاری که مدیری کرد، نشان دادن آلودگی‌های فوتبالمان بود و حالا می‌توان باچشم باز برای پاک کردنش اقدام کرد. من از خود تو می‌پرسم که آیا واقعا این آلودگی‌ها درفوتبال ما نیست؟دستگیری عوامل این کار البته درجامعه مطبوعات توسط وزارت اطلاعات شروع خوبی برای این کار به نظر می‌رسد.اصلا من می‌توانم بگویم که تازه قرار است پس از 30 سال، انقلاب وارد فوتبال ما شود! اینها کارهایی است که باید شروع شود تا فوتبال به آن چیزی تبدیل بشود که شایسته‌ آن است. فوتبال باید به سرعت پاک شود، چون جامعه دارد با آن زندگی می‌کند. ما داریم مهم‌ترین مسائل روزمان را با فوتبال درجامعه جا می‌اندازیم.رختکنی که مهران مدیری نشان داد، چقدرشبیه رختکن تیم‌های ملی و باشگاهی ما است؟زبان طنز همیشه زبان اغراق است اما شمای کلی رختکن تیم‌های ما اینگونه است. البته در برخی تیم‌ها کمتر و در برخی بیشتر.آیا نشان دادن این واقعیت‌ها مردم را فوتبال زده نمی‌کند؟ اصلا بهترنیست مردم فوتبال را همین طوری که هست دوست داشته باشند؟خاطره‌ای دارم که همیشه مرا اذیت کرده اما باید بگویم تا مردم هم بدانند. ما دراصفهان بازی داشتیم. نمی‌گویم درچه سالی و چه تیمی. درهتل نشسته بودیم که یک دختر حدودا 18-17 ساله با پدرش جلوی در هتل آمد. این دختر خیلی متین و معصوم بود، پدرش هم همینطور. پدراین دختر پیش من آمد و گفت، دخترش دوست دارد با فلان بازیکن تیم عکس بگیرد، چون خیلی او را دوست دارد. من به آن دختر گفتم، شما این فوتبالیست‌ها را ازهمین دور دوست داشته باش و اصلا به آنها نزدیک نشو. چون دیدم که ذهن این دختر چقدرپاک است، اما همان‌جا هم متوجه شدم که او با حرف من متقاعد نشد. من به او هشداردادم که این حرف‌ها را برای خودش می‌گویم و رفتم. فردای آن روز و پس از پایان بازی که به هتل برگشتیم وسایلمان را برداریم و به فرودگاه برویم، دیدم که پدر آن دختر درگوشه‌ای ازهتل ایستاده. من را صدا کرد و گفت، چند دقیقه‌ای با من کار دارد. به من گفت:«آمده‌ام از شما عذرخواهی کنم، من به حرف شما گوش نکردم. دخترم از دیشب دراتاقش را به روی خودش بسته و فقط گریه می‌کند.» گفتم مگر چه اتفاقی افتاد؟ گفت: دخترمن به حرف شما گوش نداد و اصرارکرد که باید حتما این بازیکن را ببیند. به هرترتیبی که بود بازیکن شما پایین آمد و چنان برخوردی با دختر من داشت که او از دیروز تابه حال در اتاقش را به روی خودش بسته و فقط گریه می‌کند. من فهمیدم که تمام آن چیزهای پاکی که آن بچه برای خودش ساخته بود، دریک لحظه فروریخته. این را گفت و رفت. حرف من این است که شاید اگر مردم فوتبال را از دور دوست داشته باشند بهتر باشد اما آنها هم باید بدانند که درفوتبال مسائل اینچنینی هم وجود دارد.آیا این وضعیت درفوتبال تمام کشورها وجود دارد؟همه جا نه، فقط دربعضی کشورها. شما فکر می‌کنید ایتالیایی‌ها، یوونتوس را دوست ندارند؟ چرا! اما فوتبال و پاکی آن برای آنها در اولویت است. آنها به احساسات جوانانشان توجه می‌کنند و پس از پاک کردن آن می‌بینید که تیمشان می‌رود و قهرمان جام جهانی هم می‌شود. من خنجرتمام این آلودگی‌ها را خورده‌ام. علنا به من می‌گویند که فلان درصد به ما بده تا فلان تیم را به تو بدهیم. من قبول نمی‌کنم، می‌گویند، برو درخانه‌ات بنشین. من هم ماه‌ها خانه‌نشین می‌شوم. شما نگاه کنید که هرکس دراین فوتبال یک نصفه جام گرفت سرمربی تیم ملی شد اما به من که هرچه جام کوچک و بزرگ دراین فوتبال بوده گرفته‌ام، می‌گویند بیا و مشاور تیم ملی نوجوانان شو! چرا؟ چون با آن گروه‌هایی که درمدرسه ابوریحان می‌آمدند و 4 ساعت به من می‌گفتند که تو با ما باش تا ما همه کاربرایت بکنیم، معامله نکردم. گفتم که می‌خواهم خودم باشم، آنها هم گفتند، پس برو و خودت باش! من هیچ اطلاعات نابی نمی‌دهم و اینها چیزهایی است که همه آن را می‌دانند.پس انتخاب آقای مایلی‌کهن چه؟ او هم تقریبا مثل شماست.خب! این‌طور هم نیست که همه اتفاقات هم آلوده باشد. من بازیکنی داشتم که مینیسک پاره کرده بود. یک هفته از عملش نگذشته بود که سرتمرین آمد و لنگان لنگان شروع به دویدن کرد. به من التماس کرد که 15 روز دیگر اسامی تیم ملی اعلام می‌شود و من هم درمیانشان هستم و خواست که در بازی تیممان حتی برای چند دقیقه هم که شده بازی‌اش بدهم! من بازی‌اش ندادم، اما او در فهرست بود. سال‌ها بعد از او پرسیدم که جریان چه بود؟ گفت، به من گفتند برای دعوت شدن به تیم ملی یک میلیون و نیم و برای بازی کردن سه میلیون و نیم باید بدهی. آن موقع هم سه میلیون و نیم پول خیلی زیادی بود. ببینید! چنین نمونه‌هایی هست اما ما نمی‌توانیم بگوییم که تمام آنهایی که درتیم ملی بازی کرده‌اند سه میلیون و نیم پول داده‌اند!شما اگر امروز پیش رئیس‌جمهور باشید و ایشان از شما بپرسند که آیا به جام جهانی برویم یا فوتبالمان را پاکسازی کنیم، چه جوابی می‌دهید؟من می‌گویم پاکسازی کنید، چون این‌گونه به یک توسعه پایدار می‌رسیم. این تمام حرف من از ابتدا تا الان است. دراین شرایط، رسیدن به جام جهانی هم یک توسعه ناپایدار است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 581]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن