واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: راز سکوت موسوی یادداشتی از سیف الله یزدانی در حمایت از میرحسین
باقطعی شدن حضور مهندس میرحسین موسوی و کناره گیری سید محمد خاتمی ، رقبا و منتقدین وی سکوت بیست ساله وی را به عنوان یک ابهام جدی مطرح کرده، تلاش می کنند مردم بخصوص جوانان را در مورد ایشان مردد نمایند.تعابیر و تحلیل های متفاوتی هم مطرح می شود ، از جمله:- چرا در بیست سال گذشته در مقابل تنش های جناحی موسوی هیچ موضع گیری نداشته است؟- عدم حضور موسوی در فعالیت های اجرایی و مدیریتی کشور طی بیست سال گذشته باعث شده وی کاملا با فضای جدید مدیریتی کشور نا آشنا باشد.- موسوی در دوران دفاع مقدس اقتصاد دولتی ر ا دنبال می کرده ، معتقد به اقتصاد دولت محور است ، معلوم نیست در دوران جدید که شرایط تغییر یافته بتواند کاری از پیش ببرد.- سکوت وی در دودهه ا خیر باعث شده که دیدگاه های وی برای جامعه ناشناخته باشد و لذا می گویند: موسوی هندوانه در بسته بوده، دیدگاه های وی برای جامعه امروز نا روشن است.- سکوت و عدم حضور موسوی باعث شده تا نسل سوم و جوان انقلاب با وی آشنا نباشند ، این امر هم در انتخابات و هم در صورت رای آوردن ، در دوره اجرایی مشکل ساز است. * شبهات مربوط به نا آشنایی و عدم اشراف وی به امور اجرایی به دلیل 20 سال دوری از سیستم اجرایی ، با یک سوال دیگر پاسخ داده می شود:- چگونه است که رییس کتابخانه ملی(سیدمحمد خاتمی در سال 1376) شهردار تهران (دکتر احمدی نژاد در سال 1384) فرمانده نیروی انتظامی( قالیباف در سال 1383) مشاور افتخاری رییس جمهور(دکتر معین در سال 1384) و... می توانند رییس جمهور باشند و در زمان کاندیداتوری و یا ریاست آنان این شبهه طرح نشد ، اما مشاور دو رییس جمهور و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام طی 20 سال اخیر (مهندس موسوی ) ناآگاه است؟ (کسی که حداقل طی 8 سال مدیریت ارشد نظام اجرایی کشور تجربه کرده است). در عین حال به نظر می رسد قائلین به این انتقاد خود ، بیش از مهندس موسوی از مدیریت های اجرایی دورند؛ نه تنها از مدیریت های اجرایی دورند ، بلکه از بدیهی ترین علوم و طبقه بندی مدیریتی نیز بی اطلاع اند. واقعیت این است که تخصص های مورد نیاز رده های مختلف مدیریت یکسان نیست ، یعنی تواناییهای یک مدیر صف با یک مدیر ستادی لزوما مشابه نیست ، هم چنین است د رمورد مدیران میانی ، درجه دو ، درجه یک و مدیران راهبردی . واقعا یک نامزد ریاست جمهوری از مدیریت کشور چه چیزی را باید بداند که موسوی نمی داند؟ و آن چیزی را که موسوی نمی داند بقیه نامزد ها - به غیر از دکتر احمدی نژاد که در حال حاضر اختیار دار دولت و مرکز ثقل مبادلات اداری و اطلاعاتی کشور است- می دانند و یا تسلط دارند چیست؟ قدر مسلم اینکه ، طبق قانون اساسی هرکسی فقط 8 سال متوالی می تواند رییس جمهور باشد و بعد از آن کسی جایگزین می شود که از کاخ ریاست جمهوری حداقل 4 سال دور بوده ، از تحولات و تغییرات ساختاری و گردش کارها کم اطلاع است ، مگر اینکه یک تبصره نانوشته ای به شرایط احراز ریاست جمهوری اضافه کنیم : نامزد های رییس جمهور باید از اعضای کاخ ریاست جمهوری باشند! درغیر این صورت شرایط احراز ریاست جمهوری همان است که درقانون اساسی و قوانین مصوب ناظر بر آن آمده و شورای نگهبان هم مسئولیت تطبیقش را دارد. اما اگربحث نه درانطباق قانونی مختصات افراد ، بلکه ناظر بر تشخیص و اراده رای دهندگان درمقایسه وگزینش نامزدها باشد ، دراین صورت به سوال قبلی برمی گردیم که ازنظرعلوم و فنون مدیریت، رییس جمهور چه مشخصات و توانایی هایی باید داشته باشد؟ بدیهی است کسی توقع ندارد حافظه رییس جمهور مملو از مواد و تبصره های قانونی ، اساسنامه موسسات ، گردش کارهای ریز و درشت نهادهای دولتی و حکومتی ، آخرین یافته های علمی ایران و جهان ، آدرس و مشخصات همه مدیران و کارشناسان ، آخرین مصوبات شورا ها یا مراجع تصمیم گیری و امثال آن باشد ، بلکه رییس جمهور باید بتواند افراد ، کارشناسان و سیستم هایی را بکار گیرد که این نوع اطلاعات را آرشیو کنند و به موقع در اختیار وی قراردهند. تدبیر ، شجاعت ، صداقت و قدرت تشخیص و اتخاذ روش های صحیح برای انتخاب امنای مردم و مجریان امور، بیش از محفوظات کارشناسی، در حوزه مختصات رییس جمهور قرار دارد. لذا به نظر می رسد علاوه بر تقید رییس جمهور به اسلام ، رهبری ، قانون اساسی و منافع ملی ، باید:- قاونون مدار باشد- علم گرا و قدرت بهره برداری از توان کارشناسی کشور را داشته باشد.- به عملکرد نهادی ، سازمان یافته وبرنامه ای معتقد باشد.- ساده زیست و مردم مدار باشد.- قادر به درک و بهره برداری صحیح از تحولات علمی دنیا را باشد.- توان مدیریت و هماهنگی بین نهادهای دولت را داشته باشد.- با رعایت تفکیک قوا قادر به تعامل مفید با سایر قوا را داشته باشد. حال سوال این است که موسوی کدامیک از مشخصات فوق را ندارد ، و آنانکه بیش از موسوی دارند کیانند؟ * شبهه مربوط به دولت محوری در اقتصاد هم با توضیحات زیر حل می شود که:- اولاً کل مهندسی و سازمان دهی اقتصاد دوران جنگ تحمیلی توسط شهید رجایی و شهید باهنر ، نظرات کارشناسی مرحوم استاد "عالی نسب" و توصیه ها و تاکیدات شهید بهشتی بوده ، مهندس موسوی عمدتا مجری و ادامه دهنده راه آنان بوده، کمترین توسعه را در دخالت اقتصادی دولت در اقتصاد داشته ، بلکه می توان گفت آزاد سازی تدریجی را هم دنبال می کرد ، از جمله بنزین، لوازم خانگی و بعضی اقلام اساسی که سهمیه صنفی – صنعتی پیداکردند و هم چنین کالاهای وارداتی در مقابل صادرات . - ثانیاً منتقدین مدیریت اقتصادی دوران دفاع مقدس، الگوی مطلوب خود برای آن دوران را با دو راهبرد مهم یعنی پشتیبانی رزمندگان و تامین حداقل معیشت مردم ارائه دهند ، البته یادشان نرود :- پایین بودن حجم درآمد ارزی و سطح و کیفیت تولید داخلی - جوانی ، توان و ظرفیت مدیریتی نیروی انسانی کل کشور در آن ایام ، در حالیکه تعدادی از مدیران متعهد و توانمند هم درگیر مدیریت جنگ بودند. مگر انگلستان که وطن اقتصاد کلاسیک است در جنگ جهانی دوم غیر از این عمل کرد؟ بنابراین داشتن نگاه ملی به مدیریت و تن دادن به ضرورت ها و مقتضیات مقطعی را نمی توان به عنوان دیدگاه ایدئولوژیک تلقی نمود ، در غیر این صورت تمام مسئولین وقت نظام که درجریان تصمیم گیری و تصمیم سازی های دوران دفاع مقدس بودند را باید با همین نگاه ارزیابی کرد! * شبهات مربوط به سکوت مهندس موسوی در قبال چالش های جناحی هم به نکات زیر بسنده می کنم که:- کدام یک ازچالش های جناحی ارزش ملی و اصالت ارزشی داشته ، آنها که دراین چالش ها ورودی داشتند کدامیک تا آخر ایستادند؟درمورد ملی و غیر جناحی بودن چالش های جناحی 20 سال اخیر باید سه نکته روشن شود:1- اصل موضوع ملی است یا جناحی؟2- نوع پردازش و حواشی ایجاد شده تا چه حد ملی است؟3- حضور موسوی حلال مشکل بود یا نه؟- ضمنا مگر بعد از پایان دوران دفاع مقدس، نهضت توابین از اقتصاد جنگی با سیاست های تعدیل اقتصادی به نفی مدیریت اقتصاد دوران دفاع مقدس نرفت ، مگر با آمار مجعول زحمات مجاهدت های سربازان اقتصادی نظام مقدس جمهوری لسلامی را زیر سوال نبرد؟ ودر ادامه دولت اصلاحات هم همان رویه را دنبال نکرد ؟ منصفانه قضاوت کنید ، تنها دولت احمدی نژاد بود که اگر نه در عمل ، ولی حداقل در حرف دولت موسوی را نقد نکرد. تا آنجا که یکی از سران اصلاحات به کنایه دوستان موسوی را به همراهی با دولت فعلی منتسب می کرد. اما کدامیک از حضرات چپ و راست در کوبیدن و تخطئه دولت دفاع مقدس کوتاهی کردند؟ * اتفاقا راز سکوت 20 ساله موسوی هم در همین جاست. چرا که خیلی ها مترصد این بودند که با به میدان چالش کشیدن موسوی ، انتقام مهجوری خود در دوران دفاع مقدس را از وی بکشند ، شاید موسوی به همین قدرهم راضی بود و با دوری گزیدن از منصب قدرت خیلی ها را به کام دل رساند ، اما عده ای با دامن زدن به چنین تنش هایی فقط توان اجرایی کشور را تضعیف و خلایق را در گیر تسویه حساب های تاریخ مصرف گذشته کرده و می کنند. او در دوران دولت سازندگی- که بعد از دولت وی بر سر کار آمده بود- نجیبانه فرصت را برای کار کردن دولت باز گذاشت. دوره دولت اصلاحات هم الحمدلله سخنگو و مدافع به حد کافی داشت ، در عین حال دخالت موسوی به حجم مخالفت با دولت خاتمی می افزود.نشان به آن نشان که بعضی از مخالفین خاتمی در انتخابات سال 1376 برای متقاعد کردن بعضی از بزرگان شهرستانها برای مخالفت با خاتمی گفته بودند ، این همان موسوی است که با لباس روحانی آمده است. یادداشت های اخیر جناب شریعمتداری ، خانم رجبی و... ازهمین دست است. دولت فعلی هم به حد کافی هم سینه زن و هم منتقد دارد ، تا آنجا که یک جناح همکاری با دولت را درحد خیانت ملی می داند ، و در نزد جناح دیگر انقلاب یعنی دولت نهم !بنابراین موسوی با انگیزه الهی و ملی وبه شرط خادمانه و مفید بودن ، درکدام چالش جناحی باید حضور می یافت؟ * اگر جوانان هم نمی شناسندش ، بروید بشناسانید ، مگر همین کار را برای خاتمی و احمدی نژاد نکردید ، بروید برای موسوی هم عمل کنید ، البته اگر شمایان قائل به مفید بودن حضورش هستید.گرچه بسیاری از دوستان اصلاح طلب و اصول گرا که ایدئولوژی جناحی آنان بر مصالح انقلاب و ملت هم برتری دارد ، نام موسوی را به عنوان یک مانع تحقق آرمان های طرفداران و جناح خود ، در هر کوی و برزنی منتشر کرده ، مشکل عدم شناخت را مرتفع نموده اند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 414]