واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مراقب باشید : این ادبیات اکثریت است
نظرهای کمی تا قسمتی موافق با ادبیات عامه پسند احمد دهقان: با احترام حرف بزنیمخیلی از افراد می خواهند كه مسئله كتاب های عامه پسند را پاك كنند و یك جوری این قضیه را پنهان كنند یا با تحقیر در مورد آن صحبت كنند اما این موضوع واقعیتی برای همه دنیاست. در جاهای دیگر دنیا هم اكثر كتاب ها تیراژ پایینی دارند اما این رمان ها فروش خوبی دارند و مطمئنا مردم این نوع كتاب ها را با علاقه می خوانند.این، یك واقعیت ادبی است كه ما باید با احترام در موردش صحبت كنیم. استقبالی هم كه از این كتاب ها می شود را نمی شود خوب یا بد دانست. ولی باید قبول داشته باشیم كتابی موفق است كه خواندن آن با لذت همراه باشد. این نكته را هم باید یادمان باشد كه ناشرها، نویسنده ها را به نوشتن رمان های عاشقانه دعوت می كنند.من خودم هیچ وقت نتوانستم كتابی از این دست را بخوانم، ولی می توانم كتابی را كه با همین مضمون ها نوشته شده است، به عنوان كتابی نام ببرم كه آن را خیلی بالاتر از دیگر رمان ها می دانم؛ بامداد خمار.باید قبول داشته باشیم كتابی موفق است كه خواندن آن با لذت همراه باشد. این نكته را هم باید یادمان باشد كه ناشرها، نویسنده ها را به نوشتن رمان های عاشقانه دعوت می كنند. چیستا یثربی: نقطه ضعف ما را می دانند...كتاب های عامه پسند فروش زیادی دارند چون داستان هایی كه به كار می برند برگرفته از زندگی خود مردم و مسائل و مشكلات آنها و موضوعات فكری آنها مثل عشق و ازدواج است.نویسنده ها این نوع داستان ها را ساده، روان و رو راست می نویسند و خیلی خوب نقاط ضعف مردم را می شناسند. برای همین هم موفق هستند. من خودم كارهای دانیل استیل و فتانه حاج سیدجوادی را دوست دارم. به هر حال فكر می كنم این كتاب ها می تواند نقطه شروع خوبی برای كتابخوان شدن باشد. رضا امیرخانی : پله ها را نشكنیم رضا امیرخانی را حالا دیگر بیشتر كتابخوان ها می شناسند؛ او با رمان من او كه به چاپ دوازدهم رسیده، جزو نویسندگان پرمخاطب ما به حساب می آید و از طرف دیگر، با كاری مثل ارمیا استعداد نویسندگی اش به همه ثابت شده است و بالاخره اینكه امیرخانی در حال حاضر رئیس انجمن قلم ایران هم هست.من تعریفی جامع و مانع برای پدیده عوام پسند بودن ندارم. قطعا عوام پسندی تابعی است از متغیرهای مختلف بیرونی مثل شمار گان تاثیر، فضای برد مخاطب و متغیرهای درونی مثل ساختار و محتوا. فضای برد مخاطب، یكی از مهم ترین زمینه های تعریف است. عوام پسند بودن در فلان دانشگاه با عوام پسند بودن در فلان دبیرستان، به دلیل تفاوت های فضای برد مخاطب، معنای متفاوتی دارد. در ایران غیر از متغیرهای فوق الذكر، هماره متغیرهای محیطی مؤثرتری هم وجود دارند. مثلا طبق نظرات جامعه شناسان تحلیلی، كوچك ترین انبوهه جمعیتی تخصصی از هر 10هزار نفر، بایستی یك عضو داشته باشد؛ یعنی اگر كسی امروز راجع به مقوله تخصصی پنوماتیك در علم مكانیك مطلبی بنویسد، لااقل بایستی در جامعه 70 میلیونی ما 7هزار مخاطب بالفعل داشته باشد. حالا اگر موضوع تبدیل شد به ادبیات - آن هم ادبیات داستانی كه اصالتا یك موضوع غیرتخصصی است - رقم تحلیلی جامعه شناسان نیم در هزار را مشخص می كند كه این بدان معناست كه هر اثر داستانی معمولی، بایستی حدود 35هزار نسخه فروش داشته باشد. در دنیا معمولا به كتابی كه فروشش به 5 تا 10برابر این شمار گان برسد، می گویند عوام پسند. در ایران حتی كارهای حقیقتا عوام پسند ما نیز كمتر به این شمار گان می رسند. پس اعداد در این زمینه كمكی به ما نمی كند.7هزار نسخه فروش متوسط، قطعا نشان دهنده بیماری صنعت نشر است؛ از ضعف كتاب و ضعف نویسنده بگیرید تا ضعف ناشر و موزع و كتاب فروش. حتی نخبه گراترین كارهای جهانی هم - مثلا كارهای فاكنر در ایالات متحده - با همان تابع نیم در هزار فروش داشته اند و نخبه گرا بودن به این معنا نیست كه كتابی فروش نداشته باشد. فوق تخصصی ترین مطالب در ایران، بایستی لااقل 7هزار مخاطب داشته باشند.یعنی اگر كسی امروز راجع به مقوله تخصصی پنوماتیك در علم مكانیك مطلبی بنویسد، لااقل بایستی در جامعه 70 میلیونی ما 7هزار مخاطب بالفعل داشته باشد. حالا اگر موضوع تبدیل شد به ادبیات رقم تحلیلی جامعه شناسان نیم در هزار را مشخص می كند كه این بدان معناست كه هر اثر داستانی معمولی، بایستی حدود 35هزار نسخه فروش داشته باشد. در دنیا معمولا به كتابی كه فروشش به 5 تا 10برابر این شمار گان برسد، می گویند عوام پسند. در ایران حتی كارهای حقیقتا عوام پسند ما نیز كمتر به این شمار گان می رسند. پس اعداد در این زمینه كمكی به ما نمی كند.اما بعد... اصولا در برابر پدیده عوام پسندی موضع همگان یكسان است؛ یعنی ابتدا همه می بینند و می خوانند و پنهانی كیف می كنند اما بعد كه موقع اظهارنظر شد، دیوار حاشا بلند می شود! نمی دانم، شاید امروز همه علاقه مندان ادبیات از اسفار ملاصدرا !شروع كرده باشند، اما زمان ما كه كتابخوان شدنمان برمی گشت به كتاب های ر.اعتمادی و قاضی سعید و باقی! بسیاری با كتاب های ر.اعتمادی، داستان خوانی را شروع كرده اند اما پای اظهارنظر كه می رسد، فضل فروشانه چیزهای دیگری می گویند. همه می روند فیلم اخراجی ها را می بینند، پنهانی می خندند و بعد هم بازار كی بود كی بود؟ من نبودم! رونق می گیرد؛ چیزی شبیه به فضای سیاسی ما كه همه در رأی گیری ها پرشور شركت می كنند اما وقت حمایت یا شراكت در اشتباه ها كه می رسد، هر كسی به دیگری نگاه می كند!اخراجی ها مردم را به سینما می كشاند. عرضه داشته باشیم از این آشتی استفاده كنیم و سطح سلیقه مردم را بالا ببریم. بگوییم آی! كسی كه اخراجی ها را دیدی و خندیدی، لیلی با من است سطح طنزش بالاتر است؛ درام در كارهای حاتمی كیا جدی تر است. اصالت در فیلم مرحوم حاتمی و رفاقت در فیلم كیمیایی حقیقی تر است...اصولا مقابله با كارهای عوام پسند یك كار بی معناست. آنكه امروز كتاب فهیمه رحیمی می خواند، بسیار جلوتر است از آنكه هیچ كتابی نمی خواند.آنكه امروز كتاب فهیمه رحیمی می خواند، بسیار جلوتر است از آنكه هیچ كتابی نمی خواند.مهم، ارتقای نردبانی كتابخوان هاستمهم، ارتقای نردبانی كتابخوان هاست. آن را كه كتاب فهیمه رحیمی می خواند، با یك تلنگر می شود سوقش داد به كتاب بامداد خمار حاج سیدجوادی و از آنجا به كتاب چراغ ها را من خاموش می كنم پیرزاد و از آنجا به... مقابله با فهیمه رحیمی، مقابله با پله اول نردبان كتابخوانی است. این ارتقای نردبانی باید توسط جریان نقد ادبی اتفاق بیفتد. اما كدام جریان نقد ادبی؟! امروز در فضای ادبی این مملكت، متأسفانه منتقدی كه مورد اعتماد مردم باشد وجود ندارد. مردم برای حرف منتقدان و كارشناسان ادبیات، پشیزی ارزش قائل نیستند! بین خودمان باشد، همیشه حق با مردم است! مردم، مشتاق این ارتقای نردبانی هستند.این قلم پیش از این، زمانی كه سردبیر یكی از سایت های فرهنگی بود، سیاهه ای از آثار مورد علاقه اش منتشر كرد؛ سیاهه 100تایی كتاب. حدود 10هزار نفر با توجه به شمارشگرهای سایت، تا به امروز این سیاهه را دیده اند.بیش از 10 نشریه (عمدتا دانشجویی) این سیاهه را به عنوان پیشنهاد این قلم منتشر كردند. یك ناشر نیز از این قلم به واسطه این معرفی و تجدید چاپ یكی از كتاب هایش تشكر كرد. اینها نشان می دهد كه مردم، مشكلی با ارتقا ندارند. مشكل ما هستیم كه به جای اینكه فریاد بكشیم بخوان ، ذكر نخوان نخوان گرفته ایم!منبع : همشهری آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 677]