تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804810748




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌ي صبح امروز ايران در سرمقاله ي هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.   ابتكار «قاليباف به نفع چه کسي وارد انتخابات نشد؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم احسان مازندراني است كه در آن مي‌خوآنيد؛ پس از انصراف سيد محمد خاتمي از عرصه دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري به نفع آخرين نخست وزير ايران يعني مهندس ميرحسين موسوي، بسياري از نامزدهاي احتمالي جناح اصولگرا که سنگيني سايه آراي خاتمي را پذيرفته و از فکر حضور در انتخابات بيرون آمده بودند با رفتن خاتمي سوداي رقابت بر آنها بازگشت و عزم خود را براي حضور در انتخابات پيش رو جزم کردند. مصطفي پورمحمدي، محمد جهرمي، علي اکبر ولايتي، محسن رضايي و محمدباقر قاليباف از جمله اصولگرايي هستند که با کنار رفتن خاتمي وسوسه حضور در انتخابات در آنها جان تازه اي گرفت. شهردار تهران اما در اين ميان از اقبال بيشتري در مقايسه با ساير هم کيشان خود برخودار بود چه آنکه نظرسنجي ها نشان مي دهد به دليل عملکرد بسيار بد دولت در حوزه هاي مختلف اجرايي از جمله اقتصاد و افزايش کمرشکن تورم و از سويي عملکرد تقريبا موجهه شهردار تهران در حوزه مديريت شهري، شهردار سابق تهران يعني محمود احمدي نژاد وضعيت آراي مناسبي در مواجهه با فرمانده سابق نيروي انتظامي ندارد، بنابراين قاليباف به عنوان رقيبي جدي در اردوگاه اصولگرايان براي اجماع روي احمدي نژاد به شمار مي آمد. حتي تعداد قابل توجهي از گروه هاي موثر اصولگرا از جمله جمعيت ايثارگران و جامعه اسلامي مهندسين روي خوشي به نامزدي قاليباف نشان دادند. با اين وجود شهردار تهران که در سال 84 با استعفا از فرماندهي ناجا وارد عرصه انتخابات شد و در نظرسنجي ها از اقبال خوبي برخوردار بود اما در پايان مرحله اول به ناگاه پايين تر از کروبي و معين قرار گرفت در جايگاه قرار گرفت. او معتقد است "حضورم در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري بر تحليل و تکليفي استوار بود که در موقعيت فعلي وجود ندارد. بنابر اين با جمع بندي شرايط موجود فعلا داوطلب دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نيستم. " پس از همان انتخابات بود که اختلافات محمد باقر قاليباف با محمود احمدي نژاد آغاز شد و قاليباف در زمره اولين دسته منتقدان جدي دولت حتي پيش از اصلاح طلبان قرار گرفت و در طرف مقابل دولت نهم با تاکيد بر اجراي پروژه پر هزينه منوريل و عدم پرداخت مطالبات شهرداري و متروي تهران به نبردي فرسايشي با شهرداي پرداخت; مگر نه آنکه احمدي نژاد هم چندي قبل شهردار سابق همين شهر بود و به گفته بسياري شهرداري تهران خاصيت پرورش رئيس جمهور دارد. قاليباف در عين حال در لابه لاي گفتگوي خود با خبرگزاري مهر بازهم نوک پيکان انتقادات خود را به صورت غير مستقيم متوجه دولت نهم که ادعاي اصولگرايي دارد مي کند و نگاه اين دولت را آفتي براي جريان متبوع خويش قلمداد مي کند. "بديهي است که خود محوري و به انحصار طلبيدن جريان گسترده اصولگرايي گام زدن در جهت مخالف اين جبهه است. مهمترين آفت اصولگرايي نگاه فصلي، ابزاري و انحصار طلبانه به آن است و هيچ اصولگرايي مصلحت جمعي را فداي سليقه فردي نمي کند. از نظر من اصولگرايي واقعي محيطي پرنشاط براي رقابتي تمام عيار و سالم است. رقابت سليقه هاي مديريتي نه اختلاف، بلکه زمينه ساز پايداري اقبال مردم به اصولگرايي است و لذا رو در رو قرار دادن چهره هاي اصولگرا جهت گيري به سمت خواست جريانهاي غير ارزشي و غير مردمي است." شهردار تهران از سويي دولت را به عدم استفاده از ظرفيت نخبگان متهم مي کند و مي گويد " از بين بردن اعتماد مردم به نيروهاي امتحان پس داده کشور و محروم کردن جامعه از ظرفيت مديريتي نخبگان توانمند و وفادار به نظام، آنهم با انگ و تخريب، در نقطه مقابل «پيشرفت و عدالت» و اصولگرايي است. حمايت و تقويت ارکان نظام و دولت جمهوري اسلامي نيز وظيفه اي شرعي و همگاني است اما نبايد تفاوت مشي، روش و نظر را مخالفت وانمود و يا از آن ابزار تفرقه ساخت." با وجود انصراف صريح قاليباف از حضور در انتخابات رياست جمهوري دهم مهمترين پرسش اين است که شهردار تهران به نفع چه کسي وارد انتخابات نشد؟ آيا آقاي شهردار با وجود همه انتقادات و کينه ديرينه اي که از رئيس دولت نهم در دل دارد به خاطر اجماع روي او از حضور در انتخابات پشيمان شده؟ که اين تحليل با توجه به سابقه اختلافات اين دو دور از باور است. آنچه در اين ميان وجود دارد نزديکي تفکرات ميرحسن موسوي با قاليباف است چه آنکه مهندس موسوي مرزبندي فعلي ميان دو جريان اصولگرايي و اصلاح طلبي را نمي پذيرد و معتقد است مردم هر دو جريان را بايکديگر باور دارند و از سويي قاليباف خود را يک اصولگراي اصلاح طلب مي داند و منش سياسي خود را بر مبناي تعريف رهبر انقلاب از اين دو جريان سياسي قرار داده و معتقد است "پايايي انقلاب اسلامي نتيجه اصولگرايي و پويايي آن محصول اصلاح طلبي است." با توجه به نزديکي دو طرز تفکر ميان مهندس موسوي و قاليباف به نظر مي رسد شهردار تهران تنها به اين دليل وارد عرصه انتخابات نشد که اولا آراي خود را پايين تر از آخرين نخست وزير مي دانست و ثانيا بهترين راه براي رئيس جمهور نشدن احمدي نژاد و اثبات اصولگرايي اصلاح طلبي خويش را در حمايت از مهندس موسوي و نيامدن به عرصه انتخابات مي داند; شايد که او خود مي داند اگر دوباره مقابل احمدي نژاد شکست خورد ديگر براي هميشه بايد از حضور در عرصه انتخابات خداحافظي کند. قاليباف که کت و شلوارهاي شيک مي پوشد و در واقع خوش پوش ترين شهردار تهران است بي شک يک تکنوکرات است و به همين سبب گروهي که به او راي مي دهند طبقه متوسط شهري هستند اما اين آرا شايد به دليل نوع خاص پوشش و رفتار قاليباف به طبقه مرفه و بالانشين ميل کرده است. اينک جناب شهردار در قامت حامي آخرين نخست وزير ظاهر شده، شايد که با ريخته شدن آراي او در سبد مهندس موسوي، گره از مشکل اساسي ايران باز شود و به قول خاتمي کشور به شرايط چهار سال پيش بازگردد. آفتاب يزد «حكومت چه آسان است؟!‌‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛سياست ورزي و رياست در ايران، بسيار آسان است. زيرا مي‌توان با چپ ترين شعارهاي معيشتي، راست ترين تصميمات اقتصادي را گرفت. مي‌توان با شعار ساده‌زيستي، ثروتمندترين مديران را به خدمت گرفت، مـي‌تـوان شعاري داد يادر بـرابر انتساب يـك شـعار به خود ماهها سكوت كـرد و عندالاقتضاء آن را تكذيب نمود، مي‌توان همه جنبه هاي مثبت از پروژه‌هاي طولاني مدت را به خود منتسب كرد و مسئوليت تمام ابعاد منفي همان پروژه‌ها را متوجه رقبا دانست، مي‌توان در تريبون‌هاي يك طرفه، حملات و اتهامات شديد و گاه غيرمنصفانه را متوجه رقباي زمين خورده كرد و آنگاه كه در رسانه‌هاي محدود به همين اتهامات پاسخ داده مي‌شود فرياد برآورد كه مظلوم واقع شده ايم، مي توان از تعامل سخن گفت و در عمل از همگان توقع داشت كه به جاي روش خردمندانه همه با هم به الگوي تحميلي همه با من تن دهند و... براي اثبات آسان بودن حكومت نمونه‌هاي فراوان ديگري هم قابل عرضه است كه چون از ديد تحليلگران سياسي و حتي آحاد مردم مخفي نيست شايد ضرورتي به تكرار آنها احساس نشود. اما حيف است كه از كنار يك سوژه، با بي‌تفاوتي عبور شود. روز گذشته، رئيس كل بانك مركزي به يك خبر غيررسمي كه اكثريت مردم از آن باخبر بودند رسميت داده و گفته است؛«نرخ سود بانكي در سال 87 معادل 19 درصد بود و در سال 88 هم، اين نرخ حفظ خواهد شد!» بسياري از مردم به ياد دارند كه از بيست و پنج ماه قبل- اسفند 85- تا چند ماه پيش، يكي از محوري‌ترين شعارهاي تبليغاتي دولت نهم، كاهش نرخ سود بانكي و تك رقمي كردن آن بود. در همين مدت، بسياري از كارشناسان اقتصادي اعم ازاصلاح طلب و اصولگرا، بر اين نكته تاكيد مي‌كردند كه عدم تناسب ميان نرخ سود بانكي با نرخ واقعي تورم، حاصلي جز افزايش رانت و فساد ندارد اما حلقه مشاوران و ياران نزديك رئيس‌جمهور، بدون توجه به مخالفت شوراي پول و اعتبار، بر كاهش نرخ سود بانكي پافشاري داشتند. حتي زماني كه در اوايل سال 86، وزير وقت اقتصاد و رئيس كل اسبق بانك مركزي به صراحت اعلام كردند نرخ سود بانكي كاهش نخواهد يافت وظيفه ابلاغ كاهش نرخ به سخنگوي غيراقتصاددان دولت سپرده شد و او نيز در مصاحبه‌اي عمومي، دستور رئيس‌جمهور براي كاهش نرخ سود بانكي را به اطلاع همگان رساند. همين قصه در اوايل سال 87 به نحوي ديگر تكرار شد و دستور رئيس‌جمهور براي رسيدن نرخ سود بانكي به حدود 10 درصد، در تمامي رسانه‌ها منعكس گرديد. البته بسياري از مردم كه سر و كاري با تسهيلات بانكي نداشتند اين دستور را نيز مانند ساير دستورات دولتي ديدند و متناسب با اعتماد ياعدم اعتماد يا خود به تبليغات دولتي، اين سخن را باور كردند يا با ديده ترديد ‌‌به آن نگريستند. گروهي از مردم هم كه به وام و تسهيلات بانكي دسترسي داشتند مي‌دانستند كه اين همه تبليغات و سر و صدا، قبل از رسيدن به بانك‌ها و اجرايي شدن، عملاً بايگاني شده است. اما به هر حال هيچ‌گاه براي مردم مشخص نشد كه فاصله سود 10 تا 19 درصدي - يا به ادعاي يكي از نمايندگان مجلس سود 28 درصدي - در چه زماني طي شد و چرا براي اين جهش عجيب و غريب، حتي به اندازه يك درصد از تبليغات دوساله دولتي‌ها پيرامون كاهش نرخ سود بانكي، خبررساني صورت نگرفت؟ سخنان سومين رئيس بانك مركزي در دولت نهم، همان چيزي است كه در دو سال گذشته، مورد توجه اقتصاددانان و بعضي از نمايندگان مجلس قرار داشت. آنها مرتباً به دولت هشدار مي‌دادند كه فاصله قابل توجه ميان نرخ تورم و نرخ سود بانكي، موجب ايجاد ثروت بادآورده براي عده‌اي از رانت‌خواران خواهد شد. يكي از اقتصاددانان مجلس هفتم هم كاهش نرخ سود بانكي را از آن جهت زيانبار مي‌دانست كه بيش از شصت درصد تسهيلات بانكي به واحد‌هاي زيان‌ده دولتي تزريق مي‌شود.او همان كسي است كه در چهار سال گذشته، از بالاترين سطح حمايت از دولت نهم به شديدترين لايه انتقاد از همين دولت رسيده است. ‌‌ امـا مـسـئولان دولتي نه تنها به اين هشدار‌ها توجه نمي‌كردند بلكه به جاي اصلي‌ترين مقامات اقتصادي دولت يعني رئيس بانك مركزي و وزير اقتصاد - كه مخالف كاهش دستوري نرخ سود بانكي بودند- به عضو غيراقتصادي كابينه، مسئوليت مي‌دادند تا دستور انقلابي براي كاهش نرخ سود را به اطلاع مردم برساند. البته بازگشت از اشتباه، امري ستودني است به شرط آنكه اين بازگشت، همراه با اعترافي صادقانه باشد. همچنين بايستي بـراي مردم مشخص شود تصميم‌سازان و تصميم‌گيراني كه باعث تاخير دوساله در اتخاذ يك تصميم عاقلانه شدند، چه كساني بودند و هم‌اكنون چه نقشي در ساير تصميم سازي‌هاي دولتي دارند؟ سومين شرط براي تحسين بازگشت كنندگان از اشتباه قبلي، آن است كه مشخص گردد رانت حاصل از تفاوت معنادار نرخ تورم و نرخ دستوري سود بانكي به جيب چه كساني رفته است!‌ پس گرفتن بي سر و صداي يك دستور اشتباه اما پرسر و صدا، نشانه حاكميت آسان است و پاسخ‌گويي به ابهاماتي كه پيرامون آن سر و صدا و اين عقب نشيني بي سر و صدا وجود دارد نشانه حكمراني خوب! كساني كه تصميم قبلي، با اصرار آنها ابلاغ شد و اكنون ظاهراً قواعد علمي و تجربي اقتصاد از جمله تناسب نرخ سود بانكي با ميزان تورم را پذيرفته‌اند مي‌توانند با انتخاب يكي ازدو راه، باعث قرار گرفتن نام خود در ميان كساني شوند كه با آسان دانستن حكومت، سختي را به زندگي مردم تـحـميل مي‌كنند و يا شرايطي فراهم نمايند كه نام آنان در گوشه‌هايي از ليست حكمرانان خوب ثبت شود. رسالت «بازي باخته آمريكا با پيونگ يانگ»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت است كه در آن مي‌خوانيد؛آزمايش موشك مخابراتي كره شمالي در روز يكشنبه توجه بسياري از تحليلگران مسائل بين الملل را به خود جلب كرده است. عمده ترين سوالي كه در محافل سياسي و رسانه اي مطرح شد اين مهم بود كه آيا آزمايش موشكي پيونگ يانگ بر ژئوپلتيك منطقه و فضاي بين المللي تاثيرگذار است يا خير و پيامدهاي اين اقدام براي كشورهاي منطقه اي و فرامنطقه اي چيست؟ آزمايش موشكي پيونگ يانگ صرف نظر از اهداف پنهان و آشكار آن در صورت توفيق دستاورد بزرگي براي كره شمالي است.پس از آزمايش موشك تائه پودونگ در 1998 ميلادي پرتاب اين موشك نقطه عطفي در ژئوپلتيك منطقه به حساب مي آيد به خصوص كه هنوز دو كره در وضعيت ترك مخاصمه به سر مي برند.‌ از طرفي تجربه بيش از 50 سال تخاصم با ايالات متحده آمريكا، كره شمالي را به اين باور رسانده است كه تنها با تقويت بنيه تكنولوژيكي و نظامي  مي تواند از آمريكا امتياز بگيرد. پس از سال 2002 كه جرج بوش رئيس جمهور سابق آمريكا با لقب دادن پيونگ يانگ به عنوان يكي از محورهاي شرارت مخاصمه ديرينه اين دوكشور را وارد فاز جديدي كرد اين بار در ماههاي آغازين دولت تازه نفس اوباما بهترين فرصت بود تا پيونگ يانگ با آزمايش موشكي خود دموكراتها را با يك آزمون دشوار مواجه كند كه  مي تواند نقطه عزيمت تعاملات في مابين اين دو كشور در 4 سال آينده باشد.‌ اين در حالي است كه پيونگ يانگ با در اختيار داشتن دو كارت برنده روسيه و چين كه به صراحت اعلام كرده اند حاضر نيستند دولت آمريكا را در اعمال تحريمهاي جديد عليه كره شمالي همراهي كنند وارد اين بازي مملو از ريسك شده است.براي اوباما بسي دشوار و نگران كننده است كه هنوز اتاقهاي كاخ سفيد را ياد نگرفته بخواهد وارد يك جنگ جديد و يا هر معادله خصمانه ديگري شود. اوباما رئيس جمهوري آمريكا تنها توانست در پراگ با انتشار بيانيه اي ضمن محكوميت اقدام كره شمالي ، خواستار نشست شوراي امنيت سازمان ملل در اين خصوص شود . آمريكا به همراه ژاپن و كره جنوبي ، كره شمالي را متهم مي كنند كه پرتاب موشك دوربرد اين كشور به فضا با هدف آزمايش موشك دور بردتائه پودونگ دو است.‌ كره شمالي با زيركي قصد دارد از آمريكايي كه امروز در موضع ضعف قرار دارد امتيازات اقتصادي و سياسي بگيرد.در واقع پيونگ يانگ آمريكا را وارد يك بازي دو سر باخت كرده است. بازي كه در صورت پافشاري ايالات متحده بر مواضع گذشته با توجه به عدم همراهي روسيه و چين چيزي جز بدنامي براي رئيس جمهور به اصطلاح صلح طلب آمريكا ندارد و در صورت امتياز دادن موضع كره شمالي را در ژئوپلتيك منطقه تقويت مي كند. كره شمالي به شدت نيازمند كمكهاي خارجي است. مهمترين خواسته پيونگ يانگ از واشنگتن كمكهاي مالي و سوخت و غذا است. در واقع ، كره شمالي مي خواهد بدون آنكه امتياز بدهد حداكثر امتيازهاي ممكن را از آمريكا بگيرد.‌آمريكا درخواست مكرر دولت  پيونگ يانگ براي امضاي پيمان صلح در شبه جزيره كره را به خلع سلاح هسته اي اين كشور منوط كرده است . در صورتي كه دولت پيونگ يانگ خلع سلاح اتمي يك جانبه كشورش را قبول نداشته و معتقد است، همزمان آمريكا نيز بايد در خصوص خروج سلاحهاي هسته اي خود از كره جنوبي و منطقه شرق آسيا اقدام كند .‌استيصال آمريكا اين توان را به پيونگ يانگ مي دهد كه ضمن ائتلاف با هم پيمان سنتي خود يعني چين بسياري از مشكلات اقتصادي خود را حل كند و با فروش تسليحات پيشرفته نظامي به كشورهاي همسايه منبع خوبي براي ارزآوري دست و پا نمايد.‌ كيهان «دروغى به نام صلح» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛پيامدهاي سياسي و حقوقي جنگ 22 روزه در غزه همچنان ادامه دارد و در حاليکه هفته پيش بنيامين نتانياهو رسماً به عنوان نخست وزير جديد رژيم صهيونيستي سوگند ياد کرد تا براي بقا و موجوديت اين رژيم چاره اي بينديشد اما پس لرزه هاي شکست سخت و رسواکننده رژيم صهيونيستي همچنان سايه  سنگين خود را بر سردمداران رژيم اشغالگرقدس و صهيونيست هاي مهاجر تحميل کرده است. در شش، هفت سال گذشته مقامات رژيم صهيونيستي همواره از دو گزينه «صلح» و يا «جنگ» به عنوان دو راهبرد به ظاهر متباين  براي ادامه تجاوزات و زياده خواهي خود سخن به ميان آورده اند و بر روي آن مانور داده اند.در سال 2002 ميلادي، طرح صلح عربي با دلالي عربستان سعودي مطرح شد؛ براساس اين طرح که عادي سازي روابط ميان کشورهاي عربي و رژيم صهيونيستي را دنبال مي کرد قرار بود در برابر عقب نشيني رژيم صهيونيستي از سرزمين هاي اشغالي 1967 و تشکيل کشور مستقل فلسطيني به پايتختي بيت المقدس و بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين خود، اعراب هم روابط ديپلماتيک خود را با اين رژيم از سرگرفته و آن را به رسميت بشناسند. اما مقامات صهيونيستي نه تنها به رسميت رژيمي جعلي قانع نبودند بلکه با بي اعتنايي به اين طرح به تجاوزات و اشغالگري هاي خود در سرزمين هاي فلسطيني ادامه داده و با اجراي برنامه هاي جاه طلبانه خود بر شمار شهرک هاي صهيونيستي افزودند. نتايج جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با رژيم صهيونيستي در سال 2006 وضعيت اين رژيم را متزلزل ساخت و يک سال پس از شکست سنگين صهيونيست ها در اين جنگ در پاييز 2007 ميلادي، مذاکرات صلح ميان اين رژيم و اعراب در آناپوليس از سرگرفته شد. آنچه از دل آناپوليس بيرون آمد و بايد آن را مصوبه قطعي - و البته محرمانه- آن مذاکرات به حساب آورد، تدارک براي برپايي جنگي تمام عيار در غزه بود. با شروع جنگ غزه و حملات وحشيانه صهيونيست ها که نسل کشي آشکار مردم مظلوم فلسطين را در پي داشت؛ تحليل - بخوانيد توهم- سردمداران تل آويو بر آن بود که با نابودي و حذف جنبش مقاومت و حماس، موضوع جنگ و يا صلح که هر از گاهي بنابر اقتضائات و شرايط زمانه از سوي آنها مطرح مي شود براي هميشه به بايگاني خواهد رفت و مسير تجاوز و چپاولگري آنها براي آينده و فرداها تسهيل و هموار مي گردد.چرا که با «ترور خط مقاومت» در فلسطين، ديگر هماوردي براي صهيونيست ها باقي نمي ماند و به تبع آن مسئله جنگ يا صلح سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود. اما خطاي تحليل مقامات صهيونيستي ناديده گرفتن پتانسيل و ظرفيت عظيم جريان مقاومت بود که در نبرد 22 روزه آشکار شد  و شکست سنگين ديگري را در کارنامه رژيم صهيونيستي ثبت کرد. پيامدهاي شکست در اين نبرد و تغيير محسوس معادلات سياسي و نظامي در منطقه خاورميانه، سران رژيم صهيونيستي را در مخمصه اي سخت قرار داده و به بن بست کشانده است. رژيم صهيونيستي پرونده به اصطلاح «صلح و سازش» را در اين شرايط بازگشايي کرده و موافقت خود را  با طرح صلح عربي بروز مي دهد. و اکنون اگر «حماس»  طرح سازش را بپذيرد آنها طرفه العيني درنگ نمي کنند. اما سوال اينجاست که آيا واقعاً رژيم صهيونيستي و سردمداران تل آويو به صلح و خاتمه نبرد و کشتار اعتقاد دارند؟ و آيا تنها راه بازگشت صلح و آرامش به منطقه، محو کامل رژيم صهيونيستي از جغرافياي سياسي جهان نيست؟تجربه 6 دهه گذشته به وضوح نشان داده است که هرگاه صهيونيست ها برگزينه صلح و سازش اصرار داشته اند، صرفاً با هدف خريد فرصت براي تثبيت موقعيت خود و تجديد قوا بوده است. علاوه بر آن ثمره مذاکرات صلح، چيزي جز طراحي و برنامه ريزي يک نبرد و پيکار جديد نيست، همانگونه که جنگ اخير غزه محصول مذاکرات صلح آناپوليس و در ادامه برگزاري اجلاس ها و سمينارهايي چون اجلاس اديان در نيويورک صورت گرفت.بديهي است که با وقوع نبرد غزه که کلکسيوني از جنايت اعم از جنايت جنگي، جنايت عليه بشريت و جنايت عليه صلح را رقم زد و در اقدامي خودجوش و بي نظير موج گسترده اعتراض ها و نفرت ملت ها در اقصي نقاط دنيا را به همراه داشت؛ طرح دوباره به اصطلاح «صلح» از سوي مقامات رژيم صهيونيستي را فقط مي توان چاره جويي اين رژيم از سر ناچاري تلقي کرد، ضمن آن که دم خروس تزوير هم از زير لباس سالوس صهيونيست ها بيرون آمده و به وضوح قابل ديدن است. شايد از همين روست که بشار اسد رئيس جمهور سوريه پس از جنگ 22 روزه در نشست سران کشورهاي عربي در قطر تصريح مي کند: «طرح صلح عربي مرده است» اما نکته جالب توجه اينجاست که «آويگدور ليبرمن» رهبر حزب افراطي «اسرائيل خانه من» که در کابينه «نتانياهو» به پست وزارت امورخارجه رسيده است، هفته گذشته در مراسم تحويل گرفتن اين مسئوليت از «تزيپي ليوني» وزيرخارجه سابق اين رژيم در خصوص روند صلح و سازش گفته است؛ «آناپوليس مرده است و اسرائيل بايد براي رسيدن به صلح آماده جنگ شود»!اظهارات «ليبرمن» برخلاف توصيه «شيمون پرز» رئيس رژيم صهيونيستي در مراسم تحليف نتانياهو به وي مبني بر تداوم روند سازش، واکنش شخصيت هاي سياسي صهيونيستي را نيز به دنبال داشت. ايهود اولمرت نخست وزير سابق رژيم صهيونيستي در مراسم خداحافظي اي که حزب کاديما براي او تدارک ديده بود، کنفرانس آناپوليس را موجب تقويت مشروعيت اسرائيل خواند. همچنين تزيپي ليوني رهبر حزب کاديما، سخنان «ليبرمن» را برخلاف منافع اسرائيل دانست و معتقد است وزيرخارجه دولت نتانياهو در عرض 02 ثانيه سال ها تلاش براي دستيابي به صلح در منطقه و روند مذاکرات با فلسطين را خدشه دار کرده است. در اين زمينه گفتني است؛ اولاً تظاهر به تلاش براي صلح! و تاکيد بر روند سازش از سوي سياست بازاني چون پرز، اولمرت، ليوني و... به طنزي تلخ شباهت دارد و خوي وحشيانه و سبعانه آنها براي افکار عمومي جهان آشکارتر از آن است که با اين ترفندها پنهان کردني باشد. ثانياً؛ استراتژي اسرائيلي ها چيزي جز تجاوز، زياده خواهي، چپاول و کشتار و خونريزي نيست و به شهادت تاريخ 06 ساله اين غده سرطاني، واژه صلح و سازش در مخيله معلول و البته جاه طلب آنها نمي گنجد و مشي ايدئولوژيک حزب کاديما، ليکود و... در اين باره مشترک است و چاره  نهايي و غيرقابل تغيير، محو اين رژيم جعلي از جغرافياي سياسي جهان است. و بالاخره آنکه اين وجه از سخنان وزير خارجه جديد رژيم صهيونيستي مبني بر اينکه «آناپوليس مرده است» هر چند عدم تعهد و پايبندي اسرائيلي ها را مي رساند اما فراتر از آن و از زاويه اي با واقعيت بيگانه نيست؛ چون با نبرد 22 روزه غزه و جانفشاني هاي جريان مقاومت و ايستادگي حماس، صهيونيست ها دريافته اند طرف اصلي مذاکره نه تشکيلات خودگردان است و نه کشورهاي عربي، بلکه تصميم گيرندگان اصلي، جنبش مردمي مقاومت است که سازش ناپذيري جزو لاينفک باور و اعتقادات آنها است. با اين مختصات نتيجه آن مي شود که آناپوليس و هرگونه روند صلح و سازش مرده است. اما بخش ديگر سخنان «ليبرمن» که «اسرائيل بايد براي رسيدن به صلح آماده جنگ شود» اقرار به سازش ناپذيري مقاومت فلسطين است که چيزي به نام صلح! را اساساً ناممکن نشان مي دهد. جمهوري اسلامي «نصيحت به مسئولين آمريكائي-پرتوي از بيانات رهبر در نوروز ـ 3» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛بررسي رفتار دولتمردان واشنگتن با جمهوري اسلامي ايران و جايگاه متزلزل آمريكا در جهان تنها موضوعي بود كه در محور مسائل بين المللي مورد توجه رهبر معظم انقلاب در بيانات اول فروردين مشهد قرار گرفت . بررسي اجمالي و در عين حال جامع رفتار آمريكا با ملت ايران در نيم قرن اخير و نگاه نفرت باري كه ملت ها به سران آمريكا به دليل زياده خواهي ها و سلطه طلبي هاي آنها دارند بطور طبيعي بيانات رهبري را به اين جمع بندي ناصحانه منتهي كرد كه : « اين نصيحت به شماست براي خير خودتان براي صلاح خودتان براي آينده كشور خودتان از لحن تكبرآميز از روش مستكبرانه از حركت هاي قيم مآبانه دست برداريد در كار ملت ها دخالت نكنيد به حق خودتان قانع باشيد براي خودتان منافعي در همه جاي دنيا تعريف نكنيد خواهيد ديد چهره آمريكا در دنيا بتدريج از آن منفوريت به شكل ديگري تبديل خواهد شد. اين حرفها را گوش كنيد. نصيحت من به مسئولين آمريكائي ـ چه رئيس جمهور و چه ديگران ـ اينست روي اين حرفها با دقت فكر كنيد... از انسان هاي سالم مشورت بخواهيد نظر بخواهيد تا وقتي دولت آمريكا روش خود را عمل خود را جهت گيري خود را سياست هاي خود را مثل اين سي سال عليه ما ادامه دهد ما همان آدم سي سال قبل همان ملت اين 30 سال هستيم » . دخالت هاي دولت آمريكا از كودتاي 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357 كه منجر به قيام ملت ايران عليه آمريكا و مهره دست نشانده اش محمدرضا شاه پهلوي شد اگر با پيروزي انقلاب اسلامي به پايان مي رسيد و دولتمردان آمريكائي از شكستي كه متحمل شدند درس مي گرفتند و در 30 سال اخير باز هم در امور داخلي ايران دخالت نمي كردند اكنون مشكلي با ايران نداشتند . خصومت هاي 30 سال اخير كه آميزه اي بود از تحريك عناصر ضد انقلاب داخلي حمايت از منافقين تروريست تحريك صدام براي حمله نظامي به ايران تحريم همه جانبه ايران بازي هاي سياسي با مساله فعاليت هاي هسته اي ايران و انواع دخالت ها در امور داخلي كشورمان نشان داد سردمداران كاخ سفيد درصدد هستند همان سياست 25 سال قبل از انقلاب اسلامي را ادامه دهند . آنها حتي براي جبران از دست دادن پايگاهي كه در ايران داشتند به هر اقدامي متوسل شدند . اين سياست خصمانه در طول 30 سال گذشته نتيجه اي نداد و ملت ايران استوار و مقاوم در برابر آمريكا ايستاد و همه توطئه ها را خنثي كرد. رئيس جمهور جديد آمريكا براي آنكه مشكل خود را حل كند راه جديدي در پيش گرفت و در چارچوب شعار « تغيير » كه شعار انتخاباتي وي بود ايران را نيز مخاطب قرار داد . وي در پيامي به مناسبت نوروز 1388 گفت : « ما اختلافاتي جدي داريم كه با گذشت زمان بر آنها افزوده شده است ... اين فرايند با تهديد به پيش نمي رود به جاي آن ما خواستار برقراري ارتباطي صادقانه و مبتني بر احترام متقابل هستيم » . وي بعد از اين جمله بظاهر زيبا و مسالمت جويانه بلافاصله با زبان تهديد به صحبت خود ادامه داد و گفت : « شما در برابر خود انتخابي داريد. ايالات متحده مايل است جمهوري اسلامي ايران در جايگاه راستين خود در جامعه بين المللي قرار گيرد. شما داراي چنين حقي هستيد اما اين حق با مسئوليت هاي واقعي همراه است و به اين جايگاه نه از راه ترور يا به مدد جنگ افزار بلكه از طريق اقدامات مسالمت آميز كه نشان دهنده بزرگي حقيقي ملت و تمدن ايران است مي توان دست يافت و معيار سنجش اين بزرگي داشتن توانائي براي ويران كردن نيست نشان دادن توانائي شما براي ساختن و آفريدن است » . اين جملات سرتاسر واهي آكنده از اتهام و مالامال از تهديد را كسي به زبان آورده كه با شعار « تغيير » به ميدان آمده و تظاهر مي كند كه ميخواهد با جمهوري اسلامي ايران با زبان ديپلماسي سخن بگويد و توصيه مي كند دو كشور گذشته ها را فراموش كنند.آنچه در اين جملات آمده چيزي جز همان تهديدهاي اسلاف آقاي اوباما نيست . او جمهوري اسلامي ايران را به تروريسم در پي سلاح هاي كشتار جمعي رفتن و از فعاليت هاي صلح آميز هسته اي فاصله گرفتن متهم كرده و از موضع استكباري كه مقتضاي خوي سردمداران كاخ سفيد است سخن گفته است . اينكه رهبر معظم انقلاب در بيانات اول فروردين فرمودند : « عيد را به ملت ايران تبريك مي گويند اما در همان تبريك ملت ايران را به طرفداري از تروريسم دنبال سلاح هسته اي رفتن و از اين قبيل چيزها متهم مي كنند » به همين سخنان اوباما اشاره دارند. اين برخورد رئيس جمهور جديد آمريكا نشان مي دهد يا تصميم دارد به سياست خصمانه اسلاف خود در برخورد با جمهوري اسلامي ايران ادامه دهد و يا اگر برنامه ديگري دارد نميداند چگونه بايد با ملت و مسئولان ايراني سخن بگويد. اگر احتمال دوم درست باشد به نظر مي رسد آقاي اوباما به مشاوراني عاقل و سالم نياز دارد و اين همان نكته ايست كه در نصايح رهبر معظم انقلاب آمده آنجا كه تاكيد كرده اند « از انسان هاي سالم مشورت بخواهيد » . مشاوران آقاي اوباما اگر افراد سالم و عاقلي بودند به او مي گفتند با ملت ايران و مسئولان جمهوري اسلامي با زبان تهديد و ايراد اتهام سخن نگويد. در ميان مشاوران ايراني اوباما افرادي همانند « ولي نصر » حضور دارند كه پدر او حسين نصر از فراريان است و مشورت هاي امثال او به دربار سلطنتي بود كه شاه را سرنگون كرد. آقاي اوباما بايد اين واقعيت را درك كند كه با جمهوري اسلامي ايران كه يك قدرت بزرگ در منطقه خاورميانه است و از پشتيباني كامل ملت برخوردار است نبايد با زبان تهديد و ايراد اتهام صحبت كند. رئيس جمهور آمريكا ابتدا بايد در عمل نشان دهد كه در سياست هاي كاخ سفيد نسبت به ايران تجديدنظر اساسي كرده و سپس منتظر پاسخ مثبت ايران باشد. اين تجديدنظر اساسي را آقاي اوباما در چهار اقدام مي تواند نشان دهد; عذرخواهي رسمي از ملت ايران به خاطر دخالت هاي گذشته آمريكا در امور داخلي ايران دادن تعهد كتبي مبني بر اينكه آمريكا از اين پس در امور ايران دخالت نخواهد كرد باز گرداندن كليه اموال ايران و خودداري از بازي هاي سياسي درباره فعاليت هاي هسته اي ايران .اين راهي است كه اگر رئيس جمهور جديد آمريكا بپيمايد و ضمنا از قلدرمآبانه سخن گفتن با ايران پرهيز كند مي تواند اميدوار باشد كه مسئولان ايراني موضوع مذاكره را مورد بررسي قرار دهند. در غير اينصورت هيچكس در ايران اجازه ورود به اين موضوع را به خود نخواهد داد. مردم سالاري «وعده تورم 15 درصدي بازگشت به خانه اول»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميد رضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛روز گذشته رئيس کل بانک مرکزي از تقديم بسته اي به دولت خبر داده که در صورت تاييد آن، مي توان اميدوار بود نرخ تورم تا پايان شهريور 1388 به 15 درصد کاهش يابد. هر چند در نيت خير رئيس کل بانک مرکزي که خواستار کاهش نرخ تورم است ترديدي وجود ندارد اما اين وعده آقاي بهمني از جهاتي قابل تامل است. نخستين موضوعي که بايد مورد توجه قرار گيرد سابقه  افزايش نرخ تورم در طول دوران فعاليت دولت نهم است. از زماني که دولت نهم روي کار آمد نرخ تورم سير صعودي به خود گرفت و اين روند تا نيمه دوم سال گذشته هم ادامه يافت. طي اين مدت نرخ تورم رسمي که از سوي بانک مرکزي اعلا م مي شود به مرز 30  درصد رسيد; هر چند که اغلب کارشناسان معتقدند نرخ غير رسمي تورم بيش از اين ميزان است. چرا که در نيمه نخست فعاليت چهار ساله دولت نهم، سبد محاسبه نرخ تورم دچار تغييراتي شد تا ميزان تورم کمتر از حد معمول نشان داده شود. البته در اين نوشتار، خواستار بررسي  صحت و سقم اين موضوع نيستيم چرا که حتي با نرخ رسمي اعلا م شده براي تورم نيز ايران در سه سال اخير، در زمره يکي از چهار کشوري بود که داراي بالا ترين نرخ تورم در جهان هستند که به هيچ وجه شايسته کشور ما با اين همه امکانات و توانمندي هاي بالقوه نيست. البته از نيمه دوم سال گذشته، نرخ تورم اندکي کاهش يافته که آن نيز حاصل عملکرد طهماسب مظاهري رئيس کل سابق بانک مرکزي است که براي کنترل نقدينگي گام هاي موثري برداشت. هر چند مظاهري از راس بانک مرکزي کنار رفت، اما آثار مثبت عملکرد او اکنون آشکار شده است. از سوي ديگر کاهش نرخ تورم فعلي و رسيدن آن به 15 درصد آن هم ظرف 6 ماه موضوعي نيست که بتوان آن را کاملا  امکان پذير دانست چرا که کاهش نرخ تورم معلول شاخص هاي متعددي است که در خوشبينانه ترين حالت هم نمي توان به رسيدن آن به 15 درصد در مدت کمتر از6 ماه اميدوار بود. البته از حق نبايد گذشت که در دوره فعاليت رئيس کل فعلي بانک مرکزي هم برخي اقدامات مثبت دوره رياست مظاهري ادامه يافته که از آن جمله مي توان به پافشاري در جلوگيري از کاهش بي رويه نرخ سود بانکي و تلا ش براي ايجاد تناسب بين نرخ سود بانکي و نرخ تورم اشاره کرد. اما با اين وجود کاهش نرخ تورم تا ميزان وعده داده شده آن هم در مدت زمان کوتاه ياد شده اندکي دور از ذهن به نظر مي رسد اما برفرض که اين مساله ممکن شود، باز هم موفقيتي براي دولت نهم محسوب نمي شود، چرا که دولت نهم زماني آغاز به کار کرد که نرخ تورم کمتر از 15 درصد بود و وعده داده شده بود که در زمان فعاليت دولت نهم، نرخ تورم تک رقمي مي شود. اما نه تنها نرخ تورم که در دوران رياست جمهوري سيد محمد خاتمي روندي نزولي را در پيش گرفته بود، کاهش نيافت، بلکه سوار بر پله هاي ترقي، سير صعودي کم سابقه اي پيدا کرد. بنابراين اگر دولت نهم، نرخ تورم را تا مرداد ماه- نه شهريور- به 15 درصد برساند، تازه به خانه اول بازگشته است. اميد است اين بار بدون تغيير سبد محاسبه نرخ تورم و تغيير شاخص ها، شاهد تحقق هدف کاهش نرخ تورم باشيم. هر چند که بازگشت نرخ تورم به ميزان چهار سال قبل اگر چه در اين مدت کوتاه  با توجه به عملکرد چهارساله دولت نهم دور از ذهن به نظر مي رسد بازهم پاسخي بر فشارهايي که طي چهار سال گذشته به دليل افزايش مداوم نرخ تورم بر مردم به ويژه اقشار آسيب پذير وارد شد نخواهد بود. قدس «ضرورت فرهنگ سازي در اصلاح الگوي مصرف»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم بيژن نوباوه است كه در آن مي‌خوانيد؛بدون ترديد هر فکر سليمي اصلاح الگوي مصرف و استفاده درست هر آن چيزي را که در جامعه وجود دارد، مي پذيرد. حتي در قرآن کريم نيز نسبت به اسراف کنندگان بيان واضحي وجود دارد و به صراحت تأکيد مي شود که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد. اما آنچه مسلم است، فرهنگ سازي اگرچه بسيار مهم مي باشد اما قطعاً براي اين کار نيازمند قانون هستيم و اگر اين کار صورت نگيرد، ضمانت اجرايي موضوع از بين مي رود؛ لذا صريحاً نبايد کار را به شعار و نصيحت واگذار کنيم. اساساً در همه جاي دنيا وقتي تصميم به فرهنگ سازي مي گيرند، ابتدا قانونهاي آن را تصويب مي کنند، زيرا مي دانند با نصيحت کار انجام نمي شود و در هيچ کشوري هم نمي توانيم تجربه نصيحت کردن بدون وجود قوانين لازم را پيدا کنيم. اصلاح قيمتها، هدفمند کردن يارانه ها، اصلاح الگوي مصرف و... همه و همه نيازمند کار اجرايي و قوانين استواري هستند که بتواند بعد از يک نسل به فرهنگ تبديل شود.واقعيت آن است، در حالي که جمعيت ما يک بيستم جمعيت چين است، اما به اندازه آنها در سال گندم مصرف مي کنيم. در کشور ما حجم ضايعات نان سالانه يک ميليون و دويست هزار تن است. اين ضايعات نيز جمع آوري شده و در حالي که به علت ميکروب دچار فساد شده اند، در گاوداريها استفاده مي شود و دوباره همان ميکروب از راه شير وارد چرخه غذايي ما مي شود که خود باعث خسارتهاي فراوان مالي و جاني خواهد شد.يا در موردي ديگر، شهرداري تهران اعلام کرده است تقريباً 30 درصد زباله هاي تهران را موادآلي يعني گوشت، مرغ و مواد قابل مصرف تشکيل مي دهد؛ در حالي که در کشورهاي اروپايي اين عدد به 2 درصد هم نمي رسد.اينها نمونه هاي کوچکي از اسراف و نداشتن الگوي صحيح مصرف است که متأسفانه سالانه خسارتهاي بسيار زيادي را بر اقتصاد و حتي سلامت ما وارد مي کند.متأسفانه ما در همه زمينه ها دچار اسراف مفرط بوده و سرمايه هاي ملي را هدر داده ايم. اگر هم تاکنون زمين نخورده ايم، به علت آن بوده است که از جيب هزينه کرده ايم و چون ملت ثروتمندي بوده ايم، اين اسرافها و هدر دادن سرمايه هاي ملي به چشم نيامده و باعث زمين خوردن ما نشده است.اصلاح الگوي مصرف انکارناپذير است؛ حتي در مدارس و دانشگاه ها بايد به عنوان يک درس در نظر گرفته شود و اگر خوب عمل کنيم، به 10 سال زمان نياز داريم تا به استانداردهاي نسبي بين المللي برسيم. آنچه مسلم است اينکه طي کامل اين مسير تنها بر عهده مردم نيست. اکنون بسياري از کارخانه ها و نيروگاه هاي ما استانداردهاي لازم را ندارند و به عنوان مثال، به دليل پخت بد نان، مردم به ناچار بخشي از نان مصرفي خود را به صورت ضايعات از سبد مصرف خارج مي کنند. يا در مواردي همچون توليد انرژي، نگهداري آب، کاهش هدر رفتن آبهاي سطحي، استاندارد کردن وسايل نقليه در خصوص مصرف مواد اوليه و انرژي و... اصل کار بر عهده دولت است و همان طور که مقام معظم رهبري نيز فرمودند، دستگاه هاي اجرايي و قواي مختلف بايد در اين خصوص تدابير لازم را اتخاذ کنند.لذا بايد توجه داشت، نمي توان به صرف شعار دادن به فرمايشهاي رهبر معظم انقلاب جامه عمل پوشاند و واقعاً بايد قوانين لازم، وضع و همه چيز برعهده مردم گذاشته نشود. صداي عدالت «چرايي تمايل غرب به مشارکت ايران در تصميم گيريها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت است كه در آن مي‌خوانيد؛كنفرانس بين‌المللي افغانستان كه با حضور بيش از 80 كشور و مؤسسه غيردولتي در 11 فروردين در شهر لاهه برگزار شد طرحي تازه مبتني بر همكاري كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي براي بازگرداندن ثبات به افغانستان مي‌باشد. در اين نشست با وجود تخاصمات ديرينه برخي از كشورها از جمله آمريكا نسبت به ايران شاهد حضور مقامات عالي رتبه دو كشور در اين نشست بوده‌ايم. ‏برعكس ساير نشست‌ها كه تاكنون برگزار شد در اين نشست بر نقش جمهوري اسلامي ايران از سوي مقامات عالي رتبه تأكيد شده و از ايران در تصميم‌گيري‌ها دعوت به عمل آمده است. لذا سئوالي كه در اينجا مطرح مي‌شود اين است كه چرا از حضور ايران در نشست افغانستان استقبال گسترده‌اي به عمل آمده است؟ ‏قبل از هر چيز بايد گفت اين نشست با حضور كشورها و نهادهاي بين‌المللي حاوي نكات مهمي است. نخست اينكه هفت سال اشغال اين كشور و چالش‌هاي بسياري كه در نتيجه سياست يكجانبه‌گرايانه آمريكا به وجود آمده بود با يك سياست چرخشي و رويكرد تغيير در سياست‌هاي اوباما، به سمت همكاري مشترك با كشورهاي تأثير‌گذار از جمله ايران گرايش يافت. سخنان هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا كه بر لزوم بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي ايران در برقراري ثبات در افغانستان تأكيد نمود تأييدي بر اين ادعا است. ‏ دومين نكته تلاش اوباما به منظور جلب همكاري كشورهاي عضو ناتو مي‌باشد. به خصوص در شرايطي كه اختلاف بين آمريكا و ناتو به دليل مخالفت ناتو با گسترش حضور نيرو در افغانستان به دليل عدم تأمين مالي آنان شدت يافته است. چراكه اكنون نزديك به 65 هزار نيروي بين‌المللي در افغانستان حضور دارند كه بيش از نيمي از آنها از سوي آمريكا فرستاده شده‌اند. ‏سومين نكته سياست دولت اوباما براي اجماع جهاني جهت هماهنگ‌سازي كشورهاي جهان به ويژه كشورهاي مخالفي چون ايران نسبت به مواضع واشنگتن مي‌باشد. موضوع افغانستان نيز فرصت مناسبي است تا دو كشور بتوانند در زمينه مبارزه با مواد مخدر و معضل تروريسم مواضع مشتركي داشته باشند. عمده اختلافات طرفين درباره گسترش حضور نيروهاي آمريكا در افغانستان است. چراكه جمهوري اسلامي ايران معتقد است ادامه اشغال‌گري و گسترش حضور نيروها بر بي‌ثباتي و بحران در اين كشور بيشتر دامن مي‌زند و بومي‌سازي امنيت در افغانستان مهمترين راهكار بازگرداندن ثبات به افغانستان است. ‏ ‏‏اما نكته مهمي كه نمي‌توان ناديده انگاشت اين است كه نبايد نگاه صرفاً خوش‌بينانه‌اي داشت كه توجه آمريكا به نقش مهم ايران در افغانستان سبب تغيير رويكرد آمريكا نسبت به ادامه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران خواهد شد. همچنانكه مشاهده شد اوباما طي نامه‌اي به مدودوف، پيشنهاد كنار گذاردن رويكرد كنوني روسيه در قبال برنامه‌ هسته‌اي ايران و حمايت از سياست‌هاي كاخ سفيد در مقابل چشم‌پوشي آمريكا از برنامه سپر دفاع موشكي را مطرح نمود.‏آنچه مسلم است اينکه تلاش دولت اوباما براي برقراري رابطه با ايران به دليل تأمين منافع همه جانبه اين كشور است. لذا براي بهبود اوضاع منطقه نمي‌توان نقش ايران را ناديده گرفت. چراکه به عنوان مثال ايران مي‌تواند نقش مهمي در مسير جايگزين تداركات داشته باشد. در اين راستا به نظر مي‌رسد دولت اوباما به خوبي درك نموده است كه دولت پاكستان به دليل درگير بودن با بحران داخلي نمي‌تواند متحد جدي و مهمي براي مبارزه عملياتي با طالبان باشد. ‏‏ ‏همچنين با توجه به تلاش ايران در جهت بومي‌سازي امنيت و توسعه در افغانستان، اعتماد مردم افغانستان نسبت به اجلاس‌هاي بين‌المللي و همكاري كشورهاي منطقه و فرامنطقه‌اي براي رفع بحران در كشور خويش جلب خواهد شد. در اين ميان جمهوري اسلامي ايران نيز خواهد توانست نه تنها سهم اقتصادي بيشتري در نتيجه مشاركت در باز‌سازي افغانستان داشته باشد بلكه از تأثيرات ناشي از ناامني و بي‌ثباتي در كشور همسايه رهايي يابد.‏ سياست روز «تعامل شكننده اروپا با آمريكا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم قاسم غفوري است كه در آن مي‌خوانيد؛سران اتحاديه اروپا و آمريكا ديروز در حالي در جمهوري چك -به عنوان رئيس دوره‌اي اتحاديه اروپا -گردهم آمدند كه ادامه روابط ميان طرفين،اساس اين مذاكرات را تشكيل مي‌داد. هرچند كه آمريكا و اروپا در چند دهه گذشته به عنوان متحد سنتي با محوريت فرماندهي آمريكا، ايفاي نقش كرده‌اند اما در شرايط كنوني، اين روابط با چالشها و مسائلي خاص مواجه شده است. اولا‌ اتحاديه اروپا كه در طول 8 سال رياست جمهوري جرج بوش با مشاركت در جنگ افغانستان و همسويي با مواضع اين كشور در قبال روسيه، ايران، كره شمالي، چين و بسياري از تحولا‌ت جهاني،‌هزينه‌هاي بسياري را براي حفظ اتحاد با آمريكا پرداخته،‌خواستار دگرگوني واقعي در سياستهاي آمريكا است. اتحاديه اروپا تاكيد دارد كه دوران سلطه گري آمريكا به پايان رسيده و اين كشور بايد بپذيرد كه اتحاديه اروپا با 27 عضو، نهادي مستقل است كه آمريكا بايد ماهيت آن را مورد تاييد قرار دهد. كشورهاي اروپايي بر استقلا‌ل خود در گسترش روابط با ساير كشورها به ويژه چين و روسيه تاكيد داشته و خواستار كاهش مداخله آمريكا در اين عرصه هستند. انتقاد ديگر اروپا از آمريكا در قالب همكاري طرفين در ناتو به ويژه ادامه فعاليت اين پيمان نظامي در افغانستان است كه طرفين را با چالشهاي بسياري مواجه ساخته است.عدم توافق طرفين در نشست سران ناتو براي رسيدن به استراتژي واحد در قبال افغانستان گواهي بر اين اختلا‌ف‌ها است. ثانيا- در مقابل اروپا، دولتمردان جديد آمريكا هرچند از سياست تغيير سخن مي‌گويند اما تلا‌ش دارند تا به هر نحوي اروپا در چارچوب اهداف آنها حركت كند. مواضع اوباما در نشست جي 20 و نيز نشست سران ناتو با محوريت لزوم هماهنگي اروپا با برنامه اقتصادي واشنگتن و نيز همكاري در افغانستان، گواهي بر استمرار سياستهاي زياده طلبانه آمريكا در برابر اروپا است. هرچند كه واشنگتن از لحن همكاري و احياي اتحاد سخن مي‌گويد اما در نهايت خواست اين كشور، تكرار اصل ديكته كردن خواسته‌هايش بر اروپا است. بررسي مواضع و اهداف آمريكا و اتحاديه اروپا نشان مي‌دهد كه طرفين به رغم مواضع ظاهري كه از اتحاد و هم صدايي سخن به ميان مي‌آورند، در نهايت با اختلا‌ف‌هاي شديدي مواجه شده‌اند كه آنها را در مسيرهاي متفاوتي سوق مي‌دهد. در اين ميان ترس از رسوايي شكست در جنگ افغانستان، تزلزل در برابر قدرتهايي مانند روسيه و چين، منزوي شدن در معادلا‌ت جهاني و... موجب همگرايي اجباري اروپا با آمريكا شده است. با اين وجود افزايش نارضايتي افكار عمومي اروپا از ادامه همكاري با آمريكا و عدم استقلا‌ل اين قاره در اتخاذ تصميمات جهاني، موجب شده تا سران اروپا نيز با احتياط بيشتري به همكاري با آمريكا ادامه دهند، چنانكه در نشست‌هاي جهاني نظير نشست گروه 20 و سران ناتو به انتقاد آشكار از مواضع آمريكا پرداختند. آفرينش «مقدمه اي براي تغيير رفتار آمريکا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم مسعود رفيعي طالقاني است كه در آن مي‌خوانيد؛درست زماني که پيام نوروزي باراک اوباما نخستين رييس جمهور رنگين پوست ايالات متحده آمريکا خطاب به مردم و مسئولان ايران در نوروز 88 با جمله "عيد شما مبارک" به زبان فارسي   از سوي وي پايان يافت ، همه گمانها به اين سمت رفت که دولت جديد آمريکا قصد دارد تا راهي تازه و البته سواي از دولتهاي پيشين اين کشور در برابر ايران بپيمايد . راهي که پيش تر و در زمان رياست جرج بوش بر دولت آمريکا به خصمانه ترين شکل ممکن پيموده مي شد و آنچنان بود که بسياري از مردم دنيا از بوش ، مجسمه اي ازجنگ ساختند. اوباما اما چنان نبود و با ورودش به کاخ سفيد موجي تازه در جهان ايجاد کرد  و حساسيت افکار عمومي را در دنيا چنان بر انگيخت که مردم بسياري از کشورها با انتخاب وي همچون انتخاب رييس جمهوري در کشور خودشان شادمان شدند . اوباما در مدتي کوتاه توانست تا با توسل به تغيير ادبيات ولحن ، اين بار چهره اي متفاوت از آمريکا نشان دهد و قدري از التهاب افکار عمومي در جامعه بين المللي بکاهد.  بر کرسي نشستن رييس




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 588]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن