تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى‏كند، فرسوده‏اش مى‏نمايد و به مرگ نزديكش مى‏س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826053569




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: بسيج تمام شدني نيست«بسيج تمام شدني نيست» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛1-بسيج ماندگارترين يادگار بنيانگذار جمهوري اسلامي و ميراث پربركت حضرت امام(ره) است. شايد انديشه شكل گيري بسيج به سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي برگردد. امام خميني(ره) معتقد بود اگر انديشه و تفكر مردم همسو شده و در جهت هدف واحدي قرار گيرد، مي شود با دستان خالي كارهاي بزرگي كرد. اسلام كه دين آزادگي و آيين هويت بخش انسان است مي تواند در جهت دادن به تفكرات مردمي و تعالي انديشه آنان نقش محوري ايفا كند. اين تفكر ناب توانست در سالهايي كه مردم انقلابي در راه مبارزه با رژيم ستمشاهي بودند، آنان را همسو و متحد كند. بسيج مردم انقلابي در سال 57 شجره طيبه انقلاب اسلامي را در سرزميني نشاند كه تا پيش از آن جاي پاي قدرتهاي استكباري و غارتگر بود.سالهاي پس از انقلاب- خصوصاً سالهاي دفاع مقدس- نشان داد كه بسيج قدرتمند ترين عنصر دلسوز براي آرمانها و اهداف امام(ره) و مطمئن ترين سنگر براي حفظ نظام و دستاوردهاي انقلاب است. امام خميني كه خود پير ميدان دار عشق بود در وصف بسيجيانش مي فرمود: «بسيج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همه مجاهدان از اولين تا آخرين امضا نموده اند... من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم و از خدا مي خواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند.»سالهاي دفاع مقدس يادآور دلاورمردي ها و ايثار و شهادت مردان بزرگي است كه بي اعتنا به نام و نان، از جان و مال خود گذشتند و سوار بر بال فرشتگان، عاشقي پيشه كردند؛ عشق به خدا، عشق به روح خدا...ياد شب هاي عشق و شور به خيرياد رزم آوران نور به خيرمردهايي كه عشق ورزيدنددر زمين خدا، خدا ديدندمردهايي به وسعت دريامثل مولايشان علي، تنهامردهايي به رنگ عاشوراچشم در چشم، مست روح خداغرق در نور، بندگي كردندمثل خورشيد زندگي كردند...2- اكنون با ورود به دهه چهارم انقلاب كه دهه پيشرفت و عدالت ناميده شده، بسيجيان در پي آنندكه فرزند زمانه خويش باشند. رهبرمعظم انقلاب رويكرد جديد بسيج را حضور فعال در عرصه سازندگي و پيشرفت و جهادعلمي مي خوانند. رهبري انقلاب در سالهاي اخير با معماري عميق علمي و فرهنگي جامعه بر جبران عقب ماندگي ها، رشد استعدادها، خلاقيت و نوآوري، نهضت نرم افزاري و توليد ثروت از علم به جاي نفت، تاكيد دارند. بطور حتم در كشوري كه نبوغ و استعداد جوانان آن حرف اول را مي زند و اين همه برگزيده المپيادهاي علمي جهاني و مخترع و دانشمند مطرح دارد، پذيرفته نيست كه بخش اعظم اقتصادش مبتني بر نفت باشد. بالاخره بايد تلاش ها و برتري هاي علمي محصول خود را نشان دهد و بتواند از محل ابداع، خلاقيت، نوآوري و علم، توليد ثروت كند.همانگونه كه در بيانات مقام معظم رهبري آمده، بسيج صرفاً يك نيروي نظامي نيست و در حال حاضر شركت در جهاد علمي از تكاليف اوست. با سازماندهي جديد بسيج كه از قالب يك «تشكل» به «سازمان» رسيده، اين نهاد انقلابي مي تواند باز هم مثل هميشه با تكيه بر اركان سازماني خود گامهاي اصولي و سرنوشت سازي بردارد. به نظر مي رسد تدوين يك نقشه راه جديد مبتني بر جهاد علمي، در كنار حفظ و ارتقاء جايگاه و شأن نظامي بسيج، امري ضروري است. هر چند طي سالهاي اخير در اين راه گامهاي بسيار خوبي برداشته شده و كارهاي موثري صورت گرفته است اما تجميع قوا و حركت منسجم و حساب شده براي رسيدن به اين هدف، برنامه ريزي بنيادين مي طلبد.3-نكته اي كه بايد از سوي مسئولان امر به آن توجه شود اين است كه توجه و جهت گيري برنامه هاي تدوين شده صرفاً به سمت جوانان و كساني كه به شكل سازماني اعضاي بسيج به شمار مي روند، نباشد. طرحهاي علمي، تحقيقي و آموزشي براي اعضاي بسيج بسيار به جاست اما پيشرفت كشور در گرو مشاركت همه آحاد جامعه است. سازمان بسيج مستضعفين اين ظرفيت را دارد كه در جامعه - علاوه بر اعضاي سازماني خود- دست به يك بسيج عمومي براي مشاركت در جهاد علمي بزند.بسيج از امتحان سرنوشت ساز جهاد نظامي طي سالهاي دفاع مقدس، سربلند بيرون آمد. اگرچه نقش بسيج در آن سالها آن چنان عظيم و چشمگير بود كه بر همه فعاليت هاي بعدي اين نهاد مقدس سايه انداخت، اما امروز بنا به مقتضيات زمان علاوه بر سلحشوري آميخته به عشق در عرصه هاي نظامي توانسته در زمينه توليد علم و نهضت نرم افزاري نيز به توفيقات بزرگي دست يابد.بسياري از نخبگان كشور و جوانان مبتكر و مخترع ، بسيجي هستند و توانسته اند در عرصه هاي علمي و پيشرفت هاي امروزي در كشور و جهان افتخار ات مثال زدني و فراواني كسب كنند، اما «بسيج» بيش از آنكه يك «سازمان» باشد، يك «تفكر» است.شكيبايي،همت والا، پايداري و مقاومت و تقويت و توسعه- مبتني بر آموزه هاي اسلام ناب محمدي(ص) و آرمانهاي امام و انقلاب- از ويژگيهاي مختص تفكر بسيجي است. جهاد علمي و نهضت توليد علم نيازمند همين مولفه هاست. سازمان بسيج اين ظرفيت را دارد كه با برنامه ريزي پايدار اين تفكر را در جامعه چه بين نخبگان و خواص و چه بين آحاد مردم تسري دهد.ايجاد چتر حمايتي بر تشكل هاي مربوط به نخبگان و برگزيدگان جشنواره هاي علمي و المپيادها، ايجاد ساز و كار لازم براي هم انديشي و گسترش فعاليت هاي علمي و پژوهشي، شناسايي، جذب، هدايت و مشورت با عالمان و نخبگان و تبيين و ترويج انديشه پيشرفت و سازندگي از جمله كارهايي است كه بسيج مي تواند عهده دار آن شود. سابقه 30 ساله فعاليت اين نهاد انقلابي نشان مي دهد كه قادر است از پس اين مهم به خوبي برآيد.4-امروز جهاد علمي و سازندگي كشور روي ديگر سكه ايثار و شهادت طلبي است. رهبر انقلاب درباره ضرورت حضور بسيج در عرصه هاي مختلف مي فرمايند:«در دوران جنگ، بسيج براي جنگ است، در دوران پشتيباني براي پشتيباني، در دوران علم براي تحصيل و تدريس و در دوران سازندگي براي سازندگي است.» اگر بسيجي ديروز در سنگر دفاع، عليه دشمن متجاوز مي جنگيد و هدفي جز كسب رضاي الهي نداشت، امروز با همان آرمان در سنگر جهاد علمي موجب استقلال و اعتلاي كشور و ملت خويش است.روحيه و تفكر بسيجي راهگشاست. بايد در اين مسير موانع توليد علم و جنبش نرم افزاري را شناسايي كرد و بسترهاي رشد نيروهاي نخبه و جوان را فراهم ساخته و انگيزه هاي آنان را براي يك جهاد علمي تقويت و هدايت كرد.حركت امروز بسيج- بسان گذشته پرافتخار خود- حركتي هدايت شده، منطقي و هدفمند است. آرمان بسيجي با آرمانهاي انقلاب و نظام گره خورده و سرنوشت آنها از يكديگر جدايي ناپذير است. آينده نظام در گرو ميزان حضور و صلابت و سلامت روحيه بسيجي در كشور است. رهبر معظم انقلاب در ديدار با فرماندهان بسيج مي فرمايند: «روحيه بسيجي و معرفت بسيجي بايد فراگير شود تا اين كشور بتواند بار سنگيني را كه بر دوش دارد- كه همان بار هدايت الهي و سعادت انسانهاست- به سرمنزل مقصود برساند، لذا بسيج تمام شدني نيست.»بسيج نيروي كارآمد نظام، بازوي توانمند كشور، بركت و يادگار پرارزش امام(ره) و بدنه فعال ملت است. و در يك كلام؛ «بسيجي يعني علي(ع) كه تمام وجودش وقف اسلام بود.»آفتاب يزد:كم شُمار اما پُرتريبون!    «كم شُمار اما پُرتريبون!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ مناظره‌هاي پرسر و صداي انتخاباتي را مي‌توان بي‌سابقه‌ترين نشانه از «وجود آزادي مطلق» در تلويزيون دانست كه البته اين آزادي، موهبتي بود كه تنها يك كانديدا از آن برخوردار شد. او به راحتي، هم سياست‌هاي خرد و كلان كشور در سال‌هاي قبل از 84 را زير سوال برد و هم براي اولين بار، نوك تيز حملات تلويزيوني خود را متوجه دو نفر كرد كه همچنان در مسئوليت‌هاي بزرگ كشور - از جمله رياست بازرسي رهبري - حضور داشتند و نقطه اشتراك آنها، انتقاد از دولت فعلي بود. همين آزادي عمل يكطرفه، بعدها انتقاداتي به دنبال داشت كه در مقابل، مسئولان صدا و سيما به مردم وعده دادند «مناظره» را به عنوان يك برنامه مستمر در فعاليت‌هاي جاري خود بگنجانند تا بحث‌هاي طرفيني در عرصه‌هاي مختلف، مردم را براي رسيدن به بهترين انتخاب كمك كند. اما به نظر مي‌رسد يك طرف ماجرا كه تريبون صدا و سيما به صورت سخاوتمندانه در اختيار اوست علاقه چنداني به اين موضوع ندارد. به خاطر همين بي‌علاقگي، مهم‌ترين موضوع اقتصادي و سياسي كشور يعني طرح هدفمند كردن يارانه‌ها، هنوز به مناظره‌هاي جدي صدا و سيما راه نيافته است.البته براي رفع تكليف، گفتگوهايي در رسانه موسوم به ملي انجام شده، اما اصلي‌ترين مدعيان دولتي و در راس آنها احمدي نژاد ترجيح داده‌اند كه به جاي حضور در مناظره‌هاي دو طرفه، همچنان از تريبون‌هاي يكطرفه به دفاع از ايده‌هاي خود و تخطئه مخالفان و منتقدان طرح هدفمند كردن يارانه‌ها بپردازند. صدا و سيما هم كه برگزاري مناظره‌هاي متعدد را به مردم وعده داده بود حتي حاضر نشد دغدغه‌هاي منتقدان اصلي و پاسخ‌هاي آنها به ادعاهاي تريبوني رئيس دولت را به صورت عادلانه از همان رسانه پخش كند. به عبارت ديگر نه تنها وعده مناظره حضوري محقق نشد بلكه به دليل رضايتمندي دولتمردان از اظهارنظرهاي يكطرفه، امكان مناظره غيرحضوري نيز از منتقدان سلب گرديد. حتي ابراز نگراني نمايندگان مجلس در جلسه مشترك دو قوه نيز به گونه‌اي در صدا و سيما منعكس شد كه اعتراض تعدادي از نمايندگان را برانگيخت و تذكر رئيس مجلس به سازمان تحت مديريت سابق خودش را به دنبال داشت.البته كم‌كاري صدا و سيما در انعكاس دغدغه‌ها نسبت به طرح هدفمند كردن يارانه‌ها، از اهميت آن نمي‌كاهد و نگراني‌هاي موجود در جامعه را برطرف نمي‌سازد. اين نگراني ها آنگاه عميق‌تر مي شود كه تاكنون كمتر كسي از اقتصاددانان مستقل يا نمايندگان مجلس كه دستي در امور اقتصادي و بودجه نويسي دارند، حاضر شده است در تريبون‌هاي رسمي به دفاع از لايحه پيشنهادي دولت بپردازد. البته در يك ماه گذشته، به غير از تبليغات گسترده رئيس و اعضاي دولت، دو مقام سرشناس به دفاع از طرح مورد نظر دولت پرداخته‌اند كه اين موضوع در حوزه مسئوليت و تخصص هيچ يك از آنها نبوده است. يكي از اين دو مقام، فقيهي است كه مهمترين تخصص او در دو دهه اخير، اعمال نظارت استصوابي بود و دومي، يك پزشك بسيجي است كه در 22 سال اخير در كسوت نظامي ،خدماتي به جمهوري اسلامي ارائه نموده است. ضمن آنكه هر دو شخصيت، از4 سال قبل، علاقه شديد خود به احمدي نژاد را نشان دادند و حتي در ايام منتهي به انتخابات 22 خرداد، نتوانستند اين علاقمندي را مخفي نگهدارند به طوري كه اعتراض شديد و علني بعضي از رقباي انتخاباتي رئيس دولت را به جان خريدند. لذا حمايت‌هاي اخير كه در حوزه تحصيلات، تخصص و تجربيات آنها نبود را نيز مي‌توان متاثر از علاقمندي و اعتماد ايشان به احمدي‌نژاد دانست، نه بر اثر كسب اطمينان از كارآمدي طرح مورد نظر دولت.به هر صورت حاميان كم شمار، به تريبون‌هاي فراوان دسترسي داشته‌اند و پرمخاطب‌ترين تريبون كشور هم كه در سال‌هاي اخير هيچ‌گاه پرنفوذ‌ترين رسانه‌نبوده است در وسعت انعكاس ديدگاه اين حاميان كم شمار، نقش بسزايي داشته است. اين در حالي است كه هر روز بر حجم نگراني گروهي از متخصصان مستقل و اقتصاددانان مجلس- اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب- افزوده مي‌شود. رئيس دولت هم شهر به شهر و تريبون به تريبون، به مردم وعده مي‌دهد كه از نخستين روز اجراي طرح مورد نظر او، اثرات آن بر زندگي مردم مشاهده خواهد شد و اجراي كامل آن، فقر را به طور كامل از جامعه ايران محو خواهد كرد. البته رئيس دولت، قبلا وعده‌هاي زيباي ديگري نيز داشته كه بسياري از آنها، بلافاصله با ابراز ترديد و افشاي نگراني متخصصان غيردولتي مواجه شده و حتي در داخل دولت نيز نتوانسته مديران اقتصادي را قانع سازد تا جايي كه قبل از پايان نخستين سال از فعاليت دولت احمدي‌نژاد، جدايي مردان اقتصادي از كابينه آغاز شد و چهارمين سال دولت او هنگامي آغاز گرديد كه علاوه بر تغيير دو عنصر اصلي اقتصادي - وزير اقتصاد و رئيس سازمان مديريت - دومين رئيس كل بانك مركزي نيز از كابينه احمدي‌نژاد خداحافظي كرده بود و همه جداشدگان، اعتراضات خود به مكانيزم تصميم‌گيري اقتصادي در دولت نهم را به رسانه‌ها كشانده بودند. ‌‌شا‌يد به هنگام جدايي ياران اقتصادي احمدي‌نژاد از او، قضاوت در مورد حقانيت ديدگاه اقتصادي احمدي‌نژاد و ياران طرد شده يا مستعفي او، كارساده‌اي نبود؛ اگرچه در همان زمان، حداقل اين سوال وجود داشت كه نحوه انتخاب اوليه اين ياران چگونه بوده و چه تضميني به تاثيرگذاري دومين گروه از مديران اقتصادي دولت وجود دارد؟ اما پس از آنكه تاثيرات تورمي برخي تصميمات در سطح جامعه آشكار شد و بعد از آنكه وعده‌هاي زيبا، به تدريج به بايگاني سپرده شد يا روند معكوس طي كرد تقريبا بر همگان آشكار گرديد كه حق با چه كسي است؟ امروز تبليغات پر سر و صدا پيرامون سود بانكي يك رقمي جاي خود را به دريافت بي سر و صداي سود 20 درصدي و بالاتر از آن داده است، وعده احمدي‌نژاد در نخستين سفر استاني به سيستان و بلوچستان كه »اميدواريم تا سفر بعدي، مشكلات استان حل شده باشد و با هم بنشينيم براي حل مشكلات جهان اسلام فكري بكنيم «، ديگر به ياد كسي نمي‌آيد، اظهار اميدواري او به حل دو ساله مشكلات كارگري در سفر دو سال و چند ماه قبل به قزوين نيزفقط به همان اندازه خوشحالي برانگيز است كه وعده‌هايخوش بينانه دولتمردان در خصوص عملكرد »مسكن مهر« و قول‌هاي پي‌درپي براي تك رقمي‌كردن تورم.نمونه‌هاي ديگري نيز مي‌توان ارائه كرد كه ثابت مي‌نمايد اداره كشور و سامان دادن اقتصاد، به آساني نظريه‌پردازي‌هاي بي‌معارض نيست و كساني كه آن روزها، نسبت به خوش بيني مفرط و تبليغات گسترده دولتي‌ها پيرامون طرح‌هاي خود، احساس نگراني مي‌كردند چندان به بيراهه نرفته بودند. اما طرح تحول اقتصادي و پيامدهاي حال و آينده آن، با هيچ‌يك از سوژه‌هاي نگراني پيشين، قابل مقايسه نمي‌باشد. ضمن آنكه روند طي شده در ماه‌هاي اخير نيز مي‌تواند بر حجم نگراني‌ها بيفزايد. حتي نشانه‌هايي وجود دارد كه مشخص مي‌كند مطالعات دولتي‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي آنان، حتي بر اساس خوش‌بيني‌هاي خودشان، چندان قابل اتكا نبوده است. بسياري از مردم به ياد دارند كه در روزهاي منتهي به انتخابات اخير، احمدي‌نژاد در يكي از شهرستان‌ها، از طراحي خود براي پرداخت 45 تا 70 هزار تومان يارانه نقدي به مردم خبر داد كه قرار بود بخشي از آن را نيز مردم در جيب خود بگذارند. اما آخرين اظهارات يكي از نمايندگان مجلس نشان مي‌دهد كه اين يارانه حداكثر 24 هزار تومان و حداقل 10 هزار تومان خواهد بود!‌!‌امروز احمدي‌نژاد اين شانس را دارد كه حاميان كم شمار طرح تحول او، از تريبون‌هاي پرشمار بهره بگيرند و به حمايت همراه با ابراز ارادت بپردازند اما احتمالا او از يك رسانه كنترل شده به وسعت جمعيت ايران غافل مانده است. اين رسانه، گفتگوهاي ‌‌نمونه‌هاي ديگري نيز مي‌توان ارائه كرد كه ثابت مي‌نمايد اداره كشور و سامان دادن اقتصاد، مانند نظريه‌پردازي‌هاي بي‌معارض، آسان نيست و كساني كه آن روزها، نسبت به خوش بيني مفرط و تبليغات گسترده دولتي‌ها پيرامون طرح‌هاي خود، احساس نگراني مي‌كردند چندان به بيراهه نرفته بودند. اما طرح تحول اقتصادي و پيامدهاي حال و آينده آن، با هيچ‌يك از سوژه‌هاي نگراني پيشين، قابل مقايسه نمي‌باشد. ضمن آنكه روند طي شده در ماه‌هاي اخير نيز مي‌تواند بر حجم نگراني‌ها بيفزايد. همچنين نشانه‌هايي وجود دارد كه مشخص مي‌كند مطالعات دولتي‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي آنان، حتيبر اساس خوش‌بيني‌هاي خودشان، چندان قابل اتكا نبوده است. بسياري از مردم به ياد دارند كه در روزهاي منتهي به انتخابات اخير، احمدي‌نژاد در يكي از شهرستان‌ها، از طراحي خود براي پرداخت 45 تا 70 هزار تومان يارانه نقدي به مردم خبر داد كه قرار بود بخشي از آن را نيز مردم در جيب خود بگذارند. اما آخرين اظهارات يكي از نمايندگان مجلس نشان مي‌دهد كه اين يارانه حداكثر 24 هزار تومان و حداقل 10 هزار تومان خواهد بود!‌‌امروز احمدي‌نژاد اين شانس را دارد كه حاميان كم شُمار طرح تحول او، از تريبون‌هاي پرشمار بهره بگيرند و به حمايت همراه با ابراز ارادت بپردازند اما احتمالا او از يك رسانه كنترل نشده به وسعت جمعيت ايران غافل مانده است. اين رسانه؛ گفتگوهاي ‌روزمره مردم در تاكسي، اتوبوس، صف خريد »نان گران شده« و ساير محافل مي‌باشد. در همين صفوف، اين سخن به صورت دهان به دهان مي‌چرخد كه »هنوز يارانه‌ها حذف نشده، قيمت‌ها چنين سرنوشتي پيدا كرده است، واي به روزي كه قرار باشد همه يارانه‌ها حذف و به ازاي آن به عده‌اي از مردم ماهيانه 10 تا 24 هزار تومان يارانه نقدي پرداخت شود«. همچنين تجربه تلخ تاخير در اجراي نظام هماهنگ و پرداخت تاخيري مطالبات بعضي از كارمندان و معلمان، حتي دريافت به موقع همين يارانه‌ناكافي را با ترديد و ابهام مواجه مي‌سازد. لذا احتمالا در آينده‌اي نه چندان دور، شمار تريبون‌هاي نگران نيز كه به تعداد ميليون‌ها ايراني مي‌باشد همچون تعداد كارشناسان پردغدغه، بر شمار رسانه‌هاي حامي دولت غلبه خواهد كرد. در آن روز حتي محدود سازي رسمي يا رواني رسانه‌هاي منتقد و تهديد يا تحديد تريبوني از طريق وابسته خواندن اينگونه رسانه‌ها، مشكلي را حل نخواهد كرد. رئيس دولت به خوبي مي‌داند طرحي كه با سرنوشت تك تك ايرانيان و حتي نسل‌هاي آينده سر و كار دارد جز با همكاري عمومي به نتيجه نخواهد رسيد. پس تا دير نشده مناظره‌هاي حقيقي با حضور منتقدان جدي و تصميم‌گيران واقعي اقتصادي كشور را جايگزين تبليغات تريبوني و حملات يكجانبه به منتقدان كند و به اين طريق ثابت نمايد كه دولت خود را محتاج همفكري براي ارائه بهترين طرح و نيازمند همكاري براي اجراي بهينه اين طرح مي‌داند. در غير اين صورت، پرشماري تريبون‌ها براي انعكاس حمايت‌هاي تكراري از سياستمداران كم شمار، سودي نصيب دولت يا ملت نخواهد كرد.رسالت:تهران و برازيليا روي خط آينده«تهران و برازيليا روي خط آينده»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛رئيس جمهوري در صدر يک هيئت سيصد نفره سياسي- اقتصادي عصر ديروز به وقت تهران در ادامه سفر دوره اي خود به آفريقا و آمريکاي لاتين وارد برازيليا شد و مورد استقبال رسمي و گرم لويزايناسيولولاداسيلوا همتاي برزيلي خود قرار گرفت.رئيس جمهوري در صدر يک  هيئت سيصد نفره سياسي- اقتصادي عصر ديروز به وقت تهران در ادامه سفر دوره اي خود به آفريقا و آمريکاي لاتين وارد برازيليا شد و مورد استقبال رسمي و گرم لويزايناسيولولاداسيلوا همتاي برزيلي خود قرار گرفت.سفر حدود200  تاجر و بازرگان ايراني به کشوري که ششمين اقتصاد دنيا است و سرعت رشد اقتصادي آن در آمريکاي لاتين بي نظير است از اهميت فوق العاده اي براي هر دوکشور برخورداراست.بازرگانان ايراني احتمالا در اين سفر يک روزه با برنامه هاي فشرده رئيس جمهور فرصت نمي کنند به بازديد تنديس مسيح ناجي در ريودوژانيرو بروند اما بلنداي اقتصاد برزيل را که مانند رفيع ترين مجسمه دنيا در بين مهمترين قدرت هاي اقتصادي قد کشيده است به وضوح مي بينند. برزيل پنجمين کشور دنيا از نظر وسعت و جزء10  قدرت اقتصادي برتر دنياست. اين کشور داراي سريع ترين رشد اقتصادي در منطقه آمريکاي لاتين است. برزيل اگر چه جزء صادرکنندگان مهم محصولات کشاورزي است اما در يکي دو دهه اخير به يکي از قدرت هاي صنعتي نيز تبديل شده است. سياست اقتصادي اين کشور بر آزادسازي و افزايش شفافيت نظام تجاري استوار است و در بحران جهاني اقتصاد توانسته رشد اقتصادي5  درصد را براي خود حفظ کند. برخي پيش بيني ها حکايت از آن مي کند برزيل در سال2014  با پشت سر گذاشتن انگلستان و فرانسه به پنجمين اقتصاد بزرگ جهان تبديل خواهد شد. برزيل امروز3  درصد محصولات و توليدات اقتصادي جهان را در اختيار دارد. برخي از اقتصاددانان خوشبين معتقدند چين ديگري در راه است و اژدهاي سرخ اقتصاد اين بار از قلب آمريکاي لاتين سر بلند مي کند.جمهوري اسلامي ايران نيز در خاور ميانه يک ابرقدرت منطقه اي با پتانسل هاي عظيم در حوزه هاي مختلف اقتصادي، علمي و تکنولوژيک است. ايران توانسته است در سال2007   ميلادي که رشد اقتصاد جهان5   درصد بود و در سال2008   اين رشد به3/9   درصد کاهش پيدا کرد رشد اقتصادي خود را در سير صعودي حفظ کند. رشد اقتصادي ايران سير صعودي خود را طي کرده و در سال86   بدون احتساب نفت رشد7/6   درصدي را تجربه کرده است. صندوق بين المللي پول در تازه ترين گزارش خود عنوان کرد که در منطقه خاورميانه و آسياي مرکزي ايران از نظر بزرگي اقتصاد در مکان دوم قرار دارد و نرخ تورم ايران در سال جاري از4/25 درصد در سال گذشته به12  درصد کاهش خواهد يافت و تداوم روند نزولي اين شاخص را در سال آتي به10  درصد خواهد رساند.گسترش روابط اقتصادي و تجاري ايران و برزيل به عنوان دو قدرت اقتصادي منطقه اي مي تواند لوکوموتيو کشورهاي در حال توسعه را در برهه اي که قطار اقتصاد جهاني در ايستگاه رکود توقف کرده است، روشن کند.پتانسيل فوق العاده جمهوري اسلامي در زمينه تکنولوژي هاي نوين مانند نانو تکنولوژي، بيو تکنولوژي، کامپوزيت ها، سلول هاي بنيادي و دانش ساخت داروهاي نو ترکيب در پيوند با قابليتهاي صنعتي پايه و مادر در برزيل نظير خودروسازي،معادن، فولاد، صنايع توليد اتانول، صنايع نفت و گاز و پتروشيمي، ساخت ماشين آلات کشاورزي و... امتزاج مطلوبي در يک همکاري اقتصادي استراتژيک است.اين سفر فراتر از تقويت همکاري کشورهاي جنوب - جنوب در راستاي سياست خارجي تهاجمي جمهوري اسلامي ايران و مبارزه با يکجانبه گرايي صورت مي گيرد.  اهميت آمريکاي لاتين در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در پارادايم سياست تهاجمي و استفاده از تمام پتانسيل هاي موجود براي افزايش اقتدار و عزت نظام اسلامي قابل تحليل و ارزيابي است. مورگنتا يکي از نظريه پردازان روابط بين الملل معتقد است نسبت قدرت در سياست مانند   نسبت ثروت در اقتصاد است. الگوي ديپلماسي مقاومت و سياست خارجي تهاجمي يکي از مهم ترين دستاوردهاي دولت فعلي است که بهترين راه در تامين منافع ملي کشور قلمداد مي شود و بارها از جانب مقام معظم رهبري مورد تائيد قرار گرفته است.برزيل که در دوره اي جزء مستعمرات پرتغال بود انگيزه و ظرفيت خوبي در استکبارستيزي دارد. تاريخ آمريکاي لاتين مملو از مبارزات ضد استعماري مردم و نخبگان کشورهاي اين حوزه است.پايان يک جانبه گرايي و جهان تک قطبي بستگي و نسبت مستقيمي با عزم و اراده ملتهاي آزاده دارد. گسترش روابط سياسي و اقتصادي تهران و برازيليا مي تواند شاخص خوبي براي پيش بيني جهان چند قطبي در آينده باشد.اعتماد: کارکنان روزنامه ها را از نگراني برهانيد«کارکنان روزنامه ها را از نگراني برهانيد»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ماعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن مي‌خوانيد؛فراموش نکنيم که روزنامه نگاري در کشور ما يک حرفه است. کساني به عنوان نويسنده، خبرنگار، صفحه آرا، مصحح، حروفچين و کارمنداني در بخش هاي آگهي، توزيع، اداري و مالي، خدمات و... در هر روزنامه يي - حتي متوسط و کوچک - به فعاليت مشغولند. اينان فارغ از دغدغه هاي سياسي و اينکه به چه کسي راي داده اند و مي دهند، با چه کسي مخالفند و با چه کسي موافق در مطبوعه يي، واقع در يکي از شهرهاي بزرگ - اکثراً تهران - ايران به کار اشتغال دارند و در پايان هر ماه منتظرند که حقوق خود را بگيرند تا اجاره خانه يا درصد اندکي از موفق ترين شان از اقساط خانه، قسط هاي مختلف، هزينه پوشک کودک شان گرفته تا هزينه هاي مدرسه و دانشگاه و... را بپردازند و با اندکي پول اگر در شرايط تورمي امروز بماند، ساير هزينه هاي زندگي را از قبوض آب و برق و تلفن ها گرفته تا گوشت و نان و احتمالاً پفک بچه کوچک خود بپردازند؛ کاري ناشدني که دليل آن تماس تنگاتنگي است که ساليان طولاني است من با اين جماعت قانع و زحمتکش دارم.متاسفانه طي همين ساليان شاهد از کار بازماندن بسياري از مطبوعات بوده ام که محل ارتزاق گروه هاي وسيعي از همين گروه از شاغلان کشور بوده اند؛ شاغلاني که ادامه زندگي شان به ادامه کارشان وابسته بوده است.کساني را ديده ام که غير از خانواده چندنفره خود، هزينه زندگي پدر يا مادر خود را مي داده اند، کساني ديگر را ديده ام که تازه ازدواج کرده و زندگي مشترک تشکيل داده بودند، ولي با توقيف نشريه يي که در آن به کار اشتغال داشتند نگران فردا و فرداهاي نزديک خود شده بودند و حتي کساني را ديده ام که اشک بر چهره شان جاري بوده است و از من پرسيده اند چه کار بايد بکنيم. يکي از اين گفت وگوها را نقل به مضمون به ياد دارم. جواني که سه سال قبل ازدواج کرده بود و داراي يک فرزند شده بود در مطبوعه محل کارش به گونه يي فعاليت مي کرد که اگر اضافه کاري نمي داشت، نمي توانست آخر ماه را به آخر ماه بعد برساند و مي گفت او و همسرش بيشتر با اتوبوس و تاکسي هاي خطي مسافرت شهري مي کنند. در ماه بيشتر از يک مرغ و دو کيلو گوشت نمي خرد، انواع و اقسام صرفه جويي ها را مي کنند تا بتوانند هزينه شير و پوشک و... بچه را تامين کنند، خوشبختانه هر يک مادري دارند که به جاي مهد کودک عمل مي کنند و... تنها تفريح شان اگر سر کار نباشند، ديدن بچه کوچکي است که دارند. با تمام اين مشکلات از زندگي راضي اند و شاکر ولي حالا که محل کارش بسته شده است، چه کند. مي توانستم به او بگويم به روزنامه ديگري برود ولي خودم مي دانستم که براي شغل هاي روزنامه نگاري با تقاضاي زياد و روزافزون روبه روييم و عرضه بسيار اندک. توانستم به او بگويم خداوند بزرگ است، نبايد نگران باشد، در حالي که براي او در دل اشک مي ريختم. آقايان مسوولان امر. من بارها و بارها بعد از توقيف يا تعطيلي هر روزنامه يا نشريه يي نوشته ام، راه هاي ديگر و کم هزينه تري نيز وجود دارد. روزنامه خود في نفسه نمي تواند خطاکار باشد. اگر خطايي در آن ديديد مسوولان اين خطا را جريمه يا از کار بيکار کنيد. به سبب عمل يک، دو يا سه نفر، چند صد نفر را محکوم نکنيد و امروز نيز با صداي بلند مي گويم دو روزنامه خبر و همشهري از کار باز ايستاده اند و بسياري از نيروهاي اين دو روزنامه به ويژه همشهري در نگراني زندگي خود به سر مي برند. اين افراد را از نگراني برهانيد. حتماً هستند کساني از مسوولان اين دو روزنامه که بپذيرند کناره گيري کنند تا افرادي جديد بر جاي آنها بنشينند و خللي بر کار روزنامه شان وارد نيايد و صدها نفر بيکار نشوند. اين حرف نگارنده را که کارنامه 40 ساله در روزنامه نگاري دارد بپذيريد و صدها نفر، بل چند هزار نفر را از نگراني برهانيد.ابتكار: جوانمرگي درمطبوعات«جوانمرگي درمطبوعات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛اگر فضاي سياسي دولت اصولگرا عزادار يکي از اعضاي اسبق خود "مرحوم علي کردان" مي باشد و در تب و تاي برگزاري مراسم تدفين و ختم و تسليت و تعزيت براي ايشان است.فضاي رسانه اي کشور اما بي هيچ مراسم و ختم و پيام تسليتي بايد در سوگ اعضاي خود -که به سرعت برق و باد صفت "سابق" و "اسبق" را به خود مي گيرند-فرو رود.روزنامه نوپاي خبر توقيف مي شود و همشهري با سابقه هم يک هفته تو قيف(که در بازي تاييد و تکذيب آخرين خبردر تاييد توقيف آن بود) نه کسي را قطره اشکي بر چهره مي آيد و نه سياه جامه اي بر تن.اعضاي خانواده رسانه اي که سالهاست هيچ اميدي به بزرگ کردن فرزندان خود ندارد برخي را قبل از تولد از دست مي دهد.يکي را در دوران نوزادي به آغوش مرگ (توقيف، تعطيل و لغو امتياز)مي سپارد و نعش ديگراني را در نوجواني بر شانه مي برد.اگر مرگ مطبوعات ايران را گورستاني مي بود با سنگ قبرهايي که تاريخ تولد و مرگ بر آن حک شده باشد،آن چه در نگاه اول به چشم مي خورد سن کم متوفيان اين گورستان است.همان که به "جوانمرگي" تعبير مي شود.اگر به آمارهاي مرگ و مير کودکان در دنياي واقعي نگاهي انداخته شود عوامل متعددي را مي توان نام برد که مسبب اين اتفاق ناميمون است.از بيماري هاي مختلف گرفته تا کودک آزاري و فرزند کشي و خودکشي.حال مي توان همين را به دنياي کوچک روزنامه نگاري ايراني نيز تسر ي داد. بيماري مختلف مطبوعات ايران را مي توان درکمبودهاي مالي و فشارهاي رواني صاحبان روزنامه ها ديد. کودک آزاري همان فشارهاي پيدا و پنهان است که از راه هاي معمول و غير معمول برتن نحيف روزنامه نگاري وارد مي شود.از زخم هاي چاقو گرفته تا خال هاي سوخته از آتش سيگار و خطوط مورب به جا مانده از شلاق و کمربند بر تن اين کودکان کاغذي ديده مي شود.شکايت دستگاههاي مختلف دولتي و خصوصي،افاضات بخشنامه اي و مصوبه اي و ده ها اعمال نظر ديگر که از طرق مختلف روزنامه نگار را محتاط مي کند، به گونه اي که گويي در ميدان مين حرکت مي کند و از گام بعدي خود چندان اطميناني به ادامه حيات ندارد.فرزند کشي اما حکايت متواتر حوزه اجتماعي ما نيز هست.تصاوير و گزارش هاي صفحه حوادث همين روزنامه ها داستانهاي غريبي را روايت مي کند که پدران و مادراني خسته از حوادث روزگار برسر فرزندان خود عقده گشايي مي کنند. يکي را با فشردن گلو خفه مي کنند، يکي را کارد آجين و ديگري را در طول زندگي کوتاه خود چندان آزار مي دهند که به يک باره مي افتد و ديگر بلند نمي شود.اگر مطبوعات را فرزندان اين جامعه بدانيم تکرار اين داستان را مي توان در اينجا مشاهده کرد.جامعه گاه در قامت متوليان رسمي گويي تاب هيچ اشتباهي از سوي اين فرزندان کاغذي را ندارد و گاه نيز در هيئت مراجع غير رسمي بر آنان فشار وارد مي کند و البته اگر نه در کوتاه مدت که در دراز مدت بايد بر مدفون شده آنان گريه و زاري کند.خودکشي اما حکايت ديگري از اين پرده است.کم نيستند مطبوعاتي که در دودهه اخير به صورت خود خواسته تعطيل شدند."خودخواسته"اي که صورت آشکار قضيه است و در پشت آن داستان هايي ديگر نهفته است.در آخرين مورد آن روزنامه "خبر"-که خود به گروهي از اصولگرايان وابسته بود که گوشه اي از نظم نظام را در دست دارند - گفته مي شود که اعمال فشارهاي برخي محافل سياسي خاص آن را وادار به "انتحار" کرده است.روزنامه اي که توانسته بود مخاطبان بسياري را به خود جلب کند واز نظر رواني انگيزه اي براي خودکشي نداشت به ناگهان اعلام مي کند که انتشار خود را متوقف کرده است.به هر صورت مرگ و مير کودکان در هر جامعه اي هشدار ي است به اينکه جمعيت جوان و پويا در معرض کاهش و يا حتي انقراض است و به دنبال آن سازندگي و تلاش در جامعه ناکام مي ماند.برهمه بويژه متوليان رسمي است که اداره اي موازي "بهداشت و درمان" براي اين بخش از فرهگ کشور در نظر بگيرند که هم اين کودکان را درمان کند و هم به پدران و مادران هشدار و آموزش بدهد که فرزند تو فرزند جامعه نيز هست.  جمهوري اسلامي:كالبدشكافي تداوم نظامي گري آمريكا«كالبدشكافي تداوم نظامي گري آمريكا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ناپايداري و سرعت تغيير ديدگاههاي واشنگتن در قبال افغانستان همه را و حتي سياستگذاران و مجريان ديپلماسي سردرگم آمريكا در اين كشور را دچار حيرت كرده است . اين پديده را بايستي محصول طبيعي ابقاي « رابرت گيتس » در وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون ) تلقي نمود.با مروري به فهرست ديدگاهها و نقطه نظرات متفاوت آمريكا در قبال افغانستان بهتر مي تواند به ريشه هاي اين سردرگمي ها و نگرانيها پي برد و آنرا كالبد شكافي كرد.آمريكا خواهان سركوب و نابودي گروههاي تروريستي از قبيل طالبان و القاعده است و دنيا را براي مقابله با تروريسم بين الملل به همكاري فرا مي خواند. تمامي كشورها در معرض اين دعوتند و بايد نشان دهند كه « ياباما هستند يا با تروريستها » !طالبان بايستي ريشه كن و محو شود تا منطقه و بلكه جهان روي آرامش به خود ببيند.طالبان 3 دسته هستند : تندروها ميانه روها و بيكاراني كه بخاطر گذران زندگي به طالبان پيوسته اند . آمريكا با ميانه روها همكاري مي كند براي بيكاران هم ايجاد شغل خواهد نمود و فعلا به آنها كمك مالي ارائه خواهد كرد تا با تندروها بجنگند!آمريكا از افغانستان خارج مي شود چون جنگ در فاز نظامي بيهوده است و ما را به هدف نمي رساند.جنگ با طالبان از همان ابتدا اشتباه استراتژيك بود و نبايستي از اساس شكل مي گرفت .آمريكا هرگز از افغانستان خارج نخواهد شد. چون تروريستها جاي خالي ما را پر مي كنند.آمريكا بر تعداد نظاميان خود در افغانستان به استعداد 40 هزار نفر مي افزايد . ما براي جنگ با تروريستها برنامه داريم .آمريكا هيچ نيروي ديگري به افغانستان اعزام نخواهد كرد. استراتژي افزايش نيروها قبل از اجرا شكست خورده است .اعضاي ناتو وخامت اوضاع در افغانستان را درك نمايند و با اعزام نيروي بيشتر به افغانستان موافقت كنند.البته جزئيات بيشتري از اين مواضع با تنوع فراوان تري را بايستي بعنوان مواضع متزلزل واشنگتن در قبال افغانستان تلقي كرد. نه تنها متحدان واشنگتن كه حتي سياستگذاران و مجريان ديپلماسي آمريكا هم نمي دانند كه سرانجام ديدگاه كلي واشنگتن در قبال اين كشور چيست و تا كي اين ديپلماسي به قوت خود باقيست در چنين شرايطي ژنرال « مك كريستال » از فرماندهي ارتش آمريكا در عراق به افغانستان منتقل شد تا براي تدوين استراتژي جديد واشنگتن در اين كشور طرحي را آماده كند. اين طرح در واشنگتن عرضه شد ولي چندان مورد استقبال قرار نگرفت و حتي در مورد كارآئي و موفقيت آن نيز ديدهائي وجود داشت . رهبران كنگره در اين خصوص نگرانند كه مبادا طرح افزايش نيروها نتواند اهداف و برنامه هاي واشنگتن را به جائي برساند و در عين حال بر وخامت اوضاع بيفزايد و تلفات نظاميان آمريكائي را نيز افزايش دهد.البته اين ديدگاه مقامات كنگره اكنون توسط « كارل ايكنبري » سفير كنوني آمريكا در كابل نيز مورد تاكيد و حمايت قرار گرفته است . وي با ارسال يك گزارش محرمانه بنيان استدلال ژنرال « مك كريستال » درخصوص ضرورت افزايش نيروهاي نظامي در افغانستان را به زير سئوال برده و با آن بطور جدي مخالفت كرده است .البته در واشنگتن وبويژه در « پنتاگون » مرسوم است كه ژنرالها به راحتي ديدگاه سياستمداران را رد مي كنند و آنها را به عدم آشنائي به رموز نظامي گري متهم مي نمايند ولي از بدشانسي ژنرال مك كريستال و همفكرانش « ايكنبري » هم يك ژنرال بازنشسته است و مواضعش در مراكز تصميم گيرنده با دقت و وسواس شنيده مي شود. اين بدان معني است كه تا اينجاي قضيه ديدگاه ژنرال مك كريستال پيرامون ضرورت افزايش نيروها در افغانستان مردود تلقي مي شود ولاجرم بايستي طرح جديدي به غير از نسخه هاي هميشگي پنتاگون ارائه گردد كه بتواند راهكاري براي خروج نسبتا آبرومندانه از افغانستان باشد.طبعا سئوال جدي امروز در مراكز تصميم گيرنده چه در آمريكا چه در انگليس و چه در مقر « ناتو » اينست كه آيا اساسا راهكاري براي تصميم سازيهاي اطمينان بخش وجود دارد كه ابزارهاي تاثيرگذار آن در اختيار ارتشهاي « ناتو » باشد دولتهاي آلمان فرانسه كانادا و حتي دولتهاي كم اهميت تر از اعضاي ناتو براي اين سئوال پاسخ مثبتي پيدا نكرده اند و رمز مخالفت جدي اعضاي ناتو باطرح واشنگتن براي افزايش تعداد نظاميان در افغانستان هم دقيقا به همين مسئله باز مي گردد كه اساسا ادامه جنگ در افغانستان قابل توجيه نيست و كوچكترين اميد و انتظار منطقي براي پيروزي در اين جنگ وجود ندارد.صرفنظر از دلايل تكنيكي و تاكتيكي در ايجاد چنين فضاي پرابهامي علت اصلي بروز اين وضعيت جهنمي را بايستي در تغييرات سريع ديدگاههاي واشنگتن جستجو كرد كه عدم ثبات راي و عقيده در پنتاگون باعث چنين پديده اي شده است . اما سئوال جدي تر اينكه چرا اوباما بيش از بوش كوچك در اين فرايند پرشتاب غافلگير شده است پاسخ اين سئوال را بايستي در « دوگانگي كانون قدرت در آمريكا » جستجو كرد كه به علت ابقاي « رابرت گيتس » وزير دفاع بوش در دوره حاكميت دمكراتها به وجود آمده است . در واقع گيتس را بايد جزو جناح جنگ افروز محافظه كاراني ارزيابي كرد كه با شروع و تداوم جنگ در افغانستان درصدد تامين اهدافي بوده اند كه شايد هنوز هم به درستي و به كمال تمامي ابعاد آن فاش نگرديده است .امروزه كاخ سفيد و تيم دستياران اوباما چيزي را مي گويند و دقيقا به طور همزمان جناح جنگ افروز نومحافظه كاران از طريق پنتاگون و ارتش ساز ديگري را مي نوازند و تعمدا براي تداوم جنگ و تداوم حضور نظامي در افغانستان عراق زمينه سازي مي كنند. اين پديده يكبار ديگر « ريشه هاي بحران تصميم گيري » در واشنگتن را آشكار مي سازد.اوباما و دستيارانش هر اندازه براي مهار جنگ در افغانستان و عراق خوشبين باشند يقينا تا زمانيكه « اختيارات تصميم سازي در پنتاگون » در انحصار نومحافظه كاران و تيم « رابرت گيتس » باشد هرگز قادر به تامين اهداف خود و زمينه سازي براي تحقق برنامه هاي خود نخواهند بود . اگر بوش با ادعاي ضرورت جنگ عليه تروريسم در دور دوم انتخابات هم پيروزي خود را تضمين كرد و 8 سال در كاخ سفيد ماندگار شد تا به اصطلاح فرماندهي جنگ در اين « جنگ نيمه تمام » ثابت بماند و جنگ را هدايت كند يقينا به همين دليل اوباما قادر نخواهد بود در دور آينده بر مسند رياست جمهوري باقي بماند. چون اختيار و ابتكار ادامه جنگ نه در كاخ سفيد بلكه در پنتاگون متمركز شده و لاجرم نومحافظه كاران براي حفظ قدرت خود جنگ را و سياستهاي جنگي را تعمدا به بيراهه مي كشانند. چرا كه پيروزي احتمالي آن به نام دمكراتها ثبت خواهد شد و شكست آنهم به نام آنها بايد به ثبت برسد و رقيب آنها از شكست در افغانستان است كه بيشتر ضرر مي كند. دقيقا به همين دليل است كه رمز تداوم نظامي گري در سياست خارجي آمريكا را بايستي در ابقاي گيتس در پنتاگون جستجو كرد. در واقع اشتباه استراتژيك دمكراتها با « ابقاي وزير دفاع بوش » آغاز شد و ناكاميهاي پي در پي در صحنه جنگ را به تدريج و به ترتيب نصيب آنها خواهد كرد. آنچه اين روزها رخ مي دهد اختلاف نظر ژنرال « مك كريستال » و ژنرال « ايكنبري » نيست بلكه نشانگر تفاوت ديدگاه دمكراتها و نومحافظه كاران است . دمكراتها خواستار پايان فوري جنگ بودند ولي امروزه نومحافظه كاران به نام آنها خواستار تداوم جنگ و حتي گسترش ابعاد آن هستند شعاري كه بر سردرگمي ها در واشنگتن افزوده و حتي به آن دامن زده است .حيات نو:ياد آن روزها بخير«ياد آن روزها بخير»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حيات نو به قلم حميد قزويني است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها مصادف است با هفته بسيج. هفته‌اى که در گذشته‌هاى نه چندان دور حال و هواى ديگرى داشت. آن روزها ظاهر بسيجيان با لباس خاکي، چفيه، عطر محمدي، چهره‌اى گلگون و چشمانى آميخته با شرم و حيا توأم بود.اگر از يکى مى‌پرسيدى شما بسيجى هستي؟! مى‌گفت: من کجا و بسيجى بودن کجا! بسيجى واقعى همت و باکرى و خرازيه نه من!اگر به خانه يک بسيجى مى‌رفتى کتابخانه‌اى يا قفسه‌اى از کتاب را مى‌ديدى که نشان مى‌داد او اين راه را آگاهانه انتخاب کرده بود.اگر به آسايشگاه جانبازان مى‌رفتى هيچ‌کس خود را طلبکار و مدعى انقلاب و نظام نمى‌دانست.آن‌روزها اگر مسئولان کشور لباس بسيجى به تن مى‌کردند براى اين نبود که براى آن ارج و قربى قائل شوند براى اين بود که خود را همگام و همراه بسيجيان نشان دهند. چون که بسيجيان پيشقراول دفاع از ملت بودند.آن‌روزها اگر نخست‌وزير در مراسم اعزام رزمندگان به مناطق جنگى مى‌گفت: «بسيج مدرسه عشق است» کسى اين سخن را اغراق آميز نمى‌دانست.آن روزها امام، بسيجيان را فرزندان خود مى‌خواند و بر دست و بازويشان بوسه مى‌زد. آن‌روزها همه بسيجى بودند و امام بيشتر از آنکه بسيج را يک نهاد نظامى بداند يک جريان فکرى مى‌دانست و به همين دليل بيشتر بر تفکر بسيجى تاکيد مى‌کرد .مهم اين نبود که لباس بسيجى داشته باشى يا نداشته باشي، در جبهه باشى يا پشت جبهه، نوجوان باشى يا سالخورده، در شهر ساکن باشى يا روستا، مرد باشى يا زن، مدير باشى يا کارمند، کارگر باشى يا کارفرما، استاد باشى يا دانشجو، طلبه باشى يا مدرس عالى‌رتبه، مهم اين بود که در هر جا و هر شرايطى که هستى تفکر، نگاه و روش بسيجى داشته باشي. بسيجى بودن يعنى ديگران را بر خود ترجيح دادن، از خود گذشتن، منافع ملت را خواستن، تير بلا خوردن و دم برنياوردن، صادقانه و بى‌ريا کار کردن، متواضع بودن، همه مردم را به يک چشم ديدن، بازى نخوردن و خلاصه...بماند تا بعد. دنياي اقتصاد:فرصت سوزي در بخش مسکن«فرصت سوزي در بخش مسکن»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق الحسيني است كه در آن مي خوانيد؛پس از رونق حباب‌گونه بازار مسکن که از سال 85 شروع شده بود و ترکيدن اين حباب در سال 87، عملا از نيمه دوم سال 87 بازار مسکن در رکود به سر مي‌برد.اين رکود که عوامل متعددي از جمله کاهش شديد درآمدهاي نفتي در سال 87 نسبت به سال پيش از آن و نيز سياست‌هاي انقباضي بانک مرکزي، نقش اصلي را در پديد آمدن آن داشتند، باعث کاهش قيمت به نسبت قابل توجهي در بخش مسکن شد. اين رونق و رکودها نه امر جديدي در بخش دارايي (خصوصا بخش مسکن) در اقتصاد ايران هستند و نه بازار دارايي‌ها در دنيا با اين سيکل‌هاي تجاري تشديد شده ناآشنا است. اما متاسفانه دولت‌ها در ايران نتوانسته‌اند سياست‌هاي مناسب و ضد ادواري را در جهت کاهش اثرات منفي رونق و رکودهاي شديد در اين بازار به کار برند. در همين راستا مدعاي اين مقاله آن است که در اين دوره نيز دولت نتوانست سياست‌هاي مناسب را در بخش مسکن اجرا نمايد.از نيمه سال 87 به بعد، دولت که از کاهش قيمت مسکن خشنود بود، اعلام مي‌کرد که دليل اصلي کاهش قيمت مسکن، اقدامات و سياستگذاري‌هاي دولتي است. اين در حالي بود که در سال 87 عملا نسبت به سال قبل از آن، عرضه مسکن افزايشي نشان نمي‌داد؛ بنابراين، سياست‌هاي دولت تنها در قسمت کنترل تقاضاي بازار و از طريق مسدود کردن اعتبارات مي‌توانست در رکود و کاهش قيمت‌ها در بخش مسکن اثر داشته باشد.به همين جهت، پس از اينکه دوره رکود از نيمه 87 شروع شد، انتظار مي‌رفت که دولت براي جلوگيري از سقوط بازار مسکن، سياست‌هاي ضد ادواري اعمال کرده و اعتبارات بانکي به منظور خريد مسکن را آزاد کند يا به بانک‌هاي خصوصي اجازه دهد که در اين بخش‌ها وام توافقي بپردازند. اما همانند غالب دوره‌هاي رونق و رکود بخش مسکن در ايران، نه تنها اين اتفاق نيفتاد، بلکه جلوي اعتبارات مالي و بانکي به سوي بخش مسکن بيش از پيش گرفته شد و سبب گرديد که دوره رکود قيمت مسکن بيش از پيش ادامه يافته و به سقوط قيمت‌ها در اين بازار مبدل شود.ممکن است در ابتدا تصور شود که اين کاهش قيمت‌ها مطلوب بوده و مي‌تواند به خانه دار شدن افراد کمک کرده و به نفع اقتصاد ملي باشد، اما اگر نگاهي جامع تر به موضوع داشته باشيم، بديهي مي‌نمايد که کاهش قيمت‌ها لزوما مطلوب نيست و نه تنها مي‌تواند به نفع اقتصاد ملي نباشد، بلکه مي‌تواند به ضرر مردم و اقتصاد هم تمام شود. به‌عبارت ديگر، اگر افزايش قيمت‌ها ناشي از افزايش عرضه در اين بازار يا کاهش تقاضاي واقعي (مثلا کاهش نياز به واحد مسکوني جديد و در نتيجه کاهش طبيعي تقاضا) باشد، امري طبيعي و به يک معنا، مفيد است؛ اما اگر به‌وسيله بستن اعتبارات، کاهش دستوري و شديد وام‌ها و به‌طور خلاصه به صورت دستوري و از بالا اعمال شده باشد، نه تنها مفيد نيست، بلکه سبب شکل گرفتن مازاد تقاضا و کمبود عرضه در بازار شده و با توجه به هرم جمعيتي کشور و نياز روز افزون در سال‌هاي آتي به ايجاد واحد‌هاي مسکوني جديد براي پاسخ به تقاضاهاي جديدي که در بازار شکل مي‌گيرد(حداقل تا سال 91) مي‌تواند منجر به يک انفجار قيمتي مسکن در سال‌هاي آتي شود.گويا دولتمردان و دست‌اندرکاران وزارت مسکن نسبت به اين مهم امعان نظر نداشته و سعي در توجيه عملکرد خود در کاهش قيمت مسکن و جلوگيري از ورود اعتبارات به اين بخش دارند. اين �




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن