محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846180124
خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی خبرگزاري فارس: حاج سيد احمد آقا نه تنها در برابر ترفندها و تهديدهاي مقامات ساواك و ديگر سردمداران رژيم شاه ايستادگي ميكرد و تسليم نمي شد بلكه با هشياري و با به كار بستن اصول پنهانكاري و تاكتيكهاي ريز و دقيق مبارزات زيرزميني هرگز به دشمن رخصت نميداد كه بتواند از فعاليتهاي سياسي او سرنخي به دست آورد و اطلاعاتي كسب كند. در گذشت ناگهاني و نابهنگام يادگار حضرت امام (س) جناب حجتالاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني(ره) در واپسين روزهاي سال 1373 از دردناكترين ، جانسوزترين و غمبارترين رويدادها براي ملت ايران پس از عروج ملكوتي حضرت امام بود كه از ابعاد گوناگون آسيبهاي سنگيني به همراه داشت؛ زيرا كه تنها يادگار امام از ميان ما رفت و با از دست رفتن او كه سرمايه گرانبهايي براي آينده انقلاب اسلامي به شمار ميرفت، چراغ پرفروغ اميد امت، دستخوش تندبادي توفانبار قرار گرفت. او گنجينه رازهاي ناگفته امام بود و اطلاعات ژرف و گستردهاي از جريانهاي پشت پرده داشت و درگذشت او ضربههاي جبرانناپذيري بر تاريخ انقلاب اسلامي وارد كرد. فقيد سعيد ، حاج سيداحمد خميني در 24 اسفند 1324 ديده به جهان گشود. در سال 1342 از دبيرستان حكيم نظامي قم در رشته طبيعي ديپلم گرفت. مدتي عضو باشگاه ورزشي شاهين در رشته فوتبال بود و در مسابقات فوتبال شركت فعال داشت و براي انجام اين مسابقه به شهرهاي تهران، اراك، ساوه ، كاشان ، كرج و ... نيز مسافرت كرد و در اين ورزش پرشور، در دوران خود توانست گوي سبقت از هماوردان خود بربايد. در نوروز سال 1345 براي نخستين بار براي ديداري از امام ، به طور پنهاني به عراق رفت و در تاريخ 22/5/45 به ايران بازگشت و نيز در فروردين سال 1346 بار ديگر به طور مخفيانه به عراق سفر كرد و پس از چندي در تاريخ 8/4/1346 وارد ايران شد. ساواك شاه در هنگام وروداو به ايران در مرز خسروي او را دستگير و در تاريخ 10/4/46 در زندان قزل قلعه بازداشت كرد. در گزارش ساواك اتهام او: «اقدام بر ضد امنيت داخلي كشور و به علت اهميت بزه و بيم تباني» ذكر شده است! در پي اقدامات به عمل آمده از سوي برخي از مقامات بلندپايه روحاني مانند مرحوم آيتالله العظمي آقاي سيد محسن حكيم (ره) رژيم شاه او را در تاريخ 24/5/1346 آزاد كرد. روزنامههاي كيهان و اطلاعات در تاريخ 23/5/1346 زير عنوان: «بازداشت سيد احمد مصطفوي فرزند آيتالله خميني توسط مأمورين عراقي» ! نوشتند: «آقاي سيداحمد مصطفوي فرزند آيتالله خميني كه به طور غير مجاز به عراق سفر كرده بود همراه عدهاي وسيله مأمورين عراقي دستگير و در تاريخ 8/4/46 تحويل مأمورين مرزي ايران گرديده است. در تحقيقاتي كه به عمل آمده روشن شده مشاراليه دوبار ديگر به طور قاچاق از مرز ايران گذشته و به عراق عزيمت نموده است». حاج سيد احمد خميني كه در دامان مادري با فضيلت و آراسته و پدري عالم، عارف، با تقوا و وارسته پرورش يافته بود آنگاه كه دوران دبستان و دبيرستان را به پايان برد و ديپلم طبيعي گرفت. با آنكه راه ورود دانشگاه به روي او باز بود و ميتوانست از ديد دنيايي و عنوان به مدارج والايي برسد، از اين موقعيت چشم پوشيد و به فراگيري علوم اسلامي پرداخت و با آنكه در آن روز، حوزههاي علمي، هيچگونه گيرايي ظاهري و جلوه دنيايي نداشتند و طلبگي با محروميت، مهجوريت، ناداري و ... همراه بود به سلك روحانيت در آمد (1346) و دوره مقدمات ،سطح و خارج را در حوزه قم، در نزد اساتيد بزرگي مانند آيتالله سلطاني ، آيتالله مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري و ... به پايان برد. در تاريخ 11/7/1348 شمسي مطابق 20 رجب /1389 هجري قمري با دخت گرامي حضرت آيتالله سلاني ازدواج كرد. در ارديبهشت سال 1352 همراه با همسر خود با گذرنامه به عراق سفر كرد و مدتي را در نجفاشرف در محضر امام سر برد و در ذيحجه همان سال از عراق به حج مشرف شد و در بازگشت از مكه به لبنان نيز سفر كرد و در 25/11/1352 به ايران بازگشت و بار ديگر در تيرماه 1356 همراه با همسر و فرزند رهسپار لبنان و سوريه و مكه شد و پس از انجام مراسم عمره به عراق رفت و در نجفاشرف به پدر بزرگوار خود پيوست. با شهادت آيتالله شهيد سيد مصطفي خميني در اول آبان ماه 1356 ناگزير شد كه در كنار امام در نجف اشرف اقامت گزيند و رسالت مقدسي را كه برادر شهيدش دنبال ميكرد و به پيش ميبرد بر دوس گيرد و با همه نيرو و توان در راه به بار نشاندن آرمانهاي اسلامي ـ انقلابي حضرت امام بكوشد. تلاشها ، فعاليتها و خدمات ارزنده و همه جانبه حاج سيد احمد آقا در كنار امام، در نجف و پاريس و ايران بيشتر از آن است كه بتوان آن را در اين يادواره كوتاه گنجاند و حق مطلب را ادا كرد، تنها ميتوان گفت كه حضور او در كنار امام، موجب آن بود كه بخشي از بار سنگين رهبري كه بر دوس امام سنگيني ميكرد، برداشته شود و تلاش پروانهوار و خستگيناپذير او در كنار امام بسي مشكلات و دشواريهاي كار و مسئوليت را بر آن رهبر كبير و عظيمالشأن انقلاب آسان كند. و بايد دانست كه سختترين و رنجبارترين برهه زندگي آن عزيز از دست رفته به دوراني برميگردد كه پدر و برادر بزرگوار او در نجفاشرف در تبعيد به سر ميبردند و مادر عزيز او نيز به زيستن در كنار آنان ناگزير شده بود و او با آنكه در دوران نوجواني به سر ميبرد، بر آن شد كه بار مسئوليت اداره بيت امام را بر دوش بگيرد و در برابر رژيم خونخوار شاه بايستد و با ترفندها ، نيرنگها و توطئههاي سازمان جهنمي ساواك دست و پنجه نرم كند. رژيم شاه كه از نهضت و مقاومت دليرانه امام سخت انديشناك بود، همه نيرو و توان خود را به كار گرفت تا حاج سيد احمد آقا را با تهديد و دلجويي و بيم و نويد به سازش و تسليم بكشاند و از اين راه بر جايگاه والاي امام آسيب برساند و راه و مرام او را بيرهرو سازد، ليكن اين فرزند بردبار؛ هشيار ، برومند و با صلابت امام عليرغم اينكه در سنين نوجواني به سر ميبرد و در مبارزه و نهضت تجربه فراواني نداشت، يك تنه و سرسختانه در برابر توطئهها، ترفندها ، تهديدها، شگردها و شيطنتهاي ساواك شاه ايستاد و مقاومت كرد؛ نه ترفندها و نيرنگهاي آنان توانست او را فريب ده دو نه تهديدها و عربدهكشيهاي آنان توانست او را به عقبنشيني وادارد. حاج سيد احمد آقا نه تنها در برابر ترفندها و تهديدهاي مقامات ساواك و ديگر سردمداران رژيم شاه ايستادگي ميكرد و تسليم نمي شد بلكه با هشياري و با به كار بستن اصول پنهانكاري و تاكتيكهاي ريز و دقيق مبارزات زيرزميني هرگز به دشمن رخصت نميداد كه بتواند از فعاليتهاي سياسي او سرنخي به دست آورد و اطلاعاتي كسب كند. يكي از مأموران ساواك در گزارش خود آورده است: «... از اين ملاقات چنين استفاده شد كه سيد احمد بي اندازه از عنوان كردن و مذاكرات مطالب سياسي خودداري ميكند و حاضر نيست به هيچ وجه از اين مقولات حرفي به ميان بيايد ...» نظريه يك شنبه: مفاد گزارش صحيح است منابع ديگري نيز نفوذ داده شده تا با وي ملاقات كنند ليكن هيچ يك از آنان حتي موفق به طرح مسايل سياسي با وي نشدهاند زيرا سيد احمد به شدت از طرح هر نوع مسئلهاي خودداري نموده است ... نظريه سه شنبه: با تمام اقداماتي كه به عمل آمده تاكنون نتيجه مثبتي در زمينه مفاد امريه معطوفي حاصل نگرديده تلاش ادامه دارد». ژرفاي و عمق توطئه بر ضد حاج سيد احمد خميني آنگاه مشخص ميشود كه دريابيم كه براي از پاي در آوردن و بياعتباري او، ساواك جنايت پيشه شاه به چه نقشهها و دسيسههاي خطرناكي دست ميزده و چه خوابهاي عميقي براي او ميديده است. در اين باره رشته سخن را به دست آن برادر عزيز از دست رفته ميدهيم و بخشهايي از خاطرات منتشر نشده او را كه در سال 1356 در نجفاشرف بازگو كرده است در پي ميآوريم: ... يك روزي من توي خانه نشسته بودم ديدم شيخي آمد داخل و آقاي صانعي را خواست من شيخ را به قيافه، ميشناختم اما اينكه او كي هست نميشناختم، شيخي بود رشتي، آقاي صانعي را خواست، آقاي صانعي رفت به يك اتاق ديگر و بعد برگشت ديدم خيلي نارحت است پرسيدم چيه؟ گفت من خجالت ميكشم بگويم اما خوب ناچار هستم. اين شيخ ميگويد با قسم و آيه كه من سازماني نيستم، اما فقر موجب شده كه من بروم به سازمان و هركاري از من سازمان و شهرباني خواست انجام بدهم و ميگويد كه رييس سازمان كه (آن روز) مهران بود، من را خواست وقتي رفتم ديدم كه روي ميز به اندازه مثلا نيم متر ارتفاع اسكناس ريخته ميگفت همه اين پولها مال توست اما به يك شرط و آن شرط اينكه تو يك زني را بياوري توي خانهات و بعد فلاني را راضي كني كه مثلا با اين زن رابطهاي داشته باشه كه ما قبلا دستگاههاي عكسبرداري ميگذاريم براي عكس گرفتن و ... آن شيخ گفته بود كه او به هيچ وجه اهل اين نوع كارها نيست من ميدانم او توي وادي خودش است. او اهل درس و پي كارهاي خودش است. روز بعد او را خواسته بودند و گفته بودند يك طرح ديگري داريم اين كه ديگر اشكال ندارد گفته بودند كه ما يك زني را ميبريم توي آن خانه و تو به او بگوييد كه به عنوان اينكه مادرم مريض است دوست دارد، علاقه دارد مادرم شما را ببيند بياييد آنجا به عنوان تبرك يك چاي بخوريد كه (نيم خورده شما را) بخورد و حالش خوب شود. آن شيخ گفت كه من به آنها نميتوانستم بگويم كه اينكار را نميتوانم بكنم لذا قبول كردم اما خوب من ميدانم به اين كار چه نتيجهاي مترتب است براي اينكه اينها ميخواند آن زن را بياورند وقتي كه ايشان هم وارد شد آن زن و او را (دستگير كنند) عمامهاش را بردارند لباسش را در بياورند، به او دستبند بزنند و از خانه ما كه آن طرف قم است از وسط خيابان بياورند تا شهرباني با اين زن لخت بيحجاب كه بله او به اين زن تجاوز كرده و زن هم فرياد بزند كه بله به زور آمد توي خانه و از اين حرفها. و من چون قلبا به آقا علاقه دارم و فلاني را هم من واقعا دوستش دارم و او را يك آدمي ميدانم كه طلبه است، لذا وجدانم ناراحت شد من ميآييم به او ميگويم بيا اما او مواظب باشد كه به حرف من گوش نكند و نيايد. چند روز قبل از اين شايد يك هفته قبل از اينكه اين شيخ به ما بگويد، من يك مرتبه توي خيابان بهار ميرفتم ديدم يك نفري كه قبلا شوفر بود، شوفر خط يك قم بود آمد به من گفت اگر رشتي به شما حرفي زد شما گوش به حرفش ندهيد. من گفتم كه چيه قضيه اگر رشتي با من حرف زد چرا من گوش نكنم، گفت من معذرت ميخواهم، من بيشتر از اين نميتوانم (چيزي) به شما بگويم اما همين مقدار بدانيد كه يكي از قوم و خويش من يك وابستگيهايي دارد و او يك قصهاي را به من گفته كه من اجمالا به شما ميگويم اگر رشتياي گفت بياييد به خانه من شما نياييد من آمدم اين را با رفقا توي بيروني عنوان كردم و آنها فكر كردند كه حالا ميخواهند توي يك خانهاي كتكي به ما بزنند گفتند كه ديگر در خيابانهاي خلوت و كوچههاي خلوت و مثلا بيرون شهر نرويد، از جاهاي شلوغ عبور كنيد فعلا هم احتياط اين است كه خانه كسي نرويد تا اينكه ببينيم قضيه چه ميشود. بعد كه اين شيخ به ما گفت ما شصتمان خبردار شد كه آن يارو چه ميگفت، اين شيخ به آقاي صانعي تنها بسنده نكرد رفت پيش يك نفري به نام آقاي فيض همان كسي است كه در قضيه تبعيد حاج آقا فكر ميكردند حاج آقا در آن خانه سابق هستند لگد زده بودند به در (خانه او) ، او هم آمد به ما گفت: لابد قضيه آقاي شجوني را هم ميدانيد كه يك فصل كتك مفصل در دو هفته پيش بهش زدهاند، در دو هفته پيش ريختند و شجوني را زدند از طرف همين گروه انتقام سه چهار نفر بودند اين به آن گفته او را بكشيد، آن به اين گفته او را بكشيد. شجوني ميپرد ميگويد من را بكشيد پدر سوختهها، ميافتد به جان آنها وقتي آنها ميبينند شجوني دارد آنها را ميزند ميريزند او را كتك مفصلي ميزنند و فرار ميكند. شجوني هم يك روز ديدم كه صبح زود آمد به قم گفت ديشب اين شيخ از قم آمده تهران قضيه را به من گفته و گفته است من به دو نفر هم گفتم ميترسم نروند به ايشان بگويند تو زود برو به او بگو و من ميترسم اينكار توسط من نه، توسط كسي ديگري نسبت به ايشان انجام بشود. ما حواسمان جمع شد. يك روز بعدازظهر من ميرفتم درس آقاي سبحاني، مكاسب ميگفت من يك هفته رفتم درس ايشان اتفاقا يكي از آن روزها بود كه داشتم ميرفتم رو به مسجد ، مسجدي كه در نزديك گذرخان است [فاطميه (ع)] توي كوچه باغ كه كوچه بلندي است من ديدم دو سه نفر آمدند و گفتند شما بياييد تا سازمان. من حرف هميشگيام را تكرار كردم و آن اينكه اين نوع كارها اجازه آقا را ميخواهد، گفتند يعني چه اجازه آقا را ميخواهد گفتم به اين معناست كه اگر من با پاي خودم بيايم سازمان، آقا پاهاي من را اره ميكند و ميگويد چرا با پاي خودت رفتن من نميتوانم بيايم من ديگر نفهميدم فقط چند ضربهاي به من زدند، يك ضربه توي شكمم زدند، يك ضربه محكم توي سرم زدند، چند تا كشيده به من زدند كه ديگرمن نفهميدم يك مرتبه بهوش آمدم ديدم عمامهام يك طرف (افتاده است) . اين حادثه حدود 3 بعدازظهر و كوچه خلوت بود پا شدم ديدم تمام بدنم درد ميكند قلمهاي پايم تمام از ضربه، خون دارد از آن ميآيد، پهلويم و پشتم از بس كه زده بودند كبود شده بود دستهاي من همين جور كبود شده بود ... من قصه را به رفقا گفتم سازمان قم هيچ عكسالعملي نشان داد اما سازمان تهران آقا شهاب از همدان آمده بود به تهران ، طحامي كه آن موقع رييس سازمان يك قسمت بزرگي از تهران بود يا يكي از معاونين مقدم بود رفته بود پيش ايشان و گفته بود ستون پنجم ميخواهد بين ما و آقاي خميني شكاف را عميقتر كند منجمله اينكه پسر آقاي خميني احمد را (به همين لفظ) ، احمد را گرفتند توي كوچه زدند و بايد شما بدانيد كه ما از كسي ترس نداريم هر لحظه كه اراده كنيم احمد را ميگيريم و به سازمان ميآوريم و ما اين چنين كارهايي را نميكنيم اين هم قضيهاي بود كه در آن موقع براي ما اتفاق افتاد ..). نوار اين مصاحبه اختصاصي در آرشيو مركز اسناد موجود است. ................................................................................................... منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]
صفحات پیشنهادی
خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی
خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی-خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی خبرگزاري فارس: حاج سيد احمد آقا نه تنها در برابر ترفندها و تهديدهاي مقامات ساواك و د.
خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی-خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی خبرگزاري فارس: حاج سيد احمد آقا نه تنها در برابر ترفندها و تهديدهاي مقامات ساواك و د.
خاطرات و گفتههای همسر گرامی امام از حاج سید احمد خمینی
احمدآقا در این خانه به دنیا آمدند و بچه هفتم ما هستند که البته یک دختر هم پس از او به دنیا آمد که از دنیا .... خاطراتی منتشر نشده از یادگار امام(ره) در مصاحبه با مرکز اسناد .
احمدآقا در این خانه به دنیا آمدند و بچه هفتم ما هستند که البته یک دختر هم پس از او به دنیا آمد که از دنیا .... خاطراتی منتشر نشده از یادگار امام(ره) در مصاحبه با مرکز اسناد .
خاطراتی منتشر نشده از یادگار امام(ره) در مصاحبه با مرکز اسناد ...
خاطراتی منتشر نشده از یادگار امام(ره) در مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب ... خاطراتی منتشر نشده از یادگار امام(ره) در مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب اسلامی چکیده:حاج سید احمد آقا نه تنها در ... فقید سعید ، حاج سیداحمد خمینی در 24 اسفند 1324 دیده به جهان گشود.
خاطراتی منتشر نشده از یادگار امام(ره) در مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب ... خاطراتی منتشر نشده از یادگار امام(ره) در مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب اسلامی چکیده:حاج سید احمد آقا نه تنها در ... فقید سعید ، حاج سیداحمد خمینی در 24 اسفند 1324 دیده به جهان گشود.
برسد به دست آقا
حاج آقا دست به کمرم کشيد ورفتند. ... خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی. ... با آنكه راه ورود دانشگاه به روي او باز بود و ...
حاج آقا دست به کمرم کشيد ورفتند. ... خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی خاطراتي منتشر نشده از حاج احمد آقا خمینی. ... با آنكه راه ورود دانشگاه به روي او باز بود و ...
حاج سید احمد خمینی
آینده نگریاحداث بیمارستان بقیة اللّه (عج) جماران، از خدمات حاج احمدآقا خمینی رحمه الله .... در ادامه هم گفتگویی منتشر نشده از سید احمد خمینی را بخوانید تا با خودش، امام و انقلاب ... بودید و از موضعگیریهای ایشان در مقاطع مختلف جنگ خاطرات بسیاری دارید.
آینده نگریاحداث بیمارستان بقیة اللّه (عج) جماران، از خدمات حاج احمدآقا خمینی رحمه الله .... در ادامه هم گفتگویی منتشر نشده از سید احمد خمینی را بخوانید تا با خودش، امام و انقلاب ... بودید و از موضعگیریهای ایشان در مقاطع مختلف جنگ خاطرات بسیاری دارید.
حاج احمد آقا: از نظر امام فتح خرمشهر بهترین زمان برای پایان جنگ ...
مصاحبه منتشر نشده بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس حاج احمد آقا: از نظر امام ... ارزش های دفاع مقدس مصاحبه منتشر نشدهاي را از مرحوم حاج سيد احمد خميني فرزند حضرت امام ... بوديد و از موضعگيريهاي ايشان در مقاطع مختلف جنگ خاطرات بسياري داريد.
مصاحبه منتشر نشده بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس حاج احمد آقا: از نظر امام ... ارزش های دفاع مقدس مصاحبه منتشر نشدهاي را از مرحوم حاج سيد احمد خميني فرزند حضرت امام ... بوديد و از موضعگيريهاي ايشان در مقاطع مختلف جنگ خاطرات بسياري داريد.
دغدغه دکتر بروجردی تبیین وجوه ناشناخته امام خمینی بود
وی که در دوره هایی در وزارت امور خارجه همراه داماد امام(ره) بود خاطرات بسیاری از این مرحوم دارد. ... امام خمینی(ره) نیز آنجا ساکن شده بود که ما مرتب حاج احمد آقا و دکتر بروجردی را می دیدیم و گفت و گوهای .... ولی ظاهرا هنوز منتشر نشدهبله، تنها گردآوری شده است.
وی که در دوره هایی در وزارت امور خارجه همراه داماد امام(ره) بود خاطرات بسیاری از این مرحوم دارد. ... امام خمینی(ره) نیز آنجا ساکن شده بود که ما مرتب حاج احمد آقا و دکتر بروجردی را می دیدیم و گفت و گوهای .... ولی ظاهرا هنوز منتشر نشدهبله، تنها گردآوری شده است.
در كتاب قدس ایران، بانوی بزرگ انقلاب منتشر شد نامههای منتشر ...
اسناد ساواک درباره همسر امام خمینی(ره)، نامههای منتشر نشده خانم به حاج سیداحمد آقا، نامههای ... خاطرات، بخش دوم این کتاب در پنج فصل تنظیم شده است. ... حاصل این ازدواج پنج فرزند بود؛ دوپسر به نامهای مصطفی و احمد و سه دختر به نامهای صدیقه، فریده و زهرا.
اسناد ساواک درباره همسر امام خمینی(ره)، نامههای منتشر نشده خانم به حاج سیداحمد آقا، نامههای ... خاطرات، بخش دوم این کتاب در پنج فصل تنظیم شده است. ... حاصل این ازدواج پنج فرزند بود؛ دوپسر به نامهای مصطفی و احمد و سه دختر به نامهای صدیقه، فریده و زهرا.
هاشمی: برخی خاطرات امام(ره) به دلیل مصلحت منتشر نشده است
هاشمی: برخی خاطرات امام(ره) به دلیل مصلحت منتشر نشده است-هاشمی: برخی خاطرات امام(ره) به ... بیشتر خاطرات امام خمینی (ره) توسط نشر آثار امام (ره) منتشر شده است ولی برخی از خاطرات امام. ... مطمئناً اگر امام(ره) به حاج احمد آقا میگفتند، ایشان مطرح میكرد.
هاشمی: برخی خاطرات امام(ره) به دلیل مصلحت منتشر نشده است-هاشمی: برخی خاطرات امام(ره) به ... بیشتر خاطرات امام خمینی (ره) توسط نشر آثار امام (ره) منتشر شده است ولی برخی از خاطرات امام. ... مطمئناً اگر امام(ره) به حاج احمد آقا میگفتند، ایشان مطرح میكرد.
دو خاطره خانوادگی و سیاسی از حاج سیداحمد خمینی
فکر می کنم اواخر اردیبهشت ماه سال 1369 بود و برای ویژه نامه ای که قصد داشتیم برای نخستین سالگرد پرواز امام خمینی تهیه کنیم ، به سراغ حاج سید احمد آقا خمینی ...
فکر می کنم اواخر اردیبهشت ماه سال 1369 بود و برای ویژه نامه ای که قصد داشتیم برای نخستین سالگرد پرواز امام خمینی تهیه کنیم ، به سراغ حاج سید احمد آقا خمینی ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها